اقتصاد۲۴- سقوط ناگهانی حکومت بشار اسد در سوریه، تا بدینجا برای همه بازیگران خارجی، از جمله مسکو، غافلگیرکننده بود. البته بسیاری از کارشناسان روسی مطالعات منطقهای برای مدت طولانی در مورد مشکلات اقتصادی و اجتماعی فزاینده در سوریه و همچنین در مورد فساد باورنکردنی و ناکارآمدی حکومت در سوریه هشدار میدادند.
آنها توانایی رزمی و انگیزه نیروهای مسلح ارتش سوریه را زیر سوال میبردند و توجهات را به پتانسیل نظامی رو به رشد گروههای اسلامی رادیکال بهویژه در استان ادلب جلب کردند. در میان کارشناسان روسیه نیز ناامیدی از ناتوانی آشکار دمشق در مشارکت دادن برخی از جناحهای میانهرو مخالف در فرآیند معنادار آشتی ملی دیده میشد. روند موسوم به ژنو با هدف اصلاحات گام به گام قانون اساسی عمدتاً به دلیل مواضع بسیار انعطافناپذیر بشار اسد متوقف شد.
با این حال، هیچکس نمیتوانست وقایع دراماتیک اواخر نوامبر و اوایل دسامبر، بهویژه عدم تمایل ارتش سوریه برای دفاع از حکومتی که تقریباً ربع قرن در قدرت بود را پیشبینی کند. از سال ۱۹۷۰ این ویژگی خاص همه رژیمهای شخصمحور از نوع سوریه بوده است. آنها دقیقاً تا لحظهی آخر بسیار قوی و عملاً آسیبناپذیر به نظر میرسند، اما فروپاشی کنترلنشده ناگهان آغاز شده و سریع پیش میرود.
شوک آنچه در سوریه اتفاق میافتد، اگر نگوییم بیشتر از تأثیر حمله حماس به جنوب اسرائیل در ۷ اکتبر سال گذشته است، حداقل با آن قابل مقایسه است. این دو بحران منطقهای ارتباط نزدیکی با هم دارند. اغراق نیست اگر بگوییم که دسامبر ۲۰۲۴ و رخدادهایش ادامه مستقیم و البته به تعویق افتاده روندی بود که از اکتبر ۲۰۲۳ شروع شد. بدون اقدامات اسرائیل برای تضعیف حزبالله لبنان و ایران، رخدادهای اخیر در سوریه غیرممکن بود. با این حال، تأثیر احتمالی تغییر رژیم در دمشق بدون شک پیامدهای بسیار گستردهتری در موازنه قدرت بین اسرائیل و ایران، به نفع اولی، خواهد داشت.
این روزها در مسکو گلایههای زیادی از سرمایهگذاریهای کلان سیاسی، مالی و نظامی روسیه در سوریه از جمله دو پایگاه نظامی در این کشور شنیده میشود. پایگاه دریایی طرطوس تنها تاسیسات دریایی روسیه در دریای مدیترانه است که دسترسی حیاتی را برای عملیات دریایی و تدارکات فراهم میکند. این پایگاه بهعنوان یک ایستگاه سوختگیری و تعمیر برای کشتیهای روسی عمل میکند و آنها را قادر میسازد بدون بازگشت به بنادر دریای سیاه به عملیات خود ادامه دهند.
امروز با توجه به درگیری مداوم روسیه با اوکراین که دسترسی آزاد روسیه به بخشی از آبهای دریای سیاه را محدود میکند، پایگاه طرطوس از اهمیت ویژهای برخوردار است. این پایگاه میتواند زیردریاییهای هستهای را در خود جای دهد و از زمان شروع جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱، با معاهدهای که در سال ۲۰۱۷ به امضا رسید که به روسیه اجازه داد به مدت ۴۹ سال از آن به صورت رایگان استفاده کند، تحت مدرنسازی اساسی قرار گرفته است.
بیشتر بخوانید:عکس/ ترور بشار اسد در روسیه!
