اقتصاد۲۴- در شرایطی که محافل سیاسی و رسانهای از احتمال توافق قریب الوقوع در وین خبر می دهند از دیروز پنج شنبه شاهد تجاوز رسمی روسیه به خاک اوکراین و آغاز جنگ هستیم؛ جنگی که می تواند سایه سنگینی بر تحولات جهانی در همه ابعاد داشته باشد. در این بین تاثیر مخرب تجاوز روسیه به اوکراین بر سمت وسوی مذاکرات هستهای و حصول توافق جزء مسائلی است که حداقل برای افکار عمومی داخلی از اهمیت بالایی برخوردار است. از این رو در گفت و گویی با عبدالرضا فرجی راد، سفیر پیشین ایران در سریلانکا، نروژ، مجارستان و ایسلند و تحلیلگر ارشد مسائل ژئوپلیتیک به بررسی دقیق تر ارتباط جنگ اوکراین بر آینده مذاکرات وین و احیای جام پرداخته است که در ادامه میخوانید:
پس از گمانه زنیهای فراوان نهایتاً از صبح دیروز پنج شنبه شاهد آغاز تجاوز روسیه به خاک اوکراین بودیم. اما در این بین سوالی که ذهن بسیاری در داخل کشور را پیرامون این جنگ درگیر می کند ناظر به تاثیرات مخرب تداوم و تشدید تجاوز روسیه بر مذاکرات وین با هدف احیای برجام و لغو تحریمهاست. حال به باور شما جنگ اوکراین دریک سناریوی رادیکال می تواند به شکست مذاکرات وین ختم شود؟
اگرچه من هم معتقدم که تداوم و تشدید بحران اوکراین می تواند آثار و تبعات مخربی بر مذاکرات وین داشته باشد، اما به طور قطع و صددرصدی نمیتوان عنوان کرد که جنگ اوکراین عملاً باعث شکست و بنبست مذاکرات وین خواهد شد.
یعنی به باور من تاثیرات جنگ اوکراین بر مذاکرات وین به قدری شدید نیست که بخواهد احیای برجام و لغو تحریم ها را از دستور کار خارج کند. به خصوص آنکه اکنون طرفهای مذاکره کننده در وین بیش از هر زمان دیگری به مراحل پایانی مذاکرات و حصول توافق نزدیک شده اند. بنابراین دلیلی وجود ندارد و عملا توجیهی هم ندارد که اکنون طرفین بخواهند به واسطه جنگ اوکراین این مذاکرات در این نقطه حساس که توافق در دسترس است را متوقف کنند و یا به طور کلی آن را از دستور کار خارج نمایند. ضمن اینکه قطعاً یکی از نگرانیهای عمده اروپایی ها و ایالات متحده آمریکا به پرونده فعالیتهای هستهای ایران باز می گردد. بنابراین حتی با آغاز جنگ اوکراین کماکان این مسئله از حساسیت و اهمیت بالایی برای غربیها برخوردار است و سعی خواهند کرد به موازات تقابل با مسکو مذاکرات وین را هم به نتیجه برسانند. این دو مسئله منافاتی با هم ندارند.
لذا با این راهکار حداقل نگرانی غرب در خصوص پرونده فعالیتهای هستهای ایران رفع می شود. البته در این بین تصمیمات اصلی را باید رهبران کشورها اتخاذ کنند. که در این راستا بازگشت آقای باقری کنی به عنوان مذاکره کننده ارشد جمهوری اسلامی ایران به کشور را باید در همین چارچوب مورد ارزیابی داد. مضافا اروپایی ها و به خصوص ایالات متحده آمریکا بعد از آغاز جنگ اوکراین سعی دارند هر چه زودتر مذاکرات وین به یک توافق منجر شود تا تمرکز بیشتری روی تقابل با روسیه داشته باشند. پس با توجه به مجموعه دلایل فوق نمی توان گفت که جنگ اوکراین باعث بن بست قطعی در مذاکرت وین خواد شد.
