اقتصاد۲۴- هدی کاشانیان: نرسی، پسر شاپور یکم و نوه بنیانگذار سلسله ساسانی، اردشیر بابکان، یکی از شاهان برجسته و توانمند ساسانی بود که از سال ۲۹۳ تا ۳۰۲ میلادی بر ایران حکومت کرد. او بهعنوان فردی باتجربه، سیاستمدار و لایق، نقشی کلیدی در ثبات و گسترش قدرت ساسانیان ایفا کرد.
زندگینامه نرسی
«نرسی» هفتمین پادشاه ساسانیان، فرزند شاپور اول و گوردزاد بود که در سال ۲۲۸ پس از میلاد بهدنیا آمد. نرسی سومین فرزند شاپور اول بود. لقب نرسی در کتب قدیمی «مزداپرست آریایی/ایرانی، شاه هند، سگستان و تورستان تا کناره دریا» بوده است. او در سال ۲۹۳ میلادی به تخت سلطنت رسید. رومیها وی را نارسِس نامیدهاند.
پادشاهی نرسی
نرسی درشروع سلطنت با برادر خود بهرام کشمکش و منازعه داشت؛ و حتی کار این دو برادر به جنگ کشید. در جنگ میانشان نرسی توانست بر برادر خویش چیره شود. و، چون مدعی دیگری برای پادشاهی وجود نداشت، از این بابت با نگرانی و مشکلی رو به رو نشد. نرسی عموی پدر بهرام دوم فرمانروای قدرتمند ارمنستان بود و از زمان بهرام یکم، داعیه پادشاهی بر سر داشت، تدریجاً افرادی از نجبا و بزرگان را که از دار و دسته کرتیر و از سیاست بهرام دوم ناراضی بودند، گرد خود جمع آورد. بهرام دوم در پایان سلطنتش، با شورش نرسی مواجه شد و وقتی نرسی به اتکاء عدهای از بزرگان که تحمل سختگیریهای مذهبی، بهرام و کرتیر برایشان مشکل بود، به نام خود سکه زد و ادعای شاهنشاهی خود را علنی کرد، بهرام دوم، زندگی را بدرود گفته بود.
کرتیر موبد، پسر بهرام دوم یعنی بهرام سوم (سکانشاه) را به جای او بر تخت سلطنت نشاند، اما این بهرام نتوانست سلطنت را برای خود نگهدارد و حتی فرصت پیدا نکرد، سکههایی را که به مناسبت تاجگذاری خویش ضرب کرده بود، رواج بدهد، چون سلطنت او، مخالفانی را که از حکومت پدرش، ناراضی بودند را قانع نکرد و نظرها، متوجه مدعی دیگر یعنی «نرسی» پادشاه بزرگ ارمنستان شد. بخصوص آنکه نرسی سلطنت را از مدتها پیش حق خود میدانست؛ بنابراین بهرام سوم از سلطنت برکنار شد و نرسی برتخت سلطنت نشست، اما او جان سالم بدر برده و در شرق ایران فرمانروای محلی شد.
شکست نرسی از ارتش روم
در دوران نرسی اختلافات قدیمی میان دو امپراتوری بزرگ آن دوره یعنی ایران و روم بر سر ارمنستان بالا گرفت. در سالهای پیشین و در زمان پادشاهی اردشیر بابکان، خسرو شاه ارمنستان را به دلیل حمایت از رومیان به قتل رساند. تیرداد پسر خسرو از ارمنستان بیرون رفت و به امپراتوری روم پناهنده شد. در تمامی مدتی که ارمنستان جزء متصرفات ساسانیان بود، پادشاهی که از این دودمان بر سریر شاهی مینشستند، به سبب تعصب شدید به آیین زرتشت و قصد تحمیل آن کیش به مردم ارمنستان، به آزار و اذیت ساکنان آن کشور میپرداختند و این موضوع بهانۀ مناسبی برای مداخله در وضع داخلی ارمنستان در اختیار امپراتوران روم میگذاشت.
دیوکلِتیَن امپراتور روم به بهانۀ همین موضوع در صدد تصرف ارمنستان و جنگ با ایران برآمد ولی از آن جایی که نمیتوانست ارتش اصلی روم را بدون بهانه و دلیل محکمی به متصرفات ایرانیان بفرستد، نخست تیرداد فرزند خسرو را نامزد سلطنت ارمنستان کرد تا به نوعی حمایت مردم ارمنستان را به سوی سپاه روم جلب کند و با سپاهی به منطقۀ مزبور گسیل داشت و او مورد استقبال ارامنه قرار گرفت. اما پس از اندک مدتی سپاه ایران ساسانی وارد ارمنستان شد و در جنگ با تیرداد و لژیونهای رومی پیروز شدند و تیرداد را از ارمنستان بیرون کردند. تیرداد که شکست خورده بود و مجبور به فرار شد، چارۀ کار خود را در برگشت به نزد امپراتور روم دانست. پس نزد امپراتور روم شتافت و از او یاری خواست.