پایگاه هوایی حمیمیم که در سال ۲۰۱۵ تأسیس شد، بهعنوان یک مرکز هوایی کلیدی برای عملیات روسیه در سوریه عمل میکرد و انواع هواپیماها از جمله جتهای جنگنده و هلیکوپتر را در خود جای داده بود. این پایگاه دارای زیرساختهای قوی است و در طول جنگ داخلی در عملیات هوایی علیه نیروهای مخالف اسد نقش داشته است. علاوه بر این، این پایگاه هوایی بهعنوان یک پایگاه کلیدی ترانزیت بار به عملیات روسیه در کشورهای مختلف آفریقا کمک میکرد. هر دو پایگاه در حال حاضر ایمن و کاملاً تحت کنترل روسیه هستند. البته آینده آنها نامشخص است و تردیدهای منطقی وجود دارد که باور کنیم مسکو میتواند این تاسیسات را برای مدت طولانی طبق همان شرایط قبلی در آینده حفظ کند.
- روسیه تعدادی دارایی با ارزش دیگر در سوریه دارد. روسیه یکی از شرکای تجاری مهم سوریه است. مجموع سرمایهگذاریهای انباشته روسیه در سوریه از جمله در پروژههای انرژی، حمل و نقل و لجستیک بالغ بر ۲۰ میلیارد دلار است. بسیاری از سوریها تحصیلات خود را در روسیه یا اتحاد جماهیر شوروی سابق گذراندهاند و از نظر سیاسی و فرهنگی به مسکو وابسته هستند.
روسیه میتواند ادعا کند که یک دیاسپورای سوری نسبتاً کوچک، اما از نظر اقتصادی کاملاً موفق و از نظر اجتماعی فعال دارد. نمیتوان پیوندهای نزدیک بین مردان یونیفورمپوش روسی و سوری را دستکم گرفت. در مجموع، بسیاری از منافع روسیه در سوریه در خطر است. علاوه بر این سقوط بشار اسد پیامدهای بالقوه برای وجهه بینالمللی روسیه به عنوان یک تامینکننده معتبر امنیتی به دنبال داشته است.
البته، میتوان استدلال کرد که اقدامات روسیه در سوریه همیشه بسیار کمرنگ بوده و عمدتاً به حمایت هوایی از دمشق محدود شده است، درحالیکه ایران و شبهنظامیان محلی تحت حمایت تهران مسئولیت مهمتری مثل پشتیبانی زمینی از حکومت اسد را بر عهده داشتند. برخی همچنین استدلال میکنند که بشار اسد، با توجه به برخوردار نبودن از انعطافناپذیری سیاسی و مقاومتش در برابر اصلاحات، به جای اینکه حافظ منافع روسیه باشد، بیشتر باری بر دوش کرملین بوده است و خروج او از صحنه سیاسی سوریه نباید به عنوان یک تراژدی تاریخی تلقی شود. در واقع، هیچ رابطه شخصی خاصی بین بشار اسد و ولادیمیر پوتین وجود نداشته است. با این حال، تغییر رژیم سوریه یک چالش استراتژیک جدید برای کرملین است و بازیای که مسکو اکنون باید در سوریه و در کل خاورمیانه انجام دهد، محدود کردن دامنه آسیب است.
بسیاری از موارد در تعریف رویکرد جدید روسیه به سوریه به تحول احتمالی اپوزیسیون سیاسی سابق سوریه بستگی دارد که اکنون بهطور کامل قدرت را در دمشق در دست دارد. این ائتلاف نسبتاً بیشکل شامل بسیاری از جناحهای مختلف است؛ از بنیادگرایان اسلامی و طرفداران سازشناپذیر حامی شریعت اسلامی گرفته تا قهرمانان مدلهای سیاسی نئولیبرال غربی. تعادل شکننده بین جناحها ممکن است به معنای واقعی کلمه یکشبه در جهتی تغییر کند که پیش بینی آن دشوار است.
هیچیک از گروههایی که امروز در سوریه پیروز شدهاند را نباید شریک یا حامی راهبردی روسیه دانست، اما همه آنها نیز دشمنان سرسخت روسیه نیستند. بیشتر این گروهها به جای روسیه، دشمنی بیشتری با ایران دارند، زیرا ایرانیها در صحنه نبرد سوریه بسیار بیشتر از روسها دیده شدهاند.
