اقتصاد۲۴- بسیاری از تحلیلگران و استادان دانشگاهی معتقدند دولت مسعود پزشکیان یکی از آخرین فرصتهای ممکن برای جلبتوجه افکار عمومی و حرکت در مسیر توسعه است. برای این منظور، اما لازم است که سنجش درست و مرحله به مرحلهای از عملکرد مدیران، وزرا و مجریان صورت گیرد. مکانیسم این ارزیابیها و شفافسازیها، موضوع گفتوگوی امروز «اعتماد» با احمد ترکنژاد تحلیلگر مسائل استراتژیک است. ترکنژاد در تشریح شرایط کشور ضمن تشریح مفهوم دولت وفاق ملی و الزامات آن به تهدیدها و فرصتهای پیش روی دولت چهاردهم نیز اشاره میکند. او معتقد است به جای توجه به رزومههای کاغذی افراد باید به عملکردهای واقعی و عینی مدیران توجه شود تا زمان برای دولت از دست نرود. ترکنژاد با اشاره به اینکه باید با شاخصهایی بتوان اهداف هر وزارتخانهای و عملکرد آنها را بر اساس سنجههایی داوری و اندازهگیری کرد، میگوید: «اگر این ارزیابیها صورت نگیرد، دوباره افراد به ترتیباتی، پستهای اجرایی را اشغال میکنند، کارنامهای برای خود میسازند و بدون هیچ سنجهای پس از مدتی کنار میروند و دوباره روز از نو و روزی از نو.»
**با رای اعتماد مجلس به کلیت وزرا، عملا ایده دولت وفاق ملی که مسعود پزشکیان به دنبال تحقق آن بود، عینیت پیدا کرد. در این مرحله توپ دوباره در زمین دولت خواهد بود که عملکردی متناسب با وعدههایش ارایه کند. پیشنهاد شما برای تحقق این ایدهها چیست؟
اینکه دکتر پزشکیان کلید واژه وفاق ملی را برای دولتش انتخاب کرده، متناسب با شرایط امروز کشور است. در واقع عملکرد جریان خالصساز نشان داد که امکان اداره کشور توسط یک جناح امکانپذیر نیست. دکتر پزشکیان نیز در جریان مبارزات انتخاباتی و پس از آن، بحث تشکیل دولت وفاق ملی را مطرح کرد. اما لازمه شکلگیری یک چنین دولتی که وفاق ملی را بر تارک و پیشانی خود دارد، رسیدن به یک اجماع استراتژیک در کشور است. اجماع بر چه گزارهای؟ اجماع بر سر منافع ملی. منافع ملی تنها ریسمانی است که همه افراد، جریانات و گروهها باید به آن چنگ زده و بر تحقق آن متمرکز شوند. برای ایجاد این اجماع استراتژیک همه باید از منافع شخصی، جناحی، جریانی، باندی، محفلی، خانوادگی و... عبور کنند. اگر به این ضرورتها توجه نشود، اجماع استراتژیک حول و حوش منافع ملی شکل نمیگیرد. وقتی از منافع ملی صحبت میشود، منظور اهدافی است که یک نظام حکمرانی در سطح بینالمللی برای حفظ آن تلاش میکنند. این موارد شامل منافع حیاتی، منافع با اهمیت و منافع حاشیهای (ابزارهای چانهزنی) است. پس موضوع وفاق ملی، پیشنیازی دارد و آن اجماع استراتژیک بر روی منافع ملی است.
**فارغ از ابزارها، هر پدیداری از جمله وفاق ملی نیازمند طی کردن مسیری خاص است. برای تحقق ایده وفاق و به عینیت درآوردن آن به چه الزاماتی نیاز است؟
برای عملیاتی کردن وفاق ملی باید بر روی منافع ملی اجماع صورت گیرد. نه اینکه وفاق تنها در سطح شکلی و تئوریک مطرح شود. در گذشتهها هم یک چنین واژهسازیهایی در دولتها شد، بدون اینکه این مفاهیم ذهنی، عینیت یابند. مثلا دولتی اسم خود را «مردمی و ایران قوی» گذاشت، دیگری عنوان دولت «تدبیر و امید» را انتخاب کرد، برههای دولت «عدالت و مهرورزی» ایجاد شد و...، اما این مفاهیم، در دولتها هرگز از سطح شعارها خارج نشده و عمقی پیدا نکردند. بزرگترین فسادها و نابرابریها، همچنین بیشترین اتلاف منابع ایران در دولت عدالت و مهرورزی (۸۴ تا ۹۲) شکل گرفت، بیشترین تشدید حاکمیت دوگانه در دولت تدبیر و امید عینیت یافت و بیشترین خروج نخبگان از نظام حکمرانی در دولت «مردمی و ایران قوی» (۱۴۰۰ حدفاصل تا ۱۴۰۳) به وقوع پیوسته است. وقتی از عبارات و واژهها استفاده میشود باید به الزامات و ضرورتهای آن هم توجه شود. دولت پزشکیان هم باید مشخص کند آیا میخواهد این راه و این مسیر را ادامه دهد یا برای نخستینبار به عمق مفاهیم و واژهها برسد؟ رویکردهای قبلی، طی ۲دهه متوسط رشد اقتصادی کشور را به ۱.۸ درصد و طی ۱۰ سال گذشته به صفر رسانده است. از سوی دیگر طی یک دهه بیش از ۱.۵ تریلیون دلار فقط نفت خام در این کشور فروخته شده است. اما فقر سه برابر شده و ۵۰ درصد جامعه ایرانی در فقر و فلاکت به سر میبرند. از ۶ میلیون خانوار روستایی، ۲.۵ میلیون نفر آن فقیر هستند. اینها واقعیتهایی هستند که نمیتوان آنها را انکار کرد.
