تاریخ انتشار: ۱۶:۰۰ - ۲۵ بهمن ۱۴۰۰
گزارش «اندیشکده کوئینسی» از تلاش پوتین برای پیاده سازی استراتژی رهبر شوروی سابق؛

پوتین، خروشچف می‌شود!

رهبران غربی و مطبوعات، تهدید‌های پوتین در قبال اوکراین را همانگونه می‌دانند که تهدید‌های نیکیتا خروشچف را در قبال برلین غربی به‌عنوان یک تصرف قریب‌الوقوع ارضی می‌دانستند. در واقع، خروشچف خواهان جنگ یا قلمرو جدیدی نبود و پوتین نیز ممکن است چنین چیزی را نخواسته باشد. پوتین مانند خروشچف، ممکن است از آسیب‌پذیری نظامی غرب برای دو هدف استفاده کند.

اقتصاد ۲۴-وبسایت Responsible Statecraft وابسته به اندیشکده کوئینسی نوشت: در کالج و تحصیلات تکمیلی از سال ۱۹۶۵ تا ۱۹۷۶، من و بسیاری از دانشجویان دیگر چیز‌های زیادی در مورد منشأ سه مبارزه در سراسر جهان شامل دو جنگ جهانی و جنگ سرد جاری آموختیم. شاید نقص این نوع یادگیری به این دلیل باشد که هیچ کس از شباهت بحران برلین طی سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ با بحران کنونی اوکراین صحبت نمی‌کند.
به گزارش  «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: رهبران غربی و مطبوعات، تهدید‌های پوتین در قبال اوکراین را همانگونه می‌دانند که تهدید‌های نیکیتا خروشچف را در قبال برلین غربی به‌عنوان یک تصرف قریب‌الوقوع ارضی می‌دانستند. در واقع، خروشچف خواهان جنگ یا قلمرو جدیدی نبود و پوتین نیز ممکن است چنین چیزی را نخواسته باشد. پوتین مانند خروشچف، ممکن است از آسیب‌پذیری نظامی غرب برای دو هدف استفاده کند. اول، ایجاد اختلاف در اتحاد غربی و دوم، مجبور کردن ناتو به کنار گذاشتن ادعا‌هایی که مسکو آن را تهدیدی برای امنیت خود می‌داند.
ایالات متحده، بریتانیا و فرانسه در سال ۱۹۴۵ با سقوط رایش سوم، برلین غربی را اشغال کردند. تا زمانی که آن‌ها و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی برای ایجاد یک دولت جدید تماماً آلمانی برنامه ریزی می‌کردند، مهم نبود که برلین غربی به طور کامل در منطقه اشغال شوروی قرار داشت، اما در سال ۱۹۴۸، زمانی که بریتانیا و ایالات متحده گام‌های قاطعانه‌ای برای ایجاد یک دولت برداشتند، استالین با مسدود کردن دسترسی زمینی به شهر به آن پاسخ داد.
ایالات متحده به مدت یک سال از مسیر‌های هوایی استفاده می‌کرد و نهایتاً استالین از محاصره دست کشید. در سال ۱۹۴۹ جمهوری فدرال و جمهوری دموکراتیک آلمان به طور جداگانه تشکیل شدند و هر یک ادعا کردند که تنها نماینده قانونی مردم آلمان هستند.


بیشتر بخوانید: چرا اوکراین برای روسیه مهم است؟


در سال ۱۹۵۵، آلمان غربی به ناتو ملحق شده بود و کنراد آدناور، رهبر آن مواضع بسیار تهاجمی اتخاذ می‌کرد که توسط محافظش یعنی ایالات متحده حمایت می‌شد. او نه تنها خواستار از بین رفتن دولت آلمان شرقی شد، بلکه از به رسمیت شناختن تصرف اراضی آلمان در سال ۱۹۴۵ توسط لهستان و اتحاد جماهیر شوروی نیز خودداری کرد. او همچنین امیدوار بود که به سلاح‌های هسته‌ای دست یابد، هدفی که رئیس جمهور آیزنهاور مایل به تحقق آن بود. در سال ۱۹۵۸، نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی تصمیم گرفت بار دیگر برلین غربی را تهدید کند تا غرب را مجبور به پذیرش وجود آلمان شرقی و چشم پوشی از ایده دستیابی به تسلیحات هسته‌ای برای آلمان غربی کند.
اواخر همان سال خروشچف قصد خود را برای امضای یک معاهده صلح جداگانه با آلمان شرقی اعلام کرد که به حقوق غربی در برلین غربی پایان می‌داد و کنترل دسترسی به این حقوق را به آلمان شرقی واگذار می‌کرد. او شش ماه به غرب فرصت داد تا با شرایطش موافقت کند.
ایالات متحده، انگلیس و فرانسه به راحتی می‌توانستند با چنین توافقی کنار بیایند و تا حدودی از آن استقبال می‌کردند، اما واشنگتن آدناور را به عنوان ستون مهم ناتو می‌دانست و نمی‌خواست چنین شرایطی را بر او تحمیل کند. دولت آیزنهاور بلافاصله درخواست خروشچف را به عنوان تلاشی برای افزودن برلین غربی به حوزه اتحاد جماهیر شوروی توصیف کرد و متعهد شد برای حفظ وضعیت موجود، در صورت لزوم برای جنگ هسته‌ای آماده شود.
ضرب‌الاجل خروشچف در سال ۱۹۵۹ بدون هیچ حادثه‌ای به پایان رسید، اما او در ژوئن ۱۹۶۱ هنگامی که با رئیس‌جمهور جان اف کندی ملاقات کرد، درخواست‌های خود را دوباره مطرح کرد. رئیس جمهور جوان ایده‌هایی در مورد به رسمیت شناختن آلمان شرقی به خروشچف داشت، اما هنوز جرات انجام این کار را نداشت. به همین دلیل، حضور متعارف بیشتری در آلمان غربی و تهدید‌های جدید جنگ هسته‌ای برای برلین را به منظور بازداشتن خروشچف انتخاب کرد.

