
اقتصاد ۲۴- نوژن اعتضادالسلطنه- "ماریو بارگاس یوسا" نویسنده شهیر پرویی تبار و برنده جایزه نوبل ادبیات، در سال ۲۰۰۳ میلادی مدت کوتاهی پس از سقوط صدام حسین همراه با "مورگانا" دخترش سفری کوتاه به عراق داشت. او مشاهداتش از وضعیت عراق پس از سقوط صدام را در قالب کتابی تحت عنوان "یادداشتهای عراق" منتشر کرد.
در بخشی از آن کتاب آمده است:" نابودی دیکتاتوری صدام حسین، یکی از بیرحمترین، فاسدترین و دیوانهترین دیکتاتورهای تاریخ مدرن، دلیلی به خودی خود کافی برای توجیه مداخله بود. همان گونه که اقدام پیشگیرانه کشورهای دموکراتیک علیه هیتلر و رژیمش دلیل کافی برای مداخله بود. اشتباه بسیار بزرگ دولتهای انتلاف، دستاویز قرار دادن وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق و ارتباط آن با القاعده و عوامل حادثه ۱۱ سپتامبر برای توجیه جمله نظامی بوده است... با این وجود، مداخله نظامی ائتلاف این امکان را فراهم کرد که آن کشور، از دور باطل استبداد و خودکامگی رها شود. رنجهایی که مداخله نظامی برای عراقیها به همراه آورد، هنوز در مقایسه با رنجی که آنان بر اثر سیاست کشتار نفرتانگیز و سرکوب نظاممند رژیم بعث دچار آن بودند، ناچیز است. حدود دوسوم عراقیها تائید میکنند که علیرغم عدم برخورداری از آب و برق، با وجود ناامنی و بحران شدید اقتصادی، اوضاع شان بهتر از زمانی است که تحت سلطه صدام حسین بودند... اکنون عراق آزادترین کشور جهان است؛ ولی از آنجا که آزادی، بدون نظم و قانون و هرج و مرج است، در ضمن خطرناکترین کشور جهان هم هست. نه گمرکی هست و نه مامور گمرکی".
تولید نفت عراق در دو دهه گذشته دو برابر افزایش یافته است. توسعه نیافتگی تاریخی بخش نفت عراق معکوس شده است، اما قانون فدرال باعث مناقشه بر سر نفت بغداد و اربیل شده است. تولید گاز طبیعی نیز در سالیان اخیر افزایش یافته، اما هنوز هم از تامین انرژی کافی برای شبکه برق عراق محروم است. این کشور با تکیه بر تامین گاز از ایران، واردکننده خالص گاز طبیعی است.
نفت کماکان برای کشور عراق، بودجه، صادرات و اقتصاد آن مهم است. صنایع سنگین مانند صنعت تولید کود و پتروشیمیها میتوانند زنجیره ارزش منابع اولیه عراق را که شامل دومین ذخایر بزرگ فسفات در سراسر جهان است، افزایش دهند.
رشد جمعیت در عراق کماکان بالاست. فراتر از هیدروکربن ها، تنوع اقتصادی در سایر زمینهها به فوریت مورد نیاز است. این میتواند شامل انرژیهای جایگزین، صنایع سبک، آموزش، خدمات، مدیریت آب و جهت گیری مجدد کشاورزی باشد.
ارزیابی اقتصاد عراق پس از تهاجم سال ۲۰۰۳ آمریکا علیه آن کشور درک چگونگی مدیریت آن در سطح کلان و خُرد کار سادهای نیست. اولین مشکل کمبود داده است، زیرا آمارهای اقتصادی در زمان رژیم صدام حسین، به ویژه پس از آغاز جنگ با ایران در سال ۱۹۸۰، به عنوان اسرار دولتی تلقی میشد. مسئله دوم آن است که تا سال ۲۰۰۳، پس از دو جنگ رخ داده، سالها تحت تحریم بودن و افزایش خودمختاری اقتصادی کردستان عراق، اقتصاد کشور عراق به شدت از هم پاشیده شده بود، و سیاستگذاری کلان اندکی وجود داشت.
باید در نظر داشت که از سال ۱۹۸۰ میلادی به این سو، عراق یکی پس از دیگری با بحرانهای اقتصادی و سیاسی مواجه بود و شرایط عادی بر آن کشور حکمفرما نبود. در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ شرایط غیر عادی به اوج خود رسید و آن کشور را به یک مورد کلاسیک از رانتیریسم (کسب درآمد یا منافع بدون ایجاد ارزش افزوده) تبدیل کرد. میلیتاریزه (نظامی شدن) اقتصاد و سیاست رژیم بعث برای تمرکز قدرت، دولت را به بزرگترین کارفرما و خریدار در اقتصاد تبدیل کرد و یک نظام حمایت اقتصادی ایجاد شد که در آن گزارشهایی به شخص رئیس جمهور و اطرافیانش ارائه میشد. تصمیمگیریها نه بر اساس دلایل اقتصادی، بلکه برای پاداش دادن یا مجازات گروههای خاص اتخاذ میشد. آن نوع از سیاستگذاری اقتصادی را میشد به عنوان یک سیاست بودجهای با تأکید بر تخصیص درآمدها به چه چیزی و به چه کسی توصیف کرد.
اقتصاد عراق در طول دهه ۱۹۸۰ میلادی نه تنها به دلیل جنگ با ایران، بلکه به دلیل کاهش قیمت جهانی نفت شروع به تضعیف کرد. حمله به کویت منجر به تخریب میادین نفتی عراق شد و به زیرساختهای آن کشور به شدت آسیب رساند. تحریمهای پس از جنگ باعث شد عراق نتواند از نظر اقتصادی به سطح رشد اوایل دهه ۱۹۸۰ بازگردد. تحریمها منجر به از دست دادن دو سوم تولید ناخالص داخلی کشور، تورم فزاینده، سقوط درآمد بخش خصوصی، و افزایش بیکاری شد که نشاندهنده آغاز نابودی طبقه متوسط و فرار مغزها بود. با این وجود، از قضا تحریمها رژیم بعث را تقویت کرد. برنامه نفت در برابر غذا مدیریت اقتصاد عراق را در فاصله سالهای ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳ میلادی تعریف کرد و دولت را به تنها تخصیص دهنده نیازهای اساسی مردم تبدیل کرد و در نتیجه قدرت و توانایی آن را برای حمایت و توزیع پول بین دوستان سیاسی خود افزایش داد.
نقش دولت در طول جنگ طولانی عراق و ایران از دو جهت به طور قابل توجهی گسترش یافت. نخست آن که سربازی اجباری، ارتش عراق و صنایع مرتبط با آن را تقویت کرد، کنترل دولت را بر نیروی کار تحکیم بخشید و دوم آن که انحراف همه منابع به سمت بخش صنعتی - نظامی، سرمایهگذاری در حوزه انسانی و سرمایهای را در بخشهای مولد کشاورزی و صنعتی کاهش داد. برای برآورده ساختن نیازهای جنگ، دولت شروع به باز کردن درهای اقتصاد به روی بخش خصوصی از طریق خصوصیسازی شرکتهای دولتی کرد و به بخش خصوصی اجازه ورود به بخش صنعت و امور مالی را داد. با این وجود، ذهنیت سوسیالیستی کماکان به تسلط خود ادامه داد، که شاید به وضوح از طریق ملزم کردن صاحبان شرکتهای به ذکر موضوع "مشارکت شرکت در توسعه صنایع در راستای منافع کشور" هنگام ثبت کسب و کار مشهود بود.
دو جنگ و بیش از یک دهه تحریم منجر به اصلاحات یا فروپاشی داخلی نشد. هنگامی که عراق پس از حمله سال ۲۰۰۳ و فروپاشی دولت و بوروکراسی آن را بررسی میکنیم، این نکته جالبی است که باید در نظر داشت. با این وجود، تا سال ۲۰۰۳ میلادی اقتصاد عراق در همه عرصهها به شدت تضعیف شد. ذخایر خارجی آن کشور تمام شده بود و عراق به یک کشور بدهکار بزرگ تبدیل شد. دینار عراق از کاهش مزمن ارزش رنج میبرد. برنامه ریزی برای توسعه عملاً متوقف شده بود. زیرساختها در بسیاری از بخشهای حیاتی اقتصاد آسیب دیده بودند و اکثریت قریب به اتفاق مردم به دلیل تحریمها و تحلیل رفتن پس اندازشان یا به دلیل افزایش بیکاری فقیر شدند. تولید ناخالص داخلی سرانه که در سال ۱۹۷۹ میلادی به ۴۲۱۹ دلار رسید، تا سال ۱۹۹۶ به ۳۴۳ دلار کاهش یافت، در حالی که کل تولید ناخالص داخلی عراق که در سال ۱۹۸۲ به ۶۶.۲ میلیارد دلار رسید، تا سال ۲۰۰۲ به حدود ۲۶ میلیارد دلار کاهش یافت.
بیشتر بخوانید: پشت پرده توافق واشنگتن-بغداد؛ تکرار تراژدی خروج آمریکا از افغانستان/ آزمون دشوار بایدن و السودانی
دولت عراق در سال ۱۹۲۰ پس از جنگ جهانی اول تاسیس شد. حاکمیت شخصی، روابط غیررسمی، و فراوانی درآمدهای نفتی دولت مدرنی را که ظهور کرده بود، تعریف میکرد. این سه عنصر ذاتاً به یکدیگر مرتبط بودند، زیرا فراوانی درآمدهای نفتی و ظرفیتهای توزیعی دولت اجازه میداد تا حاکمیت سیاسی به شکل شخصی و مبتنی بر شبکههای حمایتی باشد. بخش اعظم تاریخ مدرن تشکیل دولت مستقل عراق (۱۹۵۸-۱۹۸۰) منطبق با پارادایم دولت رانتیر بوده است. با این وجود، شروع جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۰ میلادی آغازگر دوران جدیدی بود: تاریخ دولت با جنگ، خشونت و در نهایت با تغییر شکل آن نهاد مشخص شد. نگرش خصمانه دولت رانتیر نفتی عراق نسبت به مقوله جنگ، که با برآورد بیش از حد قدرت نظامی آن مشخص شد، به طور خاص فاجعه بار بود. هجوم عظیم درآمدهای نفتی در طول دهه ۱۹۷۰ میلادی رژیم عراق را قادر ساخت تا سیاست "تفنگ و کَره" را دنبال کند و هزینههای گزافی را برای توسعه تجهیزات نظامی-امنیتی صرف نماید. هزینههای نظامی - امنیتی گسترده برای تقویت قدرت رژیم حاکم بعث طراحی شده بود. در جبهه خارجی نیز هزینهها برای درگیر شدن در سیاستهای خارجی تهاجمی مورد استفاده قرار گرفت که منجر به آغاز جنگ با ایران در سال ۱۹۸۰ شد.