**چرا فکر میکنید، این روند دچار تغییری شده است. به هر حال همان ساختار حاکمیتی روی کار است و با همان روشها و اسلوبها رییسجمهوری انتخاب شده است. فرق پزشکیان با باقی روسای جمهور چیست که شما را به نتیجهای متفاوت میرساند؟
به هر حال با درایت رهبری پس از حادثه سقوط هلیکوپتر رییسجمهور سابق، یک فرصت برای ایران ایجاد شده است. اگر فرصت را از منظر علمی تعریف کنیم، یعنی عوامل بروز منفعت به شکل ناقص! زمانی این عوامل بروز منفعت به شکل ناقص ایجاد شدند که امکانی برای انتخابات نسبتا رقابتی و حضور نسبی جریانات مختلف با مشارکت ۵۰ درصدی و عدم مشارکتی ۵۰ درصد دیگر جامعه ایجاد شد. یعنی فرصتی به صورت ناقص برای ایران فراهم شد. امروز اگر نتوان این فرصت ایجاد شده را به منفعت استراتژیک بدل کرد، همه بازنده خواهیم بود. در نقطه معکوس اگر از این فرصت استفاده بهینه شود همه برندهایم. برای اینکه این اتفاق رخ دهد و فرصت تحول، بدل به منفعت استراتژیک شود باید به ۲ مساله بنیادین توجه شود. اول، حداکثرسازی خلق منابع و ثروت برای کشور و دوم، حداقلسازی هزینهها و هدررفت منابع. برای اینکه حداکثرسازی خلق منابع ایجاد شود باید معادله تعاملات بینالمللی ایران در مسیر حل شدن قرار بگیرد. برای اینکه هدر رفت منابع به حداقل برسد، باید ۴ کلید واژه پزشکیان یعنی صداقت، مبارزه با فساد، عدالت و انصاف عینیت یابد. مجموعهای از اقدامات باید صورت بگیرد تا این کلیدواژههای تئوریک عملیاتی شوند.
**این اقداماتی که هدررفت منابع را کاهش داده و خلق منابع را تسریع میبخشد، چه اقداماتی هستند؟ دولت چه کار باید بکند تا از چرخه بسته دهههای اخیر خارج شویم؟
برای اینکه این موارد واقعا عینیت یابند و وزارتخانهها و سازمانها به سمت دستاوردسازیهای کاذب حرکت نکنند، باید رییسجمهور در جایگاه رهبری قوه مجریه بتواند سازمانها و وزارتخانهها را به درستی مدیریت کند. برای مدیریت این ساختارها، پزشکیان باید روی آنها کنترل داشته باشد. برای کنترل آنها باید بتوان پیشرفت و حرکت آنها را به سمت اهداف در نظر گرفته شده اندازهگیری کرد.
یعنی باید با شاخصهایی بتوان اهداف هر وزارتخانهای و عملکرد آنها را بر اساس سنجههایی داوری و اندازهگیری کرد. اگر این اقدامات صورت نگیرد، دوباره افراد به ترتیباتی، پستهای اجرایی را اشغال میکنند، کارنامهای برای خود میسازند و بدون هیچ سنجهای پس از مدتی کنار میروند و دوباره روز از نو و روزی از نو. اما آیا طی بیش از ۴۰ سال گذشته این رویکرد، دردی از دردهای مردم را دوا کرده است؟ خیر. این روند تنها منجر به عمیقتر شدن شکاف بین دولت-ملت شده است. برای بازسازی این رابطه و شکلگیری باز تولید مجدد سرمایههای اجتماعی، نیازمند آنیم که دولت به صورت مشخص، در خصوص عملکرد ارکان خود یعنی وزارتخانهها و نهادهای مختلف پاسخگوی جامعه شود. اگر این اقدام و این کار به درستی صورت نگیرد و دولت نتواند این فرصت را از طریق برطرف کردن نواقص به منفعت استراتژیک بدل کند، دیگر فرصتی برای جبران وجود نخواهد داشت.
