اقتصاد۲۴- در کمتر از نیم قرنی که از انقلاب اسلامی میگذرد، مسئولان مرتباً از لزوم پیادهسازی «اقتصاد اسلامی» در کشور سخن گفتهاند. از آنجایی که مسئولان اعتقاد دارند دین باید در تمام شئون زندگی جای بگیرد، پژوهشهایی برای ایجاد بنیان حتی در اقتصاد هم صورت گرفته که عموما از فتواها، احادیث و روایات اسلامی گرفته شده که به نوعی امروزی شده است.
از آنجا که مناسبات اقتصادی در صدراسلام تاکنون دچار تحولات عظیمی شده است، امروزه کمتر کسی میتواند «اقتصاد اسلامی» را به عنوان یک نظریه اقتصادی مشخص بپذیرد، چراکه نه متفکران متخصصی دارد که بتواند با نظریات اقتصاد مطرح شانه به شانه بزند نه تمام شئون اقتصاد را در بر میگیرد بنابراین آنچه درباره اقتصاد اسلامی گفته میشود، بیشتر مواردی مثل ربا، مالکیت خصوصی و ... است، نه بررسی مناسبات و روابط پدیدههای اقتصاد و تاثیر آنها بر یکدیگر بلکه بیشتر دستورالعملهای اخلاقی و باید و نبایدهای دینی است که به طور کلی گفته شده است.
تاکنون چندین مناظره با این پرسش مطرح شده است که اصلاً اقتصادی اسلامی داریم یا خیر؟ یکی از این مناظرهها در گذشته میان دو چهره روحانی، «آیتالله علوی بروجردی» و «عبدالحسین خسروپناه» انجام شد. بروجردی اعتقاد داشت اقتصاد اسلامی به معنی مکتبی جدا از اقتصاد کاپیتالیستی و اقتصاد سوسیالیستی وجود خارجی ندارد و درست نیست و خسروپناه باور داشت «اقتصاد تنها علم نیست، بلکه در همه مکاتب دنیا یک ساحت اقتصاد عبارت از مکتب اقتصاد و ساحت دیگر حقوق اقتصادی است.»
مناظره دیگری نیز با همین دغدغه چندی پیش برگزار شد. دکتر موسی غنینژاد استاد دانشگاه صنعتی شریف و دکتر مسعود درخشان استاد دانشگاه علامه طباطبایی دو اقتصاد لیبرالی و اقتصاد اسلامی را مورد بررسی قرار دادند که این مناظره بسیار هم بر سر زبانها افتاد.
دکتر درخشان در این مناظره میگفت: «من طرفدار سیاستهای اقتصادی بر اساس مبنای اسلام هستم یعنی سازمان برنامه ما و بانک مرکزی ما باید اسلامی عمل کند... چرا تغییرات ساختاری به وجود نمیآید؟ از دیدگاه بنده پاسخ این است که روحیه و تفکر انقلابی در بین مسوولان و دولتمردان، صنعتگران، فعالان اقتصادی و اقتصاددانان کمرنگ شده است.»
بیشتر بخوانید: سکوت معنادار مرکز آمار درباره نرخ تورم
در مقابل موسی غنینژاد در این مناظره میگفت: «اقتصاد را باید علمی نگاه کرد و اجازه تحلیلهای غیر علمی را نداد.» و این ایده را پیش میبرد که چیزی به عنوان اقتصاد اسلامی نداریم.
امروز شاید کمتر کسی باشد که نام و مضمون اقتصاد لیبرال را نشنیده باشد؛ باوری که همواره بر مبنای پشتیبانی شدید از اقتصاد بازار و مالکیت خصوصی در شیوههای تولید است. اقتصاد اسلامی، اما اصطلاحی است با عمری نه چندان طولانی که هر چند هنوز ظاهرا مفهوم واحدی برایش تعریف نشده، اما اکثرا به معنای دانش اقتصاد یا فعالیتها و فرآیندهای اقتصادی بر مبنای اصول و آموزههای اسلام، معرفی میشود.