با توجه به جریان عظیم درآمدهای نفتی، تحمل هزینههای جنگ با ایران برای عراق آسان به نظر میرسید. وجوه مازاد نیز به شکل رانت استراتژیک (کمک نظامی خارجی) از کشورهای همسایه بود. در دو سال نخست جنگ، اوضاع اقتصادی عراق راحت بود. این کشور از صادرات نفت خود به میزان ۳.۵ میلیون بشکه در روز و درآمد نفتی سالانه ۳۰ میلیارد دلار آمریکا برای تأمین مالی جنگ استفاده کرد. با طولانی شدن جنگ، وضعیت اقتصادی عراق در نتیجه تخریب جزئی تأسیسات صادرات نفت آن در خلیج فارس (پایانه نفتی بصره (مینا البکر) و الامیه)، کاهش قیمت جهانی نفت و بسته شدن خط لولهای توسط سوریه که از قلمرو این کشور به دریای مدیترانه عبور میکرد، رو به وخامت گذاشت. مجموع هزینههای جنگ، که از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ ادامه یافت، برای عراق ۴۵۲.۶ میلیارد دلار و برای ایران ۶۴۴.۳ میلیارد دلار برآورد شده است. این اعداد از مجموع درآمدهای نفتی هر دو کشور از زمان شروع فروش نفت خود به میزان ۶۷۸.۵ میلیارد دلار بیشتر بودند.
در طول جنگ، اقتصاد در هم شکسته عراق از طریق رانتهای استراتژیک از عربستان سعودی، کویت و امارات متحده عربی (امارات متحده عربی) حفظ شد. دولت عراق در لفاظیهای عمومی، این کمکهای خارجی را کم اهمیت جلوه میداد یا تکذیب میکرد. در گزارشهای رسمی حزب بعث بر روی ادعای "جسارت رهبری عراق در به تنهایی ایستادن در برابر ایران" تأکید صورت میگرفت. این پروپاگاندای رسمی دولتی توضیح میدهد که چرا عراق تلاشهای جنگی خود را علیرغم تلفات انسانی و اقتصادی فزاینده طولانی کرد.
رژیم صدام حسین متقاعد شده بود که به تنهایی به پیروزی دست خواهد یافت، در حالی که هزینههای جنگ توسط کشورهای عربی همسایه به ویژه پادشاهیهای نفتی در خلیج فارس تامین میشد. در پایان جنگ، عراق با مشکلات اقتصادی زیادی مواجه بود، از جمله مشکل از کار افتادگی تقریبا ۷۵۰۰۰۰ سرباز. علاوه بر این، پذیرش چنین تعداد زیادی از سربازان که به مشاغل تضمین شده توسط دولت و مزایای رفاهی وابسته بودند، غیرممکن شد. دولت دیگر نمیتوانست به قرارداد اجتماعی ضمنی خود را که در دوران شکوفایی سالهای رانتی ایجاد شده بود متعهد باشد. جنگ اساساً وضعیت را تغییر داده و شرایط عادی را بازتعریف کرده بود. بیکاری که پیشتر در طول جنگ به دلیل اقدامات ناشی از خصوصی سازی در سالهای ۱۹۸۶-۱۹۸۷ احساس میشد، پس از آن تشدید شد در عراق گسترش یافت و جوانان از مشاغل تضمین شده قبلی در خدمات دولتی محروم شدند. به نظر میرسید تنها راه حل این است که آنان را در بخش دولتی، نه در یک حوزه غیر نظامی، بلکه در خدمت سربازی نگه دارند.
جنگ ایران و عراق بدون شک پایههای مالی دولت بعث را از بین برد. رژیم بعثی صدام حسین به جای استفاده از یک استراتژی درون نگر برای مقابله با بحران مالی ناشی از جنگ ایران و عراق، استراتژی جنگجویانه و تهاجمی را در پیش گرفت. جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰-۱۹۸۸) رژیم را مجبور کرد که بخش عمده منابع موجود را به سمت هزینههای نظامی سوق داده و اجرای پروژههای جدید را کاهش دهد. در نتیجه، عراق به کشوری در حال فروپاشی با بدهی هنگفت تبدیل شد. اشباع بازارهای جهانی در اواخر دهه ۱۹۸۰ نیز قیمتها را به سطوحی کاهش داد که بهبود وضعیت عراق را بسیار غیرممکن کرده بود.
"صدام حسین" رئیس جمهور سابق عراق به جای برخورد خلاقانه با بحران اقتصادی پیش روی آن کشور تصمیم گرفت رفتار تهاجمی خود را دوچندان نماید و در آگوست ۱۹۹۰ به کویت حمله کند و آن کشور را به عنوان "استان نوزدهم" عراق معرفی کند. اشتباه محاسباتی او منجر به رویارویی نظامی با ائتلافی متشکل از سی کشور تحت رهبری ایالات متحده شد. جنگ برای آزادسازی کویت در سال ۱۹۹۱ شامل بمبارانهای شدیدی بود که دامنه آن به تمام زیرساختهای عراق رسید: نیروگاه ها، کارخانه ها، پل ها، جادهها و بسیاری از سازههای حیاتی دیگر. تحریمهای اقتصادی شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه عراق در سال ۱۹۹۰ میلادی سختترین تحریمهایی بودند که تا آن زمان علیه هر کشوری در طول تاریخ تحمیل شده بودند. تحریمها با هدف وادار کردن صدام حسین برای خروج از کویت اعمال شدند و مانع از تلاش بغداد برای واردات هرگونه مواد به منظور بازسازی زیرساختهای ویران شده یا حفظ ساختارهای در حال تخریب شد.
اگر بخواهیم به ویژگیهای اقتصاد عراق بپردازیم نخستین مولفه آن "اقتصاد فرماندهی شده از بالا به پایین" بود. یک حزب واحد با کنترل هژمونیک دولت بر بخش دولتی و خصوصی وجود داشت. دوم آن که رانتی بودن، اقتصاد سیاسی سیستم حمایت دولتی عراق و بوروکراسی قدرتمند آن را شکل داد. سوم آن که عراق دولتی با اقتصاد متلاشی شده و با سازماندهی اندک یا بدون سازماندهی بود.
حزب بعث معتقد بود که استقلال اقتصادی باید یک هدف مرکزی باشد و به اندازه استقلال سیاسی مهم است. این حزب در ابتدا سوسیالیسم را راهی برای تقویت اقتصاد عراق میدانست. در سالهای اولیه زمامداری، حزب بعث با پیروی از شعار خود مبنی بر وحدت، آزادی و سوسیالیسم، میخواست "جامعه متحد عربی، سوسیالیستی، دموکراتیک" بسازد. آن حزب خود را یک "حزب انقلابی میدانست که سوسیالیسم را یک ضرورت تعیینکننده برای رهایی ملت عرب میدانست" و تلاش میکرد تا حد ممکن گامهایی را بردارد که میتوانست منجر به سوسیالیسم شود. هم چنین، با توجه به تأکید آن حزب بر دهقانان و نگرش ملی گرایانهای که داشت از بسیاری جهات متفاوت از سوسیالیسم غربی بود.
صدام که از حزب بعث برآمده بود معتقد بود که تحت رهبری او، بر خلاف سال ۱۹۶۳ که بعث پیش از آن که بتواند هر گونه تغییر اقتصادی رادیکالی ایجاد کند قدرت خود را از دست داد این بار هر کاری را به نفع مردم انجام خواهد داد. صدام در سال ۱۹۷۸ میلادی پیش از آن که رئیس جمهور شود درباره دیدگاه اقتصادی خود صحبت کرد. او اشاره کرده بود که نه از سوسیالیسم مانند کشورهای کمونیستی و نه از اقتصاد آزاد مانند غرب حمایت میکند.
او در این باره گفته بود: "آیا صحبت از سوسیالیسم در حالی صورت میگیرد که مردم گرسنه میمانند؟ سوسیالیسمی که نتواند به مردم امنیت دهد چه ارزشی دارد"؟ از این رو طرح اقتصادی صدام نه سوسیالیستی بود و نه سرمایه داری، بلکه ترکیبی از جنبههای هر دو نظام اقتصادی محسوب میشد. برای صدام مسائل مالی در اولویت قرار نداشتند و پس از مدیریت امنیتی و سیاسی در جایگاه سوم گرفته بودند. در بحثهای مالی، اعتقاد بر این بود که او "مشغول پرداخت پول است نه سیاستگذاریهای مالی یا مدیریت کلان اقتصادی".
بنابراین، در عراق سوسیالیسم بیشتر مفهومی انعطاف پذیر بود. در حالی که رژیم در دهه ۱۹۷۰ در مبارزه با فقر و بی سوادی گام بر میداشت، تجارت به رونق ادامه میداد. حتی سیاستهای ملیسازی نیز نیمه دلانه بود و در دهه ۱۹۸۰ اقداماتی برای تشویق مشاغل خصوصی و کارآفرینی انجام شد. کنترل اقتصاد توسط رژیم بعث مبتنی بر فلسفه سوسیالیستی نبود، بلکه جوهره آن از هدف کلی حزب برای تسلط بر کشور و مردم در همه حوزهها سرچشمه میگرفت.