فارغ از مذاکرات وین به نظر حضرتعالی با آغاز تجاوز روسیه به خاک اوکراین، جمهوری اسلامی ایران باید چه راهبردی را در سیاست خارجی خود اجرایی کند، بی طرفی و انفعال یا ورود فعال؛ هرچند که بسیاری معتقدند به واسطه وابستگی و سرسپردگی جدی تهران به مسکو، ایران چه ورود فعالانه دیپلماتیکی به جنگ اوکراین داشته باشد با سکوت و انفعال سیاسی پیشه کند در نهایت به حمایت تمام عیار از کرملین و پوتین ختم خواهد شد؟
واقعیت امر آن است که جنگ اوکراین اولین حادثه از این دست نیست که در این منطقه روی می دهد. ما قبل تر شاهد حوادث مشابهی در شبه جزیره کریمه بودیم و به موازاتش تحولاتی هم در اوستیا و آبخازیا در گرجستان روی داد. بنابراین این منطقه با تحولاتی از این دست چندان غریبه و بیگانه نیست. در این بین هم اگر به عملکرد دیپلماتیک ایران در همین مسیر تحولات گذشته، چه در الحاق شبه جزیره کریمه و تحولات اوستیا و آبخازیا مراجعه کنیم میبینیم که تهران همواره سعی کرده است یک بیطرفی با چاشنی گرایش چند درصدی به روسیه را در دستور کار داشته باشد. اما واقعیت این است که به نظر من در شرایط حساس کنونی که تحولات اوکراین می تواند آثار و تبعات مخربی بر مذاکرات وین داشته باشد باید جمهوری اسلامی ایران با یک بررسی دقیق و کارشناسانه یک سیاست خارجی و دیپلماسی فعال، هوشمند و منعطف را در پیش بگیرد که منافع حداکثری کشور را تامین کند.
شما به تحولات مشابه در کریمه و اوستیا و ابخازیا اشاره داشتید. ولی تا همین جای کار هم که تنها ۲۴ ساعت از جنگ اوکراین گذشته است نشان می دهد این جنگ متفاوت از الحاق شبه جزیره کریمه و یا اقدامات روسیه در اوستیا و آبخازیا در گرجستان است. چون روسیه تجاوز تام و تمام به خاک اوکراین را عملیاتی کرد و در عین حال تمام زیرساخت های این کشور را نابود کرد. بنابراین جنگ اوکراین، چه به الحاق لوهانسک، دونتسک، دونباس و دیگر مناطق شرقی اوکراین بینجامد یا اینکه پوتین با اشغال کل این کشور سودای الحاق کامل آن را به خاک روسیه در سر داشته باشد عملاً تا همین جا باید تفاوت جدی بین جنگی که از دیروز شروع شده با الحاق کریمه و جدایی اوستیا و آبخازیا قائل بود. از این منظر و به باورتان تهران در مسیر دیپلماسی عقلانی شما باید چه راهکاری مصداقی و روشنی را اتخاذ کند. چرا که به هر حال جریان قدرتمند روسوفیل در داخل کشور عملا تهران را وابسته به مسکو کرده است لذا مانع از اتخاذ سیاست خارجی عقلانی و مستقل در قبال جنگ اوکراین خواهند شد؟
با وجود آنکه در پاسخ به سوال قبلی اشاره کردم جمهوری اسلامی ایران در وقایع مشابهی مانند کریمه و یا اوستیا و آبخازیا یک سیاست خارجی بی طرف با چاشنی حمایت چند درصدی از روسیه را در دستور کار قرار داد، اما در شرایط حساس کنونی به نظر من لزومی ندارد که تهران حمایت و همراهی پررنگی از روسیه داشته باشد.
