اقتصاد۲۴-اقتصاد۲۴-در این انتخابات آیتالله سیدعلی خامنهای، علیاکبر پرورش، حسن غفوریفرد و رضا زوارهای با یکدیگر رقابت کردند که آیتالله خامنهای توانست با کسب ۹۵ درصد آرا یعنی ۱۵ میلیون و ۹۰۵ هزار و ۹۸۷ رأی به عنوان سومین رییسجمهور انتخاب شود.
برگزاری انتخابات بدون رییسجمهور
دوره ریاستجمهوری محمدعلی رجایی به عنوان دومین رییسجمهوری جمهوری اسلامی کمتر از یک ماه دوام یافت. با ترور رییسجمهور و نخستوزیر مسوولیت اداره کشور به دست شورای انقلاب افتاد. شورای انقلاب در این شرایط متشکل از اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس مجلس و علیاکبر موسویاردبیلی به عنوان رییس دیوان عالی کشور بود. رخداد تاریخی نامه هاشمی رفسنجانی به خودش، به عنوان عضو شورای انقلاب به رییس مجلس وقت در این برهه زمانی است. وقتی که هاشمی رفسنجانی در نامهای به عنوان عضو شورای انقلاب محمدرضا مهدوی کنی را به عنوان سرپرست دولت به علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس مجلس معرفی کرد. همین شد که ۲ روز بعد از حادثه خونین ساختمان نخستوزیری، مجلس وقت با ۱۷۸ رأی موافق، ۱۰ رأی مخالف و ۸ رأی ممتنع، آیتالله مهدوی کنی را به ریاست دولت منصوب کرد. او با تأکید امام خمینی (ره) مامور شد تا ضمن تشکیل کابینه، هرچه زودتر مقدمات انتخابات سومین دوره ریاستجمهوری را فراهم آورد و به این ترتیب سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری در جمهوری اسلامی آغاز شود.
تایید صلاحیت نامزدها
در این دوره برخلاف ۲ دوره قبل، روحانیون در فهرست نامزدها قرار داشتند. شاید بتوان مهمترین تحول سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری در جمهوری اسلامی را همین مساله دانست چرا که آیتالله خمینی پیش از این بارها بر عدم حضور روحانیت در مناصب اجرایی کشور تأکید کرده بودند و مخالف کاندیدا شدن روحانیون برای پست ریاستجمهوری بودند و تلاش اعضای جامعه مدرسین و دیگر افراد برای کسب رضایت ایشان نیز موثر واقع نشده بود؛ و به همین دلیل در انتخابات دوره اول و دوم ریاستجمهوری، روحانیون کاندیدای این پست نبودند.
آیتالله خمینی در این باره معتقد بود: «روحانیون شغلشان یک شغل بالاتر از این مسائل اجرایی است و اگر چنانچه اسلام پیروز بشود، روحانیون میروند سراغ شغلهای خودشان.» اما در دوره سوم انتخابات ریاستجمهوری، حزب جمهوری اسلامی با این استدلال که «با توجه به شرایط خاص کشور و عدم وجود کاندیدای قابل قبول که بتواند در سطح جامعه از آرای لازم برخوردار گردد» به آیتالله خمینی پیشنهاد کرد که اجازه بدهند روحانیون کاندیدای این انتخابات نیز شوند. این پیشنهاد که توسط اکبر هاشمی رفسنجانی برای آیتالله خمینی طرح شد به منظور باز کردن راه برای کاندیدا کردن آیتالله خامنهای، دبیرکل حزب جمهوری اسلامی توسط این حزب بود که در نهایت نیز با پذیرش امام خمینی این موضوع انجام شد.
در این شرایط ۴۶ داوطلب در سومین دور از انتخابات ثبتنام کردند، اما در نهایت ۵ نامزد از این افراد توسط شورای نگهبان تایید صلاحیت شدند؛ آیتالله سیدعلی خامنهای، سیدعلی اکبر پرورش، حسن غفوریفرد، سیدرضا زوارهای و محمدرضا مهدویکنی که البته مهدویکنی از ادامه رقابت انصراف داد. در این انتخابات یک نفر دیگر هم قصد شرکت داشت که به علت ماموریت خارج از کشور و ارسال مدارک توسط شخص دیگر آن هم دیرتر از موعد مقرر، نامزدی او مورد پذیرش قرار نگرفت؛ علیاکبر ولایتی، عضو برجسته حزب جمهوری اسلامی بود که در آن زمان برای ماموریت به بینالمجالس کشورهای اسلامی رفته بود و در کشور حضور نداشت.