اقتصاد عراق را میتوان به سه دوره مختلف تقسیم کرد: دهه ۱۹۷۰ که با قیمت نفت بالاتر و رونق اقتصادی مشخص شد. دهه ۱۹۸۰ که تحت سلطه جنگ هشت ساله علیه ایران، کاهش قیمت نفت و انباشته عظیم بدهی بود؛ و بالاخره اوایل دهه ۱۹۹۰ تا زمان سقوط رژیم. دوره سوم به دلیل جنگ اول خلیج فارس و تحریمهای بین المللی، تأثیر مخربی بر اقتصاد و مردم عراق برجای گذاشت. دینار عراق نیز از کاهش ارزش مزمن رنج میبرد، برنامه ریزی توسعه عملاً متوقف شده بود و زیرساختها در بسیاری از مناطق حیاتی اقتصاد آسیب دیده بود. با توجه به کمبود تجهیزات جدید یا قطعات یدکی ماشین آلات، بسیاری از کارخانهها و تاسیسات از جمله شبکه برق آسیب دیدند. اکثریت قریب به اتفاق جمعیت یا به دلیل تورم فوق العاده، که ارزش پس انداز را کاهش میداد، یا به دلیل افزایش بیکاری فقیر شده بودند. سرانه تولید ناخالص داخلی که در سال ۱۹۷۹ به ۴۲۱۹ دلار رسید، تا سال ۱۹۹۶ به ۳۴۳ دلار کاهش یافت، در حالی که کل تولید ناخالص داخلی عراق در طول دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نیمی از ارزش خود را از دست داد. در این شرایط وخیم، جای تعجبی نداشت که فساد در تمام جنبههای زندگی گسترش یافته بود به ویژه پس از سال ۱۹۹۶، زمانی که عراق شروع به فروش نفت تحت برنامه نفت در برابر غذا سازمان ملل کرد، که از طریق آن رژیم بعث رشوه دریافت کرد.
اگرچه مردم عراق به طور کلی از تحریمها رنج میبردند، اما رژیم بعث به طور جدی تحت تأثیر قرار نگرفت. در واقع، در طول سالهای ۱۹۹۶-۲۰۰۳، رژیم بعث ثروت هنگفتی به دست آورد. در اصل، تحریمها نقش دولت عراق را گسترش داد و ثبات رژیم را افزایش داد. پس از اعمال تحریمها، تولیدات کشاورزی افزایش یافت و دولت عراق یک سیستم جیرهبندی مواد غذایی را در پیش گرفت که به موجب آن شروع به توزیع کالاهای اساسی غذایی کرد، بنابراین، شکل سیستم را از توزیع مبتنی بر بازار تغییر داد. بخش عمده زیرساختهای ویران شده اقتصاد بازسازی شدند و اقتصاد در اواخر دهه ۱۹۹۰ شروع به بهبود کرد. در فاصله سالهای ۱۹۹۶ و ۲۰۰۰ تولید ناخالص داخلی عراق از ۱۰.۶ میلیارد دلار به ۳۳ میلیارد دلار رسید. واحد پول ملی عراق تثبیت شد البته با نرخ بسیار پایینتری نسبت به دلار و تورم تنها مشکل ادامه دار آن کشور بود. با این وجود، از منظر اقتصادی گستردهتر عراق تا سال ۲۰۰۳ میلادی دارای یک اقتصاد کم خون، با تورم بالا و به شدت مقروض بود و بخش قابل توجهی از طبقه متوسط تحصیلکرده خود را به دلیل مهاجرت از دست داده بود.
پس از سقوط بغداد در نتیجه حملات نظامی آمریکا در سال ۲۰۰۳ میلادی دولت عراق فروپاشید، ساختارهای قدرت آن از هم پاشیدند و چیزی برای جایگزینی آن وجود نداشت. دفتر بازسازی و کمکهای بشردوستانه تحت فرماندهی ژنرال "گارنر" شکاف ایجاد شده بر اثر فروپاشی نهادهای عراقی را پر نکرد، زیرا تاکید آن بر روی پناهجویان و تعمیر و احیای میادین نفتی بود. این در حالیست که در آن زمان نه معضل پناهجویان وجود داشت و نه آتش سوزیهای میادین نفتی. اگرچه بحث در داخل دولت ایالات متحده در مورد آینده عراق از اواخر سال ۲۰۰۱ ادامه داشت، اما هیچ استراتژی روشنی در مورد چگونگی اداره عراق مطرح نشده بود.
با فروپاشی ساختارهای قدیمی قدرت پس از سقوط بغداد، کشور تقریباً در هرج و مرج کامل فرو رفت. خدمات اساسی که توسط دولت اداره میشد، متوقف شده بودند. غارتی که به دنبال آن انجام شد هیچ بانک، بیمارستان، نیروگاه، یا اداره دولتی را در امان نگذاشت و حدود ۱۲ میلیارد دلار برای آن کشور هزینه به همراه داشت. جای تعجبی ندارد که یک دیپلمات بریتانیایی در تماسی با دولت آن کشور در لندن گفته بود:" دفتر بازسازی و کمکهای بشردوستانه تحت فرماندهی ژنرال گارنر یک آشفتگی باورنکردنی است. بدون رهبری، بدون استراتژی، بدون هماهنگی، بدون ساختار و غیرقابل دسترس برای مردم عادی عراق". سرانجام در مه ۲۰۰۳ میلادی دفتر بازسازی منحل شد و حکومت ائتلاف موقت عراق تحت رهبری "پل برمر" زمام امور را در دست گرفت.
برمر ظرف مدت یک هفته پس از ورود به بغداد، فرمان بعث زدایی را صادر کرد. در جریان آن در فاصله یک شبانه روز تقریباً ۳۰۰۰۰ عراقی از جمله مدیران میانی در وزارتخانههای اقتصادی، معلمان و پزشکان از مناصب خود اخراج شدند. این اقدام نقطه عطفی در تاریخ عراق بود. نخست آن که مدیران ارشد کشور یا فرار کردند یا بازداشت شده بودند و مدیران میانی نیز اخراج شده بودند. نتیجه آن وضعیت ایجاد خلاء بزرگی آمریکاییها نتوانستند آن را خلاء را پر کنند. حکومت ائتلاف موقت عراق به سختی میتوانست افراد مناسب را برای مشاغل مناسب استخدام کند. در واقع، تعداد بسیار کمی از افراد استخدام شده دانش یا تخصص در حوزههای منصوب شده یا درکی واقعی از تاریخ و اقتصاد عراق داشتند.
برخی تحلیلگران معتقدند یکی از موانع اصلی در مدیریت اقتصاد عراق برنامههای جاه طلبانه و غیر واقع بینانهای بود که آمریکاییها میخواستند بر عراق تحمیل کنند. برمر عمیقا معتقد بود که عراق برای موفقیت به "بخش خصوصی پر جنب و جوش" نیاز دارد. شاید نظر او درست بوده باشد، اما با توجه به این واقعیت که عراق چهار دهه مدل اقتصادی نیمه سوسیالیستی و دولت محور را از زمان ملیسازیهای گسترده در سال ۱۹۶۴ توسط رژیم "عبدالسلام عارف" به این سو تجربه کرده بود، طرحهای خصوصیسازی در چنین مقیاسی به مثابه یک شوک عظیم برای اقتصاد عراق محسوب میشدند. عراقیها به طور کلی برای کسب درآمد به وزارتخانههای مختلف دولتی وابسته بودند. تنها نیروهای امنیتی عراق نزدیک به ۲ میلیون نفر حقوق بگیر بودند.
برمر عراق را آلمان پس از جنگ یا اروپای پسا کمونیستی تصور میکرد و معتقد بود که اوضاع در عراق میتواند به سرعت تغییر کند. با این وجود، حکومت ائتلاف موقت عراق یکی پس از دیگری با بحرانها (سیاسی و اقتصادی) دست و پنجه نرم میکرد. در غیاب بخش خصوصی پر جنب و جوش، پایگاه صنعتی عراق برای سالها به حدود ۱۵۰ شرکت دولتی وابسته بودند. برمر برخی از آن واحدها را تعطیل کرد و کمک مالی به برخی از واحدهای دیگر را متوقف کرد. مقامهای ایالات متحده میخواستند شرکتهای دولتی را خصوصی کنند و درهای عراق را به روی منافع تجاری باز کنند. با این وجود، درگیریهای چند دههای و تحریمهای خفهکنندهای که عراق پس از حمله به کویت در سال ۱۹۹۰ با آن مواجه شد، کارخانهها را به شدت نیازمند تعمیر کرده بود و فروش آن واحدها را دشوار ساخت. در نتیجه، درهای عراق به جای سرمایه گذاری در شرکتهای دولتی موجود بر روی واردات باز شد. با این وجود، عراق کمبود پول نداشت.
در فاصله سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۱۲، بیش از ۲۱۳ میلیارد دلار در عراق هزینه شد که بخش بزرگی از آن توسط بغداد و از طریق درآمد نفتی آن تامین شده بود. با این وجود، این هزینهها به دلیل بی کفایتی، سوء استفاده و فساد خدشه دار شدند. یک ارزیابی توسط حسابرسان آمریکایی نشان داد که صدها میلیون دلار توسط پیمانکاران هدر رفت و پول به طور آزادانه برای پروژههای بیهوده هزینه شد، مانند تکمیل بخشی از یک زندان در بیابان. حدود ۴۰ میلیون دلار برای بازداشتگاه خالی "خان بنی سعد" که در وسط بیابان ساخته شده هزینه شد.
با این وجود، علیرغم کاستیها حکومت ائتلاف موقت عراق دستاوردهای مهمی نیز داشت. برای مثال، در جولای ۲۰۰۳ میلادی دینارهای قدیمی با دینارهای جدید جایگزین شدند و تاسیس یک بانک مرکزی مستقل اعلام شد. حکومت ائتلاف موقت عراق برای پروژههای کوچک، اما حیاتی مانند فاضلاب، پلها، مدارس که بر کیفیت زندگی روزمره مردم تأثیر میگذاشت پول خرج کرد. آمریکاییها هم در داخل عراق و هم از خارج تحت فشار بودند تا پیشرفت در پروژههای شان حاصل شود. این امر منجر به تاکید بر پروژههای اصلی برای ارائه نیازهای ضروری مانند نفت، برق و آب آشامیدنی به مردم شد، در حالی که کارهای بلندمدت برای بهبود کشاورزی و صنعت کنار گذاشته شد. با این وجود، پول خرج شده توسط حکومت ائتلاف موقت کافی نبود و یا پول بسیار دیر به دست آن نهاد میرسید.