این وضعیت به روسیه فرصتهایی را ارائه میکند. بهعنوان مثال، مسکو از بشار اسد در مبارزه با هیئت تحریرالشام HTS حمایت کرده است. با این حال، اکنون روسیه در حال مذاکره با تحریرالشام است تا آینده حضور خود را در سوریه تضمین کند. طرف روسی با سایر گروههای با نفوذ در سوریه از جمله ارتش ملی سوریه تحت حمایت ترکیه و نیروهای دموکراتیک سوریه (کردها) تماس دارد. علاوه بر این نباید پیوندهای عمیق روسیه با جامعه علوی در غرب کشور را دستکم گرفت.
البته سرنوشت سوریه در نهایت به خود سوریها بستگی دارد و ترکیه، ایران، روسیه و آمریکا نمیتوانند تاثیر تعیینکنندهای در تعریف این آینده داشته باشند. با این حال، واقعیت این است که سوریه برای سالهای متمادی محلی برای رقابت شرکای خارجی قدرتمند و حامیان مالی در پشت هر گروه سیاسی و نظامی بوده و به یک کانون برای درگیریهای بینالمللی تبدیل شده بود. بنابراین، نقش بازیگران خارجی در گذار قدرت سیاسی در دوران پس از اسد که امروز آغاز شده است را نمیتوان نادیده گرفت و سیاستگذاران در کرملین اکنون باید مسیر خود را از طریق کریدورهای سیاسی ناشناخته طی کنند و اقدامات سایر بازیگران تاثیرگذار منطقهای و غیرمنطقهای را زیر نظر داشته باشند.
در خصوص کشورهای همسایه سوریه، به نظر میرسد همه چیز کم و بیش روشن باشد. هیچیک از آنها منابع نظامی و اقتصادی کافی و تعهد سیاسی لازم برای قبول مسئولیت آینده سوریه را ندارند. بنابراین، الگوریتم اقدامات همسایگان سوریه به هر نحوی عمدتاً براساس منافع فرصتطلبانه فعلی آنها تعریف میشود و بسته به داینامیک رویدادها در سوریه دستخوش تغییر خواهد شد. آنها قطعاً به شکل دادن ائتلافهای مختلف با یکدیگر خواهند پرداخت تا به ابعاد خاص بحران سوریه رسیدگی کنند، اما منافع آنها برای ایجاد مشارکتهای راهبردی بلندمدت بسیار متفاوت است.
از نظر ترکیه، حفظ حداکثر نفوذ بر رهبری جدید دمشق و همچنین بازگرداندن حداقل برخی از میلیونها پناهجوی سوری که اکنون در ترکیه مستقر هستند، اهمیت دارد. در عین حال، آنکارا تا حد امکان تلاش خواهد کرد تا از ظهور یک دولت اسلامگرای افراطی در مرزهای ترکیه جلوگیری کند. اگر دمشق تحت کنترل یگانهای ارتش ملی سوریه بود و توسط شبهنظامیان «هیئت تحریرالشام» اداره نمیشد بسیار خشنودتر میبود. اما به هر حال امروز تحریرالشام در دمشق دست برتر را دارد نه ارتش ملی سوریه.
اولویت اسرائیل وارد کردن صدمات جبرانناپذیر به پتانسیل نظامی سوریه است و این دقیقاً همان کاری است که نیروی هوایی اسرائیل به طور فعال انجام میدهد و به سختافزارهای نظامی سوریه در همه نقاط ضربه میزند. علاوه بر این، اهداف بنیامین نتانیاهو شامل بیرون راندن کامل ایران از سوریه (در صورت امکان) و تحکیم مواضع اسرائیل در بلندیهای جولان سوریه به عنوان بخشی از استراتژی دولت یهود دنبال میشود.
ایران نیز به نوبه خود ناگزیر است آسیب احتمالی به مواضع خود و مواضع اقلیت شیعه سوریه که احتمالاً توسط گروههای پیروز سنی بیشتر به چالش کشیده میشود را کاهش دهد. ایرانیها منافع زیادی در سوریه دارند و آینده این منافع فعلاً نامشخص است. علاوه بر این، مقامات ایران (بیش از همه، فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) باید در شرایطی که پل زمینی به لبنان، که مدتی از آن استفاده میشد، توسط اسرائیل در حال تخریب است، راههای دیگری برای ادامه حمایت از حزبالله بیابند.
