اقتصاد۲۴- «آنچه در نظام اسلامی باید رعایت شود عفت و عصمت است. ولو اینکه کسی معتقد به حجاب نباشد باید یک اصولی را رعایت کند و این فقط مختص به زنان نیست.» ابراهیم یزدی ۵ بهمن ۱۳۵۷
«اصلا حجاب اسلامی به معنی پوشیده شدن در چادر و انزوای اجتماعی نیست هدف آن است که زن در جامعه لخت نباشد که وسیله شهوترانی قرار گیرد. وگرنه با مراعات حجاب اسلامی و عدم اختلاط دختر و پسر از نظر اسلام آزادیهای مورد نیاز برای زنان و دختران تامین میشود و آنها از تمام مزایا و حقوق اجتماعی مشروع بهرهمند میشوند.» آیت الله منتظری ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷
در سالهای منتهی به انقلاب، حجاب به یکی از نمادهای مبارزه با حکومت پهلوی بدل شده بود. آیتالله خمینی در مصاحبه با نشریهای بریتانیایی این مساله را به روشنی بیان کرده بود: «تجربه کنونی فعالیتهای ضد رژیم نشان میدهد که زنان بیش از پیش آزادی خود را در آن نوع پوششی که مد نظر اسلام است یافتهاند.»
زن مدرن و پوشش به سبک غربی چیزی بود که بیشتر از هر زمانی در دوره پهلوی دوم رواج یافته بود و مخالفان حکومت پهلوی آن را نشانی از غربزدگی جامعه در دوران پهلوی میدانستند. نوشین احمدی خراسانی در کتاب روشنفکران و حجاب مینویسد: «نوستالژی بازگشت به اصل و اصالت، در عرصههای گوناگون در دهه چهل رواج یافت و این بازگشت به اصل برای نمونه در ادبیات «زن روستایی» و «چادر مادربزرگ» و در تقابل با «زن مدرن و شهری شاغل» نمود مییافت... در تمام این عرصهها نیز بازگشت به اصل جنبهای از «تنفر از غرب» و «تنفر از مدرنیسم» را با خود حمل میکرد و سمبل و ظاهر آن نیز عمدتا در شکل و شمایل «زن مدرن» و در تقابل با حاکمیتی که ظاهرا مدافع این زن مدرن بود بازآفرینی میشد. این روند چند لایه نهایتا سازنده معجونی فرهنگی و زن ستیز بود که جنبش ضدشاه به خوبی تغذیه کرده و بر بستر آن مبارزاتش را سازمان میداد.»
کسانی که در دوران پهلوی متصدی امور دولتی بودند نیز به این مساله اعتراف کردهاند. مثلا در کتاب زندگی نامه فرخرو پارسا میخوانیم: «سی و پنج سال پس از کشف حجاب دوباره چادر و چاقچور بازگشته بود.» البته نویسنده مذکور توجه ندارد که این بازگشت به نوعی واکنش به کشف حجاب اجباری پهلوی اول بود. از قضا خود فرخرو پارسا در دوران تصدیاش، بخشنامهای صادر کرد و به تمام مدارس اعلام میکند که پوشیدن چادر در مدارس ممنوع است و شعار خود را «نه مینیژوپ نه چادر» معرفی میکند.
گروههای چپ نیز پوشش زن مدرن را تقبیح میکردند و به آن زنان لقب «زن عروسک فرنگی» داده بودند. برخی از این گروهها نیز پوشیدن چادر را ترویج میکردند که این مساله بویژه در میان مارکسیستهای مسلمان رایج بود. آنها خود، پس از کنار گذاشتن شدن از عرصه قدرت، در توضیح این امر میگویند که چادر را صرفا به منظور استتار امنیتی استفاده میکردند.
بیشتر بخوانید: جنجالی با نام حجاب
حضور نمادین حجاب در مبارزه علیه حکومت پهلوی راه را برای الزامی شدن آن در سالهای پس از انقلاب هموار کرد. در سال ۱۳۵۷ که زمزمههای اجباری شدن حجاب آغاز شد، طرفداران امام خمینی موضعی کاملا مشخص نسبت به این مسئله داشتند. آنها معتقد بودند که حجاب خواه با تذکر زبانی و خواه با نیروی قهری، باید اجباری شود.