کنگره در سپتامبر ۲۰۰۳ یک لایحه ۸۷ میلیارد دلاری را تصویب کرد که شامل ۱۸.۴ میلیارد دلار برای بازسازی عراق بود. علاوه بر این مبلغ هنگفت، حکومت ائتلاف موقت عراق قادر به استفاده از درآمدهای نفتی، داراییهای منجمد و نقل و انتقالات از برنامه نفت در برابر غذا بود. با این وجود، تا آگوست ۲۰۰۴ میلادی تقریباً ده ماه پس از تصویب لایحه کنگره، تنها ۴۰۰ میلیون دلار (کمی بیش از ۲ درصد) هزینه شده بود. عدم هزینه کردن این پول، به ویژه در اولین سال بحرانی پس از جنگ، با توجه به افزایش خشونتها و بیکاری بسیار بالا، به یک معضل بزرگ تبدیل شد. تا پایان سال ۲۰۰۵، کل کمکی که کنگره به بازسازی عراق اختصاص داده بود به ۲۱ میلیارد دلار رسید که حدود ۸ میلیارد دلار آن یک سال پس از آن خرج نشده باقی ماند. از آن زمان، کل این هزینه به ۵۰ میلیارد دلار افزایش یافت. بخش عمده این هزینه تا پایان سال ۲۰۰۸ صورت گرفت و بیش از نیمی از آن صرف برقراری امنیت شده بود.
حکومت ائتلاف موقت عراق در ژوئن ۲۰۰۴ میلادی منحل شد و قدرت به دولت جدید و موقت عراق انتقال یافت؛ بنابراین فصل تازهای در تاریخ اقتصادی عراق آغاز شد. آمریکاییها اقتصاد را به عنوان سومین رکن حیاتی رویکرد چند راهبردی برای ایجاد ثبات در عراق، در کنار امنیت و توسعه سیاسی در نظر گرفته بودند.
برای درک وضعیت اقتصاد عراق باید به سهم نفت در اقتصاد آن کشور توجه داشت. از اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی نفت سهم اصلی درآمدهای عراق را تشکیل داده است. درآمد عراق از فروش نفت از ۱ میلیارد دلار در سال ۱۹۷۰ به ۲۶ میلیارد دلار در سال ۱۹۸۰ افزایش یافت. درآمد بالقوه عراق در سال ۱۹۸۰ بسیار بیش از ۲۶ میلیارد دلار بود، اما به دلیل حمله صدام حسین علیه ایران در سپتامبر ۱۹۸۰، فروش نفت عراق به میزان قابل توجهی کاهش یافت. دو جنگ و به دنبال آن تحریمها باعث وخامت صنعت نفت عراق شد و آن کشور را از دسترسی به قطعات یدکی ضروری و تجهیزات جدید محروم ساخت. بنابراین، هدف اولیه نیروهای ائتلاف پس از تهاجم سال ۲۰۰۳ تمرکز بر زیرساختها و بازگرداندن تولید نفت عراق به مسیر اصلی پیشین بود. نکته جالب توجه آن است که آسیب به میادین نفتی عراق در دوران تهاجم نیروهای آمریکایی اندک بود.
با این وجود، پس از سقوط صدام، مهمترین مشکل پیش روی آمریکا خشونت مداوم و ضعف امنیتی بود. حملات هدفمند به مجتمعهای نفتی و خانههای مدیران نفتی تأثیر قابلتوجهی بر تولید نفت داشت. حملات از منطقهای به منطقه دیگر متفاوت بود. بیشترین تعداد حملات در مناطق مرکزی رخ داده بود. در سال ۲۰۰۶ میلادی هزینه برآورد شده برای عراق به دلیل آن حملات ۵ تا ۸ میلیارد دلار بود. در نتیجه اقدامات خرابکارانه متعدد صورت گرفته، ایالات متحده مناطق محروم خط لوله (PEZ) را ایجاد کرد که شامل اقدامات امنیتی مختلف برای مسدود کردن دسترسی به خطوط لوله بود. در نتیجه، آن اقدام در سه ماهه منتهی به پایان ژوئن ۲۰۰۹، هیچ خط لولهای در داخل آن محدوده مورد حمله قرار نگرفت. خارج از آن محدوده، خط لوله میدان نفتی بای حسن، خط گاز به نیروگاه موصل و پالایشگاه نفت بیجی مورد حمله قرار گرفتند، اما هیچ تاثیری بر تولید یا صادرات نفت نداشتند.
مهم بودن نقش نفت در اقتصاد عراق باعث ایجاد فساد در حوزه انرژی نیز شده است. دومین موضوع گریبانگیر اقتصاد عراق پس از سال ۲۰۰۳ میلادی فساد و قاچاق در بخش انرژی بوده است. فساد کماکان مانع توسعه بخش نفت و گاز عراق شده بود. شورشیان، قاچاقچیان و مقامهای فاسد در سطوح مختلف با یکدیگر همکاری میکردند و شبکه پیچیدهای را ایجاد کرده بودند که تشخیص آنان را دشوار میساخت. برآوردها در مورد حجم قاچاق از ۲.۵ میلیارد دلار تا ۴ میلیارد در سال متغیر بوده است.
عراق کاملاً به صادرات نفت وابسته است، زیرا صنعت هیدروکربنی آن ۵۸ درصد از تولید ناخالص داخلی، ۹۹ درصد از صادرات و حدود ۹۱ درصد از درآمد کلی آن را تشکیل میدهد. بر خلاف همسایگان تولیدکننده نفت، وابستگی عراق به نفت به معنای ثبات مالی این کشور نیست. جمعیت رو به رشد نشان میدهد که حتی اگر عراق به طور مداوم نفت تولید کند، تمرکز بر کمکهای خارجی درآمد کافی برای تامین نیازهای شهروندان آن کشور را تامین نمیکند.
فساد و توزیع گزینشی خدمات عمومی پیش از حمله سال ۲۰۰۳ میلادی آمریکا علیه عراق وجود داشت. حزب بعث عراق در سال ۱۹۶۸ از طریق یک کودتا کنترل عراق را به دست آورد و متعاقبا سرمایه گذاری زیادی در ارائه خدمات عمومی با درآمدهای نفتی انجام داد. با این وجود، کاهش درآمد نفتی در دهه ۱۹۸۰، جنگ با ایران و اقدامات اصلاحی اقتصادی هزینههای دولت عراق برای خدمات عمومی را به شدت کاهش داد. جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۰ و تحریمهای متعاقب آن، زیرساختهای دولتی به ویژه شبکه برق و شبکههای آب عراق را تخریب کرد. در پایان دهه ۱۹۹۰ میلادی اکثر خانوارهای عراقی به طور مداوم به برق دسترسی نداشتند و نرخ سوء تغذیه به ویژه در میان کودکان به شدت افزایش یافت.
در چنین شرایط سختی برنامه "نفت در برابر غذا" امکان فروش نفت عراق را در ازای حمایتهای بشردوستانه فراهم کرد. این برنامه با تقلب گسترده مقامهای عراقی، شرکتهای بین المللی و کارکنان سازمان ملل متحد مواجه شد. صدام و حلقه اطرافیان او در داخل عراق بیشترین سود را از این برنامه بردند و الگوهای جدیدی از فساد در دوره تحریم ظاهر شد. افزایش گسترده بیکاری باعث افزایش بوروکراتهای عراقی شد که برای دسترسی افراد به خدمات عمومی در طول دهه ۱۹۹۰ رشوه دریافت میکردند، الگویی که تا به امروز در عراق ادامه دارد.
تأثیر عمده جنگ اول خلیج فارس، نابودی ذخایر سرمایهای عراق بود، در حالی که چهارده سال تحریم در پی آن، قدرت دولت را افزایش داد و موجب تعمیق وابستگی مردم آن کشور به دولت از طریق برنامه نفت در برابر غذا شد. اگرچه دولت عراق سرعت خصوصیسازی را افزایش داد و رشد بنگاههای خصوصی را تشویق کرد، اما فساد همه گیر بود. شرکای رژیم همه شرکتها را کنترل میکردند، در نتیجه، آنان بخش عمده شرکتهای خصوصی مستقل را نابود کردند و سایرین را به سمت اقتصاد سایه سوق دادند. در نتیجه، بخشهای صنعتی و کشاورزی به روند کاهشی خود ادامه دادند. بخش کشاورزی به طور خاص از کمبود سرمایه گذاری و بی توجهی رنج میبرد امری که اثرات بیابان زایی را تشدید کرد و باعث مهاجرت مداوم جوامع کشاورز به مناطق شهری شد، موضوعی که بر دشواری ارائه خدمات در شهرها افزود.
بیشتر بخوانید: جزئیاتی از فشار ترامپ بر بغداد برای دوری از تهران/ از ادغام شبه نظامیان شیعه در ارتش تا جلوگیری از ورود دلارهای آمریکا به ایران
هجوم کمکها برای بازسازی پس از سال ۲۰۰۳ و عدم پاسخگویی به قراردادها و هزینهها، فساد در بخش دولتی عراق را به سطوح افراطی تازهای رساند. از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۴، بیش از ۲۲۰ میلیارد دلار تنها برای بازسازی عراق هزینه شد که شامل بیش از ۷۴ میلیارد دلار کمک خارجی بوده است. علاوه بر خشونت و محرومیت عراقیها که روند بازسازی را تضعیف کرد، تلاشهای بازسازی به دلیل وجود فساد در هر سطحی با مشکل مواجه شد.