ولی جناب فرجی راد به نظر می رسد که در سایه ذوق زدگی رسانههایی مانند کیهان، صدا و سیما و عمده رسانههای وابسته به جریان روسوفیل عملاً ایران، هم در حوزه رسانهای و هم در حوزه دیپلماتیک به عنوان یک شبه مستعمره روسیه در قبال جنگ اوکراین عمل میکند؟
کیهان، صداوسیما و خبرگزاری ها، رسانه هایی هستند که می توانند از نگاه رسانه ای و بر اساس منظر سازمانی خاص خود مسائل را تحلیل کنند. این طبیعی است. اما در دیپلماسی آنچه که تعیین کننده است موضع رسمی وزارت امور خارجه و رئیس جمهور در قبال تحولات است. مضافا همین کیهان در مسائل مختلف سیاست خارجی نقدهایی به دولت سیزدهم مطرح کرده است. پس نباید برخی اظهارنظرهای رسانهای ملاک تحلیل قرار گیرد. اینجا مبنا باید موضع گیری رسمی رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و سخنگوی دستگاه دیپلماسی باشد، نه فلان روزنامه یا صدا و سیما و خبرگزاری ها. البته با توجه به گفت وگوهای مستقیم آقای رئیسی با آقای پوتین و همچنین بیانیه وزارت امور خارجه به نظر من جا دارد جمهوری اسلامی ایران در مسیر درستی حرکت کند.
بیشتربخوانید: ادعای تازه اسرائیلیها درباره توافق با ایران و خشونت بیشتر در خاورمیانه
اگرچه همواره یک کلان تحلیل با محوریت تلاش غرب ذیل گسترش نفوذ ناتو به شرق برای آغاز جنگ در اوکراین مطرح میشود، اما به باور شما در همین کلان تحلیل نقش، وزن و سهم هر کدام از بازیگران از روسیه گرفته تا اوکراین، ناتو و ... در به وجود آمدن وضع موجود چقدر است؟
اگر بخواهیم وزن دهی به سهم هر کدام از بازیگران دخیل در آغاز بحران اوکراین و کشیده شدن این کشور به جنگ داشته باشیم در ابتدا باید به نقش مخرب رهبران اوکراین و مشخصاً رئیس جمهور این کشور اشاره کرد. به واقع آقای زلنسکی مردم و کشور خود را آلت دست منافع غرب و به خصوص ایالات متحده آمریکا قرار داد. چون کشوری مانند اوکراین که از نظر ژئوپولیتیک یک نوار حائل و واسط بین ناتو و روسیه است نباید سیاست خارجی را اتخاذ کند که توازن بین روسیه و ناتو را به هم بزند که نهایتاً اوکراین را به قربانی تنش بین این ابرقدرت ها یعنی روسیه از یک طرف و اتحادیه اروپا، ناتو و آمریکا در طرف دیگر بدل می کرد.
به هر حال درخواست اوکراین برای عضویت در ناتو و تحریک روسیه نهایتاً کار را به جایی رساند که از نگاه مسکو عملاً کیف توجهی به نگرانیها و خطوط قرمز امنیتی روسیه ندارد. خوب بی شک این بی توجهی زلنسکی هم پوتین را دست به ماشه شد. در حالیکه پیشتر روسیه بارها به گرفتن یک تضمین دیپلماتیک برای عدم عضویت اوکراین در ناتو بسنده کرده بود. ولی به دلیل بیتوجهی زلنسکی و وابستگی بیش از حد اوکراین به ناتو و دل خوش کردن کیف به حمایت واشنگتن باعث شد که روسیه عملاً سیاست مدارا و مماشات با اوکراین را کنار بگذارد. لذا در گام اول روسیه اقدام به دنبال اعزام بیش از صدهزار نیروی ارتش خود در کنار مرز مشترک با اوکراین کرد که از این طریق اهرم فشاری بر اوکراین وارد کند.