در آن زمان هنوز دیگر گروههای دخیل در پیروزی انقلاب، مانند ملیگرایان و کمونیستها سرکوب نشده بودند و موضع و کلامشان در فضای سیاسی و فرهنگی جامعه تاثیرگذار بود. آیتالله خمینی دو هفته پس از پیروزی انقلاب از لزوم اجباری شدن حجاب گفت و در هفدهم اسفند همان سال تظاهرات گستردهای علیه پوشش اجباری برپا شد. تظاهرات هفده اسفند بارزترین نمود اعتراضات گسترده علیه این تصمیم بود. بیش از پانزده هزار نفر از معترضین در دانشگاه تهران علیه مقررات جدید تظاهرات کردند. زنان معترض شعار میدادند: «حجاب ما صداقت و پاکی»، «زن آزاده حجاب فطری دارد»، «میجنگیم علیه حجاب اجباری» و ...
در برابر، گروههایی نیز در حمایت از حجاب اجباری راهپیمایی کردند. روزنامه کیهان در بخشی از گزارش مفصل خود درباره تظاهرات زنان مینویسد: «۱۵هزار زن که در دانشکده فنی دانشگاه تهران جلسه سخنرانی داشتند به دنبال یک رأیگیری تصمیم گرفتند دست به راهپیمایی بزنند. آنها در حالی که گروهی از مردان همراهشان بودند به طرف نخست وزیری حرکت کردند. زنها شعار میدادند: ما با استبداد مخالفیم و چادر اجباری نمیخواهیم. پیش از ظهر امروز خبرنگار کیهان از دانشگاه تهران گزارش داد که یک گروه از مردان تندرو با شعار «مرگ بر ارثیه رضا کچل» وارد دانشگاه تهران شدند و به نفع چادر و حجاب دست به تظاهرات زدند.»
در واقع بنابر آنچه میتوان از اسناد تاریخی و گزارش روزنامهها فهمید، گروههای موافق با اجباری شدن حجاب، حق انتخاب پوشش را «ارثیه رضا شاه پهلوی» میدانستند و با این روش به نوعی تظاهراتکنندگان هفدهم اسفند را نیز، در فضای انقلابی، به پیروی از رژیم پیشین متهم میکردند.
دولت موقت در آن زمان تلاش بسیاری کرد که مساله حجاب اجباری را حل کند. عباس امیرانتظام، سخنگوی وقت دولت موقت، اعلام کرد نخست وزیر مهدی بازرگان و خانواده اش علاقهمند به حجاب هستند و «خود را ملزم به رعایت آن میدانند، ولی در عین حال قائل به آیه لا اکراه فی الدین هستند.»، اما نهایتا موضع آیتالله طالقانی مبنی بر اینکه اجباری برای حجاب در کار نخواهد بود و اینکه «هیچکس در این مورد اجباری نکرده که زنان بیحجاب باشند یا نباشند و روسری سر کنند یا نکنند» معترضان به حجاب اجباری را آرام کرد و حکومت نیز اجباری شدن حجاب را تا برگزاری رفراندوم به تعویق انداخت؛ اما پس از رفراندوم طرح اجباری شدن حجاب دوباره مطرح شد تا اینکه در سال ۱۳۶۰ رسما اجرا شد.
نکته جالب توجه در اتفاقات اسفند ۵۷ اتحاد دیگر گروههای انقلابی با اسلامگرایان در سرکوب معترضان به حجاب اجباری بود. این گروهها پیشاپیش در جریان «اعدامهای انقلابی» افسران و کارمندان حکومت پهلوی، با انقلابیون اسلامگرا متحد شده بودند و این بار در موضوع حقوق زنان و حق شهروندی آنها را همراهی کردند. جبهه ملی ایران مجموعه مقالاتی با نام زن ایرانی در روند انقلاب ملی را آغاز کرده و در اولین مقاله با عنوان «می خواستند زن ایرانی عروس فرنگی باشد» از حجاب اجباری دفاع کرد. نویسنده این مقاله «ناصر تکمیل همایون» بود که بعدا به اتهام همکاری با ابوالحسن بنیصدر و کمک به اختفای وی زندای شد و از عرصه قدرت کنار گذاشته شد.
