تاریخ انتشار: ۱۱:۳۹ - ۰۹ آذر ۱۴۰۳
اقتصاد۲۴ گزارش می‌دهد؛

شاه سلطان حسین صفوی کیست و چگونه به سلطنت رسید؟

سلطان حسین میرزا، مهر ۱۰۴۷ در اصفهان از فتحیه خانم همسر چرکسی (قفقاز کنونی) پدرش شاه سلیمان اول متولد شد. او تمام کودکی خود را تا زمان مرگ پدرش در حرم‌سرا گذراند، به همین دلیل آگاهی و اطلاعاتی از امور مملکت‌داری نداشت. سلطان حسین فردی راحت‌طلب، تن‌آسان با دلی ساده و مهربان بود و چهره‌ای زیبا و بدنی قوی داشت. به ورزش علاقه‌ای نداشت، حتی در وقت جلوس به سلطنت قادر به سوار شدن بر اسب نیز نبود.

اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: شاه سلطان حسین صفوی آخرین شاه مقتدر سلسله صفویه بود که بر ایران حکمرانی کرد. او فرزند شاه سلیمان صفوی بود و به دلیل کشته شدن افراد مقتدر و باتجربه دربار به دستور شاه سلیمان اول و سیاست‌های ضعیف و عدم توانایی در مدیریت بحران‌های داخلی و خارجی، دوران حکومتش با سقوط صفویه همراه شد.

زندگینامه شاه سلطان حسین

سلطان حسین میرزا، مهر ۱۰۴۷ در اصفهان از فتحیه خانم همسر چرکسی (قفقاز کنونی) پدرش شاه سلیمان اول متولد شد. او تمام کودکی خود را تا زمان مرگ پدرش در حرم‌سرا گذراند، به همین دلیل آگاهی و اطلاعاتی از امور مملکت‌داری نداشت. سلطان حسین فردی راحت‌طلب، تن‌آسان با دلی ساده و مهربان بود و چهره‌ای زیبا و بدنی قوی داشت. به ورزش علاقه‌ای نداشت، حتی در وقت جلوس به سلطنت قادر به سوار شدن بر اسب نیز نبود. 

شاه سلطان حسین در انزوای حرم بزرگ شده بود و برخلاف پدرش شخصیتی آرام و مهربان داشت و به تحصیل علوم و معارف علاقه‌مند بود. دین‌مداری و پرهیزگاری وی، به‌ویژه خودداری‌اش از نوشیدن شراب در جوانی، وی را شهره عام و خاص کرده بود؛ به گونه‌ای‌که قبل از پادشاهی، به وی «ملا حسین» می‌گفتند.

زنان حرمسرای شاه سلطان حسین

طبق منابع معتبر تاریخی به دستور سلطان حسین و با فتوای ملا‌های دربار، سالی سه روز مردان اصفهان حق بیرون آمدن نداشتند، و فقط زنان بیرون می‌آمدند تا سلطان و اطرافیان او، از میان آنها برای حرمسرا انتخاب کنند. انتخاب از بین زنان شوهر دار هم مجاز بود. بر همین نوع انتخاب شاه سلطان حسین چهار زن اختیار کرد به نام‌های:

•    در سال ۱۰۷۲ با وارسته خانم دختر صفی‌قلی خان ازدواج کرد.

•    در سال ۱۰۷۶ با نازنین خانم دختر شهنوازخان شاه کارتلی ازدواج کرد.

•    در سال ۱۰۸۸ با فریده بیگم (خروشان خانم) دختر کیخسرو خان شاه کاختی ازدواج کرد.

•    در سال ۱۷۱۰ با آمینه بیگم (خیرالنسا خانم) دختر حسین‌قلی قاجار ازدواج کرد.


بیشتر بخوانید: لطفعلی خان زند کیست و چگونه به سلطنت رسید؟


شاه سلطان حسین از همسران خود فرزندان زیادی داشت، اما همه فرزندان پسرش اعدام شدند و از نسل پسری او کسی باقی نماند، اما یکی از فرزندان دخترش با نادرشاه افشار ازدواج کرد که ثمره آن شاهرخ میرزا آخرین پادشاه افشاریان شد. 

فرزندان پسران

•    سلطان محمد میرزا 

•    سلطان صفی میرزا 

•    طهماسب میرزا 

•    سلطان بهرام میرزا 

•    سلطان سلیمان میرزا 

•    سلطان محمود میرزا 

•    سلطان ابراهیم میرزا 

•    سلطان خلیل میرزا 

•    سلطان حمزه میرزا 

•    سلطان حیدر میرزا 

•    سلطان اسماعیل میرزا 

•    سلطان جعفر میرزا 

•    سلطان محمدباقر میرزا

فرزندان دختر

•    نواب بیگم اول

•    نواب بیگم دوم

•    مریم بیگم

•    راضیه بیگم، ابتدا با داوودخان پادشاه گرجستان و سپس با نادر شاه افشار ازدواج کرد.