دیوکلِتییَن که به دنبال بهانه و فرصت مناسبی بود، یکی از سرداران معروف روم به نام گالِریوس را همراه با تیرداد پادشاه ارمنستان با ارتش اصلی روم به آسیای صغیر فرستاد. نرسی به محض آگاهی از این حمله، به جنگ با ارتش روم شتافت. دو سپاه در نزدیکیهای شهر حران (شهری در بین النهرین) به یکدیگر رسیده و بلافاصله به یکدیگر تاختند و جنگ هولناکی بین دو ارتش ایران و روم آغاز شد.
در ابتدای جنگ نیرو و قدرت دو سپاه مساوی بودند ولی در اثر تاکتیکی که سرداران ایران اتخاذ کردند به یکباره در جناحین و قلب سپاه رومیان زیر فشار سنگینی قرار گرفتند و این فشار چنان سهمگین بود که رومیان در جناحین نتوانستند مانع از دور زدن سواران سپاه ایران شوند و تا به خود بیایند سواران ساسانی جناحین سپاه روم را دور زده و خود را به پشت آنان رسانده بودند و ارتش مغرور رومی در محاصرهای که شبیه به قتل گاه وحشتناکی بود، به تله افتادند.
رومیان و سردار آنها یعنی گالریوس به هر نحوی بود با ایجاد فالانژ (تاکتیک دفاعی ارتش روم باستان) تا تاریکیهای شب مقاومت کردند و پس از تاریکی شب و توقف جنگ و با استفاده از تاریکی شب با به جا گذاشتن ادوات جنگی سنگین خود به سوی متصرفات رومی عقب نشستند. این جنگ در سال ۲۹۶ بین دو سپاه درگرفت.
بعد از این جنگ با تجربهای که گالِریوس سردار رومی از نبرد با ایرانیان به دست آورده بود، میدانست که جنگ با تیراندازان چیره دست که شهره آفاق جهان باستان بودند و همچنین نبرد با سواره نظام آهن پوش ساسانی در جلگه و زمینهای هموار بینالنهرین کاری بس دشوار است و مقابله با سربازان از جان گذشته و زبردستی همچون سواران ایرانی در آن سرزمین کاری شبیه به خودکشی است پس تصمیم گرفت که برای از کار انداختن صنف سواره نظام ساسانی از طریق ارمنستان به ایران حمله کند و اندیشد، چون ارمنستان منطقهای کوهستانی است ارتش ایران، به ویژه سواره نظام ایرانی ارزش جنگی خود را از دست خواهد داد. پس وارد ارمنستان شد و از آنجا به خاک ایران یورش برد.
نرسی که قبل از ورود او به ارمنستان از حملۀ رومیها آگاهی داشت به مقابله با او شتافت. در این جنگ همان طور که گالِریوس پیشبینی کرده بود سواره نظام ایرانی نتوانست کاری را از پیش ببرد و در نتیجه سپاه ایران به سختی شکست خورد و مجبور به عقبنشینی شد.
صلح نرسی با رومیان
بعد از این شکست سنگین نرسی که خانواده خود را در چنگال بیرحم رومیان میدید سفیری نزد گالِریوس فرستاد و درخواست مصالحه کرد. اما سفیر مورد بد رفتاری قرار گرفت و پیشنهاد نرسی بدون پاسخ ماند. بعد از مدتی دیوکلِتیَن راسا سفیری به دربار ایران اعزام داشت و شرایط زیر را که بسیار سنگین و طاقت فرسا بود، برای صلح تعیین و پیشنهاد کرد:
۱. دولت ایران باید پنج ایالت ارزانن، مک، زابده، رحیمه و کردو را که در کرانۀ راست رود دجله قرار داشت، به امپراتوری روم واگذار کند.
۲. ایران از مداخلۀ در کار ارمنستان اکیداً خودداری ورزد.
۳. دولت ایران تحت الحمایگی ایبری (گرجستان امروزی) را نسبت به روم، به رسمیت بشناسد.
۴. رود دجله حد فاصل مرزهای ایران و روم باشد.
نرسی ناگزیر شرایط سنگین صلح را پذیرفت و قرار داد مزبور در سال ۲۹۷ میلادی به امضا رسید. اما بنا به تقاضای وی، شهر نصیبین بهعنوان شهری آزاد برای داد و ستد بین ایرانیان و رومیان تعیین شد.
مرگ نرسی
اندکی پس از امضای این پیمان، نرسی در اثر فشار ناشی از غم و اندوه فراوان، در سال ۳۰۳ میلادی در سن ۷۰ سالگی بدرود زندگی گفت. رومیان در هیچ زمانی چه در زمان اشکانیان و چه در زمان پادشاهان ساسانی چنین امتیازی از ایرانیان نگرفته و اختیاراتی چنین گسترده به دست نیاورده بودند. صلح مزبور که در سال ۲۹۷ میلادی به امضا رسید کاملاً به سود امپراتوری روم بود و تا چهل سال دوام آورد.