تعداد قابل توجهی از پیمانکاران پروژههای کمک رسانی، مقامهای عراقی و پرسنل آمریکایی به طور مستقیم در اجرای پروژههای بازسازی درگیر فساد بودند. گزارشها مواردی را از پیمانکاران و پرسنل آمریکایی که مرتکب سرقت مستقیم کمکها و اجرای طرحهای بازپرداخت شدهاند، مستند کردهاند. پیمانکاران داخلی و بین المللی هر دو توانستند با بالا بردن هزینههای پروژه از پروژههای کمکی بهره ببرند. گزارش بازرس کل ویژه ایالات متحده برای بازسازی عراق تخمین زده که حداقل ۸ میلیارد دلار از بیش از ۶۰ میلیارد دلار تخصیص یافته برای بازسازی به طور کامل هدر رفته است. علیرغم آن که در بازسازی زیرساختهای عمومی تخریبشده یا عمیقاً آسیبدیده، مانند نظام بهداشت و درمان و شبکه برق دستاوردهایی حاصل شد، با این وجود، این دستاوردها در زمانبندیهای بسیار طولانیتر از برنامهریزی اولیه و با هزینههای بسیار بالاتر به دست آمدند. در عوض، افزایش بودجه بازسازی پس از جنگ این تصور را تقویت کرد که پروژههای کمکی به طور خاص و خدمات عمومی به طور گستردهتر میتوانند منابعی برای کسب سود فردی متکی بر ارتباطات با پیامدهای اندک باشند. در حالی که بسیاری از موارد کلاهبرداری از پیمانکاران و پرسنل ایالات متحده تحت پیگرد قانونی قرار گرفتند، بسیاری از آنان به دلیل ثبت سوابق ضعیف توسط دولت ایالات متحده تحت پیگرد قرار نگرفتند که همین موضوع اطلاع از میزان دقیق تقلب و اتلاف منابع را ناممکن ساخت.
ابتکارعملهای ضد فساد که پس از تهاجم سال ۲۰۰۳ در عراق به اجرا درآمدند نشان دادند که مانع ضعیفی در برابر مقامهای دولتی و وزارتخانهها میباشند که از افراد در برابر پاسخگویی بر اساس عضویت آن فرد در فرقه و حزب محافظت میکنند. مقامهای عراقی در بخش دولتی به طور گسترده در بخشهای حیاتی مانند سلامت و برق با پاسخگویی محدود از دولت یا کمککنندگانی که خدمات عمومی را حمایت مالی میکنند، درخواست رشوه کردند. در حالی که این الگو پیش از دوره جنگ ۲۰۰۳ نیز وجود داشت، اما در دوره پس از ۲۰۰۳ با هجوم بودجه شدیداً تشدید شد. هم چنین، نظام حقوقی مورد حمایت ایالات متحده احزاب فرقهای را قادر ساخت تا از مقامهای فاسد در هر سطحی از پاسخگویی محافظت کنند. خشونت علیه مقامهای مبارزه کننده با فساد و ترور آنان چالش مرگبار دیگری را به اثبات رساند. برای مثال، "عمار الصفار" معاون وزیر بهداشت در سال ۲۰۰۶ میلادی توسط یک گروه مسلح که کنترل وزارت بهداشت عراق را در دست داشت ربوده شد و به دلیل تحقیقات ضد فسادی که او هدایت آن را برعهده داشت کشته شد.
وزارتخانههای کلیدی در دوره پس از بازسازی، به جای شایسته سالاری بر اساس روابط سیاسی کار میکردند. در نتیجه، پروژههای بازسازی که با کمک مالی تامین میشد، اغلب پس از تکمیل و تحویل به دولت دچار سوء مدیریت میشدند. حتی بسیاری از پروژههایی که موفقیتآمیز قلمداد شدند به دلیل فساد و محرومیت عراقیها از فرآیندهای تصمیمگیری، به شکلی ناکارآمد یا ضعیف مدیریت شدند. در طول سالیان متمادی بخش دولتی عراق با افزایش تعداد مناصب عالی کارمندان دولت تحت عنوان "درجات ویژه" برای وفاداران احزاب، به ابزاری برای جریانهای سیاسی تبدیل شد. این موضوع ریشه تاریخی دارد. مطالعات انجام شده در حوزه علوم سیاسی نشان داده که در دهه ۱۹۹۰، افراد اهل تکریت زادگاه صدام در مقایسه با سایر بخشهای جمعیتی عراق با نرخهای بالاتری در بخش دولتی استخدام میشدند. امروزه عراق ۱۱۵ میلیارد دلار ذخایر خارجی در اختیار دارد و شورای وزیران بودجه ۱۵۲ میلیارد دلاری را تصویب کرد. این بالاترین اعدادی است که عراق در تاریخ خود پس از سال ۲۰۰۳ شاهد بوده و فرصتی برای سرمایه گذاری بلندمدت در زیرساختها و خدمات عمومی کشور است. با این وجود، این اعداد همچنین در معرض خطر دچار شدن به فساد هستند. در سال ۲۰۲۳ میلادی ۲.۵ میلیارد دلار از بانکهای دولتی مفقود شد و روزنامهنگاران آن را "دزدی قرن" نامیدند.
دولت عراق برای تقویت رشد سریع صنعت نفت به منظور بهبود بخش عمومی و رفع نیازهای شهروندان، از جمله افزایش دستمزدها به عنوان نوعی استراتژی توسعه بلندمدت، به کمک نیاز دارد. مشکل اصلی در عراق این است که موسسات مالی آن کشور برای مدیریت مشکلات مرتبط با استراتژیهای نفتی ضعیف بوده و مجهز نیستند. این موضوع عراق را در برابر کاهش سریع قیمت نفت از سال ۲۰۱۴ بسیار آسیبپذیر ساخت. اگرچه بخش دولتی در حفاظت از خدمات اساسی و امنیت کشور ناکافی بوده، اما کماکان بر اقتصاد حاکم است.
بخش دولتی این کشور بزرگترین کارفرما در بخش رسمی و عامل مخارج رو به رشد در بودجه کشور است. شرکتهایی که دولت در اختیار دارد در بخشهای مالی و غیر مالی عراق برجسته هستند. از این رو، آن شرکتها از امتیازات متعددی برخوردار میشوند و در عین حال مانع از تخصیص مجدد عوامل میشوند. علیرغم این واقعیت، بخش بزرگی از شرکتهای دولتی غیر انتفاعی هستند.
عراق هم چنین آن دسته از زیرساختهای خود که مبتنی بر تولید نفت نیستند، افزایش زیرساختهای ضعیف و فرصتهای سرمایه گذاری عمومی محدود را نادیده گرفته است. بخش خصوصی آن کشور هنوز قادر به کمک به اقتصاد غیرنفتی نیست و همین موضوع نیاز به سرمایه گذاری خارجی را افزایش میدهد.
از آنجایی که عراق از نظر نفت کشوری غنی محسوب میشود، سایر کشورها علاقه خاصی به ذخایر نفت پیدا کردهاند. علاوه بر این، موقعیت جغرافیایی عراق تمایل به بهره برداری از منابع نفتی آن کشور را افزایش میدهد. بنابراین، مبارزه قدرت بین سرمایه گذاران بالقوه افزایش مییابد. کشورهای ثروتمند در خاورمیانه اغلب جنگ قدرت ژئوپولیتیکی را در عراق انجام میدهند. کمکهای بین المللی در عراق برای افزایش نیازهای فوری بشردوستانه اجرا شدهاند. براساس گزارش سازمان ملل متحد حدود ۱.۵ میلیون شهروند عراقی فرار کردهاند و ۲ میلیون نفر نیز در داخل آن کشور آواره شدهاند. ده میلیون شهروند عراقی به غذا، آب، کمکهای پزشکی و کمکهای آموزشی نیاز دارند. مؤسسات خارجی پیشتر حدود ۸۲ میلیون دلار برای کمکهای بشردوستانه در عراق از جمله تلاشهای بازسازی هزینه کرده بودند. در سال مالی ۲۰۱۶-۲۰۱۷، وامهایی به ارزش بیش از ۲.۷ دلار برای آموزش و حفظ دفاع این کشور به عراق اعطا شد.
عراق به دلیل سابقه طولانی مدت درگیر بودن در جنگ و نارساییهای اداری، مقادیر زیادی کمک خارجی دریافت میکند. این کشور برای بازسازی نهادهای دولتی که در طول سالیان متمادی به دلیل افزایش تحریمها تضعیف شدهاند، کمکهای خارجی بیش تری دریافت کرده است. این کشور در میان کشورهای تولیدکننده نفت با ضعیفترین شیوه حکمرانی به ویژه در خاورمیانه است. اثربخشی بخش دولتی عراق بی ثبات و به طور فزایندهای ضعیف است. تحلیلی در سال ۲۰۱۵ با استفاده از شاخص کشورهای شکننده نشان میداد که عراق کارآمدی اداری اساسی مورد نیاز برای حکمرانی مناسب را ندارد.
خشونت و جنگ به طور قابل توجهی بر اقتصاد آن کشور و سرمایه گذاری دهههای اخیر تأثیر گذاشته است. تولید ناخالص داخلی عراق در سالیان اخیر به دلیل درآمدهای حاصل از هیدروکربنها و صادرات نفت به حدود ۵۰۰۰ دلار افزایش یافته است. علیرغم این پیشرفت، عراق هنوز دچار مشکل است و خواستار کمکهای بشردوستانه از نیروهای خارجی است. برآوردها حاکی از آن است که حدود ۹ میلیون شهروند عراقی از سال ۲۰۱۴ در فقر زندگی کردهاند. فساد، رشوه خواری، و خویشاوندسالاری شاخصهای اصلی حکمرانی ضعیف در عراق هستند. این عوامل باعث شدهاند که آن کشور بیش از پیش نیازمند دریافت کمکهای خارجی برای سرپا نگهداشتن نهادهای دولتی باشد. در دولت مرکزی عراق وجود یک دولت غنی از منابع، اما ضعیف در شیوه حکمرانی گروههای رقیب را قادر ساخته تا شرکتها را از بین ببرند و با پیشرفت بخش خصوصی عراق مقابله کنند.
