اقتصاد۲۴ - در قرن نوزدهم میلادی، قفقاز و آسیای مرکزی زمین بازی بزرگ دو امپراتوری وقت یعنی بریتانیا و روسیه تزاری بودند. تحولات بیش از یک سده اخیر، نه تنها از اهمیت راهبردی این دو منطقه بهویژه قفقاز نکاسته است، بلکه با هر تحول جدیدی بر ابعاد «ژئواستراتژیکی» آن در مناسبات و معادلات حاکم بر روابط قدرتهای بزرگ جهانی و بازیگران درون منطقهای و برونمنطقهای افزوده شده است.
قفقاز جنوبی بنا به دلایل منحصربهفرد از جمله قرار داشتن در محدودهای استراتژیک، نقطه اتصال شرق و غرب و شمال و جنوب جهان، برخورداری از منابع سرشار انرژی (نفت و گاز) و خطوط ارتباطی راهبردی و همچنین همجواری با روسیه و ایران عملاً به «هارتلند جدید» دنیا تبدیل شده و آن را در کانون توجه بازیگران مهم بینالمللی و منطقهای قرار داده است.
از سال ۲۰۲۰ قفقاز جنوبی اهمیت مضاعفی یافته است. پیروزی آذربایجان بر ارمنستان در جنگ ۴۴ روزه که به آزادسازی بخشهای مهمی از مناطق اشغالی این کشور انجامید، در دو سال اخیر وضعیت نوینی را در این حوزه ایجاد کرده است.
از یک سو دولت آذربایجان اهداف و «سیاستهای فراقرهباغی» خود در قفقاز را تقویت کرده و این موضوع باعث تشدید «محاسبات غلط» در سیاست خارجی این کشور شده است. از سوی دیگر بر عمق و دامنه «سیاستهای جاهطلبانه» برخی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای از جمله رژیمصهیونیستی افزوده است. در این راستا دولت ترکیه نیز آشکارا به پیشبرد اهداف کلان و بلندمدت سیاست خارجی خود یعنی «تشکیل ترکستان بزرگ» از طریق بازی در زمین قفقاز جنوبی پرداخته است.
تلاش برای احداث دالان بهاصطلاح زنگهزور از سوی دولت آذربایجان که ترکیه نیز در پیشبرد آن همکاری و حمایت جدی دارد، در مرکز ثقل تحولات حوزه قفقاز قرار دارد و منشأ اصلی تمام اختلافات و تنشهای موجود در قفقاز جنوبی است.
احداث دالان مذکور مقدمه تغییر مرزها در منطقه است که اگر عملیاتی شود، میتواند ضمن ایجاد «تغییرات ژئوپلیتیکی» به «فروپاشی» کل قفقاز جنوبی منجر و با واکنش حتمی محیط پیرامونی آن بهویژه ایران و روسیه مواجه شود.
این دقیقاً همان چیزی است که کشورهای غربی بهویژه انگلیس و آمریکا از سالها و حتی دهههای قبل بهدنبال تحقق آن بودهاند، چرا که منافع بسیار مهمی برای آمریکا و انگلیس و اعضای ناتو دارد؛ اهدافی که جلوگیری از اتحاد روسیه، ایران و چین، اختلال در روند پیشبرد بزرگترین پروژه سرمایهگذاری تاریخ بشر یعنی یک کمربند – یک راه، از بین بردن ائتلافهای منطقهای رقیب و ضد آمریکا و اروپا در منطقه و همچنین انتقال آسان و کمهزینه منابع انرژی آسیای مرکزی، دریای خزر و آذربایجان به اروپا جزء رئوس اصلی آن است.
