تاریخ انتشار: ۱۳:۵۳ - ۰۲ آبان ۱۴۰۱

ریشه‌های انقلاب ایران و سقوط پهلوی/ معترضین اندک چگونه شاه را سرنگون کردند؟

شاه تصور می‌کرد قدرتی معنوی وی را بر تخت قدرت نگه خواهد داشت و تظاهرات‌کنندگان را عده‌ای قلیل و کم‌شمار خوانده بود. اما زمانی که از کشور خارج می‌شد، تعداد معترضان کف خیابان به حدود دو میلیون نفر رسیده بود و کمتر از یک ماه پس از خروج شاه از ایران، حکومت پهلوی توسط «معترضین حقیر و اندک» سقوط کرد.

اقتصاد۲۴- تصویر ثبت شده در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۵۸ توسط محمد صیاد که نشان می‌دهد مردم یکی از مجروحانی که از نیرو‌های گارد شاهنشاهی تیر خورده را حمل می‌کنند. این عکس در میدان ۲۴ اسفند سابق (میدان انقلاب کنونی) گرفته شده است.

«به نظر می‌آید وضعیت در ایران به مبارزه‌ای بزرگ تحت نماد‌های سنتی بدل شده، نماد‌های شاه و قدیس، حاکم مسلح و تبعیدی‌های تهی‌دست، یک مستبد دربرابر مردی که با دستان خالی ایستادگی می‌کند و مردمی او را می‌ستایند.» میشل فوکو کتاب «ایران، روح جهان بی‌روح»

ریشه‌های اختلاف روحانیون و محمدرضا شاه پهلوی

رویارویی جدی حکومت محمدرضاشاه پهلوی با روحانیون از دهه چهل و با انقلاب سفید و اصلاحات ارضی آغاز شد. رابطه شاه با روحانیون سنتی خوب بود و حتی با روحانیت انقلابی بیشتر از دیگر گروه‌های مخالف مدارا می‌کرد.

روحانیت سیاسی که پشتوانه مالی مستحکمی بین فئودال‌ها و بازاریان داشت، از دهه چهل با حکومت پهلوی درگیر شد و علیه انقلاب سفید، حق رای زنان و تقسیم اراضی به مخالفت پرداخت. درگیری‌های متعددی بین روحانیت سیاسی و شاه وجود داشت، اما روحانیون تا سال‌های میانی دهه پنجاه سخنی از انقلاب و تغییر حکومت نمی‌زدند و موضع‌گیری‌هایشان بیشتر نصیحت‌گونه و اصلاح‌طلبانه بود. اما در سال‌های پایانی حکومت جدال‌ها بالا گرفت و روحانیون که با گفتمان چپ انقلابی ایدئولوژی خود را بازسازی کرده بودند از لزوم «انقلاب»، «حکومت مستضعفین» و «نبرد با استکبار» یا همان امپریالیسم موعظه می‌کردند و در سطح واقعی نیز مشغول تشکیل گروه‌های مسلح شده بودند.

نخستین حرکت مسلحانه علیه حکومت پهلوی، واقعه سیاهکل بود. در دهه پنجاه تنها مارکسیست‌های رادیکال و معدودی از اعضای جبهه ملی از لزوم انقلاب در ایران می‌گفتند. سرکوب مخالفان که از زمان کودتای ۲۸ مرداد شدت بیشتری گرفته بود، بیشتر معطوف به گروه‌های چپ گرا همچون حزب توده و چریک‌های فدایی خلق بود.

شاه نا‌آرامی‌های دهه پنجاه را «وحشت سرخ» توصیف می‌کرد و روحانیون را طرفدار سلطنت می‌دانست. وی مدعی بود آیت الله خمینی یک استثنا در روحانیت است و حتی همین استثنا نیز خواستار تغییر رژیم نیست بلکه با انقلاب سفید مخالف است. جالب اینجاست که دستگاه تبلیغاتی حکومت نیز مخالفان حکومت را «ضد انقلاب» معرفی می‌کرد و منظورش از این تعبیر مخالفت با انقلاب سفید و اصلاحات اراضی بود. این برچسب سیاسی راه را برای سرکوب مخالفان هموار می‌کرد و آن‌ها را مخالف اقتدار و پیشرفت کشور جلوه می‌داد.

انتشار مقاله روزنامه اطلاعات و توهین به آیت الله خمینی

همچنین پروپاگاندای حکومت پهلوی مخالفان را «عامل دشمن و استعمار» معرفی می‌کرد تا احساسات عمومی را علیه مخالفین تحریک کند. اما در ماجرای انتشار مقاله رشیدی مطلق به نام «ایران و استعمار سرخ و سیاه»، استفاده از واژه ضد انقلاب و نسبت دادن معترضان به دشمن خارجی کار دست حکومت داد و باعث تشدید تظاهرات خیابانی و پیوستن خیل عظیم حامیان روحانیون به صفوف انقلابیون شد.

