
اقتصاد۲۴- ماری-اسپریت لئون والراس (۱۶ دسامبر ۱۸۳۴ – ۵ ژانویه ۱۹۱۰) اقتصاددان فرانسوی بود که با وجود عدم شهرت در دوران حیاتش، تأثیر عمیقی بر نظریه اقتصادی مدرن گذاشت. او بهطور همزمان با اقتصاددانانی مانند ویلیام استنلی جوونز و کارل منگر، مفهوم سودمندی حاشیهای را توسعه داد، اما بیشترین سهم او در توسعه نظریه تعادل عمومی است. والراس نخستین کسی بود که تلاش کرد نشان دهد چگونه کل اقتصاد، شامل خرید و فروش چندین کالا، میتواند به تعادل برسد و نیروهای بازار را بهصورت ریاضی تحلیل کند.
لئون والراس در اوروکس فرانسه، پسر آگوست والراس، اقتصاددان و معلم، متولد شد. او دوران جوانی خود را در مشاغل مختلف گذراند؛ از دانشکده معدن گرفته تا روزنامهنگاری، رماننویسی، نقد هنری و فعالیتهای تجاری. پس از تجربههای متنوع، والراس به تحصیل و تدریس اقتصاد بازگشت و راه پدرش را دنبال کرد. او از ایدههای سوسیالیستی پدرش در زمینه مالیات و اصلاحات ارضی حمایت میکرد و در کنار آن، نظریههای خود درباره ارزش و ریاضیسازی اقتصاد را توسعه داد.
در سال ۱۸۷۰، والراس به عنوان استاد در آکادمی لوزان سوئیس منصوب شد و در این دوران اولین نسخه از اثر مهم خود، عناصر اقتصاد خالص (۱۸۷۴) را منتشر کرد. هرچند نوشتههای او به زبان فرانسوی بودند و در بریتانیا و دیگر کشورهای اروپایی چندان تأثیر نداشتند، اما پایهگذار مدرسه لوزان و نسل جدیدی از اقتصاددانان شد. شاگرد برجسته او، ویلفردو پارتو، جانشین والراس در سال ۱۸۹۳ شد.
بیشتر بخوانید: نوریل روبینی کیست؟ / اقتصاددان ایرانی الاصلی که پیش از بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ هشدار داده بود
والراس برای تحلیل بازارها از سادهترین مدلها شروع کرد؛ اقتصادی دو کالایی که افراد خریدار یک کالا و فروشنده کالای دیگر بودند. او مفهوم tâtonnement یا فرآیند آزمون و خطا را معرفی کرد، جایی که قیمتها از طریق پیشنهادات خریداران و فروشندگان تنظیم میشوند تا به تعادل برسند. به عبارتی، ارزش کل خریدهای برنامهریزیشده بازار برابر با ارزش کل فروشهای برنامهریزیشده است؛ مفهومی که به هویت والراس مشهور شد.
والراس سپس مدل خود را به اقتصاد چند کالایی توسعه داد و نشان داد در اقتصادی با n کالا، (n-۱) نسبت قیمت تعادلی تعیین میشود و کالاهای دیگر بر اساس آن قابل اندازهگیری هستند. این ایده، وابستگی متقابل همه قیمتها در سیستم اقتصادی را نشان میدهد و مرز بین تحلیل خرد و کلان را از بین میبرد. فعالیتهای خانوارها، شرکتها و صنایع در مدل والراس جداییناپذیر از کل اقتصاد در نظر گرفته میشود.
والراس نشان داد که اگر همه بازارها به جز یکی در تعادل باشند، بازار باقیمانده نیز باید در تعادل باشد. این قانون، معروف به قانون والراس، بیان میکند مجموع مازاد تقاضاها در همه بازارها برابر صفر است. این اصل، پایه نظری بسیاری از مدلهای اقتصاد کلان است و نشان میدهد عدم تعادل در یک بازار مستلزم جبران آن در بازارهای دیگر است.
قانون والراس با مدل اقتصاد کینز در تضاد است، زیرا کینز فرض میکند ممکن است بیکاری غیرارادی در حالی که سایر بازارها در تعادل هستند، وجود داشته باشد. در حالی که والراس معتقد بود اگر همه بازارها به جز بازار کار در تعادل باشند، بیکاری غیرارادی نمیتواند پایدار بماند؛ عرضه مازاد در هر بازار با تقاضای مازاد در بازار دیگر جبران میشود و اقتصاد به تعادل باز میگردد.
هدف والراس ارائه گزارشی دقیق از پیامدهای رقابت کامل بود. او نشان داد بسیاری از اقتصاددانان بهسادگی اصل رقابت آزاد را پذیرفتهاند، بدون آنکه بتوانند آن را اثبات کنند. والراس با استفاده از مدلهای انتزاعی و ریاضی، پایهای علمی برای تحلیل عملکرد بازارها فراهم کرد و این روش هنوز در نظریه اقتصادی مدرن مورد استفاده قرار میگیرد.
لئون والراس با ترکیب اقتصاد و ریاضیات، رشته اقتصاد را از حوزهای ادبی به یک علم دقیق و قابل تحلیل ریاضی تبدیل کرد. او نشان داد بازارها به هم مرتبط هستند و میتوان روابط بین آنها را به صورت مدلهای ریاضی بررسی کرد. مفهوم تعادل عمومی والراس به بینشهای جدیدی درباره ثبات بازارها و نظام اقتصادی سرمایهداری منجر شد و آثار او هنوز مبنای بسیاری از نظریههای اقتصادی و مدلسازیهای کلان است.