اقتصاد۲۴- بازی ایران در مقابل تیم فوتبال انگلستان واکنش بسیاری را برانگیخت. از کاربران فضای مجازی تا روزنامههای رسمی کشور، هرکدام به نحوی واکنشی داشتند. عده زیادی در فضای مجازی، پیروزی انگلستان (بخوانید باخت تیم ایران) را جشن گرفتند و عدهای دیگر با روحیه دادن به بازیکنان تیم ملی، باخت را طبیعت فوتبال میخواندند. روزنامه کیهان، در واکنش به نخواندن سرود ملی در آغاز رقابت، بازیکنان تیم ملی را بیغیرت خواند و ۶ گل تیم انگلستان را به پای «انگلیس، اسراییل، آل سعود و وطنفروشان داخلی و خارجی» نوشت. فضای دوقطبی حاکم بر جامعه امروز تا حدی قابل توصیف است، اما توجیهش کمی دشوار؛ از همدلی با تیم ملی حتی پس از باخت در مقابل آرژانتین تا خوشحالی وصفناپذیر برای باخت ۶ بر ۲ در مقابل انگلیس، چه اتفاقی در جامعه ایرانی افتاده؟ آیا پایکوبی برای باخت تیم ملی فوتبال نشان بیغیرتی یا از سقوط حس ملیگرایی در کشور است؟
روزنامه اینترنتی فراز در این مورد با «امانالله قراییمقدم»، جامعهشناش و پژوهشگر اجتماعی گفتگو کرده است.
«قرایی مقدم» در توضیح رفتار مردم ایران پس از بازی ایران-انگلیس گفت: «وقتی که جامعه یک درد مشترک را احساس میکند تمام زمینههای فکری، فعالیتی، روحی، روانی، اقتصادی و فرهنگی جامعه را در بر میگیرد. جامعه امروز با مشکلی رو به رو است. اعتراض، اغتشاش، خیزش، انقلاب؛ اسمش را هرچه میخواهند بگذارند. وقتی که از همدلی یا همبستگی ارگانیک صحبت میکنیم، متفاوت از همبستگی مکانیکی است.
وی افزود: در همبستگی ارگانیک، جامعه به مانند یک پیکر واحد در نظر گرفته میشود که تمام اعضا و جوارحش در ارتباط با یکدیگر و هماهنگ با یکدیگر حرکت میکنند. در حالی که در همبستگی مکانیکی، هر کدام از اعضا مثل اجزای یک ماشین جداگانه کار میکنند، اما نمیدانند چه کار! یعنی اگر یکی از اعضا خراب شود، عضو دیگر نمیداند پیستون خراب شده یا رینگ.
قراپی مقدم گفت: در جامعه ما نیز امروز همبستگی ارگانیک وجود دارد. یعنی «چو عضوی به درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار». جامعه ایران امروز همدل شده است. مردم احساس میکنند یک درد بزرگ بر جامعه وارد شده است. مهم نیست که این درد به بلوچ وارد آمده یا به کرد و تهرانی. جامعه امروز وقتی وقایع تلخ مهاباد و کامیاران و کرمانشاه و زاهدان و سنندج و تهران را میبیند، دیگر نه ورزش برایش اهمیت دارد و نه غذا خوردن و تفریح و رقص و آواز و شادی. به قول ژان پل سارتر، «من غم دیگری را احساس میکنم، بدون اینکه با شادی خودم اشتباه بگیرم».
بیشتر بخوانید: عقبنشینی مجلس از طرح مجازات دانشجویان
این جامعهشناس، علت رفتار امروز مردم را در فاصله و عدم اعتماد مردم به حاکمیت دانست و گفت: «جامعه امروز دچار یک معضل شده و بین مردم معترض و حاکمیت فاصله افتاده است. گرچه که در بین افراد طرفدار حاکمیت یا بیطرفها نیز این احساس وجود دارد. منتها این دو گروه به اقتضای شرایط یا به این احساس اهمیت نمیدهند یا پشت گوش میاندازند.
قرائی مقدم افزود: این احساس حالا نسبت به فوتبال نیز تجلی پیدا کرده و اعضایی که خودشان را وابسته به جامعه میدانند میخواهند این اعتراض و طغیان را به هر نحوی نشان دهند. این رفتار در تاریخ ۹هزارساله ایران بیسابقه نیست. وقتی فاصله مردم با حاکمیت زیاد میشود، جامعه کوشش میکند که به هر شیوهای این تضاد را نشان دهد. چه کسی راه را برای تهاجم اعراب در جنگ قادسیه باز کرد؟ چه کسی به مغولها نامه نوشت؟ همین ایرانیها بودند. در نتیجه وقتی فاصله مردم با حاکمیت زیاد شود، اعتماد سلب شود و بیگانگی با حاکمیت ایجاد میشود، مردم به هر کاری، از شمشیر راندن تا شعار نوشتن، دست میزنند».