مواضع احزاب، گروها و شخصیتها
سومین دوره از انتخابات ریاستجمهوری در شرایطی برگزار شد که نیروهای جبهه ملی و نهضت آزادی که به لیبرالها موسوم شده بودند و جریان بنیصدر و نیروهای سیاسی چپگرا، چون فداییان خلق، مجاهدین خلق، حزب توده، جاما، جنبش مسلمانان مبارز و... از صحنه سیاسی حذف شده بودند و این دوره از انتخابات ریاستجمهوری همانند دوره دوم با حضور یکدست رقبایی از جریانهای مذهبی برگزار شد.
علاوه بر این همه این جریانهای مذهبی فعال سیاسی، آیتالله خامنهای را به عنوان نامزد برگزیده خود معرفی کردند؛ حزب جمهوری اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه روحانیت مبارز تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی بازار و اصناف، انجمن اسلامی معلمان و دفتر تحکیم وحدت. در آستانه انتخابات افرادی چون، محسن مجتهد شبستری، هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی، اسدلله بیات، بهزاد نبوی، عسگراولادی، محمد یزدی، میرحسین موسوی، عبدالمجید معادیخواه، رشیدیان، محسن نوربخش، آیتالله دستغیب، حسین موسوی تبریزی، و... نیز از آیتالله خامنهای اعلام حمایت کردند. دیگر نامزدها نیز با تاکید و بیان «شایستگی آیتالله خامنه ای» صراحتا اعلام میکردند که حضورشان برای انجام وظیفه است و نه رقابت. حتی زوارهای، یکی از نامزدهای انتخابات، در آستانه انتخابات از آقای خامنهای حمایت کرد.
برنامههای کاندیداها؛ تاکید بر برقراری امنیت اجتماعی و تامین مالی جنگ
آیتالله خامنهای به عنوان کاندیدای اصلی در این انتخابات رئوس برنامههای خود را در چند بخش اعلام کرده بودند؛ حرکت سیاستهای اقتصادی از مرکز به سمت حمایت از مستضعفان و دورافتادگان، طاغوتزدایی از همه شؤون زندگی ملت و از بین بردن فرهنگ طاغوتی، کشف و به کارگیری تمام استعدادهای انسانی در همه میدانها از تکنیک تا هنر، ایجاد محیط امن اجتماعی تا ارگانهای دولتی بتوانند کارشان را انجام بدهند، امنیت اجتماعی، قضایی و امنیت کامل محیط کاری. در این برنامه همچنین تاکید شده بود که همه کسانی که وفادار به جمهوری اسلامی هستند و نظام را قبول دارند با هر اندیشه و تفکری بتوانند آزادانه زندگی کنند و کسی به آنها تعرض نکند.
علاوه بر این آیتالله خامنهای مواضع سیاست خارجی خود را تداوم شعارهای اصیل انقلاب برشمردند و محورهای آن را دوری از قدرتهای ستمگر (اصل نه شرقی و غربی)، مبارزه با قدرتهای غاصب از جمله دستگاه غاصب فلسطین، جانبداری از ملتها و انگیزههای انقلابی از مستضعفان بهخصوص در منطقه فلسطین اعلام کردنددر این برنامه همچنین تاکید شده بود که «با همه دنیای بی طرف و بیغرض و سالم رابطه داشته باشیم و از خیرات و برکات فرآوردههای مغزهای بشری بهره ببریم و با تنگنظری در خیرات و برکات را به خود نبندیم.»
