اقتصاد ۲۴ - مریم وحیدیان: «مرگ انتخابی طبیعی است! ضعیفترها تبدیل به کالاهایی نامرئی میشوند تا نظام سلامت با گردش مالی ۱۶۳ هزار میلیارد تومان به سود حداکثری دست یابد. هر چند برای بدنهای فرسوده، پایمال شده و فراموش شده کودکان کار افغانستانی راهی جز مرگ نباشد. عجیب نیست که بدن جوانی ۲۰ ساله که تمام کودکیاش را کار کرده و فاقد مدارک هویتی است زیر دستگاههای دیالیز پر پر شود. چرا که او یک مهاجر غیرقانونی است و غیرقانونیها اصلاً وجود ندارند. پس مرگ کسی که در سرشماریها به حساب نمیآید، موضوع مهمی نیست.» این تحمیل اجتنابناپذیر نظام درمانی و بیمهای و سیستم استثماری برای پناهجویان افغانستانی، «طبیعی» نامیده میشود.
بسیاری از پناهجویان افغانستانی که از چند دهه پیش به دنبال جنگ و ناامنی در کشورشان به ایران آمدهاند، حتی مدارک هویتی و هویت ندارند. بخش بزرگ آنان از طبقه کارگر و فرودست بوده و بنابراین تعداد قابل توجهی در مشاغل بدون بیمه درمانی و غیررسمی مشغول به کار هستند. مشاغلی که غالباً جزو مشاغل سخت به شمار میآیند، اما بیمه مشاغل عادی را نیز ندارند و دائماً در معرض حوادث کار قرار میگیرند. این کودکان خیلی زود پایشان به بیمارستانها و درمانگاهها باز میشود. کودکان کار دستفروش، خیاط، ضایعات جمعکن به علت ساعتها روی پا ایستادن یا نشستن مداوم و در نبود بهداشت محیط کار و زیستشان دچار بیماریهای متعددی میشوند. نیروی کار ارزان قیمتی که آوارگی بخشی از زندگیشان است، بدون داشتن پوشش بیمهای در ایران مجبور به پرداختهای زیاد به بیمارستانها میشوند. اگر پولی برای درمان نداشته باشند، پذیرش نمیشوند، چرا که بدون هویتها بهترین سوژههای مرگ هستند، چه در میدان جنگ و چه در حاشیه بیمارستانها!
آمارهای رسمی میگوید؛ ۱۰۰ هزار کودک بیشناسنامه حاصل ازدواجهای زنان ایرانی با مردان افغانستانی در کشور زندگی میکنند و این درحالی است که تعداد بسیار زیادی اصلاً به ثبت نمیرسند و آمارهای غیررسمی بیش از اینها است. این افراد کودکی و جوانی سختی دارند و از حداقلهای حمایتی محروم هستند.
بیشتر بخوانید: زندگی در برزخی به نام ایران/ بازار کاری که دیگر برای افغانستانیها جذاب نیست
دختر افغانستانی که ۲۰ سال سن دارد از کودکی خیاطی و آرایشگری کرده و این روزها درگیر دیالیز است. هزینه بیمارستان او برای کمتر از یک ماه بستری، به بیش از ۴۹ میلیون تومان رسیده است. علیرغم سالها کار هیچ بیمهای ندارد، در صورتحساب بیمار مقابل سهم یارانه دولت و سهم بیمه پایه عدد صفر ذکر شده است. این درحالی است که غالباً بیمهها ۹۰ درصد از هزینههای درمانی بیمار را پرداخت میکنند و رقمی که بیمار پرداخت میکنند، ۱۰ درصد هزینه واقعی است. درعینحال خدمات بیمارستانها به این بیماران کیفیت بسیار کمی دارد. تصویر زیر چیزی است که به عنوان تخت در روز آخر بستری در بیمارستان به او داده شده است؛ روز آخری که یک میلیون تومان هم برایش هزینه داشته است.
بیماران ایرانی این امکان را دارند که ۱۰ درصد باقی مانده را نیز به کمک مددکار بیمارستان و با معرفی به کمیته امداد برای اعضا و دیگران افراد عضو کاهش داده و حتی به صفر برسانند. مددکاران در بیمارستانها معمولاً به بیمارانی که استطاعت مالی ندارند کمک میکنند تا با نهادهای خیریهای مرتبط شوند. در شرح وظایف مددکاران بیمارستان آمده: «شناسایی و ايجاد ارتباط حرفهای با منابع مالی، اجتماعی، رفاهی و درمانی جهت کمک به حل مشكل اقتصادی مددجويان بيمار در پرداخت هزينههای درمانی همچنين در صورت نياز ارتباط با موسسات خيريه، كميته امداد يا سازمان بهزيستی» اما مددکار بیمارستان تقریباً هیچ کمکی به لحاظ هزینهای برای این دختر افغانستانی نبوده است.
طی سالهای گذشته با بیاثر شدن بیمههای پایه و حذف برخی خدمات درمانی از شمولیت بیمهای موجب شده که نظام درمانی نیز امروز برای خانوادههای کارگری ایرانی پرمصیبت باشد. حوزه بهداشت و درمان در شرایطی در بین بیشترین تورم ماهانه تیرماه قرار گرفت که نسبت به تیرماه سال گذشته هزینههای این بخش برای مردم بالغ بر ۴۴ درصد بوده است و عملاً آن مبنای ۱۰ درصدی در واقعیت وجود ندارد. اما به هر حال بیماران افغانستانی که تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی نیستند، شرایط ناگوارتری دارند و باید صدر درصد هزینههای درمانی را خودشان پرداخت کنند و هیچ کمک دولتی و بیمهای به آنها صورت نخواهد گرفت.
به عنوان مثال اگر هزینه درمان یک بیمار بیمه شده، ۵۰ میلیون تومان باشد، ۴۵ میلیون تومان از آن توسط بیمه پایه پرداخت میشود که البته این رقم طی سالهای گذشته کمتر شده است، اما یک بیمار افغانستانی به علت نداشتن مدارک هویتی تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی نیست و باید عیناً ۵۰ میلیون تومان را بدون کمک هیچ ارگان و نهادی بپردازد. در بهترین شرایط با کمک «انجیاو»ها کمکهای خیریهای برای این بیماران جمع شده است که آنهم بدون کمک مددکاران بیمارستان!
طبق آمار مرکز پژوهشهای مجلس؛ نزدیک به ۶۰ درصد کارگران بدون بیمه هستند، این درحالی است که مهاجران فاقد مدارک هویتی در این آمار ثبت نشدهاند. پوشش بیمهای درمانی در یک جامعه یکی از شاخصهای سلامت در جامعه است، بیماران فاقد بیمه ایرانی و مهاجر در شرایط تورم و گرانی این روزها گاهاً از طی کردن فرآیند درمانی سر باز میزنند. برخی از آنها شاید بتوانند از طریق کمکهای خیریهای تحت درمان قرار بگیرند. این زندگی رهاشده یک افغانستانی در ایران است، کسی که کار میکند، اما رفاه و سلامت و زندگی ندارد.