او در ادامه گفت: «حاکمیت سالها است که فاصلهاش را با مردم بیشتر کرده است. حالا اعتماد عمودی از بین رفته و مردم دیگر اعتمادی به بالادستیها ندارند. این مردم برای نشان دادن اعتراضشان به هر شکلی متوسل خواهند شد؛ یکی از این اَشکال، فوتبال است. خوشحالی مردم از باخت تیم ملی نیز حاصل همین بیگانگی است.
این جامعه شناس افزود: نامه رستم فرخزاد در جریان جنگ قادسیه را در شاهنامه بخوانید. چه کسی در زمان سلجوقیها برای چنگیز نامه نوشت که بیا و ما را نجات بده؟ به قول نظامی در این شعر:
پیرزنی را ستمی درگرفت دست زد و دامن سنجر گرفت
کای ملک آزرم تو کم دیدهام وز تو همه ساله ستم دیدهام
شحنه مست آمده در کوی من زد لگدی چند فرا روی من
بیگنه از خانه برونم کشید موی کشان بر سر کویم کشید
این شعر در وصف شرایط زمان سلجوقیها در ایران سروده شده است. این بیتها برایتان آشنا نیست؟!»
او با اشاره به نگرانیهای کنونی در مورد کاهش حس ملیگرایی در مردم گفت: «شکی نیست که مردم ما هنوز ملیگرا هستند. اتفاقات بعد از بازی ایران و انگلستان نشان نمیدهد که مردم عرق ملی ندارند، اتفاقا برعکس عرق ملی دارند که بخاطر وقایع تلخ در شهرها و مناطق مختلف ایران غمگین شده و متاثر شدهاند.»
قرایی مقدم مقالههایی را که در سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۵ در پیشبینی شرایط امروز نوشته بود یادآور میشود و میگوید: «همه اینها پیشبینی شده بود، اما متاسفانه جدی گرفته نشد؛ دردست گرفتن پرچم انگلستان و شادی از گل زدن انگلستان به خاطر انباشت نارضایتی در مردم است! مردم میخواهند با هر راه و رسمی مخالفت خود را نشان بدهند».
قراییمقدم در ادامه اظهاراتش گفت: «تغییر؛ این اتفاقی است که از ۴ سال پیش تا امروز رخ داده است. جوانان امروز اعلام میکنند که این ما هستیم که زندگی را میسازیم. جوان امروز دیگر آن جوان دیروزی نیست. جوان امروز، مرحله سنتگرایی را پشت سر گذاشته و در مرحله خودخردگرایی است. یعنی جوان امروز از عقل و منطق و اندیشه و دانشی که آموخته پیروی کرده و از همسالانش در محیط و فضای مجازی الگوبرداری میکند. اتفاقی که دیشب بعد از بازی فوتبال افتاد، یک زنگ خطر برای حاکمیت است. همدلی و همبستگی ارگانیکی در ایران در حال توسعه است. ما پیشتر جامعهای مکانیکی بودیم. اما حالا همبستگی مردم در جامعه ارگانیکی شده است. یعنی نسبت مردم به یکدیگر مثل اجزا، بافتها و سلولهای یک بدن است. هر دردی میگیریم همه باخبر میشویم. یعنی همان همدلی و همزبانی که چندسال پیش رهبری هم فرمودند».
این جامعهشناس در توضیح اینکه مردم چه رابطهای بین تیمملی و حاکمیت قایل هستند گفت: «مردم ۴ سال پیش تیم فوتبال را تیم همه ملت ایران میدانستند، اما شرایط از ۴ سال پیش تا امروز تغییر کرده است. فضای مجازی همه چیز را درنوردیده است. شعار زن، زندگی، آزادی شعار بسیار زنده و جنبشانگیزی است و در آینده شرایط کویت و عراق و عربستان و دیگر کشورهای منطقه را نیز تغییر خواهد داد. جامعه ایران امروز همدل شده و هرکه با او همدل نباشد را از خود نمیداند. جامعه امروز رنج سیستانی و کردستانی و کرمانشاهی را احساس میکند.»