بیشتر بخوانید:معاون پزشکیان برای دو زن حکم صادر کرد
**اما دولت چگونه میتواند این نواقص را بر طرف کند؟ دولتهای مختلف سر کار میآیند و اغلب هم برای رفع مشکلات صادقند، اما در عمل، وضعیت متفاوتی شکل میگیرد.
حل نواقص از طریق تامین و به کارگیری معقول و علمی منابع مادی، انسانی، اداری، مالی، فناورانه، فرهنگی، هنری، معدنی و در کل منابع ملموس و غیر ملموس صورت میگیرد. دولت باید خروجیهای ملموسی از رفع نواقص برای جامعه ایجاد کند. جامعه باید بهبود وضعیت را حس کند، نه اینکه به زور در ذهن مردم فرو کنند که اوضاع بهتر شده است. این بهبود در حوزههایی، چون رفاه عمومی، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و امنیت عمومی به عینه ظهور پیدا میکند. نظام مدیریتی کشور باید بر مبنای ارزیابی عملکرد مدیران (از وزرا به پایین) استقرار یابد و پایش مستمری انجام شود.
**امروز که کلیت کابینه مسعود پزشکیان با رای قابل توجه مجلس، آغاز به کار کرده، چطور میشود عملکرد وزرا، معاونان رییسجمهور و مدیران کشور را به صورت تخصصی ارزیابی کرد؟
به عنوان نمونه سال آینده همین زمان باید دید وزارت X در حوزه اصلاح فرآیندهای اصلی خود مانند نتیجهگرایی، مشارکتپذیری کارشناسان، ایجاد اجماع نخبگانی و نوآوری چه تحولات، نوآوریها و دستاوردهایی را پایهگذاری کرده است؟ رییسجمهور و رسانهها و تحلیلگران باید از آقا یا خانم وزیر طرح پرسش کنند که وقتی فلان فرد را به عنوان معاون خود انتخاب کرد چه عملکرد مثبتی را ثبت کرده است؟ وزیر چه برنامهای داشته و چه عملکردی ثبت کرده است؟ البته که بررسیها نباید بر مبنای روزمهسازیها باشد. رزومهسازی در ایران به یک متولوژی خود گُندهسازی بدل شده است. مردم کارنامه واقعی میخواهند؛ نه اینکه خودشان رزومهای درست کرده و بگویند، بهترین هستند! ذینفعان حوزه مورد بحث که همانا نخبگان هستند باید فرد و برنامهاش را تایید کنند.
بیشتر بخوانید:راهکار وزیر جدید نفت برای رفع ناترازی انرژی
**لطفا باز هم مصداقیتر بحث را باز کنید، یک وزیر، معاون رییسجمهور، مدیرکل و... را چطور میتوان در افقهای کوتاه، میان مدت و بلندمدت سنجش کرد؟
مثلا وزیر نیرو نباید کلی حرف بزند. باید بگوید برای خاموشیها چه برنامهای داشته و پس از یکسال چه دستاوردی را ثبت کرده است. نباید اینگونه شود که وزیر، برقهای خانگی و پر مصرف را روشن و برق واحدهای صنعتی را خاموش کند. امروز در برخی شهرکهای صنعتی تا ۳ روز برق قطع است. وزیر نیرو باید بگوید در یک برنامه زمانبندی شده تا چه اندازه ظرفیت تولید و توزیع برق را افزایش داده و چه دورنمایی را تدارک دیده است. آقای وزیر نیرو میگوید طی ۳ سال ظرفیت برق کشور را پایدار میکند. در عین حال لازم است مثلا ۳۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری جذب شود. باید به صورت جزئی مشخص شود این منابع در چه حوزههایی قرار است به کار گرفته شود؟ منابع از چه طریقی جذب میشوند؟ چه فناوریهایی به کار گرفته شده و چقدر زمان برای اجرای این ایده نیاز است؟ در پایان ۱ سال هم نخبگان صنعت برق و حوزه انرژی باید ارزیابیهای دقیقی صورت دهند تا مشخص شود آیا وزیر در راستای برنامه اعلام شده حرکت کرده یا نه؟ با تدبیر و نوآوری که مسعود پزشکیان به کار گرفت و برای تشکیل دولت، نخبگان را به کار گرفت و حدود ۱۲ وزیر و بخش قابلتوجهی از معاونان رییسجمهور را از طریق این سامانههای انتخاب برگزید لازم است در حوزه اجرا هم ساز و کار و مکانیسمهایی را تدارک دید که بتوان سنجش درستی از عملکرد وزرا و مدیران استخراج کرد. نباید کار به جایی برسد که یک فرد بیاید و ۴ سال به عنوان وزیر فعالیت کند و برای خود رزومهای به قیمت حیف و میل کردن بیتالمال و خشمگین کردن جامعه بسازد و بعد افتخار کند که من وزیر بودم! مردهشور پرستیژی را ببرد که با ناتوانی و از طریق بر باد رفتن منابع کشور شکل گرفته باشد.