عراق نیز باید مراقب تأثیر بیثباتکننده حوادث سوریه بر مناطق شرقی خود باشد. مرز مشترک عراق و سوریه تقریباً ششصد کیلومتر است که اکنون سیل پناهجویان به آن هجوم بردهاست و تعداد زیادی از نیروهای یونیفورمپوش ارتش سابق سوریه نیز در میان این پناهجویان دیده میشوند. ترس از بیثباتی مرزی، خواب آرام را از چشمان نخستوزیر لبنان و پادشاه اردن ربوده است. در مصر، دولت این کشور باید نگران تأثیر بالقوه تغییر رژیم در سوریه بر گروههای مخفی رادیکال در خاک مصر، بهویژه اخوانالمسلمین مصر باشد که در سال ۲۰۱۳ توسط ارتش از قدرت خلع شد.
بیشتر بخوانید:نتیجه شیوه حکمرانی اسدها و آسیب های واردآمده به ساختارهای جامعه سوریه
اجازه دهید یک بار دیگر استدلال کنیم که نقش بازیگران منطقهای در گذار سیاسی سوریه بسیار مهم خواهد بود و این بازیگران احتمالاً به طور فعال با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و ائتلافهای موقعیتی و ائتلافهایی پیرامون موضوعات خاص امنیتی و توسعهای تشکیل میدهند. با این حال، با توجه به محدودیت منابع، منافع متضاد این بازیگران و بیاعتمادی آشکار آنها موجب میشود که آنها نتوانند به راهحل پایداری برای حل مشکلات این کشور جنگزده دست یابند. تعامل قدرتهای بزرگ نیز در خصوص سوریه ضروری به نظر میرسد.
این قدرتها نهتنها مجبورند پیامدهای فوری سقوط اسد را بدانند، بلکه پیامدهای بلندمدت اقدامات خود را نیز در نظر داشته و تفکر استراتژیک و عملگرایانه داشته باشند. همچنین باید توجه داشت که قدرتهای بزرگ نهتنها مجبورند منافع و ترجیحات خود را در نظر بگیرند، بلکه چارهای ندارند جز اینکه به ملاحظات جهانی و منطقهای نیز توجه کنند.
البته، اکنون بهترین زمان برای ایجاد اجماع بین قدرتهای بزرگ نیست چراکه جهان در یک رویارویی شدید ژئوپلیتیکی قرار دارد. این وضعیت با تغییرات سیاسی آتی در واشنگتن پیچیدهتر میشود چراکه ورود ترامپ به کاخ سفید ممکن است تغییراتی در سیاست ایالات متحده در خاورمیانه به دنبال داشته باشد. با این حال، اگر لفاظیهای سیاسی را کنار بگذاریم، باید گفت که منافع قدرتهای بزرگ در قبال سوریه پس از اسد تا حد زیادی با هم انطباق دارد.
۱ هیچکس علاقهای به تجزیه سوریه به چند کشور کوچک ندارد. تنها به این دلیل نیست که این دولتهای کوچک احتمالاً پایدار نیستند، بلکه به این دلیل است که تجزیه سوریه میتواند یک واکنش زنجیرهای از ترسیم مجدد مرزها در منطقه خاورمیانه ایجاد کند که پیامدهای غیرقابل پیشبینی و بسیار خطرناکی به دنبال خواهد داشت.
۲ هیچ بازیگر مسئولی احتمالاً از تبدیلشدن سوریه به کانون اصلی افراطگرایی سیاسی و تروریسم بینالمللی در قلب جهان عرب سود نخواهد برد. سرنوشت غمانگیز عراق پس از سرنگونی رژیم صدام حسین توسط واشنگتن و متحدانش در بهار سال ۲۰۰۳ باید هشداری برای همه باشد. تکرار وقایع عراق در سوریه همه را - از نزدیکترین همسایگان سوریه تا قدرتهای بزرگ خارجی - تحت تأثیر قرار میدهد.
