اقتصاد۲۴-محمد رعد رئیس فراکسیون وفاداری به مقاومت پارلمان لبنان در یادداشتی در روزنامه الاخبار چاپ لبنان نوشت: پس از تحولات جدیدی که به سوریه تحمیل شده است اعم از تغییر نظام حاکم یا جایگاه سیاسی قدرت جدید، ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد:
۱- آنچه در سوریه اتفاق افتاد، ناگهانی و غیرمنتظره نبود. نتیجه برنامه از پیش ریخته شده برخی کشورهای منطقه و جهان است که منافعشان در زمینه تغییر قدرت در سوریه مشترک شده است. طبیعی است که تغییر قدرت برای مردم سوریه منافعی داشته باشد، اما قطعا بیشترین بار ناشی از اختلافات و رقابتهای احتمالی میان برخی از مجریان طرح جدید اعمال قدرت در سوریه بر دوش همین ملت خواهد بود.
۲- پس از رشته حملات هوایی صهیونیستها به مراکز قدرت نیروهای سوریه، حذف منطقه حائل در جولان و نقض توافقنامه توقف درگیری که در سال ۱۹۷۴ میلادی {میان سوریه و رژیم صهیونیستی} امضا شد، خصومت صهیونیستها با سوریه، حاکمیت و نقش این کشور بلافاصله تایید شد. دشمن صهیونیست به حمایت برخی از دوستان خود در میان اقشار مردم سوریه اشاره ضمنی کرد. این امر نشانه تمایل دشمن به ورود به چهارچوب تقسیم غنایم در آرایش نظام و قدرت جدید در سوریه است.
۳- مسئله سوم نفاق و دورویی آمریکا است. این کشور به حدی پست و خوار و خفیف شده است که دیگر هیچ نقابی نمیتواند هویتش را بپوشاند. برهمین اساس دولت آمریکا سعی کرد این گونه جلوه دهد که از تحولات سوریه شوکه شده است، نگران تهدیدهای ناشی از این تحولات است و به نتایج آن هم اطمینان ندارد. همچنین سعی کرد وانمود کند با همه گروههای مسلح مخالف در تماس است و برخی از آنها به علت حسن نیت لایق آنند که نامشان از لیست تروریسم حذف شود. به تازگی هم که بر {لزوم} وحدت، امنیت و ثبات در سوریه تاکید کرده است.
۴- گفته شد زمان حرکت به سمت ادلب، حلب و حماه پس از توافق متوقف شدن حملات صهیونیستها به لبنان تعیین شد تا گفته نشود نبرد علیه قدرت حاکم بر سوریه آنهم پیش از متوقف شدن حملات به لبنان، به نفع دشمن صهیونیست تمام خواهد شد. دستکم این توجیهی است که ترکهای مطلع از زمان حمله نظامی به سوریه میآورند که اندکی پس از اعلام آتش بس در لبنان آغاز شد. ممکن است این توجیه به ظاهر درست باشد، اما نکته مهمتر آن است که هیچ گونه موضع سیاسی یا رسانهای علیه دشمن صهیونیست اتخاذ نشد و به حملات صهیونیستها به خاک سوریه و توانمندیهای نظامی این کشور هیچ واکنشی نشان داده نشد؛ انگار این خاک و توانمندیها متعلق به نظام اسد بوده است نه سوریه.
بیشتر بخوانید:اسما همسر بشار اسد کیست؟/ همه چیز درباره همسر بریتانیایی تبار رئیس جمهور سوریه
۵- نیاز نیست اختلافات میان مقاومت اسلامی لبنان و گروههای مسلح و مخالف سوری را که پس از هفتم دسامبر قدرت را به دست گرفتند، شتابزده تحلیل کنیم. حرفهای بی پایه و اساس، ادعاها و دروغهای زیادی دراین باره گفته شده است، اما نکتهای که همین آغاز باید بیان کنم این است که مقاومت اسلامی بر حق ملت برادر سوری مان در تعیین سرنوشت ساختار سیاسی این کشور و نیز تعیین سرنوشت خود تاکید دارد و هرگونه تغییر باید بیانگر خواسته همه اقشار و گروههای سوریه باشد. علاوه بر این، وحدت سوریه موضوعی کلیدی است که نمیتوان به آن دست زد. همچنین جایگاه، نقش، دیدگاه راهبردی و روابط منطقهای و بین المللی سوریه فاکتورهایی است که هرکس اوضاع سوریه را دنبال میکند باید مدنظر قرار دهد تا براساس آن تصمیم گیری کند.
۶- وحدت و انسجام ملت سوریه با ساختار سیاسی و قدرت، توانایی سوریه را بیشتر و جایگاه و کارآمدی آن را تقویت میکند. این اتفاق قطعا زمانی نمیافتد که یک نظام تابع سیاستی باشد که آن را ملزم به تسلیم شدن کند و حاکمیت، آزادی و توسعه را منوط به پذیرش شروط دشمن صهیونیست و حامیان آن کند.
