تاریخ انتشار: ۱۵:۳۹ - ۲۷ دی ۱۴۰۳
اقتصاد۲۴ گزارش می‌دهد؛

شاه طهماسب یکم کیست و درباره دومین پادشاه سلسله صفوی چه می دانیم؟

طهماسب اول در سال ۸۹۱ ه‍جری شمسی به دنیا آمد. وی در یک سالگی به دستور پدرش شاه اسماعیل به هرات انتقال یافت و خراسان تا رود آموری اصطلاحاً به او تعلق گرفت و دیو سلطان رملو حاکم بلخ به سرپرستی او انتخاب شد.

اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: شاه طهماسب یکم دومین پادشاه سلسله صفوی و پسر شاه اسماعیل اول بود. او در سنین جوانی به سلطنت رسید و یکی از طولانی‌ترین دوران حکومت در تاریخ صفویه را با ۵۴ سال سلطنت تجربه کرد. دوران حکومت شاه طهماسب با چالش‌های داخلی و خارجی همراه بود، اما او توانست با سیاست‌های هوشمندانه، قدرت صفویان را حفظ و تثبیت کند.

زندگینامه طهماسب یکم

طهماسب اول در سال ۸۹۱ ه‍جری شمسی به دنیا آمد. وی در یک سالگی به دستور پدرش شاه اسماعیل به هرات انتقال یافت و خراسان تا رود آموری اصطلاحاً به او تعلق گرفت و دیو سلطان رملو حاکم بلخ به سرپرستی او انتخاب شد. طهماسب ده ساله بود که پدرش از دنیا رفت و او نیز در سن پایین به سلطنت رسید و به مدت ۵۴ سال سلطنت کرد که طولانی‌ترین ایام سلطنت در دوران صفوی محسوب می‌شود. با اینکه شاه اسماعیل مؤسس سلسله صفویه است، اما ثبات حکومت صفویه در دوران طولانی حکومت شاه طهماسب بود. نیمه اول سلطنت او بیشتر در رفع نفاق و چند دستگی میان سران قزلباش و اداره جنگ در سرحدات شرقی و غربی مملکت گذشت. شاه طهماسب نشان می‌داد که مردی دیندار و پایبند به تکالیف و فرایض دینی است. اگر چه مذهب شیعه در زمان پدر او مذهب رسمی شد، ولی استقرار و گسترش آن در دوره شاه طهماسب انجام گرفت.

طهماسب یکم دارای طبعی هنرمند بود او در خوشنویسی و نقاشی دستی بر آتش داشت، استاد سلطان محمد مصور مربی او در نقاشی بود. با وجودی که از هنر تصویرسازی شاه طهماسب در کتاب کتاب گلستان هنر قاضی احمد منشی به طور مفصل تعریف شده است، اما اثر ممتازی از او دیده نشده است و تنها تصویری که از دارای امضای شاه طهماسب است نقاشی مجلس بزمی است که در موزه کاخ طوپقاپو ترکیه قبر بهرام میرزا را تزئین کرده است. امضای این نقاشی بدین صورت است: «صوره طهماسب الحسینی».

شاه طهماسب در طول دوره زندگی خود ۹ بار ازدواج کرد. او درمجموع ۱۸ فرزند داشت که شامل ۱۰ پسر و هشت دختر می‌شدند. بیشتر ازدواج‌های شاه طهماسب اول، ازدواج سیاسی محسوب می‌شدند. شاه طهماسب همسران خود را به قصد تقویت روابط با سلاطین و شاهان دیگر، از دودمان‌های بانفوذ برگزیده بود؛ برای مثال سلطان بیگم که همسر اصلی شاه طهماسب اول و ملکه دولت صفویه به شمار می‌رفت، دختر موسی سلطان ترکمان بود. سلطان آقا خانم نیز که یک شاهزاده خانم چرکس بود، از خواهران شمخال سلطان بوده است. سلطانزاده خانم، دیگر همسر شاه طهماسب، از شاهزاده‌های گرجی و دختر علی‌خان بود. دیگر همسر گرجی شاه طهماسب نیز زهرا باجی خانم بود. خان پرور و حوریخان خانم نیز تبار گرجی داشتند و فریده سلطان از بین شاهزاده‌های داغستان انتخاب شده بود. عایشه خانم از دیگر همسران شاه طهماسب اول، دختر فرمانروای خانات خیوه و زینب سلطان نیز بیوه بهرام میرزا و دختر عمادالدین شروانشاهی محسوب می‌شد.