۳ به نفع همه است که از احیای پتانسیل تسلیحات شیمیایی سوریه که بهعنوان بخشی از توافق روسیه و آمریکا در سپتامبر ۲۰۱۳ منهدم شد، جلوگیری شود. توانایی هر رژیم سیاسی در دمشق برای بازگشت به گذشته برنامههای مربوط به سلاحهای شیمیایی مشخص نیست، اما این گزینه باید یک بار برای همیشه از روی میز برداشته شود.
۴ نفع مشترکی در حصول اطمینان از اینکه زرادخانههای وسیع و متنوع تسلیحات متعارف انباشتهشده توسط همه بازیگران در جنگ داخلی سوریه به دست گروههای افراطی غیرمسئول چه در داخل و چه در خارج از سوریه نیفتد، وجود دارد. اسرائیل در حال حاضر تا حدودی این مشکل را با توسل به زور حل کرده است، اما حملات هوایی اسرائیل آنقدر موثر نیست که بتواند سلاحهای کوچک و قابل حمل را که اکنون به وفور در اقصینقاط سوریه وجود دارد، از میان ببرد.
۵ برای همه مهم است که با چشمانداز وقوع یک فاجعه انسانی در مقیاس بزرگ در سوریه که ریشه در کمبود مواد غذایی، سوخت، داروهای اولیه، فروپاشی ساختارهای دولتی و شهری و تداوم کانونهای خشونت مسلحانه دارد، مقابله کنند. تحریمهای یکجانبه غرب علیه سوریه باید هر چه زودتر لغو شود و تمامی محدودیتهای موجود در مسیر کمکهای بشردوستانه بینالمللی از میان برداشته شوند.
۶ همه مایلند امیدوار باشند که رژیم سیاسی جدید در کشور فراگیر خواهد بود. امید این است که سوریه به زودی قانون اساسی مدرن داشته باشد و در نظام سیاسی جدید جایی برای نمایندگان همه قومیتها و مذهبهای بسیار متنوع وجود داشته باشد. همچنین هیچ کس نمیخواهد دوران تبعیض و جداسازی جنسیتی قرون وسطایی را بار دیگر در سوریه ببیند. سوریه میتواند و باید بهتر از افغانستان عمل کند، اما موضع قدرتهای بزرگ متحد برای تشویق رهبری جدید سوریه برای حرکت در این مسیر بسیار اثرگذار است.
۷ جلوگیری از به راه افتادن موج جدیدی از مهاجران سوریه که میتواند کشورهای همسایه را تحت تأثیر قرار دهد و به مناطق دیگر برسد، به نفع همه است. علاوه بر این، مطلوب است که حداقل برخی از هشت میلیون آواره سوری که اکنون در خاورمیانه، اروپا و کشورهای دیگر مستقر شدهاند، به خانههای خود بازگردند و در بازسازی کشور ویرانشده به واسطه جنگ داخلی مشارکت کنند. دیاسپورای وسیع سوریه که در سراسر جهان پراکنده شدهاند، میتوانند و باید نقش مهمی در بازسازی کشور داشته باشند.
۸ یکی از منافع مشترک آشکار در سوریه پس از اسد روند بازگشت به خانواده جهان عرب است که چندین سال پیش آغاز شده است و این روند باید ادامه یابد. سوریه دیگر نباید یکی از مشکلات متعدد جهان عرب باشد و حضورش باید به مشارکت سازنده در جهان عرب تبدیل شود تا از دل آن یک سیستم جدید امنیت و توسعه منطقهای زاده شود.
آیا این منافع مشترک برای خارج کردن پرونده سوریه از سویههای منفی ژئوپلیتیک جهانی کافی است؟ بدبینها بدون شک خواهند گفت که اینها کافی نیست و تحولات بعدی در سوریه ناگزیر در بروکسل و مسکو، واشنگتن و پکن به عنوان یک «بازی حاصل جمع صفر» تلقی خواهد شد. در واقع، در شرایط کنونی، نمیتوان روی تصویب هرگونه برنامه بلندمدت چندجانبه برای بازسازی سوریه، یا حداقل بر تصویب نقشه راهی برای دولتسازی در سوریه توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد حساب کرد.