مطالعات کمّی و کیفی متعددی وجود دارند که نشان میدهند چگونه عراق به دلیل فساد در رتبه ضعیفی قرار گرفته است. برای مثال، گزارش شفافیت بین المللی در سال ۲۰۱۵ نشان میداد که عراق از نظر فساد در رتبه ۱۶۱ از ۱۶۸ کشور قرار دارد. عراق از نظر فساد در سال ۲۰۲۴ در رتبه ۱۴۰ از میان ۱۸۰ کشور مورد بررسی در جهان قرار داشته است. بنابراین، عراق برای کنترل سطوح فساد و افزایش فرصتهای برابر برای مردم به کمکهای خارجی نیاز دارد.
اگرچه عراق دارای نهادهایی برای مبارزه با فساد اداری مانند کمیسیون صداقت عمومی است، اما آن نهادها به دلیل ارعاب توسط مقامهای اجرایی و حامیان شان قادر به رسیدگی به این مسائل نیستند. سطح فساد در عراق بیشتر از همسایگانش است. وجود ذخایر نفتی، ادامه کنترل این بخش را برای قوه مجریه آسان میکند، زیرا این بخش اصلیترین فعالیت اقتصادی درآمدزا در کشور است. کنترل فساد در عراق در مقایسه با همسایگان تولیدکننده نفت آن کشور دشوار بوده است. از این روند میتوان برای توضیح این که چرا عراق نسبت به سایر کشورها کمکهای بین المللی بیشتری دریافت میکند، استفاده کرد.
نخستین دلیل وجود فساد در بخش انرژی عراق فقدان سیستم اندازه گیری صادرات نفت آن کشور بوده است. دومین دلیل یارانههایی بود که در دوره صدام ارائه شد و هنوز ادامه دارد و به تفاوت زیاد بین قیمت محصولات عراق و قیمتهای کشورهای همسایه دامن زد. در نتیجه، جای تعجبی نداشت که تا اواسط سال ۲۰۰۹، تولید نفت حدود ۲.۴ میلیون بشکه در روز هنوز کمتر از سطح ۲.۵ میلیون بشکه قبل از جنگ عراق بود.
سومین مانع پیش روی این بخش، کنترل نفت در اقلیم کردستان عراق بوده است. در اقلیم خودمختار کردستان عراق به دلیل آن که چالش امنیتی مشابه مرکز و جنوب عراق در آنجا وجود نداشت مشکل خاصی برای تولید و صادرات انرژی وجود نداشت. در نتیجه، تولید و صادرات به اختلافات بین دولت اقلیم کردستان عراق و دولت مرکزی عراق در بغداد، با توجه به تقسیم درآمد و صدور مجوز صادرات برای شرکتهای نفتی خارجی دامن زد.
بدتر شدن بخش برق عراق به کمبود سوخت مرتبط بوده است. حکومت ائتلاف موقت عراق و پس از آن دولتهای بعدی عراق نه تنها به اهمیت اقتصادی این بخش، بلکه به تأثیر روانی آن بر جمعیت نیز پی بردند. علیرغم این واقعیت که برق ۲۳ درصد از بودجه تخصیص یافته برای بازسازی را دریافت کرده بود، قطع برق در سالیان ابتدایی پس از سقوط صدام به دلیل فعالیتهای خرابکارانه رخ میداد. علاوه بر این، پس از سال ۲۰۰۳، به دلیل بهبود قابل توجه قدرت خرید کارمندان دولت، به دلیل افزایش حقوق، رشد قابل توجهی در تقاضا برای برق رخ داد. در نهایت، از آنجایی که برق تقریباً رایگان بود، و از آنجا که برق به طور تصادفی تامین میشد و مردم نمیدانستند باید در چه ساعاتی انتظار قطعی برق را داشته باشند، اکثر آنان تمام چراغها را در طول روز روشن میگذاشتند.
تولید ناخالص داخلی غیرنفتی کماکان درصد پایینی از کل اقتصاد عراق را تشکیل میدهد که برای یک دولت رانتیر امری معمول است. برای درک وضعیت مالی عراق، خوب است که به مسائل عمدهای که سیستم مالی آن کشور با آن مواجه بوده پرداخته شود. اولین مسئله، بار بدهی است. عراق تا اوایل دهه ۱۹۸۰ خوش شانس بود که نه تنها بدهی نداشت، بلکه دارای ذخایر درآمدهای خارجی قابل توجهی بود که بین ۳۵ تا ۴۰ میلیارد دلار تخمین زده میشد.
تا سال ۲۰۰۴، کل بدهی عراق به حدود ۱۳۰ میلیارد دلار رسید. این بدهی حدود ۴۴۳ درصد از تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل میداد که یک بار اقتصادی ناتوان کننده بر اقتصاد عراق بود. بدهیهای عراق را میتوان به چهار دسته طبقه بندی کرد. دسته اول حدود ۴۰ میلیارد دلار بدهی به باشگاه طلبکاران پاریس بود که در نوامبر ۲۰۰۴، آن باشگاه با کاهش ۸۰ درصدی آن در سه مرحله موافقت کرد. دسته دوم حدود ۲۰ میلیارد دلار متعلق به کشورهای خارج از باشگاه پاریس مانند چین و ترکیه بود. دسته سوم با حدود ۲۰ میلیارد دلار شامل صدها طلبکار بخش خصوصی، مانند بانکها و شرکتهای ساختمانی بود. عراق در ژانویه ۲۰۰۶ میلادی اولین اوراق قرضه بین المللی خود را با ارزش اسمی ۲.۷ میلیارد دلار (حاوی کوپن ۵.۸ درصد با سررسید ۲۰۲۸) برای تسویه بخش عمده این بدهی منتشر کرد.
دسته چهارم تقریبا ۵۰ میلیارد دلار بدهی به کشورهایی مانند عربستان سعودی و کویت بود. عراق در مه ۲۰۰۷ میلادی از آن کشورها تعهد دریافت کرد که بخش اعظم این بدهی را ببخشند. عراق در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ میلادی موفق شد بدهی خود را بیش از پیش بینی صندوق بین المللی پول کاهش دهد. تردیدی وجود ندارد که کاهش و تامین مالی مجدد بدهی عراق یکی از مهمترین دستاوردها از زمان پایان جنگ بوده است. با این وجود، با توجه به رشد آهسته اقتصاد عراق در آن سالها بدهی درصد بالایی از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میداد. با تکمیل مرحله سوم کاهش بدهی در سال ۲۰۰۸، بدهی عراق به عنوان درصدی از تولید ناخالص داخلی به حدود ۴۰ درصد در سال ۲۰۰۹ کاهش یافت. میزان بدهی خارجی عراق در سال ۲۰۲۴ میلادی به ۹ میلیارد دلار کاهش یافت.
معضل مالی دیگر پیش روی اقتصاد عراق مسئله تورم بوده که از دهه ۱۹۷۰ میلادی آغاز شد. در نتیجه تهاجم عراق علیه کویت و تحریمهای پس از آن، اَبَر تورم به یک معضل ساختاری در اقتصاد عراق تبدیل شد. در نتیجه افزایش تورم مردم عراق نیازمند فروش داراییهای خود برای پرداخت بدهیها یا تعطیل کردن تجارت شان شدند. این وضعیت تفاوتهای عظیمی را میان درآمد افراد ثروتمند و فقیر ایجاد کرد. پس از حمله سال ۲۰۰۳ آمریکا علیه عراق، تورم در حدود ۳۰ تا ۳۲ درصد در سال تثبیت شد. با این وجود، در اواخر سال ۲۰۰۵ میلادی قیمت سوخت و برق افزایش یافت. در طول سال ۲۰۰۶، تورم به اکثر اقلام سرایت کرد و به بیش از ۵۰ درصد رسید. با این وجود، روند کاهشی تورم در سالهای پس از آن قابل توجه بود و در سال ۲۰۲۴ میلادی مواد غذایی، خدمات و مسکن تورمی ۲.۶ درصدی را تجربه کردند.
علل بروز ابرتورم متعدد بودهاند: خشونت، فساد و پیامدهای ناشی از کنترل دولت بر اقتصاد. همزمان با کاهش کنترل دولت، قیمت بسیاری از اقلام به ویژه دستمزدها و اجاره بهای مسکن، با افزایش مداوم قیمت سوخت، به طور چشمگیری افزایش یافت. تخمین زده شده که فساد گسترده در عراق ۲۵ تا ۳۰ درصد از درآمد ملی آن کشور را میبلعد.
بیشتر بخوانید: چرا استرالیا مانند صدام حسین جنگندههایش را دفن کرد؟
ایجاد یک بانک مرکزی نسبتا مستقل از دستاوردهای عراق پس از جنگ بوده است. از زمان معرفی دینار عراق، بانک مرکزی آن کشور از نرخ ارز برای مدیریت نرخهای تورمی استفاده کرده است. طی سال ۲۰۰۶ ارزش دینار عراق ۱۲ درصد افزایش یافت و به ۱۲۹۵ دینار بازای هر دلار در سال ۲۰۰۷ رسید. این رقم در سال ۲۰۲۵ به ۱۳۱۱ دینار به ازای هر دلار رسیده که نشان از ثبات نسبی در نرخ ارز در عراق دارد. در سال ۲۰۰۸، با تعدیل سیاست نرخ ارز، تورم به ۳.۵ درصد کاهش یافت. در اواسط سال ۲۰۰۹، نرخ مبادله در برابر دلار ۱۱۸۸ دینار بود. ابزار دیگری که بانک مرکزی عراق از آن استفاده کرده سازوکار نرخ بهره است. با این وجود، با توجه به فشارهای پایین قیمت، نرخ بهره تا پایان سال ۲۰۰۸ به ۱۵ درصد کاهش یافت. نرخ بهره تا سال ۲۰۲۳ به ۴.۷ درصد کاهش یافت. هم چنین، بانک مرکزی عراق سرمایه گذاری در بازار بورس را به عنوان راهی برای کاهش نقدینگی برای مهار تورم تشویق کرده است. بورس عراق نماد اقتصاد بازار آزاد بود که بزرگترین طرفدار آن "پل برمر" محسوب میشد.