•    زینت بیگم

•    شاهزاده بیگم

•    فاطمه بیگم

•    جان‌آغا بیگم 

•    شهربانو بیگم

•    زینت بیگم ثانی

•    نواب بیگم سوم

•    نواب بیگم چهارم

به سلطنت رسیدن شاه سلطان حسین

سلطان حسین فردی آسوده‌طلب بود و برخلاف امور مذهبی و دینی از امور نظامی و کشور داری هیچ اطلاعی نداشت و به همین منظور سلطان سلیمان اول قبل از مرگ به درباریان گفته بود اگر طالب آسایش هستند بعد از وی پسرش حسین میرزا و اگر به دنبال اقتدار حکومت هستند عباس میرزا پسر دیگرش را به سلطنت برسانند. اما در نهایت شورای سلطنت با صلاح‌دید مریم بیگم، عمه شاه سلیمان، سلطان حسین را در شانزدهم مرداد ۱۰۷۳ ش جانشین پدرش کرد و شیخ الاسلام محمدباقر مجلسی تاج شاهی را بر سر او گذاشت و خطابه‌ای در ضرورت رفع گناه و فساد ایراد کرد. 

سلطان حسین بعد از تاج‌گذاری از شیخ الاسلام پرسید چه درخواستی دارد؟ وی پاسخ داد که خواهش دارد شاه کبوتر بازی، می‌گساری و جنگ با طوائف و دستجات را ممنوع کند. سلطان حسین بلافاصله با این درخواست موافقت کرد و بلافاصله فرمان داد تمامی باده فروشی‌ها تخریب شوند.

دربار صفوی در آن زمان از یک سو زیر نفوذ فقها بود و از سوی دیگر، خواجه‌سرایان و امیران قزلباش جبهه نیرومندی تشکیل داده بودند. با دخالت نزدیکان و اطرافیان، شاه صفوی تقریباً منزوی شد و همه کار‌ها را وزیران او انجام می‌دادند. سلطان حسین در ابتدای سلطنت با چند شورش روبه رو شد، از جمله شورش میرالله (سرکرده بلوچ)، انوشه خان (والی خوارزم) و سلیمان کرماج در کردستان و مغرب ایران که عثمانی‌ها نیز از او حمایت می‌کردند. علاوه بر آن، فرج‌اللّه خان، والی خوزستان، هم نافرمانی در پیش گرفت. در ۱۰۸۸ ش ازبکان به خراسان حمله کردند. اوضاع بد سیاسی، مردم را با مشکلات زیادی مواجه کرد و به اعتراض و شورش اهالی اصفهان در ۱۰۹۳ ش، به سبب بالا رفتن قیمت گندم و آرد، صورت گرفت. اعراب سواحل خلیج فارس، پس از تسخیر بحرین و قشم و لارک، به فکر تصرف بندرعباس افتادند.

مقابله شاه سلطان حسین با محمود افغان

در ۱۰۸۵ ش قبیله غلزایی، یکی از طوایف قوم افغان در قندهار علیه گرگین خان، بیگلربیگی شهر، شورش کردند و او را کشتند. حسین صفوی در ۱۰۹۸ ش برای محمود، رئیس غلزایی و والی قندهار هدیه و خلعت فرستاد. در ۱۱۰۰ ش محمود راه اصفهان را در پیش گرفت. سپاه او و صفویان در گُلُناباد با یکدیگر روبه رو شدند و صفویان شکست خوردند. اصفهان به محاصره نیرو‌های محمود افتاد. محاصره اصفهان حدود هفت ماه طول کشید و مردم شهر دچار قحطی و بیماری شدند. سلطان حسین از محمود امان خواست و در ۱۱۰۱ ش تاج و تخت شاهان صفوی را به او واگذار کرد. 

محمود نیز پس از ازدواج با یکی از دختران او، به نام خود سکه زد و خطبه خواند. در طی این محاصره بسیاری از کاروانسرا‌ها و قنات‌هایی که در اطراف اصفهان بود و بعد از ورود آنها به شهر تمام کتابخانه‌ها و بازار‌ها را نابود کردند چرا که معتقد بودند مردم اصفهان مرتد هستند. در سال ۱۱۰۳ ش اشرف افغان، پسرعموی محمود، وی را کشت و جانشین او شد. اشرف در ۱۱۰۵ ش با رسیدن پیام سلطان عثمانی مبنی بر حمایت از شاه صفوی و بازگرداندن تاج و تخت به او، دستور قتل سلطان حسین را داد. 

رواج خرافات در دوران شاه سلطان حسین

در منابع تاریخی آمده است که شاه سلطان حسین برای مقابله با افغان‌ها به توصیه یکی از سرداران مورد علاقه خود فتحعلی خان قاجار دستور پخت آبگوشت سحرآمیز را داد که پس از اطعام سپاهیان، آنان نامرئی شده و بر دشمن پیروز شوند. طبق نسخه‌ی پیرزنی استرآبادی باید در ظرفی دو پاچه بز نر با ۳۲۵ غلاف سبز نخود با آب پخته می‌شد و دوشیزه‌ای ۱۲۰۰ بار «لا إِله إِلا الله» بر آن بخواند. این گونه خوش‌باوری‌ها مانع تفکر در تمام طبقات شده و ذهن عوام را آماده قبول و دفاع تعصب‌آمیز از آنها کرده بود.

مرگ شاه سلطان حسین

شاه سلطان حسین تا سال ۱۱۰۴ ش تحت نظر افغان‌ها بود و سرانجام با رسیدن پیام عثمانیان مبنی بر حمایت از شاه ایران و بازگرداندن تاج و تخت به او، به دستور اشرف افغان در ۲۷ آبان ۱۱۰۴ گردن او در زندان زده شد. بدن سلطان حسین را در مقبره شاه سلیمان در قم و سر او را در همدان دفن کردند.

ارسال نظر