این بحران تا سال ۱۹۶۲ طول کشید. هدف از نصب موشک‌های هسته‌ای شوروی در کوبا این بود که ایالات متحده را مجبور کند که به رسمیت شناختن آلمان شرقی، مرز‌های آلمان و موضوع سلاح‌های هسته‌ای آلمان غربی را کنار بگذارد. زمانی که کندی شوروی را متقاعد کرد که این موشک‌ها را پس بگیرد، این طرح شکست خورد، اما در تنش زدایی پس از آن، خروشچف بخش عمده‌ای از آنچه می‌خواست را به دست آورد. معاهده ممنوعیت آزمایش که کندی دولت بی میل آلمان غربی را مجبور به امضای آن کرد، شانس آلمان غربی را برای توسعه سلاح‌های هسته‌ای خود از بین برد. چند سال بعد، معاهده منع گسترش بر این قرارداد صحه گذاشت.

دو هفته پیش، فیودور لوکیانوف، شخصیت دانشگاهی روسی در موسسه کوئینسی توضیح داد که پوتین واقعاً ۱۵۰ هزار سرباز را برای حمله به اوکراین بسیج نکرده است، همانطور که خروشچف واقعاً نمی‌خواست برلین غربی را با زور تصرف کند. در عوض، پوتین نیز مانند خروشچف می‌خواهد ناتو را وادار کند تا در مورد وضعیت امنیت عمومی در مرز خود صحبت کند و از آنچه به عنوان تهدید‌های آتی تلقی می‌کند، به ویژه الحاق احتمالی اوکراین به ناتو، جلوگیری کند.


بیشتر بخوانید: روسیه چگونه اقتصاد و انرژی اروپا را به گروگان گرفت؟


در همین حال، ناتو به همان شیوه‌ای که در سال‌های ۱۹۵۸-۱۹۶۲ رفتار کرد، خود را منزوی کرده است. در آن زمان ناتو واقعاً خواهان تسلیحات هسته‌ای برای آلمان غربی و اتحاد مجدد آلمان نبود و الان نیز واقعاً خواهان ورود فوری اوکراین به ناتو نیست، اما در نهایت متعهد به دستیابی به این هدف است و نمی‌خواهد زیر بار تهدید از آن عقب نشینی کند. مانند سال‌های ۱۹۵۸-۱۹۶۲، ابتکار روسیه باعث ایجاد اختلافات قابل توجهی در میان شرکای اصلی ناتو شده است که برخی از آن‌ها نمی‌خواهند روابط با روسیه را بر سر اوکراین خراب کنند. چنین اختلاف نظری مطمئناً یکی از اهداف پوتین است، همانطور که یکی از اهداف خروشچف بود.

ناتو مانند همیشه توسط ایالات متحده، اکنون در حال آماده شدن برای یک جنگ اقتصادی و سایبری علیه روسیه است، همانطور که برای یک جنگ هسته‌ای در سال‌های ۱۹۵۸-۱۹۶۲ آماده شد. این درگیری جدید مانند مورد قبلی مطمئناً ضروری نیست و ممکن است رخ ندهد. برای کاهش تنش و بحران، ناتو باید فرمولی بیابد که هم اوکراین و هم تأمین تسلیحات در شرقی‌ترین بخش‌های ناتو را شامل شود، به طوری که به پوتین این احساس را بدهد که به بخشی از آنچه می‌خواست، رسیده است. این قطعاً می‌تواند شامل توافق در مورد جنگی باشد که اوکراین علیه جدایی طلبان تحت حمایت روسیه به راه انداخته است. همانطور که کلاوزویتز دو قرن پیش به خوانندگانش یادآوری کرد، باید به خاطر داشته باشیم که هدف نهایی همیشه برقراری صلح است. همانطور که در سال‌های ۱۹۶۳-۱۹۷۵، کاهش بحران باعث شد رقابت پوتین و غرب به رقابتی سیاسی تبدیل شو، رقابت فعلی نیز باید طوری مدیریت شود که غرب برنده‌ی آن باشد.

ارسال نظر