سیاست اقتصادی رژیم صدام حسین که بر پاداش دادن به هواداران و مجازات دشمنانش متمرکز بود، در بخش کشاورزی به وضوح نمایان شد. اصلاحات ارضی دهه ۱۹۷۰ به مثابه پاداشی به مناطق نزدیک به حزب بعث بود. دهقانان مجبور شدند به تعاونیهایی بپیوندند که توسط مقامهای بعثی کنترل میشدند که اغلب ناکارآمد و انعطاف ناپذیر بودند. نتیجه آن شده بود که در نهایت رژیم مجبور شد نظام تعاونی را کنار بگذارد. در واقع، این بخش در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به دلیل سوء مدیریت همراه با استفاده نامناسب از بودجه تخصیص یافته، کاهش قابل توجهی را ثبت کرد. این وضعیت منجر به کاهش بهره وری شد که با مشکلات شوری خاک و مهاجرت روستا به شهر تشدید شد و به دنبال تحریمهای اعمال شده علیه عراق پس از جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ میلادی، دولت عراق سیاستگذاری خود در حوزه کشاورزی را تغییر داد. نیاز به محصولات غذایی استراتژیک بیشتر مانند گندم، ذرت و برنج دولت را مجبور کرد که تاکید بیشتری بر این بخش داشته باشد. مقامهای دولتی به کشاورزان قیمتهای بالاتری را برای محصولات شان پرداخت میکردند و این قیمتها در سطح بین المللی کمتر از سطح رقابت بود. سیاست تازه اتخاذ شده از سوی دولت منجر به ایجاد رونق کوچکی در آن بخش شد.
هنگامی که حکومت ائتلاف موقت عراق زمام امور را در دست گرفت متوجه شد که بخش کشاورزی علیرغم آن که از جمعیت روستایی هفت میلیون نفری حمایت میکند از بهره وری پایین (بازده غلات عراق کمتر از نصف محصول کشورهای همسایه بود)، تصمیم گیری سیاسی ضعیف و سیستم آبیاری نادیده گرفته شده رنج میبرد. کشاورزی تنها ۸ درصد از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میداد و ۲۰ درصد از نیروی کار عراق در آن زمان در آن بخش شاغل بودند. سهم بخش کشاورزی از اقتصاد عراق در سالیان اخیر به شدت کاهش یافته و در سال ۲۰۲۳ تنها ۲.۸ درصد از تولید ناخالص داخلی آن کشور را شامل میشد.
تلاشهای ایالات متحده برای احیای این بخش موفقیت محدودی داشت. غارت پس از جنگ به انواع تولیدات کشاورزی و تأسیسات خدماتی آسیب رساند. نکته مهمتر آن که سیاستگذاری در بخش کشاورزی پس از سقوط صدام از فقدان هماهنگی بین وزارتخانههای دولتی رنج میبرد و این بخش با معضلات مشابهی مانند سایر بخشهای اقتصاد مواجه بوده است از جمله عدم مصرف بودجه تخصیص یافته، کمبود نیروی ماهر برای اجرای پروژهها، فساد، و کمبود امنیت. خودکفایی عراق در تولید مواد غذایی از ۸۰ درصد در دهه ۱۹۶۰ به کمتر از ۳۰ درصد در سال ۲۰۱۰ میلادی کاهش یافت. البته پیشرفتهایی در شمال عراق حاصل شده، زیرا تعدادی از پروژهها برای ساختن سدها به منظور آبیاری تکمیل شدهاند.
بی ملاحظگی همسایگان عراق نسبت به وضعیت آن کشور و بی توجهی عراقیها بخشی از این مشکل بوده است. کشاورزی عراق در نتیجه روشهای قدیمی آبیاری و زهکشی، مقادیر زیادی آب را هدر داده است. در آب و هوای گرم، این وضعیت باعث شور شدن آب در مقیاس وسیع شده است. دولتهای متوالی هرگز سیاستهای اقتصادی قیمت گذاری آب را ارائه نکردهاند. شوری و آلودگی آب در عراق از سال ۱۹۹۱ در نتیجه تخلیه فاضلاب تصفیه نشده به رودخانهها و دریاچهها رخ داده بود.
وضعیت به حدی رسید که مردم جنوب عراق تا سال ۲۰۱۰ میلادی از کارخانه آب شیرین کن عراق آب وارد میکردند. پیش از آن در طول جنگ هشت ساله بین عراق و ایران، آتش سنگین توپخانه، دو سوم درختان خرما را که هم درآمد و هم مانع طبیعی محافظ در برابر گسترش شنهای بیابان بودند را از بین برد.
امروزه در نتیجه همه موارد پیشتر ذکر شده، مناطق وسیعی از عراق با مشکل جدی بیابان زایی مواجه هستند. این پدیده به معنای گسترش تپههای شنی هم در جنوب و هم در شمال عراق و هم چنین ایجاد "کاسه غبار" در شمال آن کشور بوده است. در استان نینوا، روستائیان ۷۰ روستا را در جستجوی آب ترک کرده و روستاها خالی از سکنه شدهاند، زیرا ماسهها تمام فضای جادهها را در بر گرفتهاند. حتی بغداد نیز با فراوانی بیسابقهای از طوفانهای گرد و غبار در سالیان اخیر مواجه بوده که بر سلامت مردم آن شهر تاثیر گذاشته و باعث تعطیل فرودگاه بین المللی بغداد برای روزهای متناوب شده است.
کشاورزی تنها حدود ۴ درصد از ارزش افزوده تولید ناخالص داخلی عراق را تامین میکند، اما سهم آنان در اشتغال ۱۸ درصد و هنوز در سطحی قابل توجه است، البته این سهم از ۲۳ درصد در طول یک دهه گذشته کاهش یافته است. احیای محیط زیست و اشکال پایدارتر کشاورزی به فوریت مورد نیاز است. دولت بر افزایش کشت گندم پرمصرف تمرکز کرده است، اما میوه و سبزیجات هنوز عمدتا از کشورهای همسایه مانند ایران و ترکیه وارد میشوند.
علیرغم آن که در دوران زمامداری صدام بخش کشاورزی رشد نامنظم پایینی داشت، بخش صنعتی بهتر عملکرد بهتری داشت، زیرا عنصر مهمی در نظامیسازی اقتصاد به حساب میآمد. با این وجود، کارگران بخش صنعتی تنها ۳ درصد از نیروی کار فعال عراق را تشکیل میدادند در حالی که در ارتش این میزان ۲۳ درصد بود. نتیجه آن بود که بخش تولید عراق (تولید و بهره وری) از سال ۱۹۸۰ در مقایسه با طیف وسیعی از کشورهای تولیدکننده نفت بدتر شد. توسعه این بخش عمدتا مبتنی بر جایگزینی واردات بود، اما این سیاست ناکارآمد بود، زیرا اتکای کشور به واردات را افزایش داد. هم چنین بر توسعه صنایع مصرفی سبک به هزینه صنایع مولد تاکید شد، اگرچه صنایع مرتبط با نفت مانند مانند پتروشیمیها و کودها توسعه یافتند. البته رونق نسبی بخش صنعتی عراق در دوره صدام به دلیل یارانه دولتی بود. اصولا اقتصاد صدام مبتنی بر فرماندهی مرکزی با جنبههایی از سرمایه داری رفاقتی و نه بازار آزاد بود.
حکومت ائتلاف موقت عراق پس از سال ۲۰۰۳ میلادی با بخش صنعتیای مواجه شد که دچار تجهیزات و زیرساختهای آسیب دیده و مهارتهای فنی ضعیف در میان نیروی کار بود. اگرچه حکومت ائتلاف موقت عراق مقداری پول برای بهبود زیرساختها خرج کرد، اما توزیع پول را بر مبنای نگاهی ایدئولوژیک انجام داد: خصوصی سازی و لیبرالیزه کردن اقتصاد با سرعتی سریع بدون توجه به مسائل محلی، بومی و فرهنگی. شش سال پس از پایان جنگ، مقامهای آمریکایی و عراقی به این نتیجه رسیدند که برخی از کارخانههای قدیمی که در سال ۲۰۰۳ به عنوان "غولهای ناکارآمد و با یارانه دولت" در نظر گرفته شدند، میتوانستند فرصت خوبی برای پیشبرد بازسازی باشند.
با این وجود، موفقیتهایی در رابطه با صنایع کوچک وجود داشته است، اما موفقیت و رونق واقعی در بخش ارتباطات از راه دور بوده است. مشترکان تلفن همراه با سرعتی در حدود ۲۰۰۰۰۰ مشترک در هر سه ماه از سال ۲۰۰۳ میلادی به این سو افزایش یافتند و تا اوایل سال ۲۰۰۷ به ۸.۷ میلیون مشترک رسیدند. تا آوریل ۲۰۰۹، ۱۷.۷ میلیون مشترک تلفن همراه و ۱.۳ میلیون اتصال تلفن ثابت وجود داشت. تعداد مشترکان تلفن همراه در عراق در سال ۲۰۲۴ میلادی به ۴۶ میلیون مشترک رسید. پیش بینی میشود این تعداد تا سال ۲۰۲۸ میلادی به ۵۵.۸ میلیون مشترک افزایش یابد. در زمان حکمرانی رژیم بعث عراق، اینترنت تقریبا در بین مردم آن کشور ناشناخته بود و همانند گوشی تلفن همراه استفاده از آن به مقامهای دولتی محدود میشد. تا آوریل ۲۰۰۹ حدود ۸۲۰۰۰۰ مشترک اینترنت در عراق وجود داشت، این در حالیست که تا پیش از جنگ ۲۰۰۳ در عراق صرفا ۴۵۰۰ مشترک اینترنت وجود داشتند. تعداد مشترکان اینترنت در عراق در سال ۲۰۲۴ به ۳۶ میلیون نفر رسید. واردکنندگان و صادرکنندگان شروع به استفاده از اینترنت برای گسترش تجارت خود کردهاند.
