اقتصاد۲۴- شیوا سپهری: تورم در علم اقتصاد همواره محل بحث و جدل بوده است. بسیاری از اقتصاددانان، فعالان اقتصادی و سیاستمداران معتقدند که سطوح معتدل تورم برای تحریک مصرف ضروری است. اگرچه در ایران تورم تبدیل به بلای خانمان سوز شده، اما خوب است بدانید که تورم در کشورهای توسعه یافته چندان هم بد نیست.
جالب است بدانید که فدرال رزرو، بانک مرکزی آمریکا معمولاً در بلندمدت یک نرخ تورم تدریجی را هدفگذاری میکند، زیرا بر این باور است که افزایش تدریجی سطح قیمتها باعث میشود کسبوکارها سودآور باشند و مانع از آن میشود که مصرفکنندگان برای خرید، منتظر کاهش قیمتها بمانند. در واقع، در این کشورها عملکرد اصلی تورم جلوگیری از وقوع کاهش قیمتها است، چیزی که عملاً به افزایش بیکاری در جامعه دامن خواهد زد.
هرچه هست تورم زیاد و مداوم به عنوان یک عامل منفی برای اقتصاد عمل میکند. افزایش قیمتها پسانداز پول را دشوارتر میکند و افراد را به سوی استراتژیهای سرمایهگذاری پرخطرتر برای افزایش یا حفظ ثروت خود سوق میدهد. برخی نیز معتقدند که تورم به نفع برخی از کسبوکارها یا افراد است و به ضرر دیگران تمام میشود.
به گزارش اقتصاد ۲۴، هنگامی که اقتصاد با تمام ظرفیت خود کار نمیکند، به این معنا که نیروی کار یا منابع استفاده نشدهای در کشور وجود دارد، تورم بهصورت نظری به افزایش تولید کمک میکند. پول بیشتر به معنای هزینهکرد بیشتر است که منجر به افزایش تقاضای کل میشود. تقاضای بیشتر به نوبه خود تولید بیشتر را برای تأمین این تقاضا تحریک میکند.
جان مینارد کینز، اقتصاددان بریتانیایی بر این باور بود که مقداری تورم برای جلوگیری از «پارادوکس پسانداز» ضروری است. این پارادوکس بیان میکند که اگر قیمتها به دلیل تولید بیش از حد در کشور، به طور مداوم کاهش یابد، مصرفکنندگان خریدهای خود را به تأخیر میاندازند تا معامله ارزانتری انجام دهند. اثر نهایی این پارادوکس کاهش تقاضای کل است که منجر به کاهش تولید، اخراج کارگران و افت اقتصاد میشود.
این درحالی است که اقتصاددانان در گذشته اعتقاد داشتند که رابطه معکوسی بین تورم و بیکاری وجود دارد و اینکه میتوان با افزایش تورم، بیکاری فزاینده را مهار کرد. این رابطه در منحنی مشهور فیلیپس تعریف شد؛ اما منحنی فیلیپس در دهه ۱۹۷۰ میلادی، زمانی که آمریکا به رکود تورمی دچار شد، تا حدودی بیاعتبار شد.
تورم برای بدهکاران مفید است، زیرا آنها وامهای خود را با پولی بازپرداخت میکنند که از پولی که قرض گرفتهاند، کمارزشتر است. این وضعیت باعث تشویق به وام گرفتن و وام دادن میشود و در نتیجه، مخارج در تمام سطوح افزایش مییابد. به عنوان مثال، اگر فردی ۱۰,۰۰۰ دلار بدهی داشته باشد، ارزش این بدهی در طول دورههای تورمی به مرور کاهش مییابد. از منظر قدرت خرید، در دورههای تورمی پرداخت آهستهتر بدهیها سودمندتر است، زیرا ارزش واقعی بدهی کاهش مییابد.
به گزارش اقتصاد ۲۴، صاحبان خانههایی که وامهای بلندمدت با نرخ ثابت دارند، از تورم سود میبرند. نرخهای بهره بالاتر معمولاً خریداران را از بازار خارج میکند، بنابراین کسانی که از لحاظ مالی در موقعیت بهتری هستند، ممکن است از بازار مسکن ضعیفتر بهرهمند شوند.
به دلیل کندی اقتصاد و ریسک رکود، افرادی که در شغل خود امنیت دارند یا در موقعیتهای شغلی باثباتتری هستند، اغلب سود میبرند. افرادی که در شغلهای کمتقاضا یا در شرکتها و بخشهای نوپا فعالیت میکنند، بیشتر در معرض خطر کاهش بودجه شرکت قرار میگیرند.
در نهایت، وقتی تورم بالاتر است، قدرت خرید ارز یک کشور معمولاً در برابر سایر ارزهای بینالمللی ضعیف میشود. این امر اغلب فشار نزولی ایجاد میکند که باعث تقویت ارزش ارزهای بینالمللی در مقایسه با ارزهای تورمی میشود. افرادی که ارز خارجی دارند و از نرخهای ارز مطلوب بهرهبرداری میکنند و از تورم در کشور دیگری سود میبرند.
برای بسیاری، واژه تورم نشانه بدی در اقتصاد است. این برای کشور ما که تورم نهادینه شده را در طی سالها تجربه کرده است، امری طبیعی است. اما باید بدانید که تورم برای کشورهای توسعه یافته عملاً موتور محرک اقتصاد برای رشد و شکوفایی است. در حالی که در ایران مصرفکنندگان با افزایش قیمتها، افزایش ریسک اخراج و کاهش قدرت خرید مواجه میشوند.
تورم برای مصرفکنندگانی که به اقلام اقتصادی ثابت وابسته هستند نیز بد است. به عنوان مثال، کارگرانی که در قراردادهای موقت با دستمزد ثابت هستند و امکان افزایش حقوق برای آنها وجود ندارد، یا سرمایهگذارانی که در اوراق بهادار با درآمد ثابت سرمایهگذاری کردهاند، از جمله افرادی هستند که در دورههای تورمی آسیب میبینند. این اوراق بهادار با نرخ مشخصی سود میدهند که احتمالاً در دورههای تورمی بالاتر خواهد بود، اما نرخ آنها برای مدت سرمایهگذاری ثابت است.
در نهایت، بازنشستگان با چالشهای زیادی در مواجهه با تورم روبرو میشوند. درست است که تأمین اجتماعی و سایر مزایای دولتی با تورم تنظیم میشوند، اما این افزایشها اغلب از افزایش قیمتها عقبتر هستند، بنابراین بازنشستگان ممکن است مجبور شوند افزایش قیمتها را خودشان جبران کنند. این امر در کشوری مانند ایران چندین برابر فشار را بر قشر بازنشسته تحمیل میکند، چرا که مستمری بازنشستگان همگام با تورم افزایش نیافته است و اغلب این قشر در تامین هزینههای درمانی و دیگر مایحتاج زندگی مشکل دارند.