آیتالله خامنهای در خصوص انگیزه خود برای شرکت در انتخابات گفتند: «وقتی که از حادثه ترور ماه پیش جان سالم به در بردم، آرزو کردم بتوانم باقی مانده این عمر بازیافته را در میدانهای دشوار و سخت خرج کنم. حتی در ذهن من هم این مطلب خطور نمیکرد و زبدگان و منتخبان مردم و کارگردانان امور کلی و مهم کشور در پاسخ به همین خواست مردم بود که به من اصرار کردند و من اقدام کردم...» سیدعلیاکبر پرورش، برنامههای خود را «تنظیم روابط سه قوه، هماهنگی مراکز متعدد تصمیمگیری» عنوان کرد و سیدرضا زوارهای، برنامههای خود را «تشکیل سازمان منظم اطلاعاتی، بعد انسان سازی و تحول عقیدتی» عنوان کرد و معتقد بود مهمترین مساله مادی، جنگ تحمیلی است.
حواشی کف خیابان در زمان انتخابات سوم
سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری در جمهوری اسلامی در مهرماه سال ۱۳۶۰، در شرایط «اوج بحران در کف خیابانها» برگزار شد. علی دارابی در کتاب «رفتار انتخاباتی در ایران، الگوها و نظریهها» درباره فضای سیاسی حاکم بر کشور در این برهه زمانی توضیح داده و نوشته است: «ادامه جنگ تحمیلی و نیازهای نیروهای جبهه به حمایتهای لجستیکی و انسانی و همچنین تشدید ترورهای کور گروهکهای ضدانقلاب علیه مردم عادی کوچه و بازار، دو بحران عمده کشور بود.»
علاوه بر این، در کتاب «روایت انتخابات، بررسی هشت دوره انتخابات ریاستجمهوری» فضای مهرماه سال ۱۳۶۰ توسط «سیدفرید حاج سیدجوادی» این گونه توصیف شده است: «مسائل جنگ و محاصره آبادان از سوی ارتش بعث عراق نشانگر موضع ضعیف شده ایران در جنگ داشت. بسیج نیروهای مردمی به هدایت امام خمینی و حمایتهای دولت توانست یکی از مهمترین پیروزیهای جنگ را رقم بزند که حصر آبادان در ۶ مهرماه ۱۳۶۰ با مقاومت جانانه مردمی در هم شکسته شد.» نویسنده در این کتاب تحلیلی «مبارزه با فعالیتهای تروریستی سازمان مجاهدین خلق» را مهمترین مسائل وقت کشور توصیف و با اشاره به «ترور آیتالله مدنی، امام جمعه تبریز و حجتالاسلام هاشمینژاد، مسوول دفتر حزب جمهوری اسلامی در مشهد، حمله به مرکز سپاه و مردم عادی» بر «تداوم سیاست تروریستها در حذف چهرههای تأثیرگذار خط امام» تاکید دارد.
با مرور مطبوعات آن دوره میبینیم که در حالی که دولت زیر نظر مهدویکنی در حال فراهم آوردن مقدمات سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری بود، کادر مسلح باقی مانده از سازمان مجاهدین، به فرماندهی موسی خیابانی و اشرف رجوی با ایجاد جنگ و گریزهای شهری به مدت ۱۰ روز در تهران و برخی شهرهای بزرگ، تلاش کردند، زمینههای جنگ فراگیر شهری را فراهم کنند تا برای بنیصدر و مسعود رجوی، امکان بهرهبرداری از آن در سطح جهانی فراهم شود. در مقابل رسانهها گزارش دادهاند که «نیروهای مذهبی، مرگ بر منافق را به شعار عمومی و فراگیر تبدیل کردند.» مهدی بازرگان به عنوان رییس فراکسیون اقلیت در مجلس در آن زمان در نطق پیش از دستور خود ضمن اظهار نگرانی از خونریزیها در تقابل با شعار عمومی مردمی که منافقین را امریکایی میخواندند، گفته است: «نباید مجاهدین را امریکایی خواند؛ به امریکاییها مربوط نیست، اینها فرزندان رنجیده و خطاکار ما هستند.» این سخنرانی البته با واکنش نمایندگان وقت مجلس ناتمام ماند.
