اقتصاد۲۴ - آن بازی که از ۱۱ سپتامبر آغاز شد، حالا به نقطه صفر بازگشته است. نیروهای ناتو کمکم از افغانستان خارج شدند و نهایتا آمریکا نیز کابل را رها کرد و طالبان با خیال راحت و سر فرصت کنترل کشور را به دست گرفتند. اتفاقی که به نظر با توافق با قدرتهای منطقهای و کشورهای همجوار صورت گرفت و اعتراضی از هیچ طرف وارد نشد؛ جز مردم افغانستان که گرچه صدای اعتراضشان به جایی نمیرسد، اما تصاویر ترسناک فرارشان از کشور گویای احوال بود.
هرکس که توانست شده بر بال هواپیما هم نشست و جانش را برداشت و فرار کرد. باقی که آنچنان خوشاقبال نبودند، به کشورهای همسایه ازجمله ایران پناه آوردند و سیل مهاجر سرازیر شد، اما در اقتصاد فعلا ما و دیگران فکر بازار هستیم؛ بازاری که به قول برخی «بکر» است.
بهخصوص بازار انرژی که افغانستان هم مقصدی است برای صادرات و هم خاکش میتواند محل گذر خط لولههایی مارپیچ باشد که گاز را از منابعش مثلا ترکمنستان به بازارهای تشنه مثل هندوستان و پاکستان و البته چین برساند.
در گزارشی پیشازاین وضعیت کلی اقتصاد افغانستان بررسی شد: فعلا اقتصاد به آن معنی وجود ندارد. ارزش پول کشور در حال سقوط است و پیشبینی میکنند که با ادامه روند فعلی خرید نان هم برای مردم دشوار شود.
مردم در حال تبدیل پول خود به ارز و اگر نشد کالا هستند. اقتصادی که در حالت عادی کشور از بیرون غیرعادی بود، اکنون مشخص است که چه بر سرش آمده. در گزارش مفصلی که «فایننشالتایمز» از وضعیت اقتصادی افغانستان منتشر کرد، از قول «گرث لدر»، اقتصاددان مؤسسه «کپیتال اکونومیکس» میخوانیم: «از آنجا که عمده پیشرفت اقتصادی کشور در ۲۰ سال گذشته بر پایه حمایت خارجی انجام گرفته است، با بازگشت افغانستان به وضعیت یک کشور منزوی احتمالا کار اقتصاد کشور تمام است و شاهد کاهش شدید تولید ناخالص ملی خواهیم بود و قطعا توسعه اجتماعی-اقتصادی دچار عقبگرد خواهد شد».
بیشتر بخوانید: در افغانستان چه خبر است؟
به نوشته «فایننشالتایمز» با اینکه آمار دو دهه اخیر حاکی از پیشرفت افغانستان در بسیاری از حوزههاست، اما طالبان اقتصادی را تحویل گرفته است که بهسختی بتوان شکنندهتر از آن را در جهان سراغ گرفت.
باوجوداین سفیر سابق ایران در افغانستان به بازار این کشور امیدوار است. «مصطفی ظهرهوند» در یک گفتگو با خبرگزاری «ایلنا» میگوید: «با تبدیل گاز به فراورده میتوانیم اقتصاد منطقه را متحول کنیم، از هماکنون باید به گونهای در بازارهای بکر ازجمله افغانستان ورود کنیم که دهها پتروشیمی و پالایشگاه چه در داخل ایران و چه افغانستان احداث کنیم و بیشتر روی تولید و احداث واحدهای فراوری تمرکز کنیم» و اینکه «ما نباید نگران صادرکنندگان منطقهای ازجمله ترکمنستان و خط لوله تاپی باشیم، تاپی قابل رقابت با خط لوله ما نیست.
ما خط لوله صلح را احداث کرده و به مرز پاکستان رسیدیم، باید در نظر داشته باشیم که تاپی برای انتقال گاز همچنان با چالش هند و پاکستان مواجه است، اما خط لوله ما با حل مباحث تحریمی، اوضاع بهتری برای انتقال گاز و ورود به بازارها خواهد داشت».
