تاریخ انتشار: ۱۰:۲۳ - ۰۷ مهر ۱۴۰۲

پایان منازعه قره‌باغ و نبرد غرب و شرق در قفقاز؛ معرفی میدان نبرد بعدی!

جنگ سوم بر سر قره‌باغ، منطقه‌ای که مدت‌ها مورد مناقشه ارامنه در آذربایجان بود، تقریباً به محض شروع به پایان رسید

اقتصاد۲۴- در ساعت ۱۳ روز ۱۹ سپتامبر، نیرو‌های جمهوری آذربایجان با توپخانه و هواپیما‌های بدون سرنشین در اقدامی به گفته آن‌ها «ضدتروریستی» به این منطقه حمله کردند. در عرض ۲۴ ساعت، ارامنه قره باغ، جمعیتی که توسط یک محاصره اقتصادی چند ماهه به مرز قحطی کشیده شده بودند، تسلیم شدند و آذربایجان را تحت کنترل موثر قلمرو قرار دادند.

یادآور تراژدی جنگ بالکان

اکوایران در این باره نوشت: توماس دی وال عضو ارشد کارنگی اروپا و نویسنده کتاب باغ سیاه: جنگ و صلح ارمنستان و آذربایجان در فارین افرز، مرحله بعدی تراژدی حالا در حال آشکار شدن است. در صحنه‌هایی که یادآور جنگ بالکان در دهه ۱۹۹۰ است، کاروان‌هایی از ماشین‌ها جاده کوهستانی قره باغ به ارمنستان را پر می‌کنند و هزاران قره‌باغی در حال ترک وطنشان آنچه را می‌توانند با خود می‌برند. به نظر می‌رسد که بسیاری یا بیشتر این جمعیت ایزوله شده در روز‌ها و هفته‌های آینده به آن‌ها ملحق شوند. چیزی که می‌تواند دور دیگری از پاکسازی قومی عملی در منطقه‌ای باشد که در طول سال‌ها به دفعات شاهد چنین تحولاتی بوده است.

در اینجا یک شکست بزرگ‌تر بلند مدت وجود دارد، شکست دولت‌های غربی برای جلوگیری از خشونت در وهله اول و جلب رضایت ارمنی‌ها و آذربایجانی‌ها برای یک راه حل عادلانه برای این مناقشه شدید.

پایان تلخ

برای مردم محلی پس از ۳۵ سال سرخوشی، محاصره، پیروزی، شکست، و بسیاری از اشتباهات سرنوشت‌ساز رهبرانشان، این نتیجه پایان تلخی است. این نشان‌دهنده نابودی کامل پروژه‌ای است که در سال ۱۹۸۸ زمانی که ارمنی‌های قره‌باغ برای اولین بار تلاش کردند از آذربایجان شوروی جدا شوند، آغاز شد و باز هم به عقب‌تر از آن برمی‌گردد. از دست دادن این سرزمین با تاریخ و میراث چند صد ساله ارمنی تا سال‌ها توسط ارامنه احساس خواهد شد.

دولت آذربایجان در باکو جشن گرفته است. این دولت قبلاً خواستار انحلال تمام ساختار‌های سیاسی در این قلمرو - ریاست محلی، پارلمان، و شهردار منتخب - شده بود و آن نوع خودمختاری سیاسی را ارائه نمی‌دهد که سایر اقلیت‌های اروپایی در موقعیت‌های مشابه دریافت کرده‌اند.
در عوض، الهام علی‌اف، رئیس جمهور آذربایجان، به ارامنه قره‌باغ یادآوری کرد که پیشنهاد قبلی «به جهنم رفته» و آن‌چه روی میز باقی مانده مسائل تاکنون تعریف نشده «حقوق آموزشی، حقوق فرهنگی، حقوق مذهبی، و حقوق انتخابات شهرداری» بود.

بر اساس این شرایط، برخی از افراد مسن ممکن است اقامت در قره‌باغ را انتخاب کنند و هزاران آذربایجانی که تا سال ۱۹۹۱ در آنجا زندگی می‌کردند ممکن است برگردند. اما از تمام مؤسسات محلی که طی سه دهه در آنجا ساخته شده‌اند، چیزی باقی نخواهد ماند.