رکورد بیسابقه
انتخابات ریاستجمهوری سوم در تاریخ ۱۰/۷/۱۳۶۰ با حضور چهار کاندیدا برگزار شد. نتایج این دوره از انتخابات دارای نصابی است که تاکنون بینظیر باقی مانده است. نسبت آرای رییسجمهور منتخب، سیدعلی خامنهای به کل واجدین شرایط (۹۳۰/۴۳۹/۲۲ نفر)، ۶۷,۹۴ درصد بود که پس از آن دیگر تکرار نشده است. درصد مشارکت در این انتخابات ۷۱,۴۳ بود که بیش از انتخابات مرحله اول و دوم ریاستجمهوری بود. از دیگر ویژگیهای نتایج این انتخابات قرار گرفتن میزان آرای باطله در رتبه دوم و بالاتر از رقبای فرد منتخب بو د.
چهارمین دوره انتخابات ریاستجمهوری
در پایان دوره اول ریاستجمهوری آیتالله خامنهای - که به عنوان سومین رییسجمهور انتخاب شده بود - ایران برای اولین بار دوران کامل یک دولت را پشت سر گذاشته بود. در دوره چهارم انتخابات ریاستجمهوری آیتالله سیدعلی خامنهای، محمود کاشانی و حبیبالله عسگراولادی از سوی شورای نگهبان احراز صلاحیت شدند. ردصلاحیت مهدی بازرگان، نامزد نهضت آزادی از اتفاقات مهم این دوره بود. بیشتر احزاب و گروههای فعال از ریاستجمهوری آیتالله خامنهای حمایت میکردند. در روز ۲۵/۵/۱۳۶۴ انتخابات برگزار شد و آیتالله خامنهای با ۸۷۰/۲۰۳/۱۲ رأی حائز ۶۷,۸۵ درصد آرا شد.
ثبتنام نامزدها و بررسی صلاحیت آنها
از ۲۶ تیرماه تا ۳۰ تیرماه ۱۳۶۴، زمان تعیین شده برای ثبتنام از کاندیداهای انتخابات دوره چهارم ریاستجمهوری بود که حدود ۵۰ نفر ثبتنام کردند. از مهمترین موانع حضور چهرههای سرشناس در انتخابات آن دوره، لزوم کنارهگیری از مناصب عالی دولتی برای شرکت در انتخابات بود. جریان لیبرال یا نهضت آزادی تنها جریانی بود که بعد از حذف جریان چپ و ملی، به عنوان حزب منتقد دولت و حکومت فعالیت محدودی داشت و با تحریم انتخابات دوره دوم مجلس شورای اسلامی به خاطر ردصلاحیت تمامی کاندیداهای نهضت آزادی، دوباره سعی داشت با نامزدی مهدی بازرگان، لیدر خود وارد جریان انتخابات شود که در نهایت شورای نگهبان صلاحیت سه نفر به نامهای سیدعلی خامنهای، سیدمحمود کاشانی و حبیبالله عسگراولادی را تأیید کرد و بازرگان رد صلاحیت شد که واکنش نهضت آزادی را به همراه داشت.
بیشتر بخوانید:عکس/ اولین توییت بورسی مسعود پزشکیان
در همین ایام بازرگان در گفتگو با یک شبکه تلویزیونی سلطنتطلب در کالیفرنیا اظهار داشت: انتخابات ریاستجمهوری در ایران کاملا اجباری، مخدوش و عامل سلب حاکمیت مردم است. به نظر نهضت آزادی، شرکت در انتخابات ریاستجمهوری امضای سند اسارت ملت است. روزنامه انگلیسی تایمز نیز در مقالهای با عنوان مردی که طرفدار صلح بود و از انتخابات کنار گذاشته شد به بررسی انتخابات و رد صلاحیت بازرگان پرداخت.
دبیر هیأت مرکزی انتخابات در مقابله با جنجال تبلیغاتی و سر و صدای نهضت آزادی وعده داد دلایل ردصلاحیت بازرگان را رسما اعلام میکنیم و در نهایت آیتالله ابوالقاسم خزعلی علل ردصلاحیت بازرگان را چنین تشریح کرد: «شورای نگهبان تمام جهات را رعایت میکند. شما در مورد ولایتفقیه گفتید من مجلس خبرگان را منحل میکنم. وقتی لانه جاسوسی تسخیر شد، امام آن را انقلاب دوم تعبیر کردند، اما بازرگان گفت من استعفا میدهم. آن موقعی که فرزندان ما انقلاب میکنند، شما برای امریکا جوش میزنید. وقتی حسن نزیه گفت پیاده کردن احکام اسلام نه مفید است و نه ممکن، بازرگان او را تأیید کرد.»
