اقتصاد۲۴ - مهدی الیاسی: ۲۹ اسفند، سالروز ملی شدن صنعت نفت، مناسبتی است که به بحثها، جدلها و پرسشهایی جدی در حوزه تاریخ اقتصاد و اقتصاد سیاسی ایران، دامن میزند. پرسشهایی از این دست که آیا دکتر مصدق نفت را ملی کرد یا دولتی؟ آیا ملی شدن نفت ضرورت داشت؟ آیا مصدق نمیتوانست به یک توافق مرضی الطرفین و برد/برد با آمریکا و انگلستان دست پیدا کند؟ آیا ملی شدن نفت یک خواست اجتماعی و ملی در ایران بود؟ آیا مرحوم مصدق شیوه و راهبرد درستی را برای ملی کردن نفت انتخاب کرد؟ نقش محمدرضا پهلوی در این ماجرا چه بود؟ ملی شدن نفت به عنوان یک مطالبه عمومی از چه زمانی در ایران شکل گرفت؟ آیا دولتی شدن نفت، اقتصاد ایران را دولتی کرد؟
این پرسشها و پرسشهایی از این دست هر ساله در ۲۹ اسفند و سالروز ملی شدن صنعت نفت در فضای رسانهای کشور و افکار عمومی مطرح و به شکلگیری فضای جدل و چالش منتهی میشود.
در این خصوص توجه به چند نکته شایان توجه است:
اگر چه نزدیک به هفتاد سال از سالروز ملی شدن نفت میگذرد اما این موضوع هنوز به تاریخ نپیوسته است. یعنی موافقان و مخالفان دکتر مصدق به مسئله به عنوان یک سوژه تاریخی نگاه نمیکنند بلکه موضوع، همچنان برای آنها امری سیاسی است و نتیجه بحث را در میزان مقبولیت و حقانیت جریان سیاسیشان در حال حاضر، موثر میدانند. در نتیجه نمیتوانند بدون حب و بغض و بدون جهتگیری و با نگاه بیطرفانه و تاریخی با موضوع، مواجه شوند و آن را مورد واکاوی قرار دهند.
خواست و مطالبه تغییر در وضعیت قرارداد نفتی، با از گذشت چند سال از امضای قرارداد دارسی در میان ایرانیان شکل گرفت. به دلایل عدیدهای که ریشه در متن قرارداد دارسی داشت، ایرانیان و دولتمردان ایرانی دل خوشی از قرارداد دارسی نداشتند و آن را قراردادی به زیان ایران میدانستند. نحوه رفتار مزورانه و متکبرانه انگلیسیها در اجرای همان قرارداد یکطرفه و نحوه پرداخت سهم ایران به گونهای بود که نارضایتی عمیقی را شکل داده بود. رضا شاه در سال 1312 با پاره کردن قرارداد دارسی برای نخستین بار به صورت جدی و عملی اعتراض ایران به قرارداد دارسی را نشان داد. نتیجه آن اعتراض، یک توافق نفتی جدید بود که سهم و میزان مبلغ دریافتی ایران را افزایش داد و قرارداد شفافتری منعقد شد. رضا شاه برای اجرای برنامههای نوسازی ایران و همچنین ایجاد ارتش مدرن به پول و منابع مالی احتیاج داشت و قرارداد جدید نفتی تا حدودی به این هدف کمک کرد. اگر چه وی پس از پاره کردن قرارداد دارسی به دنبال قراردادی بهتر از قرارداد 1933 بود اما در آن شرایط موفق به عقد قراردادی بهتر نشد اما گامی به جلو برداشت.
بیشتر بخوانید: صادق زیباکلام: حاضر نشدیم یک بررسی غیرایدئولوژیک از مصدق و ملیشدن صنعت نفت داشته باشیم
اقدامات دکتر محمد مصدق در ملی کردن نفت نیز گامی دیگر در مسیر تلاش ایرانیان برای احقاق حق حاکمیت ایران بر نفت و بهبود قراردادهای نفتی بود. کما این که محمدرضا پهلوی نیز پشتیبان این ایده بود و اساسا ماموریت دولت دکتر مصدق را ملی کردن نفت میدانست. نهضت ملی شدن نفت یک گام بزرگ در چارچوب تلاشی بود که تحقق کامل آن چند دهه به درازا انجامید. پس از دولت دکتر مصدق نیز تلاشها با شیوههایی دیپلماتیک ادامه پیدا کرد و سرانجام در سال 1352 به نتیجه رسید و عملا حق ایران بر فرایند اکتشاف، استخراج و فروش نفت تحقق پیدا کرد.
در واقع در مسئله ملی شدن نفت، اختلافی استراتژیک و راهبردی میان پهلوی دوم و مصدق وجود نداشت. اختلاف میان شاه و مصدق در واقع اختلاف در نحوه تحقق ملی کردن نفت بود. مصدق با جنبشی تودهای و خیابانی به دنبال ملی کردن نفت بود و محمدرضا پهلوی با شیوهای دیپلماتیک و استفاده از ابزارها و بازیهای سیاست خارجی همان هدف را پیگیری کرد و سرانجام در سالهای ابتدایی دهه پنجاه، این مطالبه ملی، به نتیجه رسید.
تلاش برای ملی کردن نفت مانند یک مسابقه دوی امدادی ۴ در ۱۰۰ بود که از زمان پهلوی اول آغاز شد، با دکتر مصدق ادامه پیدا کرد و سرانجام در سال ۱۳۵۲ به نتیجه رسید. مرحوم مصدق یکی از دوندگان این مسابقه دوی امدادی بود، اما این گونه نبود که او تنها دونده این مسابقه باشد. البته در این رقابت نفسگیر نقشی مهم و موثر داشت.