پایتخت نشینان اکنون خود قربانیاند، نه مقصر و تا زمانی که حکمرانی آبی اصلاح نشود، حتی بارشهای پُرآب هم نجاتدهنده نخواهند بود. افسانهای که برای دههها در گوش مردم تکرار شده حالا اثرات سنگین خود را به رخ میکشد؛ ایران هیچ گاه کشور پرآبی نبوده و نیست و اتفاقا از دهه ۶۰ نیز مشخص بود که منابع آبی ایران توان و کشش چنین جمعیتی را ندارد. ایران جزو کشورهای کم آب جهان است و به جای تبلیغات دروغین دولتها به خصوص دولت مصیبت بار محمود احمدی نژاد برای محیط زیست ایران، باید حقیقت سالها پیش گفته میشد؛ ایران دهههاست با بحران آبی رو در رو و دست به گریبان است.
زنگ خطر وضعیت بحران آب در برخی استان ها، زودتر از پایتخت به صدا در آمد. طبیعتا اگر شرایط به همین وضعیت ادامه پیدا کند و فکری جدی برای حل این معضل اندیشیده نشود، در سالهای آتی این بحران در همه نقاط ایران دیده میشود. اما چرا این وضعیت وجود دارد؟
طبق گزارشهای رسمی، تا سال ۱۴۰۰ بیش از ۲۰ هزار میلیارد تومان صرف پروژههای مختلف احیای دریاچه ارومیه شد. بعدتر نیز گفته شد که این هزینهها شامل ساخت و بهینهسازی سدها، انتقال آب، پروژههای مدیریت منابع آبی و احیای اکوسیستم بوده است. با این حال، حجم عظیم مشکلات و گستردگی خشکی باعث شده این بودجه کافی نباشد و نیاز به سرمایهگذاری بیشتر و مدیریت بهتر احساس شود. در بهترین حالت احیای دریاچه ارومیه نه فقط نیازمند یک مدیریت بحران کارآمد بلکه نیازمند بودجهای دستکم ۱۵ میلیارد دلاری است.
وزارت جهاد کشاورزی با نادیدهگرفتن ظرفیتهای تأمین آب، افزایش سطح زیرکشت، گسترش باغات و رشد بیرویه تولید، کشاورزی را بهعنوان موفقیت تلقی کرد، درحالیکه بیش از ۸۰ درصد منابع آب کشور در بخش کشاورزی مصرف میشود، اغلب بدون بازدهی اقتصادی قابلقبول.
بحران آب تهران یک زنگ خطر جدی برای کل کشور است. با توجه به پیشبینیها، بدون اقدام فوری و جامع، طی ماههای آینده قطعیهای آب شدیدتر و طولانیتر خواهند شد که تبعات زیستمحیطی، اقتصادی و اجتماعی جبرانناپذیری به دنبال خواهد داشت. مدیریت صحیح و حکمرانی آب با رویکردی نوین، همکاری همهجانبه دستگاهها و مشارکت مردم، تنها راه نجات تهران از این بحران است. باید هر چه سریعتر برنامههای عملیاتی در کوتاهمدت و استراتژیک در بلندمدت اجرایی شود تا تهران بتواند این دو ماه بحرانی را پشت سر بگذارد و آیندهای پایدار برای خود رقم بزند.
بحران آب در ایران دیگر نه یک هشدار دوردست، که واقعیتی جاری و تهدیدی فوری برای اقتصاد، امنیت و حیات اجتماعی کشور است. در غیاب تصمیمات سختگیرانه و سیاستگذاری شجاعانه، بحران میتواند به نقطهای بازگشتناپذیر برسد. فرونشست زمین، تورم غذایی، فرار سرمایه انسانی از روستاها و تخریب زیرساختها تنها بخشی از هزینههایی است که کشور برای مدیریت نکردن یک بحران فراگیر یعنی عدم مدیریت منابع آبی کشور پرداخت میکند.
پایتخت ایران در میانه پنجمین سال خشکسالی متوالی، با چالش بیسابقهای در تأمین منابع آبی مواجه شده است؛ چالشی که نهتنها بر زندگی روزمره شهروندان، بلکه بر امنیت آبی کشور سایه افکنده است
پیرهادی، رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران میگوید: سرانه مصرف آب شهری در تهران یکی از موضوعات بسیار مهم و نگرانکننده است. در حالی که متوسط بارش سالانه در تهران ۲۲۹ میلیمتر است، سرانه مصرف روزانه آب بین ۳۲۰ تا ۳۷۰ لیتر در نوسان است.
تنش اصفهان و یزد، تنها حلقه زنجیرِ بحران آبی ایران است که اکنون از سیستان و بلوچستان تا کهگیلویه را درنوردیده است. تخلیه روستاهای مرزیِ سیستان و مهاجرت اجباری ساکنان کهگیلویه – استانی با بارشهای نسبتاً مناسب – زنگ خطری است که حتی پایتخت را نیز تهدید میکند
بر اساس اعلامیه رسمی بین ۵۶ تا ۷۰ میلیون متر مکعب در سال (بین ۱.۷۵ تا ۲.۲ متر مکعب بر ثانیه) آب به شهر یزد برای مصارف شرب و برخی مصارف صنعتی و کشاورزی منتقل میشود و ظاهرا هموطنان اصفهانی معتقد هستند این آب نباید به یزد برود و این حجم آب گره مشکلات آنها را باز میکند
کمبود آب در استان تهران، معضلی چندوجهی است که ریشه در عوامل طبیعی و انسانی دارد، کاهش بیسابقه بارندگیها، خشکسالیهای طولانیمدت و افزایش دما، دست طبیعت را در این بحران نشان میدهد، اما مدیریت ناکارآمد منابع، فرسودگی شبکههای آبرسانی و مصرف بیرویه، سهم انسان را پررنگتر کرده است.