علیاکبر ناطقنوری نیز در کتاب خاطراتش که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره یکی از دلایل ردصلاحیت مهدی بازرگان در انتخابات ریاستجمهوری چهارم میگوید: «جلسات شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت مهدی بازرگان از حد معمول هم بیشتر طول کشید و به علت اینکه وی از امیرانتظام که جاسوس امریکا بود و به حبس ابد محکوم شده است، دفاع کرد و گفت امیرانتظام هر کاری انجام دادهاند، به دستور من بوده، بدین جهت شورای نگهبان در مجموع صلاحیت او را رد کرد.»
هاشمیرفسنجانی هم در خاطرات ۷ مرداد ۱۳۶۴ خود با اشاره به فضای انتخابات مینویسد: «عصر در جلسه شورای مرکزی روحانیت مبارز تهران شرکت کردم. تبلیغات انتخابات ریاستجمهوری مطرح بود. قرار شد بیشتر روی اصل شرکت مردم در انتخابات صحبت کنیم. چون که آقای خامنهای شخصا احتیاج به تبلیغ ندارند و رقیبی هم نیست. شورای نگهبان همه نامزدها به جز سه نفر؛ آقایان خامنهای، حبیبالله عسگراولادی و محمود کاشانی را ردصلاحیت کرده است. حذف مهندس مهدی بازرگان بیمساله نخواهد بود. البته مفسران سیاسی در رسانههای بینالمللی بر عدم وجود احتمال پیروزی مهندس بازرگان، حتی در صورت تایید صلاحیت، اذعان داشتند. نهضت آزادی نیز با صدور بیانیهای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری را تحریم کرد.»
مواضع احزاب و گروهها در انتخابات
در این انتخابات رقابت سیاسی خاص حزبی صورت نگرفت. بیشتر احزاب و گروههای فعال از ریاستجمهوری آیتالله خامنهای حمایت میکردند. ایشان مورد حمایت اکثر گروهها و جناحهای سیاسی داخل و خارج حزب جمهوری بودند. جامعه روحانیت مبارز ایشان را به عنوان فرد اصلح برای احراز این مقام و مسوولیت معرفی کرد. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز اعلام کرد: «با توجه به برخوردهای صریح و قاطع آقای خامنهای نسبت به مسائل داخلی و سیاستهای خارجی کشور و نشان دادن علاقه و ایمان به ولایتفقیه و اسلام فقاهتی و لیاقت و مدیریت، بار دیگر به ایشان رأی میدهند.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تثبیت انقلاب در صحنه بینالمللی، سامان یافتن امور اجرایی کشور، پیروزیهای چشمگیر در جنگ تحمیلی و دوام اقتصادی کشور را دلایل حمایت مجدد از ریاستجمهوری آیتالله خامنهای برشمرد. گروهها و احزاب دیگری چون، دفتر تحکیم وحدت، انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، انجمن اسلامی شهرستانها و اصناف، ائمه جمعه مراکز استانها و دیگر گروههای کوچک با انتشار بیانیههایی از آیتالله خامنهای حمایت کردند.
برنامههای کاندیداها؛ انتقاد از شرایط اقتصادی و تاکید بر مبهم بودن اختیارات رییسجمهور
عسگراولادی، در نطق انتخاباتی خود که در صدا و سیما و جراید انعکاس یافت، به صراحت از دولت و عملکرد آن انتقاد کرد و بحث اختلاف دو جناح حزب جمهوری را که در آن سالها به تضاد میان برخی وزرا و نخستوزیر (میرحسین موسوی) منجر شده بود، را مطرح کرد و گفت: «برخی از مشکلات مردم بر اثر عدم مشورت و عدم انسجامهاست، ضعف در برخی از مدیریتهاست.» او با اشاره به مشکلات اقشار مردم، دولت و قوه قضاییه را که در دست جریان چپ بود را به حرکت خودسرانه و مافوق قانون متهم ساخت و تاکید کرد: «مشکلات اقتصادی، عدم اشتغال و مشکل احتکار و تورم، پشت حقوقبگیران را شکسته است... قانون اساسی در مورد هماهنگی سه قوه ناقص اجرا میشود... قانون اساسی درباره کشاورزی و صنعت و اقتصاد درست اجرا نشده است.