این نتیجه سخت هم‌چنین یک تفسیر واضح در مورد نقش حاکم احتمالی منطقه، روسیه خواهد بود. اگرچه این منطقه از نظر تئوری تحت حمایت صلح‌بانان روسی بود، اما تضمین‌های مسکو در نهایت بی‌ارزش شدند. روسیه درعوض میانجی‌گری کرده است که به موجب آن مردم محلی با خلع سلاح کامل «نیرو‌های دفاعی» خود که تعداد آن‌ها چند هزار نفر می‌شود، موافقت کرده و مذاکراتی را درباره «ادغام مجدد» کامل در آذربایجان آغاز کنند.

در نهایت، موقعیت مسکو بسیار مهم بود. مسکو درگیری ارمنستان و آذربایجان را در سال ۱۹۸۸ آغاز نکرد، اما برای چهارمین بار (اگر درگیری کوتاه سال ۲۰۱۶ نیز در نظر بگیریم) ​​برای میانجی‌گری آتش‌بس مداخله کرده است و بهایی تعیین کرده و دستور کار خود را پیش می‌برد. این بار ممکن است بهای آن این باشد که روسیه بتواند نیرو‌های حافظ صلح خود را روی زمین نگه دارد و در نتیجه در آذربایجان جای پای خود را حفظ کند و در عین حال میانجی‌گران غربی، اتحادیه اروپا و ایالات متحده را به حاشیه براند.
سرزمین من، نه سرزمین شما

همیشه این خشونت بوده نه دیپلماسی، که پیامد‌های کلیدی مناقشه بر سر قره‌باغ را تعیین کرده است. این امر ارتباط زیادی با پروژه‌های قوم‌گرای متقابل انحصاری در ارمنستان و آذربایجان دارد، که هیچ‌کدام نمی‌توانند ترتیب بی‌ثباتی را بپذیرند که قدمت آن به آغاز دوران کمونیستی بازمی‌گردد. در سال ۱۹۲۱، بلشویک‌ها به استان ارمنی با اکثریت ارمنی، وضعیت خودمختار در آذربایجان شوروی دادند.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، مذاکرات با حمایت بین‌المللی سعی در ایجاد تعادل بین تمامیت ارضی آذربایجان - قابلیت دوام آن به عنوان یک کشور - با آرمان‌های ارمنی‌های قره‌باغ داشت. اما آنچه روی میز بود نتیجه استفاده از نیروی زمینی را نیز منعکس می‌کرد؛ پیشنهاد‌های سخاوتمندانه‌تر به ارمنی‌ها تا سال ۲۰۲۰، زمانی که آن‌ها در موقعیت مسلط بودند، و تمایل به سمت آذربایجان پس از غلبه بر درگیری‌های آن سال.

در سال ۲۰۲۲، نیکول پاشینیان، نخست وزیر ارمنستان که عملاً کنترل قره‌باغ را از دست داد، علناً گفت که ارمنستان از ادعا‌های ارضی خود در این منطقه صرف‌نظر کرده است. در عوض، فرمولی که او در مذاکرات با آذربایجان با تسهیل اتحادیه اروپا اتخاذ کرد این بود که اکنون موضوع، «حقوق و امنیت» ارامنه قره‌باغ است.

علی‌اف هم به نوبه خود به طور مکرر از اصطلاح «تمامیت ارضی» استفاده می‌کرد، گویی که به دولت اجازه می‌دهد با هر جامعه‌ای که تحت کنترلش است، آنچه را که می‌خواهد انجام دهد و از جنگ در اوکراین به عنوان پوششی برای این موضوع استفاده کرد.