دالان زنگهزور از این رو «دالان ناتو» نامیده میشود که سیاست «گسترش ناتو» تا دریای خزر و مرزهای جنوبی روسیه را بدون موانع جدی هموار میسازد. منافع اصلی چنین اقدامی برای آمریکاست که قدرت اصلی ناتو به شمار میرود؛ از طرفی به این دلیل مورد تشویق و حمایت انگلیس است که با «بریتیش پترولیوم انگلیس» که یک شرکت مادر در قفقاز و آذربایجان است، منافع درهم تنیدهای دارد و انتقال گاز آسیای مرکزی از روسیه و چین را به سمت اروپا هدایت میکند؛ و در نهایت، از این رو «کریدور ترکستان» نام دارد که شرق و غرب جهان ترک ادعایی ترکیه را به هم متصل میکند، لذا برای آنکارا یک امر حیاتی محسوب میشود.
فراتر از منافع اقتصادی، انرژی، امنیتی و سیاسی، انگلیس که معمار اصلی تغییر مرزها در منطقه است، در پشت پرده تلاش برای اجرای دالان ادعایی زنگهزور قرار دارد. شایان ذکر است، بخش عمدهای از مشکلات امروزی غربآسیا حاصل خطکشیهای مرزی است که بعد از جنگ جهانی اول و دوم توسط انگلیس بدون توجه به مؤلفههای تاریخی، فرهنگی و اجتماعی انجام شد که تنها در صدد تامین «منافع راهبردی» و بلندمدت لندن در منطقه شکل گرفت.
بیشتر بخوانید: تهدیدهای ناتمام یک ماجراجو؛ آیا علی اف سر جنگ دارد؟
دالان زنگهزور که آذربایجان و ترکیه اصرار زیادی بر احداث آن دارند، برخلاف محاسبات آنها تنها دارای «منافع کوتاه مدت» برای این دو کشور است. این دالانی است که درواقع بازیگران بینالمللی و فرامنطقهای ازجمله انگلیس کارگردان اصلی آن میباشند.
علاوهبراین، طرح احداث این دالان که با مخالفتهای منطقهای همراه است در درازمدت برای آذربایجان و ترکیه با تهدیدهای امنیتی و ژئوپلیتیکی همراه است. اصرار دولت باکو و آنکارا بر تغییرات مرزی، به چیزی جز دامن زدن به منازعات ژئوپلیتیک در قفقاز منجر نمیشود. چرا که استمرار چنین وضعیتی قطعاً باعث «برهم خوردن نظم موجود» و توازن قوا شده و با واکنشهای درون منطقهای مواجه خواهد بود.
آمریکا و اروپا بهدنبال تعریف یک الگوی جدید در حوزه قفقاز هستند و برای این منظور یک «بازی بزرگ و پیچیده» در قفقاز جنوبی را در دستور کار قرار دادهاند که در واقع شرح تازهای از بازی بزرگ قرن نوزدهم و تکرار آن در فضای متفاوت قرن بیستویکم است. ضمناینکه در بازی جدید، «درگیرساختن بازیگران درون منطقهای» و «تحریک گسلهای قومیتی»، بهشدت مورد توجه است.
بخش عمدهای از مشکلات و بحرانهای امنیتی و نظامی که در این منطقه ظهور و بروز دارد، متأثر از طرحها و اهدافی است که از بیرون منطقه تدارک دیده شده است. همکاریهای راهبردی درون منطقهای در قفقاز بهویژه بین ایران و آذربایجان و ترکیه، موضوعی است که آمریکا، انگلیس، رژیمصهیونیستی و برخی دولتهای اروپایی آن را به ضرر خود ارزیابی میکنند.
این یک زنگ خطر جدی برای کشورهای منطقه بهویژه آذربایجان است که در زمین بازی آمریکا، انگلیس و رژیمصهیونیستی بازی نکنند. بهاستثنای مناطق اشغالی قرهباغ، کشورهای حوزه قفقاز باید از هرگونه ادعاهای ارضی در مورد یکدیگر و اقداماتی که چنین برداشتی از آن میشود و همچنین دامن زدن به منازعات امنیتی، نظامی و سیاسی اجتناب کنند، چرا که با تبعاتی غیر قابل پیشبینی همراه خواهد شد که بهنفع هیچ کشوری در منطقه نخواهد بود.
منبع: حمید خوشآیند، کارشناس مسائل منطقه/ شورای راهبردی روابط خارجی