هر دو خط لوله جز اسم چیز بیشتری نیستند. خط لوله تاپی ۳۰ سال است که جز اسم نیست و این روزها بار دیگر نامش به میان آمده است. روز ششم ماه فوریه امسال، هجدهم بهمن ۱۳۹۹، با فرستادن نمایندهای به ترکمنستان، طالبان تضمین داد خط لوله گاز «تاپی» امنیت کامل خواهد داشت؛ خبری که صدای آن تا واشنگتن رسید.
بحث خط لوله تاپی ۳۰ سال پیش که به میان آمد، طالبان یک طرف مذاکرات بود و با آمریکاییها سر یک میز نشست. این خط لوله بنا بود گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و سپس هندوستان برساند، اما نظر به ناامنی افغانستان هیچگاه عملی نشد. مشابه آن خط لوله صلح ایران بود با مقاصدی مشابه و البته سرنوشتی مشابه، اما به دلایلی متفاوت. این طرح گرچه از خاک ناامن افغانستان نمیگذشت، اما تحریم آن را زمین زد.
اما بازدید طالبان از ترکمنستان و تعهد این گروه وحشتپراکن به تضمین امنیت خط لوله را در آمریکا منتقدان بایدن، دست گرفتند و به انتقاد شدید از او پرداختند. به گزارش خبرگزاری رویترز در این تاریخ، «مایکل رابین» مقام پیشین پنتاگون و منتقد سرسخت بایدن در مقالهای نوشت: «بایدن مدافع ایجاد خط لولهای است که پول به جیب یکی از بدترین دیکتاتوریهای جهان و گروهی که سببساز مرگ هزاران آمریکایی است، میریزد».
سخنگوی وزارت خارجه در پاسخ ایمیلی برای رویترز فرستاد که «ایالات متحده هیچ نقشی در بازدید طالبان از ترکمنستان نداشته و بههمیندلیل دولت در موضعی نیست که درباره موضوع اظهارنظر کند. دولت ایالات متحده هیچگونه حمایت مالی مستقیمی از پروژه تاپی نمیکند».
بیشتر بخوانید: شأن مجلس خبرگان رهبری را در حد تبلیغاتچی دولت پایین آوردهاند/ اقتدارگریان با قدسیسازی میخواهند خود را به مردم تحمیل کنند
موضعی که باور آن دشوار است. هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها خط لوله تاپی را بالقوه برای تقویت اقتصادی آسیای میانه طرحی کلیدی میدانستند و نیز جایگزینی برای عقیمکردن طرح گازی ایران. در ماه اکتبر سال ۲۰۲۰ که هنوز ترامپ رئیسجمهور بود، ایالات متحده اولین دیدار سهجانبه را با حضور مقامهای افغان و ترکمن برگزار کرد. در این نشست کشورها متعهد شدند: «با یکدیگر بر سر اجرای طرحهای زیرساختی همکاری کنند، ازجمله طرحهای اشتراکی انرژی نظیر تاپ و تاپی».
اما آمدن طالبان برخی را به این امیدوار کرده است که در غیاب آمریکاییها بتوانند بازارهای انرژی منطقهای و فرامنطقهای ازجمله چین را فتح کنند. آقای ظهرهوند که ذکر او شد، در ادامه سخنانش میگوید: «درحالحاضر چین بهتنهایی میتواند از کل نفت و گاز ایران بهاضافه گاز ترکمنستان استفاده کند، پاکستان روزانه ۱۲ ساعت خاموشی دارد؛ بنابراین به لحاظ بازار مشکلی نیست. موضوع بر سر کارشکنیهای آمریکا در منطقه است. ما باید این مسئله را در نظر داشته باشیم و اجازه ندهیم منافع و مصالح کشورها قربانی بازیگری غرب و آمریکا شود».