تعدادی از دستگاههای اجرایی بیاعتنا به قانون و خودسرانه عمل میکنند که باعث نگرانی و ناراحتی مردم خواهد بود» در کل عسگراولادی، عدم اجرای قانون اساسی در قوا به ویژه قوه قضاییه را مورد توجه قرار داده بود. وی مسوولیت تنظیم روابط بین قوا را رأس وظایف دوره بعدی ریاستجمهوری برشمرد و اقدامات انجام شده در دوره قبل را در این راستا رضایت بخش نمیدانست. محمود کاشانی نیز انتقاد از شرایط اقتصادی را محور برنامههای خود قرار داده بود. کاشانی از مواردی، چون بیکاری، عدم رشد سرمایهگذاری و مشکلات دستگاه قضایی و بلاتکلیفی بخش خصوصی و توقف تولید انتقاد میکرد. او تاکید داشت اصلی بودن مساله جنگ نباید موجب تأخیر در سازندگی شود و به جریان افتادن سرمایههای تولیدی در فعالیتهای کاذب را ناشی از بلاتکلیفی بخش خصوصی میدانست.
اجرای کامل قانون اساسی، برقراری حکومت قانون، ایجاد مطبوعات آزاد و سالم، برقراری امنیت قضایی، بهبود وضعیت دانشگاهها و آموزش و پرورش، ایجاد اقتصاد سالم و حل نارساییهای اجتماعی، شعارهای انتخاباتی کاشانی بود. در مجموع اظهارات و برنامههای کاشانی را میتوان نقد جدی سیاست اقتصادی جنگ محور آن دوران دانست. آیتالله خامنهای با توجه به تجربه چهار ساله، ابهام در اختیارات رییسجمهور و عدم ضمانت کافی برای اجرای خواستههای وی را از مهمترین مسائل دوره بعد معرفی کردند.
ایشان با در اولویت دانستن تدوین کامل قانون اختیارات ریاستجمهوری گفتند: «اگر به یک وزیری بگویم این کار خلاف قانون اساسی یا شرع است و نباید انجام بدهد، اگر آن وزیر خواست جواب بنده را به صورت دلخواه خودش که مثلا با نظر من مخالف است بدهد، من چه میتوانم بکنم؟ به مردم شکایت کنم؟ بروم دیوان عدالت اداری؟ این جور هست که دست رییسجمهور یقینا بسته است.» نظر ایشان در خصوص مشکلات اقتصادی واگذاری فعالیتها به مردم و کاهش تصدیگری دولت بود: «اگر کسی خیال کرده است، دولت برای رفع تبعیض و فقر و محرومیت و برای توزیع درست ناگزیر است که امور اقتصادی را خودش در دست بگیرد، اشتباه کرده است. تجربه اقتصادی گذشته ما در این چهار سال اخیر در این زمینه تجربه موفقی نبوده است. در هر کار اقتصادی که آنها را خودمان در دست گرفتیم و مسوولیت صد در صد آن را دولت در دست گرفت، ضرر کرد.» محور دیگری که مورد توجه ایشان بود، افزایش تحرک دیپلماسی کشور بود: «مساله دیگری که در آینده حتما انجام بگیرد، افزایش فعالیت و حضور در صحنههای بین المللی است.»
شرایط امنیتی برگزاری انتخابات
پس از چند سال حوادث خونین در سالهای ابتدایی دهه ۶۰، انتخابات ریاستجمهوری دوره چهارم در شرایط نسبتا آرام برگزار شد. هرچند تلاشهای غیرموفقی از سوی گروهک مجاهدین خلق صورت گرفت که توسط نهادهای امنیتی خنثی شد. هاشمی رفسنجانی در خاطرات چهارشنبه ۲۳ مرداد ماه ۱۳۶۴ خود مینویسد: عصر آقای ریشهری وزیر اطلاعات آمد و گزارشی از دستگیری عناصر منافق که قصد خرابکاری در انتخابات داشتند، از جمله بازداشت سه تیم عملیاتی آر. پی. جی را داد. روزنامه کیهان در ۲۶ مرداد به نقل از محمد ریشهری، وزیر اطلاعات وقت در این باره نوشته است: تیمهای ترور کلا از عراق آمده بودند و در اغلب استانهای کشور مستقر شده بودند که همگی دستگیر شدند.
