مادر غزاله شکور با بیان اینکه در طول این مدت زجرهای فراوانی متحمل شدیم، گفت: اگر قرار بود گذشت کنیم، سال اول یا دوم میبخشیدیم نه بعد از اینکه ۸ سال سختی اعلام گذشت کنیم.
او گفت: غزاله به خانه ما آمده بود که موقع بازگشت در راهپله پایش لیز خورد و روی پلهها افتاد و جانش را از دست داد. من هم ترسیده بودم، او را بلند کردم و در یک چمدان گذاشتم و نزدیکی سطل زباله رها کردم. من غزاله را نکشتم.
قاضی گفت: از غزاله نامهای به جا مانده که در آن به تو اشاره کرده و گفته از دست آزارهای تو خسته شده است؛ دراینباره چه میگویی. متهم پاسخ داد: من نمیدانم آن نامه چیست. من و غزاله هیچ مشکلی با هم نداشتیم.
من و غزاله مشکل خاصی با هم نداشتیم. او به خانه ما آمد و با هم صحبت کردیم و بعد رفت. من صدایی شنیدم، وقتی در را باز کردم، غزاله را دیدم که در راهپله افتاده است. خیلی ترسیدم. او را به داخل خانه کشیدم و بعد سعی کردم کمکش کنم. آنقدر ترسیده بودم که نمیدانستم چه میکنم. من خیلی بچه بودم. غزاله را داخل کیسه گذاشتم. متوجه شدم نفس میکشد، اما ترسیده بودم و فقط میخواستم او را از خانه دور کنم. بعد کیسه را به نزدیکی سطل زباله اطراف پارک ملت بردم.
سهروز از مهلتگرفتن آرمان میگذرد. جوانی که این روزها ثانیه به ثانیه از زندگیاش در زندان رجاییشهر را با ترس و یأس میگذراند به جرم قتل دختر مورد علاقهاش، ٦سال را در زندان ماند و حالا به ایستگاه آخر رسیده است. یعنی اعدام؛ حکمی که سهروز پیش، درست هنگام اجرا، از سوی خانواده مقتول به تعویق افتاد.