فقهای اسلامی درباره اقتصاد اسلامی نظریات بسیاری ابراز کردهاند. طبق بیشتر منابع آغازگر ایده اقتصاد و بانکداری اسلامی نظریان فقیهی شیعه و عراقی به نام محمدباقر صدر بوده که مخالف سیاسی نظام وقت عراق بوده و آثاری مانند «اقتصادنا» و «بانک بدون ربا» در اسلام را تالیف کرده است.
اغلب صاحبنظران اقتصاد اسلامی همچون محمدباقر صدر معتقدند اقتصاد اسلامی را میتوان به صورت قسمتی از علم اقتصاد دانست، در این صورت، اقتصاد اسلامی نه علم مستقل قلمداد میشود و نه ماهیت علمی علم اقتصاد را نفی میکند. بلکه اقتصاد اسلامی، یک مکتب اقتصادی در کنار سایر مکاتب اقتصادی است.
منتقدان باور دارند اقتصاد اسلامی را تنها میتوان به عنوان بخشی از حوزه اقتصاد دستوری بر روی اقتصاد اسلامی دانست و تمام تلاشهایی که تا کنون در این زمینه انجام شده به علت روش شناسی نادرست، عدم دقت در تعاریف اولیه و پیشفرضها، عدم مشاهده صحیح پدیدهها، عدم تمایز بین تغییرات مقتضی زمان و مکان در جوامع بشری و همچنین عدم درک صحیح علم و روش علمی در کلیت خود و حوزه توصیفی علم اقتصاد به طور اخص با ایرادات فراوانی همراه است. همچنان برخی آن را تقلیدی از اقتصاد سنتی میدانند که فقط به آیات قرآن و سنت مزین شده و در عمل چیزی بیش از کنترل دولتی و ناکارآمد اقتصاد نیست.
با وقوع انقلاب اسلامی گروههای متعددی شروع به واکاوی بیشترایده اقتصاد اسلامی کردند. با تصویب قاون بانکداری اسلامی در ایران حجم این مطالعات بیشتر هم شد. تا جایی که حتی در دهه ۷۰ دانشگاههایی مثل دانشگاه پیام نور رشته اقتصاد اسلامی را در دوره کارشناسی ارشد راهاندازی کردند. امروز هم دانشگاههای تهران، تربیت مدرس، شهید بهشتی و علامه طباطبایی این رشته را دارند. دانشگاه امام صادق نیز از جمله دانشگاههایی بود که برای اولین بار رشته معارف اسلامی و اقتصاد را وارد دروس دانشگاهی رشته اقتصاد کرد.
مهمترین اقدام انجام شده در راستای اسقرار اقتصاد اسلامی در کشور، پس از پیروزی انقلاب با تلاش برای حذف ربا از نظام بانکی با تأسی از نظریۀ بانکداری بدون ربای شهید صدر انجام گرفت. مبنای تدوین قانون بانکداری بدون ربا در سال ۱۳۶۱ در کشور، نظریۀ شهید صدر بود، اما با گذشت نزدیک به چهار دهه از انقلاب، عملکرد نظام بانکی درخصوص پیاده سازی این نظریه، به گونهای بوده که ازسوی صاحبنظران اقتصادی با انتقادهای فراوان روبهرو بوده است.