همانطور که نوشین احمدی خراسانی نوشته است، حتی زنان مخالف با حجاب اجباری نیز مخالفت خود با حجاب را از منظر آرمانهای انقلاب مطرح کردند و نه از منظر حقوق شهروندی و حق انتخاب پوشش. برای نمونه خانم سیمین دانشور در آن زمان در مورد مسئله حجاب چنین مینویسد: «هر وقت توانستیم این خانه ویران را آباد کنیم، اقتصادش را سر و سامان دهیم، کشاورزی اش را به جایی برسانیم، حکومت عدل و آزادی را برقرار سازیم، هر وقت تمامی مردم این سرزمین سیر و پوشیده و دارای سقفی امن بر بالای سرشان شدند و از آموزش و پرورش و بهداشت همگانی بهرهمند گردیدند، میتوانیم به سراغ مسائل فرعی و فقهی برویم، میتوانیم سر فرصت و با خیال آسوده و در خانهای از پای بست محکم، بنشینیم و به سر و وضع زنان بپردازیم.»
گروههای چپگرا نیز که تمام هم و غمشان امپریالیسم و ستیز با آمریکا بود از حجاب اجباری طرفداری کردند. واکنش مریم فیروز به بالا گرفتن نزاعها درباره مساله حجاب چنین بود: «در تاریخ ایران هرگز کسی مانند آیتالله خمینی پیدا نشده است که زن را آنگونه که درخور مقام اوست ارجمند شمارد، من یک زن و یک مادر هستم و هروقت به یاد جمله امام میافتم که گفته است زن انسان ساز است و قرآنساز است به خود میبالم.»
بیانیه گروه اکثریت سازمان چریکهای فدایی خلق ایران حیرتانگیز بود؛ بیانیهای که در آن حق انخاب پوشش به عنوان مسالهای بورژوایی و نمود بیبند و باری عنوان شده بود: «زنان زحمتکش نه خواستار بیبند و باری به نام آزادی و برابری، بلکه خواهان برابری واقعی زن و مرد هستند. نمایندگان وابسته به سرمایههای بزرگ و انحصارات امپریالیستی میکوشند تا با مخالفت با مسئله حجاب، خود را طرفدار آزادی، بخوان بی بند و باری زنان، قلمداد کنند. دفاع آنان از آزادی، دفاع از فحشا و دفاع از اعتیاد و برپایی عشرتکده و متجلی فرهنگ سرمایهداری است.» گویاترین مورد را شاید بتوان مورد هما ناطق دانست که در میان معترضان اعلام کرد «حجاب برای ما مساله نیست. همه زنان ایران حاضرند حجاب سر کنند اگربه قیمت خلاصی از امپریالیسم باشد.»
اتحادیه کمونیستهای ایران نیز در بیانیهای از زنان معترض به حجاب اجباری درخواست کرد به تظاهرات و اعتراض علیه حجاب اجباری پایان دهند چرا که «حجاب مساله زن کارگر نیست.» سازمان مجاهدین خلق بیانیهای صادر کرد و زنان معترض به حجاب اجباری را متهم به انحراف از مسیر و کمک به ضدانقلاب کرد.
از چند استثنا که بگذریم، منظوراکثریت قریب به اتفاق شخصیتهای سیاسی آن دوره، از راست و چپ و ملیگرا و مذهبی، از رهایی و آزادی، به نوعی رهایی از امپریالیسم غرب بود و مساله دموکراسی و حقوق شهروندی هیچ جایی در گفتار و عمل آنان نداشت. در واقع ملیگرایان حقوق شهروندی و را با غربزدگی مرتبط میساختند و بخشی از چپگرایان آن را نمود امپریالیسم فرهنگی میدانستند.