**این مشکل یکی از معضلات اصلی مدیریت در ایران است. حدود ۱۷۰ هزار صندلی مدیریتی سطح بالا وجود دارد. لابیگریهای بسیاری در هنگام تعیین مدیران شکل میگیرد و فشارهای رسانهای و ارتباطی فراوانی برای حضور فلان فرد و فلان جریان، وارد میشود. برای حل این معضل چه باید کرد؟
ما باید کاری کنیم که دیگر افراد ناتوان نتوانند برای گرفتن پستهای کلیدی و استراتژیک به سمت لابیگری بروند. باید فرصتی ایجاد شود تا افراد شایسته و توانمند و متخصص وارد میدان شوند. این افراد متخصص و کارآمد باید روی چشم گذاشته شوند و مورد حمایت قرار گیرند. باید نقطه پایانی بر ناکارآمدیهای مدیریتی کشور گذاشته شود. به هر ترتیب بیش از ۴۲ سال است که ناکارآمدیها بخش زیادی از منابع کشور را از میان برده است. در ۳ دولت گذشته بیش از ۱.۵ تریلیون دلار نفت فروختیم، اما طی یک دهه رشد اقتصادی صفر درصد تجربه شده است. هرچند تحریمها مهم است، اما ریشه همه مشکلات تحریم نیست. دکتر پزشکیان برای کارآمدی کابینهاش گردن خود را تعهد کرده است. حتما نخبگان هم آمادگی دارند که عملکرد مدیریت اجرایی کشور را تحلیل کرده و آن را به فضایی شاداب، برانگیزنده و پیشبرنده بدل سازند. آثار این رویکرد هم خلق انرژی، تولید سرمایههای اجتماعی و امید به آینده خواهد بود. هر مدیری هم که نمیتواند در همین ابتدای مسیر اعلام کند تا مردم و تحلیلگران تکلیف خود را بدانند. ملت ایران بیش از ۴ دهه صبر کردهاند و مشخص نیست این صبر تا چه زمانی ادامه خواهد داشت. هر آن امکان دارد این صبر به خشم استراتژیک بدل شود وتر و خشک را با هم بسوزاند.
**اساسا دولت چقدر زمان برای بهبود شاخصها دارد. آیا هنوز فرصت آزمون و خطا برای دولت و ملت و کشور وجود دارد؟
با نگاه راهبردی به جهان آینده، مشخص خواهد شد که ایران دیگر فرصتی برای آزمون و خطا ندارد. اگر طی ۷ الی ۸ سال آینده، ایران نتواند زیرساختهای لازم را برای آغاز یک حرکت جدید به وجود بیاورد، دیگر فرصتی وجود نخواهد داشت. تحرکی مانند شرایطی که در پایان برنامه سوم شکل گرفت و کشور را در آستانه یک جهش قرار داد. امامشخص نیست چرا یک چنین کشور بالندهای در روند توسعه، ناگهان روند نزولی را آغاز کرد. از سوی دیگر باید توجه داشت که عمده منابع کشور از بین رفته است و ایران باید منابع تازهای بسازد. امیدواریم تمام ارکان دولت، وزرا، معاونان رییسجمهورو مدیران در مسیر تحقق ۴ کلیدواژه مهم پزشکیان که شفافیت، عدالت، انصاف و مقابله با فساد است حرکت کرده و بهطور مستمر به جامعه گزارش دهند. همچنین لازم است، وزرا و معاونان رییسجمهور مدیران شایستهای انتخاب کنند، مدیرانی که نه بر اساس رزومههای بادآورده بلکه مبتنی بر تخصص، شایستگی و به کارگیری نوآوریها برگزیده شده و در راستای راهبردهای تدارک دیده شده گام بر میدارند.