در واقع کسانی که داعیهدار اقتصاد اسلامی هستند، معتقدند که بانکداری بدون ربا تنها بخشی از تز بانکداری اسلامی به حساب میآید و سایت پژوهشکده پولی و بانکی کشور مواردی همچون توزیع عادلانه تسهیلات و خدمات بانکی بین بخشها و اقشار مختلف جامعه، تعیین عادلانه نرخهای سود تسهیلات و سپردهها متناسب با شرایط اقتصادی جامعه، تقید به موازین اخلاقی همچون صداقت، شفافیت، امانتداری، انضباط و نظم، وفای به تعهدات و پیمانها، مسئولیتپذیری، پاسخگویی و قانونگرایی، رعایت حقوق مشتریان و... را نیز جزئی از بانکداری اسلامی به حساب آورده است که البته بسیاری از موارد صرفاً «ارزش اخلاقی» داشته و، چون مناسبات اقتصاد را بررسی نکرده و تخصصی در این زمینه ندارد، ضمانت اجرایی خاصی برای آن وجود نداشته است.
هادی حقشناس کارشناس اقتصادی که از منتقدان ایده اقتصاد اسلامی است، میگوید: «ما هیچ تعریفی از نظام اقتصادی اسلامی جز برخی احکام و فتواهای پراکنده نداریم، منظورم تئوری و مدلی است که بگویند اگر این را پیاده کنیم، اقتصاد اسلامی عملی خواهد شد. در ایران هم در تمام سالهای پس از انقلاب مهمترین قانونی که داشتهایم قانون بانکداری اسلامی بدون ربا در سال ۶۱ بوده و اصلاحاتی که اخیرا با استقرار هیات فقهی در ساختار نظام بانک مرکزی انجام شد.
پس سوال این است که وقتی از اقتصاد اسلامی سخن میگوییم، به دنبال چه هستیم؟ هدف تمام مکاتب اقتصادی در نهایت روشن است؛ رفاه شهروندان. نماد اقتصاد اسلامی، نبودن رباست. ربا امروز در اذهان با بهره بانکی تداعی میشود. امروز نرخ بهره در اقتصاد کشور ما که ادعای اسلامی بودن دارد حتی از کشورهایی که پیرو سرمایهداری هستند هم بالاتر است. درحالی که اگر ما طبق مبانی علم اقتصاد رفتار میکردیم و اقتصاد را به جای دادن دست دولتیها و خصولتیها، رقابتی اداره میکردیم، قطعا گام بلندی به سمت آموزههای اقتصادی برمیداشتیم»
به اعتقاد این کارشناس، بزرگترین اشتباه طرفداران اقتصاد اسلامی این است که اقتصاد اسلامی را در مقابل اقتصاد غربی قرار میدهند. او میگوید: «مگر علم پزشکی، فیزیک یا جامعهشناسی را غربی و شرقی میکنیم که برای اقتصاد این کار را انجام دهیم؟ در ایران همواره پیاده شدن اقتصاد رقابتی به نفع مردم تمام شده، مثال ساده آن بانکهای خصوصی (هرچند که به معنای واقعی خصوصی نیستند) است که از زمانی که آمدند، رفتار بانکهای دولتی تغییر کرد یا از زمانی که نانواییهای دولتی آمدند، رفتار نانواییهایی که آرد دولتی میگیرند عوض شد. همین مثالهای کوچک نشان میدهد که رقابت منجر به این میشوند که تولیدکننده حق را به شهروندان بدهد. این همان نهایت راهبرد اقتصاد رقابتی است.
امروز نرخ بهره ما بالای ۲۰ درصد در بانک و بیش از ۳۰ درصد در بازار است، اگر اقتصاد رقابتی پیاده شده بود و حاصل آن بهره یکی، دو درصدی میشد حاصل قطعا به آموزههای اسلام نزدیکتر بود. بگذارید یک مثال روشن بزنم؛ کشور ترکیه. ترکیه با تمام کشورهای دنیا ارتباط دارد، اما سال گذشته تنها یک متغیر که همان نرخ بهره بود را به صورت دستوری دستکاری کرده و کاهش داد. چرا که باور داشت نرخ بهره بالا ربا است و حرام. نتیجه آن کاهش دستوری امروز تورم ۷۰ درصدی ترکیه است. اگر این نرخ را دستکاری نمیکرد امروز وضعش این نبود.»