حدود بیست سال پیش، قدرتهای بزرگ توانستند گروه چهارجانبه خاورمیانه (روسیه، ایالات متحده، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد) را برای مقابله با چالش مناقشه اسرائیل و فلسطین تشکیل دهند. در نهایت، گروه چهارجانبه نتوانسته است راهحلی پایدار برای حل مشکل ارائه دهد. این روزها هم تشکیل یک گروه چهارجانبه سوری، یا هر گروه مشابه دیگری برای حل مشکل این کشور، کاملاً دور از واقعیتهای ژئوپلیتیکی به نظر میرسد.
با این حال، نباید در نتیجهگیری عجله کرد. نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد سوریه که در ۹ دسامبر پشت درهای بسته برگزار شد، وحدت رویکردهای اصولی قدرتهای بزرگ را در قبال رویدادهای سوریه نشان داد و این وحدت رویه در این روزگار، بسیار نادر است. واسیلی نبنزیا، نماینده دائم روسیه در سازمان ملل تاکید کرد که اشتراک مواضع در موضوعاتی نظیر «حفظ تمامیت ارضی و وحدت سوریه، تضمین حفاظت از غیرنظامیان، اطمینان از ارسال کمکهای بشردوستانه به مردم نیازمند» وجود دارد.
البته این اتحاد قدرتهای بزرگ میتواند شکننده و کوتاهمدت باشد. بازیگران خارجی اصلی در مناقشه سوریه دارای یک لیست بلندبالا از نارضایتیها، سوءظنها و اختلافات متقابل هستند که مانع از آن میشود که هر یک از آنها بهعنوان یک بازیگر با رفتار نرمال در تلاشها برای آشتی ملی در سوریه عمل کنند.
بیشتر بخوانید:میراث بشار اسد برای ترامپ چیست؟
از سوی دیگر، «خودکنارهگیری» واقعی قدرتهای بزرگ از مشکل سوریه، براساس فرمول دونالد ترامپ (این جنگ ما نیست، باید بگذاریم این وضعیت خودش حل شود) به معنای مشروعیتزدایی از نقش قدرتهای بزرگ به عنوان بازیگران پیشرو و مسئول در سیاست جهانی است. اگر این بازیگران بزرگ به وضعیتی که در آن منافع اساسی مشترک و نگرانیهای مشابهی دارند ورود نکنند، چطور میتوانند قدرتهای بزرگی باشند؟
در این شرایط، ابتکار تلاش مشترک برای جلوگیری از وقوع سناریوهای منفی در تحولات سوریه میتواند از سوی کشورهایی باشد که مستقیماً درگیر رویارویی نظامی در این کشور نبوده و میتوانند به عنوان میانجیهای صادق عمل کنند. به عنوان مثال، چین یا هند میتوانند پیشنهادهایی برای ایجاد یک پلتفرم چندجانبه برای پروژههای بازسازی پس از جنگ در سوریه ارائه دهند. تصویب چنین فرمتی توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد نهتنها برای برنامههای کمکهای اقتصادی، بلکه برای سرمایهگذاران خصوصی از اتحادیه اروپا، آسیای شرقی و کشورهای حاشیه خلیجفارس نیز انگیزه مهمی ایجاد خواهد کرد. در حالت ایدهآل، نشست سران گروه ۵ با دستور کار سوریه باید در اوایل سال ۲۰۲۵ برگزار شود، اما حتی یک نشست در سطح پایینتر هم میتواند گام بزرگی به جلو در این شرایط باشد.
وضعیت کنونی سوریه همچنان بسیار متزلزل و سیال است. تعادل بین میانهروها و رادیکالها، بین عملگرایان و ایدئولوگها، بین مدارا و عدم تحمل، بین نظم و هرجومرج، بین صلح داخلی و جنگ داخلی، هر لحظه میتواند تغییر کند. ماهها، هفتهها و حتی روزهای آینده ممکن است در تعیین مسیر سوریه در سالهای آینده تعیینکننده باشد. در چنین نقطه عطفی در تاریخ است که جایگاه ویژه قدرتهای بزرگ در سیاست جهانی در بوته آزمایش قرار میگیرد.
تاریخ به ما میگوید که بسیاری از قدرتهای بزرگ بیش از یک بار در این آزمون شکست خوردهاند. ما فقط میتوانیم امیدوار باشیم که این بار آنها به چالشهایی که با آن روبهرو هستند توجه ویژه مبذول کنند.