نویسندگان این مقاله که در دی ماه سال ۱۳۵۶ در روزنامه اطلاعات منتشر شد، به آیت الله خمینی اهانت کرده بودند و ایشان را به دلیل مخالفت با انقلاب سفید، «ارتجاع سیاه و ضد انقلاب» نامیده بودند و او را در کنار مارکسیست‌ها عامل تیره‌روزی کشور دانسته بودند: «آنچه مسلم است شهرت او [امام خمینی] به نام غائله‌ساز ۱۵ خرداد به خاطر همگان مانده است، کسی که علیه انقلاب ایران و به منظور اجرای نقشه استعمار سرخ و سیاه کمر بست و به دست عوامل خاص و شناخته شده علیه تقسیم املاک، آزادی زنان، ملی شدن جنگل‌ها وارد مبارزه شد و خون بیگناهان را ریخت و نشان داد، هستند هنوز کسانی که حاضرند خود را صادقانه در اختیار توطئه‌گران و عناصر ضدملی بگذارند.»

این متن عملا آتش‌افکنی در انبار باروت بود. چرا که پیش از این تاریخ تظاهرات خیابانی و اقدامات انقلابی علیه حکومت محدود بود. آیت‌الله خمینی پشتوانه مردمی گستره‌ای داشت، چیزی که رقبای انقلابی‌اش یعنی چپ‌ها و دموکراسی‌خواهان از آن بی‌بهره بودند و در این شرایط بنیان‌های مذهبی جامعه جایگاه نمادین او را تقویت می‌کرد.

بسیاری از تهی‌دستان شهری و طبقات متوسط جامعه مذهبی بودند. آن‌ها در عین حال تحت تاثیر مدرنیزاسیون سریع دهه‌های چهل و پنجاه اوضاع اقتصادی بدی نسبت به طبقات بالایی داشتند و طبعا عدالت‌خواهان مسلمان بیشتر جذب روحانیت می‌شود تا گروه‌های مارکسیستی.

از سال‌های پایانی دهه ۱۳۳۰ مهاجرت گسترده از روستا به شهر‌ها شروع شد بود و با اصلاحات ارضی در دهه ۱۳۴۰ چند برابر شد. در واقع، به تعبیر آصف بیات، با اوج گرفتن توسعه شهری و بازماندن «پیرامون» از منافع موجود در «مرکز»، سیل مهاجران به شهر‌ها کلید خورد. این مهاجران از ستون‌های اصلی انقلاب بودند و روحانیت را منجی خود می‌دانستند.


بیشتر بخوانید:  کیهان: تظاهرکنندگان برلین اجق وجق بودند


تیراندازی مستقیم به معترضان

تصویر ثبت شده توسط مرحوم قربان خلیلی در تاریخ ۹ بهمن ۱۳۵۷ که نشان می‌دهد یکی از نیرو‌های نظامی به صورت مستقیم به مردم شلیک می‌کند. این تصویر در سی متری جی ثبت شده است. این تصویر در صفحه نخست روزنامه کیهان با عنوان «نزن سرباز» منتشر شد

اعتراضات عظیم خیابانی پس از دی ماه ۱۳۵۶ قابل انکار نبود و شاه ناچار به واکنش شده بود. اما وی تا روز‌های پایانی حیات خویش از درک آنچه رخ می‌داد عاجز بود و اتفاقات را به توطئه بریتانیا و آمریکا نسبت می‌داد.

عدم درک میزان جدیت اعتراضات باعث واکنش‌های نابخردانه از جانب شاه شده بود. وی همچنان امید داشت که اسلام‌گرایان از سلطنت دفاع کنند و روحانیت از بیم کمونیسم، تضعیف حکومت را رها کند.

حکومت پهلوی حتی زمانی که در مقابل مخالف‌ها و اعتراضات رو به گسترش انعطافی ظاهری نشان داده و قول فضای باز فرهنگی و سیاسی را داد، گروه‌های چپگرا را از این قاعده مستثنی کرد و آن‌ها را متهم به براندازی و مخالفت با قانون اساسی کرد. شاه حتی در پاسخ به شکنجه‌هایی که در ساواک گزارش می‌شد اینگونه واکنش نشان داد: «هدف ساواک مبارزه و مقابله با کمونیسم و گروه‌های مختلف چپ، پایان‌دادن به فعالیت‌های مخرب در داخل و خارج از ایران و کسب اطلاع از وضعیت جاسوسان و خرابکاران است.»