شاه طهماسب ۱۰ فرزند داشت به‌نام‌های سلطان محمدمیرزا، سلطان اسماعیل میرزا، سلطان مراد، سلطان حیدر میرزا، سلطان سلیمان میرزا، سلطان مصطفی میرزا، سلطان محمود میرزا، سلطان امامقلی میرزا، سلطان احمد میرزا و سلطان علی‌میرزا. 

گوهر سلطان بیگم، پریخان خانم، خدیجه سلطان بیگم، زینب بیگم، مریم سلطان بیگم، خانیش بیگم، فاطمه سلطان بیگم و شهربانو بیگم نیز از دختران شاه طهماسب اول صفوی بودند.

کار‌های شاه طهماسب اول

شاه طهماسب اول در دوره حکومت خود، اقدامات بسیاری انجام داد. مهم‌ترین اقدام شاه طهماسب اول تثبیت حکومت صفویه بود. شاه طهماسب بعد از محکم کردن پایه‌های حکومت صفویه، شروع به مقابله با دشمنان کرد. مهم‌ترین اقدامات او عبارت‌اند از:

•    مقابله با ازبکان و عثمانی‌ها

شاه طهماسب صفوی از ابتدای حکومت خود، با دشمنان سرسختی روبه‌رو شد. ازبکان در دوره شاه طهماسب، به‌طور مکرر، به خراسان حمله کرده و به قتل عام مردم خراسان می‌پرداختند. شاه طهماسب برای رویارویی با ازبکان آماده شد. او موفق شد در سال ۹۰۷ ه‌ش در جنگ جام، ازبکان را شکست دهد. از آن پس خراسان مدت زمانی را در سکوت و آرامش سپری کرد. شاه طهماسب در سمت غرب نیز با عثمانی‌ها درگیر بود.

سلطان سلیمان که امپراتوری را از پدرش به ارث برده بود با تلاش بسیار، بخش‌هایی دیگر را به آن افزود و صاحب آسیای غربی، اروپا و شمال آفریقا شد. الامه سلطان که یکی از سران قزلباش بود به‌همراه القاص میرزا در عصر شاه طهماسب فرار کردند و به عثمانی پناهنده شدند. القاص میرزا که برادر شاه طهماسب بود، سلطان سلیمان را تحریک کرد تا به ایران حمله کند. به این شکل، بین ایران و عثمانی جنگ درگرفت.

•    صلح آماسیه

پیمان آماسیه نام پیمانی است که بین شاه طهماسب صفوی و سلطان سلیمان اول در سال ۸۸۴ شمسی در شهر آماسیه (شهری در شمال آناتولی و در ترکیه امروزی) بسته شد. در این پیمان مرز ایران و عثمانی مشخص شد و جنگ میان دو کشور به انتها رسید. همچنین این پیمان ۲۰ سال آرامش را بین دو کشور به ارمغان آورد. به موجب این قرارداد ایالت‌های آذربایجان، ارمنستان شرقی و گرجستان شرقی در اختیار دولت ایران قرار گرفت و گرجستان غربی، ارمنستان غربی و کشور عراق به دولت عثمانی واگذار شد. همچنین سلطان عثمانی موافقت کرد که با پیروان مذهب شیعه با مدارا رفتار کند و از زوار ایرانی که عازم مکه و مدینه هستند، حمایت کند.