مقامات غربی به او گفتند که این قلمرو تحت اختیارات آذربایجان باز خواهد گشت، اما صبر لازم است. اخیراً در اواسط سپتامبر، او تماس‌هایی از ایالات‌متحده و دیگر مقامات غربی دریافت کرد که به او نسبت به توسل به نیروی نظامی هشدار دادند. با این حال او یک بار دیگر تصمیم گرفت این کار را انجام دهد.
یک رهبر بی‌رقیب

یک منطق داخلی برای کار‌های علی‌اف وجود دارد. او برای دو دهه رهبر یک حکومت استبدادی بوده است که در آن هیچ مقام محلی به صورت دموکراتیک انتخاب نمی‌شود و اقلیت‌ها حقوق رسمی اندکی دارند. چرا او باید به خواسته‌های غرب برای مدلی از مناقشه تن دهد که او را وادار به ارائه خودمختاری به اقلیتی کند و قدرت او را تضعیف کند؟
علاوه بر این، علی‌اف آشکارا معتقد است که ترکیه و روسیه، و نه کشور‌های غربی، تنها قدرت‌هایی هستند که او باید جدی بگیرد. اگرچه ترکیه و روسیه بر سر چیز‌های زیادی با هم توافق ندارند، اما هر دو سودمندی را در محدود کردن تعامل غرب در قفقاز جنوبی می‌دانند، منطقه‌ای که به طور سنتی در آن نفوذ داشته‌اند. علی‌اف متوجه شد که ترکیه از تلاش او برای به دست گرفتن کنترل کامل قره‌باغ حمایت خواهد کرد، روسیه از آن جلوگیری نخواهد کرد و غرب، با اهرم بسیار کمی در منطقه، قادر نخواهد بود او را از تغییر واقعیات در میدان بازدارد.
برای علی اف، عملیات برق آسا همچنین برای تقویت بیشتر مشروعیت شخصی او و پایان دادن به کاری بود که در پاییز ۲۰۲۰ آغاز کرده بود. سپس، پس از سال‌ها تحقیر در دست ارامنه، او بازگشت به جنگ را انتخاب کرد و به ارامنه شکست سختی داد. در نتیجه، علی‌اف توانست وضعیت قره‌باغ را برعکس کند و موقعیت خود را در آذربایجان به عنوان یک رهبر بی‌رقیب در این فرآیند تغییر دهد.
به هم خوردن توازن قومی منطقه

هزینه انسانی جنگ ۲۰۲۰ با حدود ۷۰۰۰ کشته تنها در شش هفته نبرد بسیار زیاد بود. این جنگ هم‌چنین توازن قومی در منطقه‌ای بزرگتر را تغییر داد. از سوی دیگر، با بازپس‌گیری نواحی آذربایجان در اطراف قره‌باغ که به مدت دو دهه و نیم توسط نیرو‌های ارمنی ویران و اشغال شده بود، پیروزی باکو باعث شد صد‌ها هزار پناهنده آذربایجانی به خانه‌های خود بازگردند. با این حال، برای ارامنه باقیمانده قره باغ (تعداد آن‌ها از ۶۰۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰۰ نفر تخمین زده می‌شود) وضعیت هر چه بیشتر مخاطره‌آمیز شده بود. کریدور لاچین به طول سه مایل، تنها مسیر تامینی آن‌ها به ارمنستان، یک راه نجات باریک و آسیب پذیر بود که آن‌ها را به برادران قومی خود متصل می‌کرد. آن‌ها برای باز نگه داشتن راه کاملاً به نیروی کوچک حافظ صلح روسیه و در نتیجه روابط روسیه با آذربایجان وابسته بودند.

سپس جنگ در اوکراین در سال ۲۰۲۲ آغاز شد. روسیه تضعیف و اولویت‌هایش در قفقاز تغییر کرد. آذربایجان، مسیر زمینی اصلی روسیه به سمت جنوب، به شریک مهم‌تری نسبت به ارمنستان، متحد مسیحی سنتی آن در منطقه تبدیل شد. موافقت روسیه در دسامبر گذشته، زمانی که آذربایجان کریدور لاچین را مسدود کرد، بسیار مهم بود.
حرف زیاد و بدون عمل

بازگشت به خشونت در سپتامبر هم‌چنین یادآور شکست تلاش‌های خوش‌نیت، اما غالباً بی‌اشتیاق غرب برای ایجاد چارچوبی برای امنیت و حقوق اروپایی برای قفقاز جنوبی است. حداقل روی کاغذ، دیپلمات‌های غربی برای دهه‌ها از رویکردی در قبال قره‌باغ حمایت می‌کنند که بر اساس اصول حقوقی بین‌المللی و الگوبرداری از حل مناقشات بالکان است. در تئوری، چنین حل و فصلی شامل حافظان صلح بین‌المللی، دادگاه‌های جنایات جنگی، خودمختاری سیاسی و در نهایت همزیستی مسالمت‌آمیز ارمنی‌ها و آذربایجانی‌های قره‌باغ می‌شود.