در این بین تلاش های دیپلماتیک کشورهایی مانند فرانسه و آلمان در سفر به روسیه و اوکراین نهایتاً کار را به جایی رساند که زلنسکی از عضویت در ناتو صرف نظر کند، اما دوباره با تحریک آمریکا و انگلستان شاهد بودیم که مجددا اوکراین بر طبل عضویت در ناتو کوبید. طبیعتاً چنین رئیس جمهوری که به فکر منافع ملی، کشور و ملت خود نیست و وطن پرستی را فدای اهداف کشورهایی مانند آمریکا و انگلستان کرده در واقع لیاقت حکومتداری را ندارد. مضافا ایشان با توجه به اینکه یک هنرپیشه و مجری تلویزیونی بودند از قدرت درک و تحلیل تحولات سیاسی دیپلماتیک و به خصوص حساسیتهای ژئوپلیتیک اوکراین به عنوان نوار حائل بین ناتو و روسیه بی بهره بود. یعنی آقای زلنسکی عرصه به شدت حساس تحولات سیاسی و دیپلماتیک اوکراین را با صحنه بازیگری در تئاتر و سینما اشتباه گرفت و فکر می کرد دیپلماسی و سیاست خارجی هم مانند سینما و بازیگری است.
درحالیکه سیاست خارجی با اقتضائات و واقعیت های خود می تواند حساس ترین عرصه هر کشور باشد که حیات و ممات آن کشور را رقم بزند، کما اینکه اشتباهات زلنسکی در اوکراین کار را به جایی رساند که ملت قربانی عدم درک رئیس جمهور اوکراین شد. به واقع در تنشی که یک طرف آن روسیه و طرف دیگر ناتو و آمریکا بود حساسیت تقابل به قدری افزایش پیدا کرد که اگر هر کدام از طرفین دست به انفعال می زدند باید سلسله شکست هایی را هم متحمل می شدند. بنابراین دو طرف برای حفظ موقعیت و منافع خود با توسل به هر ابزاری به دنبال تقابل با طرف مقابل بودند. این چیزی بود که رئیس جمهور اوکراین آن را نادیده گرفت و خود را به طور کامل به آمریکا و انگلستان سپرد.
اما نقش، وزن و سهم روسیه و شخص پوتین در آغاز جنگ اوکراین چقدر است؟
پیش از رسیدن به سهم پوتین و روسیه باید در لایه بعدی به نقش انگلستان و به خصوص آمریکا در ایجاد شرایط کنونی و آغاز جنگ در اوکراین اشاره کرد. چون لندن و واشنگتن طی این سال ها به خصوص ماههای اخیر عملاً با نادیده گرفتن مواضع و تهدیدهای روسیه مبنی بر تقابل جدی با هرگونه تلاشی برای گسترش نفوذ ناتو به شرق و تسری آن به کنار مرزهای روسیه سبب شدند که جنگ اوکراین شکل بگیرد و در این بین کشورهایی مانند اوکراین، گرجستان و ... قربانی این سیاست بریتانیا و آمریکا شدند. البته اختلاف نظر بسیار جدی بین بازیگران کلیدی اتحادیه اروپا با محوریت فرانسه و آلمان با تلاشهای آمریکا و انگلستان پیرامونی راهبرد گسترش ناتو به شرق در کنار مرزهای روسیه وجود داشت.
با این وجود لندن و واشنگتن با نادیده گرفتن خطوط قرمز امنیتی مسکو نهایتاً کار را به جنگ در اوکراین کشاندند. اما در لایه پایانی به نظر من نباید نقش روسیه در شروع جنگ اوکراین را هم نادیده گرفت. چون علیرغم آنکه اوکراین با تحریک آمریکا و انگلستان خطوط قرمز امنیتی و تمامیت ارضی روسیه را به عمد نادیده میگرفت، ولی قطعاً شخص پوتین میتوانست عملیات نظامی در خاک اوکراین را اجرایی نکند و به جای آن کماکان از مسیر دیپلماسی منافع خود را پی بگیرد.
