
اقتصاد۲۴- نرخ بهره، به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای سیاست پولی، تأثیری مستقیم و دوگانه بر ارزش پول ملی دارد: از یک سو، با کنترل نقدینگی، بر قدرت خرید داخلی (تورم) اثر میگذارد و از سوی دیگر، از طریق جذب یا دفع سرمایههای خارجی، بر ارزش برابری پول در بازارهای جهانی (نرخ ارز) تأثیر میگذارد. به طور کلی، افزایش نرخ بهره اغلب به تقویت ارزش پول (کاهش نرخ ارز و کنترل تورم) و کاهش نرخ بهره اغلب به تضعیف ارزش پول (افزایش نرخ ارز و تحریک تورم) منجر میشود، البته مشروط به شرایط اقتصادی حاکم بر کشور.
در دنیای پیچیده اقتصاد کلان، کمتر متغیری را میتوان یافت که به اندازه نرخ بهره بر زندگی روزمره مردم، از خرید یک نان ساده گرفته تا تعیین قیمت دلار در بازار، تأثیرگذار باشد. نرخ بهره، در واقع، هزینه اجاره پول یا پاداش به تعویق انداختن مصرف است؛ شاخصی که توسط بانک مرکزی تنظیم میشود و به طور مستقیم بر ارزش پول ملی تأثیر میگذارد. درک این تأثیر، کلید رمزگشایی از بسیاری نوسانات اقتصادی و مالی است که هر روز شاهد آن هستیم.
تأثیر نرخ بهره بر ارزش پول، از دو مسیر اصلی و به هم پیوسته اعمال میشود: ارزش داخلی پول (قدرت خرید) که با نرخ تورم سنجیده میشود و ارزش خارجی پول (نرخ ارز) که به جذابیت سرمایهگذاری خارجی بستگی دارد.
ارزش واقعی پول ملی در داخل کشور، در گرو توانایی آن برای خرید کالاها و خدمات است. دشمن اصلی این ارزش، تورم است که به معنای کاهش مستمر قدرت خرید پول است. در اینجا، نرخ بهره به عنوان یک سلاح قدرتمند در دستان بانک مرکزی عمل میکند.
بیشتر بخوانید: انواع سیاست های پولی بانک مرکزی چیست؟
وقتی بانک مرکزی تصمیم به افزایش نرخ بهره میگیرد، در واقع سیگنال سیاست انقباضی را به اقتصاد میفرستد. افزایش نرخ بهره باعث میشود که هزینه وام گرفتن برای خانوارها و شرکتها گرانتر و در عین حال، سود سپردهگذاری و پسانداز کردن پول در بانک جذابتر شود. این مکانیسم دوگانه، منجر به کاهش تقاضای کل در اقتصاد میشود. مردم و کسبوکارها کمتر تمایل به استقراض برای مصرف یا سرمایهگذاری دارند و بیشتر پولهای خود را به بانکها میسپارند. نتیجه این کاهش تقاضا و خروج نقدینگی از بازارهای پرخطر، مهار رشد نقدینگی و به مرور زمان، کنترل تورم است. کنترل تورم یعنی ثبات و حفظ قدرت خرید، که جوهرهی افزایش ارزش واقعی پول ملی در داخل مرزها به شمار میآید.
در مقابل، کاهش نرخ بهره (سیاست انبساطی)، هزینه استقراض را پایین میآورد و پسانداز را غیرجذاب میکند. این اقدام با هدف تحریک تقاضا و رشد اقتصادی انجام میشود، اما با سرازیر شدن نقدینگی بیشتر به بازارها، ریسک افزایش تورم و در نتیجه، کاهش ارزش واقعی پول را به دنبال خواهد داشت.
عامل دوم و شاید ملموستر برای عموم مردم، تأثیر نرخ بهره بر نرخ ارز است. نرخ ارز بیانگر ارزش برابری پول ملی در برابر ارزهای خارجی مانند دلار یا یورو است و مستقیماً توسط جریان سرمایههای بینالمللی متأثر میشود.
وقتی بانک مرکزی یک کشور نرخ بهره را افزایش میدهد، فرصتهای بازدهی بیشتری برای سپردههای بانکی و اوراق قرضه داخلی ایجاد میشود. این امر، کشور را به محلی جذاب برای سرمایهگذاران خارجی تبدیل میکند که به دنبال سود بیشتر با ریسک کمتر هستند. برای بهرهمندی از این نرخهای بهره بالا، سرمایهگذاران خارجی باید ارز خود (مثلاً دلار) را فروخته و پول ملی کشور مورد نظر را خریداری کنند. افزایش ناگهانی تقاضا برای پول ملی در بازارهای جهانی، منجر به تقویت ارزش آن پول در برابر ارزهای خارجی میشود؛ به عبارتی، نرخ ارز کاهش مییابد. این مکانیسم، یکی از دلایل اصلی است که چرا فدرال رزرو آمریکا با افزایش نرخ بهره، ارزش دلار را در برابر سایر ارزها بالا میبرد.
به صورت معکوس، اگر بانک مرکزی نرخ بهره را کاهش دهد، سرمایهگذاری در آن کشور سودآوری کمتری خواهد داشت. سرمایههای خارجی به سرعت از کشور خارج میشوند تا به بازارهای با نرخ بهره بالاتر منتقل شوند. خروج سرمایه و کاهش تقاضا برای پول ملی، موجب تضعیف ارزش آن پول و در نتیجه، افزایش نرخ ارز خواهد شد. به این ترتیب، نرخ بهره اهرمی است که بانک مرکزی از آن برای مدیریت جریان سرمایه و تراز پرداختها استفاده میکند.
با این حال، تأثیر نرخ بهره بر ارزش پول، به سادگی یک رابطه مکانیکی نیست. آنچه برای سرمایهگذار داخلی و خارجی اهمیت دارد، نرخ بهره واقعی است، نه نرخ بهره اسمی اعلام شده. نرخ بهره واقعی با کسر نرخ تورم از نرخ بهره اسمی به دست میآید:
نرخ بهره واقعی=نرخ بهره اسمی−نرخ تورم
در اقتصادی که نرخ تورم بسیار بالا است، حتی افزایش شدید نرخ بهره اسمی نیز ممکن است بازدهی واقعی منفی ایجاد کند (یعنی ارزش پول سرمایهگذار در طول زمان کاهش یابد). در چنین شرایطی، افزایش نرخ بهره نمیتواند مانع فرار سرمایه و تضعیف ارزش پول شود. بنابراین، سیاستگذار پولی باید نرخ بهره را نه فقط در برابر گذشته، بلکه در برابر انتظارات تورمی و نرخهای بهره جهانی تنظیم کند تا بتواند به طور موثر ارزش پول ملی را حفظ نماید.
در نهایت، نرخ بهره صرفاً یک عدد نیست؛ بلکه نمایانگر تعادل بین میل به مصرف و میل به پسانداز است که هرگونه تغییر در آن، موجبات تغییر در تصمیمات میلیاردها نفر، از یک تولیدکننده کوچک تا یک سرمایهگذار بزرگ بینالمللی، و در نهایت، تغییر در ارزش پول ملی را فراهم میآورد. این بازی پیچیده و دائمی بین نرخ بهره، تورم و نرخ ارز، قلب تپنده اقتصاد کلان در هر کشوری است.