•    انتقال پایتخت

با آرامشی که از طریق صلح آماسیه در کشور ایجاد شد، شاه طهماسب در حدود بیست سال از قزوین بیرون نرفت و در این مدت سرگرم بهره‌برداری از ثبات و فراغتی که به وجود آمده بود، شد. طبع مال‌دوست و زراندوزی وی به گونه‌ای بود که چهارده سال پایان سلطنت، حقوق لشکریان را نپرداخت و طبیعی بود که سپاهیان از فشار بر مردم ارتزاق می‌کردند که همین امر باعث نارضایتی مردم و سبب شورش‌هایی در گیلان به رهبری سید حسین و شورش تبریز شد که نهایتاً هر دو شورش سرکوب شدند؛ اما بذر‌های بحران و شورش در دوره‌های بعد از سلطنت وی خود را نمایان ساخت و دوازده سال طول کشید تا پس از یک دوره بی‌ثباتی بعد از مرگ طهماسب، سلطنت صفوی استقرار و قدرت خود را باز یابد.

شاه طهماسب به علت نزدیکی تبریز به مرز‌های عثمانی و آسیب‌پذیری این شهر و دوری تبریز از خراسان که همواره مورد هجوم ازبکان قرار می‌گرفت، در سال ۹۳۶ ه‍. ش پایتخت خود را به قزوین منتقل کرد. از این تاریخ تا سال ۹۷۶ ه‍. ش شهر قزوین پایتخت صفویه بود.

•    مهاجرت علما به ایران

مقارن با آغاز دوران سلطنت صفویان، مراکز فقهی و روحانی شیعی در خارج از ایران و سرزمین‌های عربی به ویژه جبل عامل قرار داشت. با استقرار سلطنت صفوی در دوره طهماسب، سیل مهاجرت عالمان و فقیهان شیعی از این مراکز به سوی ایران جاری شد. گرچه در زمان شاه اسماعیل اول کسانی، چون شیخ زین‌الدین علی و سید نعمت الله حلی و حتی یک بار محقق کرکی به ایران آمده بودند؛ اما آن مهاجرت‌ها کوتاه‌مدت بود؛ بنابراین باید گفت تشکیل و استمرار نهاد روحانیت شیعی از دوره طهماسب آغاز می‌شود، مخصوصاً پس از ورود محقق ثانی به ایران وارد شدند، دودمان‌های روحانی از این مهاجرین و فرزندانشان در ایران تشکیل شده و مناصب مختلفی در ایران را از قبیل شیخ الاسلامی، امامت، قضاوت، صدارت تا وزارت را به دست آوردند که تا اواخر دوره صفویه تداوم یافت. این سلسله خاندان‌های روحانی که علاوه بر ارتباط نسبی و سببی از نظر آموزشی و علمی نیز به یکدیگر پیوند می‌خورده‌اند، تا اواسط دوره صفویه سیمایی عربی به هیأت روحانیت ایران بخشید؛ اما به‌تدریج که نسل جدیدی از عالمان و فقیهان شیعی ایرانی پرورش یافت، عنصر ایرانی در فقاهت و روحانیت شیهی وجه غالب یافت. 

از معروف‌ترین عالمانی که در دوره شاه طهماسب به ایران مهاجرت کردند شیخ علی بن عبد العالی کرکی معروف به محقق ثانی، شیخ علی منشار، شیخ حسین بن عبدالصمد حارثی و فرزندش شیخ بهایی هستند.

•    پناهندگی همسایگان به ایران

از وقایع عمده دوران شاه طهماسب پناهندگی همایون پادشاه هند و بایزید شاهزاده عثمانی بود که هردو رویداد تأثیر زیادی در روابط ایران با هند و عثمانی داشت. در سال ۹۲۲ ه‍. ش همایون پادشاه هند به علت اختلافاتی که بین او و شیرخان افغانی رخ داده بود، بر اثر نفاق برادرانش ناگزیر هند را ترک کرد و با کسان نزدیک خود به شاه طهماسب پناهنده شد. شاه طهماسب مقدم مهمان خود را گرامی داشت و فرمان داد او را با احترام تا پایتخت همراهی کنند.