در سال ۱۹۹۲، زمانی که اولین جنگ بر سر این سرزمین به نبرد‌های تمام عیار گسترش یافت، وزرای خارجه سازمان تازه تأسیس امنیت و همکاری اروپا در هلسینکی گرد هم آمدند و خواستار برگزاری کنفرانسی در مینسک برای حل مناقشه شدند. قرار بود همه احزاب، از جمله نمایندگان منتخب قره‌باغ، به عبارت دیگر هم ارمنی‌های قره‌باغ و هم آذربایجانی‌ها در آن شرکت کنند. اما در نهایت این کنفرانس هرگز برگزار نشد.

قرار بود میانجیگری سازمان امنیتی در قره‌باغ بر اساس اصول توافقنامه هلسینکی، توافقنامه ۱۹۷۵ بین غرب و اتحاد جماهیر شوروی باشد که به طور رسمی تمامیت ارضی، خودمختاری و عدم استفاده از زور را برای حفظ آن صلح اروپایی ضروری دانسته است. اما در عمل هیچ یک از این اصول رعایت نشد. در واقع، تعهد بین‌المللی به این مناقشه همیشه با منابع کم بود، زیرا قفقاز جنوبی بسیار حاشیه‌ای تلقی می‌شد.

پس از سال ۱۹۹۸، ارمنی‌های قره‌باغ دیگر در مذاکرات حضور نداشتند. این اتفاق تا حد زیادی به لطف یکی از آن‌ها رخ داد؛ رئیس‌جمهور تازه منتخب ارمنستان، رابرت کوچاریان، یک ارمنی قره‌باغ که گفت می‌تواند از طرف مردمش مذاکره کند. پس از آن دیپلماسی به گفتگو‌های محرمانه بین رهبران آذربایجان و ارمنستان خلاصه شد.

ارمنی‌های قره‌باغ با یافتن خود در خلأ، بدون یک فرآیند صلح فراگیر یا مشارکت قوی بین‌المللی، از یک فشار صرف برای تعیین سرنوشت خود به بی‌تفاوتی رادیکال‌تر تغییر جهت دادند. در سال ۲۰۱۷، ارمنی‌های قره باغی که توسط ناسیونالیست‌های ارمنی در منطقه و ارمنی‌های دیاسپورا تشویق شدند، نام منطقه خود را رسماً به آرتساخ تغییر دادند، نامی ارمنی که قدمت آن به دوران باستان بازمی‌گردد. مفهوم آن این بود که آذربایجان باید نه تنها از قره‌باغ، بلکه از مناطق اطراف تحت کنترل ارمنستان نیز دست بردارد.

طرف آذربایجانی هم به نوبه خود علاقه چندانی به مذاکرات نشان نداد و پروژه انتقام‌جویانه خود را برای فتح مجدد سرزمین‌هایش ساخت. برای بیش از ۳۰ سال، هیچ رهبر آذربایجان مستقیماً با ارامنه قره باغ مذاکره نکرد و هیچ پیشنهاد رسمی برای آینده آن‌ها در آذربایجان ارائه نکرد.

میانجی‌های غربی به فرمول‌های صلح هوشمندانه‌ای دست یافتند، اما هرگز نتوانستند مانند بوسنی یا کوزوو، «حضور در میدان» را برای اجرای آن ارائه دهند. همه این‌ها قوی‌ترین اهرم را به روسیه داد و در پایان جنگ ۲۰۲۰، این کشور به درستی به تنها قدرت خارجی تبدیل شد که مستقیماً مداخله کرد و نیروهایش را در قالب نیرو‌های حافظ صلح در منطقه پیاده کرد.

ارسال نظر