در ارزیابی اقتصاد عراق، مهم است که فرار مغزها را نیز در نظر بگیریم. با حذف طبقه متوسط عراق که پس از تحریمهای سال ۱۹۹۱ میلادی آغاز شد روند فرار مغزها از عراق شدت گرفت. در دوره زمامداری صدام صدها هزار نفر از افراد توانمند کشورشان را ترک کردند. فرار مغزها در میان پزشکان عراقی نمونهای بارز از این پدیده بوده است. از زمان تهاجم سال ۲۰۰۳ میلادی تخمین زده میشود که عراق ۳۰ تا ۴۰ درصد از پزشکان خود را تا پایان سال ۲۰۰۶ میلادی از دست داد.
نرخ مهاجرت پزشکان عراقی در سال ۲۰۰۶ به اوج خود رسید. این ارقام از آن زمان به این سو کاهش یافته، اما نسبتا بالا باقی مانده است. عراق بسیاری از پزشکان خود را از دست داده است و مهاجرت پزشکان کماکان ادامه دارد.
کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای امور پناهندگان تخمین زده که ۱.۹۸ میلیون نفر تا سال ۲۰۱۰ میلادی به کشورهای همسایه عراق گریخته بودند. تنها ۴۲۵ هزار نفر از آنان در سال ۲۰۰۶ میلادی از عراق فرار کرده بودند. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل تخمین میزند که ۱.۶ میلیون (بیش از ۵ درصد از کل جمعیت) از زمان سقوط صدام حسین در داخل کشور آواره شدهاند و اغلب آنان داراییها و معیشت خود را در این روند از دست دادهاند. روند فرار مغزها در چنین مقیاسی به سختی معکوس میشود و پیامدهای آن برای کشور بسیار فاجعه بارتر از زیرساختهای آسیب دیده است. فرار مغزها و طبقه متوسط دچار نرخ بالای بیکاری یکی دیگر از مشکلات جدی عراق بوده است. برآوردها در مورد نرخ بیکاری در سال ۲۰۱۰ میلادی از ۲۵ تا ۴۰ درصد متغیر بود. با این وجود، در سالیان اخیر نرخ بیکاری کاهش قابل توجهی داشته است و در سالهای ۲۰۲۲ تا ۲۰۲۳ در حدود ۱۵ درصد باقی مانده بود.
تخمین زده شد که تنها ۳۰ سنت از هر دلار در عراق صرف هزینههای تولیدی میشود، در حالی که بقیه آن صرف امنیت، فساد یا قراردادهای فرعی میشود. دولت عراق پس از سقوط صدام در حوزه برنامه ریزی و تکمیل پروژهها به دلیل بدتر شدن امنیت، فساد و فقدان مدیریت ماهر، با مشکل مواجه است. رشد تولید ناخالص داخلی واقعی عراق در سال ۲۰۰۶ به جای ۱۰ درصد پیش بینی شده، تنها ۳ درصد بود. رشد تولید ناخالص داخلی واقعی عراق در سال ۲۰۲۴ میلادی به ۱.۸ درصد کاهش یافت.
با نگاهی به اقتصاد عراق در زمان صدام حسین و پس از آن، شباهتهای خاصی بین هر دو دوره وجود دارد. نخست آن که عراق کماکان یک کشور رانتیر وابسته به درآمدهای نفتی است. دوم آن که عدم ثبات در هر دو دوره وجود داشته و به طور کلی یک چشم انداز واقعی برای تنوع بخشیدن به اقتصاد عراق به دور از نفت تقریباً وجود ندارد. نکته سوم آن که در ۱۵ سال پایانی دوره حکمرانی صدام حسین، عراق اساسا یک اقتصاد واحد نبود، کردستان عراق و تعدادی از مناطق تحت محاصره دیگر تقریبا مستقل بودند. در چند سال نخست پس از حمله آمریکا به عراق این امر آشکارتر شد، زیرا آن کشور تقریبا سه اقتصاد با مجموعههای مختلف مسائل و ظرفیت بالقوه رشد را در خود جای داده بود: در شمال، مرکز و جنوب کشور. عراق امروز دارای مسائل اقتصادی متفاوت و سیاستگذاریهای اقتصادی متمایز در هر منطقه است. شمال و تا حدودی جنوب عراق از برنامههای دولت پیروی نمیکنند و هر منطقه در جهت رشد متفاوتی پیش میرود. نکته چهارم آن که طبقه متوسط عراق پس از سال ۱۹۹۱ میلادی به شدت شروع به تضعیف شدن کرد و به دنبال آن فرار مغزها آغاز شد. در مرکز عراق به ویژه بغداد طبقه متوسط تقریبا از بین رفته بود و فرار مغزها شتاب قابل توجهی پیدا کرد. نکته پنجم آن که فساد در دوران صدام حسین رایج بود، اما اکنون به بخشی از مدیریت اقتصادی کشور تبدیل شده است.
نخست آن که عراق در دوره صدام تحت یک مرکز فرماندهی قرار داشت که صدام در راس آن بود. این انسجام در دوره پس از سقوط او تقریبا از بین رفت و تمرکز در تصمیم گیریها کاهش یافت. دوم آن که پروژههای بازسازی عمدتا کوتاه مدت بودهاند و تاکید واقعی بر برنامه ریزی بلند مدت ظاهر نشده است. سوم آن که بر خلاف دوران قبل از جنگ ۲۰۰۳، پروژههای اقتصادی و شانس موفقیت آن با وضعیت امنیتی روزمره مرتبط شد. چهارم آن که قطعا کارآفرینی، باز شدن فضای اقتصاد و اقتصاد غیر رسمی در دوره پس از جنگ ۲۰۰۳ در عراق تقویت شد. در واقع، داستانهای موفقیت متعددی مانند در بخش مخابرات و ظهور برخی از صنایع کوچک پس از جنگ سال ۲۰۰۳ میلادی وجود داشته است. تردیدی وجود ندارد که بخش خصوصی عراق باید نقش مهمی در آینده اقتصادی آن کشور ایفا کند. با این وجود، از آنجایی که بخش خصوصی به دلیل نبود اعتبار با مشکل مواجه است و هنوز به طور نسبی به دولت وابسته است، تردید وجود دارد که آیا در کوتاه مدت و میان مدت میتواند موتور موفقیت اقتصادی در عراق را روشن کند یا خیر.
وقتی امروز به عراق نگاه میکنیم، نکات مثبتی برای بیان دوره پس از سقوط صدام وجود دارند: امنیت عراق در مقایسه با دوره پنج ساله ابتدایی پس از تهاجم علیه آن کشور به طرز چشمگیری بهبود یافته است. نرخ تورم عراق در میزان تک رقمی تثبیت شده است. کسری بودجه به دلیل قیمت بالای نفت کاهش یافته و بدهی ملی با موفقیت بازسازی شده است. با این وجود، نرخ بیکاری، به ویژه در میان جوانان، و ارائه ضعیف خدمات عمومی، موانعی جدی بر سر راه پیشرفت عراق هستند. حتی با وجود درآمدهای بالا، فساد کماکان سختترین مشکل پیش روی عراق است. فساد در عراق که بی شباهت به دوره کمونیستی اروپای شرقی نیست، جایگزین اقتدارگرایی شده است به عنوان آفت آن کشور بر هر بخشی تأثیر میگذارد و شهروندان را در همه جنبههای زندگی تحت تأثیر قرار میدهد. دلیل فساد گسترده در عراق باور افراد فاسد به این ایده است که با حمایتی که از جانب احزاب و فرقههای سیاسی کسب میکنند در برابر تحت پیگرد قانونی قرار گرفتن محافظت میشوند.
تردیدی وجود ندارد که فقدان نهادهای مناسب برای چندین دهه تحت حکومت بعث و حتی پیش از آن، پایههای یک اقتصاد آشفته را در عراق بنیان نهاد. عراق از اوایل دهه ۱۹۶۰ دچار بی ثباتی شد و به ندرت تصمیمات اقتصادی منطبق با مشکلات آن کشور اتخاذ میشدند. در عوض، تحت حکمرانی حزب بعث کنترل اقتصادی بخشی از هژمونی آن رژیم بود و صدام حسین به اقتصاد به مثابه ابزاری به منظور گسترش منافع برای حامیان رژیم بعث نگاه میکرد. امروز در عراق فساد بیش از پیش ریشه دوانده و مانع از سیاستگذاری صحیح اقتصادی میشود، زیرا گروههای نزدیک به رژیم جدید ذینفعان اصلی ثروت آن کشور هستند.
منابع:
Dhingra, Reva (۲۰۲۳) , Corruption is the forgotten legacy of the Iraq invasion, Brookings
Hasan, Saad (۲۰۱۸) , What happened to Iraq's economy post-US invasion?, TRT World
Kadhim, Abbas (۲۰۱۹) , Rebuilding Iraq: Prospects and Challenges, The Cairo Review of Global Affairs
Jaber, Hadi (۲۰۲۲) , In depth literature review analysis of Iraqi economy compared to the oil – exporting neighbors, International Journal of Management and Economics
Sanford, Jonathan E (۲۰۰۳) , Iraq's Economy: Past, Present, Future, Congressional Research Service ˜ The Library of Congress
Sassoon, Joseph (۲۰۱۰) , Management of Iraq’s Economy Pre and Post the ۲۰۰۳ War: An Assessment, In book: Iraq Between Occupations
Sassoon, Joseph (۲۰۱۲) , Iraq’s Economy: Past, Present and Future, Middle East Institute, National University of Singapore
Shwarz, Rolf (۲۰۰۷) , From Rentier State to Failed State: War and the De-Formation of the State in Iraq, Cairn.info
Tabaqchali, Ahmed (۲۰۱۷) , Iraq’ Economy after ISIS: An Investor’s Perspective, The Institute of Regional and International Studies (IRIS)
Woertz, Eckart (۲۰۲۳) , Iraq ۲۰ Years after the US Invasion: Challenges and Continuity, German Institute for Global and Area Studies, Leibniz-Institut für Globale und Regionale Studien