ایشان همچنین امیدوار است که دهها پتروشیمی در افغانستان بسازیم و معتقد است «با تبدیل گاز به فراورده میتوانیم اقتصاد منطقه را متحول کنیم. از هماکنون باید به گونهای در بازارهای بکر ازجمله افغانستان ورود کنیم که دهها پتروشیمی و پالایشگاه چه در داخل ایران و چه افغانستان احداث کنیم و بیشتر روی تولید و احداث واحدهای فراوری تمرکز کنیم» و تنها مشکل را «کارشکنی» آمریکا میداند که اگر برطرف شود، مشکلی نخواهد بود.
موضعی که چندان نزدیک به حقیقت به نظر نمیرسد. هرچند برخی مقامهای طالبان در سالهای اخیر به ایران سفر کرده و دیدارهایی داشتهاند و حتی صدای تجمع طالبان در کمال شگفتی در خیابانهای تهران شنیده شد؛ اما مشکل ایران و طالبان به نظر فراتر از صحبتها باشد. «مرتضی بهروزیفرد»، کارشناس حوزه انرژی، اگرچه احداث خط لوله، حتی تاپی را در شرایط کنونی ناممکن میداند، اما به نکتهای اشاره میکند که مهم است.
مسئله ایدئولوژی: «مسئله اقتصاد که در میان باشد، مسائل ایدئولوژیک کنار میرود؛ اما احداث این خط لوله هم نیازمند امنیت و ثبات در افغانستان است؛ بنابراین احداث هر خط لولهای در این کشور شدنی نیست و فقط روی کاغذ و در جلسات میتوان درباره آن صحبت کرد». با قسمت عملیاتینبودن آن میشود موافق بود، اما ایدئولوژی را دستکم نباید گرفت.
اختلافاتی که میان سلفیگری و وهابیت و کشوری شیعه مانند ایران وجود دارد به نظرچنان عمیق است که بهترین حالت متصور برای آن ایجاد روابطی مبتنیبر حسن همجواری است و نه شراکت مالی استراتژیک و راهبردی، مانند احداث خط لوله. برخی ازجمله چهرههای اقتصادی نامی ایران در این مدت از ناچاری افغانستان از همکاری اقتصادی ازجمله در حوزه انرژی با ایران سخن گفتهاند.
برای نمونه «سعید لیلاز» معتقد است: «نیاز افغانستان به ما گریزناپذیر است. به نظر میرسد افغانستان چارهای جز این ندارد که ایران را شریک استراتژیک خود قرار دهد و برای ایران هم مسیری دیگر در ارتباط با افغانستان وجود ندارد». شاید بهسختی بتوان چنین موضعی را پذیرفت. حجم مبادلات ایران در زمان دولت پیشین کمی بیش از یک میلیارد دلار بود.
اگر منظور از همکاری این باشد، حرفی نیست؛ اما شراکت استراتژیک با نیرویی که دورترین به ما است از لحاظ ایدئولوژی و نزدیکترین است به رقبای منطقهای ایران، هم دور از دسترس است و هم تلاش برای برقراری آن با ریسک بسیار زیاد همراه است. چین با آن عظمت که برای همکاری اقتصادی عملا خونسردترین کشور جهان است و هیچ اعتنایی به امور غیرپولی ندارد، از همکاری با افغانستان حذر کرده و میکند و اتفاقا ایدئولوژی را هم مدنظر دارد: تحت حکومت طالبان معارضان افراطی مسلمان چین قدرت عرض اندام خواهند یافت و چین سرمایه خود را در معرض این خطر قرار نمیدهد.
ایران، حتی بر فرض دور از ذهن امکان همکاری استراتژیک آیا باید رقمهای میلیارددلاری از تأسیسات و پول خود را در قالب خط لوله و پالایشگاه زیر دندان گروه غیرقابل اعتمادی بگذارد که سختترین مواضع ایدئولوژیک را در برابر ایران دارد و نزدیکترین روابط را با رقبای منطقهای؟