اگر چه آقای زلنسکی با تأخیر درخواستی برای دیدار مستقیم و مذاکره با روس ها را مطرح کرد، اما در آن سو عملا آقای پوتین با رد این درخواست، تنها مسیر جنگ نظامی را برای حل و فصل این تنش و رفع نگرانی های خود برگزید. در حالیکه می توانست از مسیر گفتوگو و مذاکره این اختلافات را حل و فصل کند. چون حداقل آقای پوتین در مذاکره مستقیم با زلنسکی میتوانست یا به تضمین دیپلماتیک مبنی بر عدم الحاق اوکراین به ناتو دست پیدا کند و یا اگر نهایتا مخالفت می کرد می توانست در همان جلسه و در مقابل رسانه ها اتمام حجتی با اوکراین داشته باشد.
حال به باور شما سناریوی جدایی بخشی از اوکراین مانند دونتسک، دونباس، لوهانسک و ... نزدیک به واقعیت است یا اشغال تمام خاک این کشور؟
واقع امر آن است که تا همین جای کار هم باید بپذیریم که مناطق شرقی اوکراین مانند لوهانسک و دونتسک عملاً از اوکراین جدا شده اند. اما در یک نگاه ژئوپلیتیک، روسیه یک سناریوی سه مرحله ای را برای عملیات نظامی در خاک اوکراین طراحی کرده است. گام اول حضور بیش از ۱۰۰ هزار نیروی نظامی در کنار مرزهای اوکراین بود. در گام بعدی روسیه با ورود این نیروها عملا بخش شرقی اوکراین را جدا کرد.
در گام سوم مسکو سعی خواهد کرد علاوه بر نابود کردن زیرساخت های نظامی، دفاعی و امنیتی اوکراین با حضور حداکثری نیروهای نظامی خود در مناطق شرقی این کشور سایه سنگین امنیتی بر کیف داشته باشد تا زلنسکی را مجبور به دادن تضمین لازم مبنی بر عدم عضویت در اوکراین کند. البته در نهایت روسیه به دنبال تغییر ساختار سیاسی در اوکراین نیز هست. لذا احتمال دارد طی روزها و هفته های پیشرو روسیه مذاکره با اوکراین را بپذیرد، اما در این بین دیگر شخص پوتین با آقای زلنسکی کاری ندارد، بلکه نقطه توجه کرملین بخش نظامی اوکراین خواهد بود تا نظامیان اوکراین قدرت را در دست بگیرند و زمینه همراهی و همسویی بین اوکراین و روسیه شکل بگیرد که در نهایت سیاست بی طرفی در اوکراین اجرایی شود.
منظور از بی طرفی مد نظر روسیه چیست، بی طرفی فنلاندی یا یانوکوویچی؟
قطعاً بی طرفی از جنس بی طرفی یانوکوویچی. چون روسیه تا قبل از آغاز جنگ اوکراین در یک نگاه حداقلی فقط سعی داشت زلنسکی به دادن یک تضمین دیپلماتیک مبنی بر عدم عضویت در ناتو و بی طرفی از جنس فنلاندی راضی کند که نگرانیهای و خطوط قرمز امنیتی و تمامیت ارضی روسیه حفظ شود. اما اکنون که پوتین به معرکه جنگ با اوکراین وارد شده است و تمام هزینههای سیاسی، دیپلماتیک، امنیتی، نظامی، لجستیکی، دفاعی و حتی اقتصادی و تجاری ناشی از تحریمهای آمریکا و اروپا را به جان خریده است دیگر به چیزی کمتر از بی طرفی از جنس بی طرفی یانوکوویچی بسنده نخواهد کرد. یعنی روسیه به سمتی پیش خواهد رفت که در آن سناریوی سه مرحله ای و در گام آخر هر کسی به عنوان رئیس جمهور در کیف سر کار بیاید شاید در موضع گیری رسمی به دنبال بیطرفی باشد، اما سیستم و ساختار سیاسی اوکراین را طوری مدیریت کند که گام به گام در مسیر مسکو پیش رود.