کاندیدای دوره سوم
سیدعلی اکبر پرورش
متولد ۱۳۲۱-اصفهان
وی دارای مدرک فوق لیسانس کارآموزی دبیری و عضو جمعیت موتلفه بود.
پرورش پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در دبیرستان تدریس میکرد و پس از پیروزی انقلاب، ابتدا وزیر آموزش و پرورش دولت باهنر و کابینه مهدوی کنی بود. سپس علاوه بر تدریس، نماینده مجلس خبرگان قانون اساسی بود و در انتخابات مجلس شورای اسلامی دوره اول به نمایندگی مردم اصفهان انتخاب شد.
وی در دومین دوره انتخابات ریاستجمهوری نیز نامزد شد که نتوانست آرای لازم را به دست آورد.کاندیدای دوره سوم
سیدرضا زوارهای
متولد ۱۳۱۷- ورامین
بیشتر بخوانید: دو وزیر اقتصادی ناکام در انتخابات ریاستجمهوری
وی تحصیلات ابتدایی را در روستای محل تولد گذراند و پس از پایان دانشسرای کشاورزی به کسوت معلمی درآمد. وی مدرک لیسانس حقوق داشت و عضو هیات موتلفه بود.
زوارهای در انتخابات میان دورهای سال ۱۳۶۰ مجلس اول شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد و برای سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری هم تایید صلاحیت شد.
صلاحیت وی در نهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری (خرداد ۸۴) توسط شورای نگهبان که خود سالها عضو و دبیر این شورا بود، رد شد.
کاندیدای دوره سوم
حسن غفوری فرد
متولد ۱۳۲۲-تهران
ایشان تحصیلات حوزوی را تا اجتهاد گذراندند و پیش از انقلاب اسلامی مدرس، مبلغ و امام جماعت بودند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضو شورای عالی انقلاب، عضو موسس حزب جمهوری اسلامی، معاون وزارت دفاع در کابینه دولت موقت، فرمانده سپاه پاسداران، نماینده آیتالله خمینی در ارتش و شورای عالی دفاع و امام جمعه تهران بودند. ایشان پنجمین نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی دوره اول و پس از شهادت آیتالله بهشتی و باهنر، سومین دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی را بر عهده داشتند.
کاندیدای دوره چهارم
سید محمود کاشانی
متولد ۱۳۲۱-تهران
وی فرزند سید ابوالقاسم کاشانی و برادر بزرگتر سیداحمد کاشانی، فعال سیاسی و حقوقدان ایرانی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران دکتری حقوق خصوصی گرفت و از سال ۱۳۵۱ تاکنون عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی است.
سید محمود کاشانی عضو موسس شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی از سال ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ بوده است.
محمود کاشانی علاوه بر انتخابات دوره سوم ریاستجمهوری، یک بار دیگر و این بار در سال ۱۳۸۰ برای نامزدی انتخابات ریاستجمهوری اقدام نمود و در نهایت با کسب حدود دویست و پنجاه هزار رای در رتبه پنجم قرار گرفت.
کاندیدای دوره چهارم
حبیبالله عسگراولادی
متولد ۱۳۱۱-تهران
او از نامزدهای دومین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران و چهارمین دوره انتخابات ریاستجمهوری ایران و وزیر بازرگانی در دولت موقت مهدوی کنی و دولت اول میرحسین موسوی بوده است. وی از موسسان و اعضای حزب موتلفه اسلامی بود.
عسگراولادی در میانه راه به همراه برخی دیگر از وزرا از دولت میرحسین موسوی استعفا داد. وزارت بازرگانی آخرین شغل دولتی حبیبالله عسگراولادی بود. فعالیت او پس از آن بیشتر در هیات موتلفه که بعدها به حزب موتلفه تغییر نام داد و کمیته امداد امام خمینی متمرکز شد. او سرانجام در سال ۱۳۸۳ از دبیرکلی حزب موتلفه کنارهگیری کرد.