همایون بعد از مدتی اقامت در ایران با نیرویی که پادشاه صفوی در اختیار او گذاشت، به هند بازگشت و سلطنت از دست رفته خود را به دست آورد. این واقعه چنان تاثیر خوبی در روابط ایران و هند باقی گذاشت که تا انقراض صفویان به استثنای مواردی چند که اختلافاتی بین طرفین در مسایل مرزی به ویژه قندهار پیش آمد، ادامه یافت.

•    به‌کارگیری علمای شیعه در مشاغل دولتی

شاه طهماسب در رأس اقدامات فرهنگی خود برای ترویج تشیع، ابتدا به تقویت جایگاه علما پرداخت. او با به‌کارگیری علما در مناصب رسمی دولت در پیوند مذهب و سیاست، از خدمات آنها برای دینی کردن حکومت و جامعه بهره گرفت. اهمیت دادن دولت صفوی به تشیع و توجه ویژه به علما، باعث شد که به تدریج علما در امور اجتماعی و سیاسی مملکت مؤثر واقع شوند و در واقع نوعی رابطه بین قدرت مذهبی و قدرت دنیوی یعنی زعامت معنوی و زعامت سیاسی پدید آمد. اداره برخی از تشکیلات دولتی مانند امور قضایی، اوقاف و امور مالکیت توسط روحانیان، یکی از نتایج آن بود که از سنن قدیم نشأت می‌گرفت. 

اتحاد دولت و علما به صورت پدیدار شدن مشاغل و مناصبی تجلی کرد. به روایت تذکرة‌الملوک، مقامات عالی روحانی در دربار صفوی عبارت بودند از: ملاباشی، صدر، شیخ‌الاسلام دارالسلطنه اصفهان، قاضی دارالسلطنه اصفهان و قاضی عسکر. ترویج تشیع امامی در جامعه و نهادینه کردن آن، یکی از کارکرد‌های مؤثر این عالمان بود. از این رو، آنها بازوان مذهبی نظام سیاسی بودند که رسمیت مذهبی تشیع در ایران را تثبیت کردند. در اوایل صفویه، بخش عمده‌ای از رسالت شیعی‌سازی جامعه بر دوش علمای مهاجر عرب‌زبان بود. بخشی از این علما، مسئولیت‌های مهم مذهبی را در دولت صفویه بر عهده گرفتند. برخی از آنان در مدارس به تدریس پرداختند و شاگردانی تربیت کردند که بعد‌ها در ترویج تشیع مؤثر واقع شدند. آنان کتاب‌های زیادی در فقه، کلام، معارف شیعی و ... نگاشتند و در نشر تشیع در جامعه کوشش بسیاری کردند.

مرگ شاه طهماسب اول

تا زمانی که حکومت طهماسب اول با سلامتی او ادامه داشت، اختلافی میان قزلباش‌ها مشخص نبود، اما با بیمار شدن پادشاه، بحث برای جانشینی او آغاز شد. در پایان جنگ‌هایی که در دربار قزوین ایجاد شد؛ حیدر میرزا کشته و اسماعیل میرزا در تاریخ دهم شهریور ۹۵۵، روز چهارشنبه به سلطنت رسید و نام خود را به اسماعیل دوم تغییر داد، او سومین پادشاه صفویان شناخته می‌شود. به دنبال درگیری‌هایی که رخ داد جسد شاه طهماسب ابتدا در باغچه دفن شد، اما بعد از گذشت مدتی کوتاه به صحن شاهزاده حسین (قزوین) انتقال داده شد. یک سال بعد مجدداً جسد را به حرم علی بن موسی الرضا در مشهد منتقل کردند.

۱۲ سال بعد از گذشت این انتقال، با تصرف مشهد به دست ازبکان، برای اهانت به طهماسب اول جسد را از قبر خارج کرده و به بخارا بردند. این احتمال وجود دارد که انتقال بر جسدی دیگر اتفاق افتاده است و جسد هنوز در حرم محفوظ است، البته جسد منتقل شده هم با ترغیب ازبکان، به اصفهان منتقل و سپس در بقعه امامزاده شاه سیدعلی به خاک سپرده شد.

ارسال نظر