۸۵ روستای بخش مرکزی شهرستان دشتیاری با بحران شدید کمآبی مواجهاند و برداشت غیرمجاز آب توسط کشاورزان و بیعملی مسئولان، این وضعیت را بحرانیتر کرده است.
مجموع رفتارهای این نماینده جنجالی از استان اصفهان به نوعی نمایانگر رفتار هیجانی و احساسی او است؛ اگر نخواهیم وی را نمایندهای همیشه عصبانی بدانیم. رفتار او در برابر مجلس و در تجمعی غیرقانونی، رفتار وی در مراسم افطار ماه رمضان بیت رهبری و مجموع رفتارهای وی در صحن مجلس همواره با پرخاشگری و هیجان و عصبیتی عجیب همراه بوده است به خصوص که بارها سعی کرده صدای دیگران را با داد و فریاد و کوبیدن بر روی میز قطع کند و البته که منجر به تذکر رئیس مجلس نیز شده است. حال، اما این نماینده جنجالی در شرایطی بالاخره از مساله آب اصفهان سخن گفته که دستکم روزهای اخیر بیشتر به نظر میرسد به جز مساله قانون حجاب به عنوان دغدغه همیشگی اش، سوژههای دیگری برای نگرانی و ابراز نظر درباره آنها داشته است.
پس از تخریب تاسیاست انتقال آب یه یزد، مردم برخی از مناطق استان یزد از قطعی کامل یا کمبود آب خبر دادند. سازمان آبفای یزد در بیانیهای از تداوم کمآبی خبر داد و اعلام کرد که سطح ذخایر آب شرب در مخازن به پایینترین حد ممکن رسیده است.
بحرانی که کشاورزان اصفهانی را راهی میدان مناقشه کرده و در نهایت آب یزد را قطع کرد و بحران آبی در کویر ایران را تبدیل به یک بحران ملی کرد میتواند چنان گسترده شود که امنیت غذایی کل ایران را تحت تاثیر قرار دهد. امنیتی که شاید از کمترین تبعات آن اعتراضات گستردهتر و بحرانهای بزرگتر اجتماعی، نابودی کشاورزی ایران و حتی خالی شدن بیشتر کشور از سکنه خواهد بود.
مدیرعامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب گفت: امسال شرایط بارشها در کشور نگرانکننده است و نسبت به سال گذشته حدود ۴۹ درصد عقبتر هستیم که این موضوع سبب شده برخی استانها از جمله تهران، اصفهان، مرکزی، هرمزگان و خراسان رضوی با تنش آبی مواجه شوند.
این پژوهشگر حوزه آب درباره تشدید ناترازی آب در نیم قرن گذشته اظهار کرد: از ۶۰ سال پیش، به ویژه بعد از نیمه دوم انقلاب، به دلیل حفر چاههای متعدد، متوجه میشویم که تراز منابع آبهای کشور، و به ویژه آبهای زیرزمینی، تحتالشعاع حفاریهای بیرویه قرار گرفته است.
معاون اول رئیس جمهوری، در حالی از بحرانی شدن آب سخن به میان آورد که طالبان آبگیری از سد پاشدان را آغاز کرده است. موضوعی که مسئولان با داشتن دیپلماسی آب میتوانستند از وقوع آن جلوگیری کنند. با آغاز آبگیری از سد پاشدان، تامین آب حوزه پاییندست هریرود یعنی استانهای شرقی کشور، با مشکل جدی روبهرو میشود.
سیستان و بلوچستان، از یک سو با چالش خشکسالی و تنش آبی مواجه است و از سوی دیگر در فصلهای بارندگی، خسارتهای ناشی از سیلابها و آبگرفتگی دامن مردمانش را میگیرد. علیرضا سرورینژاد،تاکید کرده است که برخی طرحهای عمرانی برای احداث سازههای بزرگ آبی و راههای مواصلاتی و حتی مدیریت زمینهای کشاورزی، بیشتر از اینکه حلال مشکلات استان باشند، بر چالشها افزودهاند.
سد کمالخان بر روی هیرمند، سد پاشدان بر روی هریرود، و حالا هم سد بخشآباد بر روی فراهرود، تنها چند نمونه از پروژههای بلندپروازانه افغانستان هستند که هر یک به نوبه خود شرایط را برای دسترسی ایران به منابع آب مشترک، سختتر و پیچیدهتر کردهاند. اگر امروز وضعیت سیستان با کمبود آب و خشکسالیهای متوالی مواجه است، آیندهای نه چندان دور ممکن است حتی همین میزان حداقلی آب هم برای این منطقه آرزویی دوردست شود.