۷- چشم انداز آزادی و عدالت زمانی اعتبار پیدا میکند که جامع و مبتنی بر یک سری استانداردها باشد نه این که پراکنده و بر اساس معیارهای سلیقهای باشد. با تبعیض قائل شدن و سلیقهای عمل کردن، آزادی و عدالت محقق نمیشود و فقط شعاری تبلیغاتی برای کالایی جعلی میشود. هرکس خواهان آزادی سیاسی است، باید با رویکرد حفظ حاکمیت و عرق ملی پیش برود. هرکس به دنبال عدالت برای شهروندانش است، نباید روی ظلمی که خارج از مرزهای کشورش اتفاق میافتد، چشم ببندد به خصوص اگر میداند این ظلم به کشورش راه خواهد یافت.
۸- چهره واقعی جهان و ابرقدرتها با دنبال کردن سلسله مراحل حملات وحشیانه صهیونیست ها، جنایات نسل کشی و پاکسازی نژادی در بحبوحه سکوتی که در پشت آن حمایت، توجیه و فرصت دادن برای تحقق فوری این ماموریت پنهان شده، آشکار شد. از امروز به بعد حساب باز کردن روی واکنشهای لفظی به تحولات اخیر سوریه چه حاوی تمجید باشد چه نفرت، حماقتی بیش نیست، زیرا امروز دنیای این قدرتهای جهانی، دنیای حقه و فریب برای اعمال سلطه و به دست گرفتن سرنوشت ملتها است.
بیشتر بخوانید:اولین بیانیه بشار اسد پس از سقوط
۹- نقش نسل کشی که دشمن صهیونیست پس از طوفان الاقصی خود را ملزم به ایفای آن کرد و چتر حمایتی نامحدود آمریکا و غرب مستکبر و نژادپرست را نیز دریافت کرد، یک هدف داشت و آن ریشه کن کردن مقاومت و بازوهای آن بود. از غزه گرفته تا هرکجا که دست دشمن در منطقه به آن میرسد. آنچه به ایفای این نقش کمک کرد، مدارای غرب با تمام تخلفات، جنایات، قانون شکنیها و نقض هنجارها، ارزشها و اصول بود، زیرا هدف نابود کردن زیرساخت مقاومت و توانمندی ها، فرماندهان و تشکلاتی بود که مخالف سیطره آمریکا و غرب بر منطقه و جهان هستند. اگر مقاومت اسلامی لبنان جبهه پشتیبانی از غزه تشکیل نمیداد، اگر طرح دشمن را برای پیشروی به سمت رودخانه لیطانی ناکام نمیگذاشت، اگر رزمندگان مقاومت در محورهای الخیام، عیترون، بلیدا، میس الجبل، عیتا الشعب و البیاضه ثابت قدم نمیماندند و اسطوره خلق نمیکردند و مانع نفوذ نظامی دشمن با تانکها و نیروهای پیاده نظام نمیشدند، دشمن ارزیابی میدانی آمریکا و توصیههای آن را برای متوقف کردن حملات و توافق با لبنان نمیپذیرفت.
تنها راه ناکام کردن پروژه مشترک صهیونیست ها، آمریکا و غرب، مقاومت جدی مردم در تمام کشورهای منطقه و تسلیم نشدن کشورهای منطقه در برابر سیاستها و دیکتههای دشمن و متحدان آن است. درخواست رها کردن مقاومت، درخواست برای تسلیم شدن است و طرح آن از کسی جز دشمن بر نمیآید.
۱۰- جریان سیاسی که هم اکنون قدرت جایگزین را در سوریه برعهده دارد، به لحاظ فکری بیشتر از همه به جریان سیاسی حاکم بر مصر پس از سقوط نظام حسنی مبارک نزدیک است. صرف نظر از ارزیابی آن تجربه کوتاه مدت در مصر، آمریکا و غرب و جریان سلطه گرا و جاه طلب منطقه نتوانست عمر قدرت جایگزین را در آن کشور طولانی کند و همچنین نتوانست زیر بار تفاهم، هماهنگی یا گفتوگو با آن قدرت برود. با این اوصاف آیا گمان میکند هم اکنون میتواند این رفتار را با جریانی که قدرت جدید را در سوریه به دست گرفته است، انجام دهد یا مطالباتی مطرح است که منتظر است این جریان در مدت زمان مشخص به آنها دست یابد و سپس آن را حذف کند و ساختاری روی کار بیاورد که مستقیم تحت نفوذ آمریکا و غرب باشد؟
۱۱- درک میکنیم که مردم سوریه به میزان متفاوت و با پس زمینههای مختلف با این تغییر جدید همراه شدهاند و نقطه اشتراک همگی امید به دستیابی به رویاها و آرزوهایشان در بهره مندی از امنیت، حاکمیت، کرامت، عدالت و حاکمیت قانون است، اما باید بدانند این آرزوها با صرف تغییر قدرت در سوریه محقق نمیشود و نیاز است برنامهای کلی و جامع تنظیم شود که مردم سوریه و جهان را مخاطب قرار دهد.