شاه پس از بالاگرفتن اعتراضات خیابانی متوجه نارضایتی عمیق مذهبیون و اسلام‌گرایان شده بود و با انتخاب شریف امامی به نخست وزیری در صدد رفع آن بود. اقدامات شریف امامی معطوف به اصلاحات مذهبی بود. وی تقویم شاهنشاهی را به هجری بازگرداند، فروش مشروبات الکلی و فعالیت‌های کازینو‌ها و کلوب‌های شبانه را محدود کرد و بسیاری از روحانیون را از زندان آزاد کرد. علاوه بر این اقدامات، فعالیت آزاد احزاب نیز دوباره مجاز شد و عملا پرونده حزب رستاخیز بسته شد.

آیت الله شریعتمداری، تعدادی از روحانیون عالی‌رتبه و اعضای جبهه ملی روی خوشی به اقدامات فوق نشان دادند، ولی آیت‌الله خمینی با انتشار اعلامیه‌ای اقدامات دولت را «سالوس‌صفتی» خواند و همین بیانیه باعث شد اوضاع دوباره رادیکال و انقلابی شود؛ دیگر شکی باقی نمانده بود که آیت الله خمینی به چیزی جز برانداختن سلطنت راضی نخواهد شد.

از سوی دیگر، سیاست‌های دولت برای مقابله با گرانفروشی نیز نتیجه عکس داد و باعث شد طیف بازاری نیز که از سیاست مذکور آسیب دیده بودند به مخالفان مذهبی بپیوندند. میثاق پارسا در کتاب زمینه‌های اجتماعی انقلاب ایران می‌نویسد: «بازاریان در گام‌های اولیه شان با گروه‌های سکولار مدرن همراه بودند...، اما با شروع اصلاحات اقتصادی من جمله مبارزه با گرانفروشی به طیف مذهبی پیوستند.» پیوند بازاریان و مذهبیون مخاطره‌ای جدی برای شاه که خود دارای عقاید مذهبی و ارادت به روحانیون سنتی بود به‌وجود آورد. وی چاره‌ای به‌جز سازش نداشت و انتخاب شاپور بختیار نیز از همین ناچاری ناشی می‌شد.

اعتصابات سراسری در ایران

تظاهرات گسترده خیابانی از دی‌ماه سال ۱۳۵۶ آغاز شد و پس از شهریور ۱۳۵۷ با اعتصابات فلج‌کننده سراسری همراه شد. از این تاریخ به بعد تاکید متحدان خارجی شاه، برخورد قهری با مخالفان بود. بر اساس اسناد پروژه عقاب که عبارت بود از فشار بانک «چیس منهتن» برای حمایت کارتر از دولت پهلوی، به‌خاطر ثروت کلان شاه در این بانک، کارتر چند بار از محمدرضاشاه درخواست کرد که «اعلیحضرت اجازه شلیک به سر و سینه معترضان را بدهند»؛ درخواستی که بسیاری از افسران ارتش شاهنشاهی و متحدان خارجی نیز پیشتر مطرح کرده بودند.

در همه این اتفاقات، شاه ایالات متحده و بریتانیا را ناصادق می‌دانست و اعتقاد داشت آن‌ها در حال توطئه هستند. نهایتا با بالا گرفتن تظاهرات و اعتصاب سراسری، دومینوی انقلاب آغاز شد و کارتر نیز از رای خود برگشت و در جریان کنفرانس گوادلوپ اعلام کرد دیگر از حکومت شاه دفاع نخواهد کرد.

سقوط حکومت پهلوی

ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه در این‌باره چنین می‌نویسد: «پرزیدنت جیمی کارتر در کمال غافلگیری ما اعلام کرد ایالات متحد تصمیم گرفته دیگر از رژیم شاه حمایت نکند... من گزارش میشل پونیاتوفسکی [فرستاده ویژه والری ژیسکاردستن رئیس‌جمهور وقت فرانسه برای دیدار و گفتگو با شاه در جریان انقلاب] را در یادداشتم که به اطلاعم رسانده بود، شاه کاملاً توانایی عمل دارد، البته لبریز از اندوه و خسته است. اما در عرض یک هفته جهت باد تغییر کرد.»

شاه تصور می‌کرد قدرتی معنوی وی را بر تخت قدرت نگه خواهد داشت و تظاهرات‌کنندگان را عده‌ای قلیل و کم‌شمار خوانده بود. اما زمانی که شاه در دی ماه سال ۱۳۵۷ از کشور خارج می‌شد، تعداد معترضان کف خیابان به حدود دو میلیون نفر رسیده بود و کمتر از یک ماه پس از خروج شاه از ایران، حکومت پهلوی توسط همین «معترضین حقیر و اندک» سقوط کرد.

منبع: رویداد24
ارسال نظر