اقتصاد ۲۴- مرد ۴۵ سالهای که به اتهام برقراری رابطه نامشروع و خلوت کردن با نامحرم بازداشت شده بود، در حالی که بیان میکرد نمیدانم همه این حوادث یک نقشه شوم است یا من فریب زن جوانی را خورده ام! درباره چگونگی این ماجرا به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: پدرم تاجر سرشناسی است، به همین دلیل من هیچ وقت از نظر مالی مشکلی نداشتم و طعم بی پولی را نچشیده ام.
بیشتر بستگانمان در خارج از کشور زندگی میکنند و من هم قصد داشتم به خارج از کشور بروم و در آن جا سرمایه گذاری کنم، ولی فقط به خاطر عشق و علاقه به پدر و مادرم این جا ماندم، اما همواره جوانی آزاد بودم و هر کاری میخواستم انجام میدادم.
بیشتر بخوانید:بازداشت نوعروس خائن در خانه مجردی دوست شوهرش
با دوستانم به تفریح و خوشگذرانی میرفتم و چیزی در زندگی ام کم نداشتم، به همین دلیل تا مقطع دیپلم بیشتر درس نخواندم، چون قرار بود مسیر تجارت پدرم را ادامه بدهم.
خلاصه وارد بیست و سومین بهار زندگی ام شده بودم که «تبسم» در مسیر زندگی ام قرار گرفت و من نه یک دل بلکه صد دل عاشقش شدم. او هم از خانواده سرشناسی بود و قصد داشت در آزمون سراسری (کنکور) شرکت کند.
خلاصه خیلی زود به خواستگاری اش رفتم و با هم ازدواج کردیم. در طول این سالها زندگی عاشقانهای را تجربه کردم و یک پسر حاصل این ازدواج شد، اما زندگی من از یک سال قبل در حالی به گونه دیگری تغییر کرد که روزی برای تفریح به کافهای در یکی از مناطق تفریحی شهر رفته بودم.
آن جا دختر جوانی را دیدم که برای گرفتن پول به چند جوان التماس میکرد. آنها هم به قصد سوءاستفاده از آن دختر، او را مورد تمسخر قرار میدادند. در این هنگام دلم به حالش سوخت و تصمیم گرفتم آن دختر ۲۰ ساله را از این وضعیت اسفبار نجات بدهم.
از افرادی که در همان اطراف بودند نشانی منزل او را گرفتم. همه میگفتند «عاطفه» دختری خوب و مهربان است، اما اوضاع مالی خوبی ندارد. وقتی بیشتر پرس و جو کردم تازه فهمیدم پدر عاطفه فوت کرده و او مخارج مادر و برادر کوچکش را تامین میکند.
این گونه بود که مبالغی را از پدرم نیز گرفتم و خانهای برای او اجاره کردم تا دیگر پایش را به کافه نگذارد، ولی در میان همین معاشرتها و رفت و آمدها متوجه شدم عاطفه به من علاقهمند شده است. او که مدعی بود از همسرش طلاق گرفته است در حد جنون به من ابراز علاقه میکرد تا جایی که نمیتوانست لحظهای بدون من زندگی کند.
در این شرایط مجبور شدم بیشتر از گذشته در کنارش باشم تا مشکلی در زندگی نداشته باشد. با وجود این عذاب وجدان آزارم میداد چرا که همسرم را دوست داشتم و نمیخواستم این ماجرا موجب ایجاد فاصلهای بین من و «تبسم» شود.
از سوی دیگر هم در برابر عاطفه احساس مسئولیت میکردم و به او نیز علاقهمند شده بودم. همسرم که متوجه تغییر رفتارهای من شده بود چند بار به خاطر خروج بی موقع از منزل به من تذکر داد، ولی من هیچ اهمیتی به تذکرات او نمیدادم و کار خودم را انجام میدادم تا این که شب گذشته طبق معمول به خانه اجارهای عاطفه رفتم، اما ناگهان پسر جوانی با چهرهای خشمگین وارد خانه شد و با نشان دادن مدارکی ادعا کرد عاطفه همسر اوست و او درباره طلاقش به من دروغ گفته است.
این بود که با تماس آن پسر جوان نیروهای انتظامی من و عاطفه را به کلانتری آوردند. اکنون همسرم نیز که در جریان ماجرا قرار گرفته است به طرف کلانتری میآید و من نمیدانم همه این حوادث یک نقشه هولناک است یا به خاطر احساس عاطفی فریب خورده ام، اماای کاش...
شایان ذکر است، به دستور سرهنگ ابراهیم خواجه پور (رئیس کلانتری آبکوه) این پرونده توسط کارشناسان اجتماعی و قضایی مورد رسیدگی ویژه قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
به زنش میگفت و از اون میخواست به آن دختر رسیدگی کنه
من بیش از بیست سال است معلمم . درکار معلمی همیشه با دانش آموزانی صمیمی تر می شوی. حالا دانش اموز هرچقدر هم که بااخلاق باشد اگر حدوحدودی در روابط معلم و شاگرد نباشد شک نکنید که ایجاد مشکل خواهد کرد. شک نکنید. در هر رابطه ای باید یک حدو حدودی باشد اگر میخواهی به مشکل برنخوری وگرنه ردخور ندارد که به مشکل برخواهی خورد
بلقی بقا