اقتصاد۲۴-بر این اساس، معادله «مشارکت» در انتخابات ایران به یکی از مسائل اصلی حوزه سیاسی کشور بدل شده است. محمدجواد حقشناس فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است مردم ایران دیگر بدون اطمینان از اصلاحات بنیادین، حاضر نیستند در آوردگاههای سیاسی مشارکت کنند.
اصلاحاتی که بهزعم حقشناس از یک طرف باید رقابت واقعی را در بطن انتخابات معنا کرده و از سوی دیگر، زمینه تاثیرگذاری رای مردم در سرنوشت نهایی کشور را ایجاد کند. به اعتقاد این فعال سیاسی، بدون این اصلاحات اساسی که از طریق پایان دادن به استصواب بهرسمیت شناختن احزاب، حضور نخبگان حوزههای مختلف در مجلس خبرگان و... شکل میگیرد، توقع حضور نسلهای مختلف ایرانی در انتخابات بیشتر به رویایی در دوردست شبیه است تا واقعیتی که بتوان روی آن حساب جدی باز کرد.
آیا کشاندن مردم پای صندوقهای رای در شرایط فعلی با ساز و کارهای انتخاباتی فعلی ممکن است؟
مهمترین بحث در افزایش مشارکت انتخاباتی، وجود عنصر رقابت است؛ اگر مفهوم «رقابت» را از فعالیتهای سیاسی و امر انتخابات حذف کنیم؛ انتخابات کارکرد اصلی خود را از دست میدهد، چون ریشه کلمه انتخابات از نظر بنیادین یعنی امکان گزینش افراد از میان گزینههای مختلف برای بهدست گرفتن مدیریت در فضای حکمرانی و سیاسی کشور.
اما اگر انتخابات از فضای اصلی که عنصر رقابت است، خالی شود، عملا انگیزه مشارکت بالا از شهروندان که صاحبان اصلی کشورند، از آنها گرفته میشود و نهایتا انتخابات از رونق میافتد. مساله مهم بعدی، مساله اثرگذاری است؛ اگر رایدهندگان احساس کنند، حضور آنها پای صندوقهای رای اثرگذار خواهد بود و میتوانند در سرنوشت خود آنها و آینده کشور تاثیرگذار باشد، انگیزه بیشتری برای حضور پای صندوقهای رای پیدا میکنند.
اغلب موضوعاتی که شما اشاره میکنید، ایجابی هستند، اما در برخی دورههای انتخاباتی ایران شاهد بروز دلایل سلبی برای مشارکت در انتخابات هستیم. یعنی مردم در انتخابات حاضر میشوند تا فلان فرد و گروه تندرو پیروز انتخابات نشوند و محدودیتها را افزایش ندهند. یک چنین گزارههایی را در افزایش مشارکت موثر میدانید؟
درست است، در واقع، پس از نقش «رقابت» و «تاثیرگذاری» به مفهوم مهم دیگری میرسیم که مساله تهدید است. اگر جامعه احساس کند در صورت عدم مشارکت در انتخابات، ممکن است قدرت به دست افراد و جریاناتی بیفتد که ساحت جامعه و مردم را با مشکلات جدی مواجه کند، برای اینکه کشور دچار مشکل نشود و تهدیدات را پشت سر بگذارد، ممکن است مردم وارد اتمسفر انتخابات شده و مشارکت در برخی برههها در انتخابات بالا برود.
بیشتر بخوانید: پیشنهاد نامگذاری خیابانی در تهران به نام «استاد مشایخی»
این گزارهها ابعاد متفاوتی هستند که میتوانند منجر به کاهش یا افزایش مشارکت مردم در انتخابات شوند. البته به جز این سه عنصر، اگر جامعه رایدهنده احساس کنند که انتخابات از سلامت کافی برخوردار نیست و اعتماد کافی به مجریان و برگزارکنندگان نداشته باشند، باز هم احتمال کاهش مشارکت در انتخابات محتمل است.
برخی تحلیلگران انتخابات ۱۴۰۲ را انتخابات مهمی میدانند. انتخاباتی که پس از دو انتخابات کمرمق ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ و پس از رخدادهای اعتراضی تابستان و پاییز ۱۴۰۱ قرار است برگزار شود. بیمها و امیدهایی درباره این انتخابات مطرح میشود، اما آیا میتوان مشارکت مطلوبی را برای این آوردگاه پیشبینی کرد؟
فکر میکنم همه چیز بستگی تام به اراده حاکمیت دارد. اگر رفتاری که در انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ اتخاذ شد و نتیجه آن منجر به روی کار آمدن یکی از ضعیفترین مجالس و دولتها طی دهههای اخیر شد، دوباره تکرار شود، انتخابات پیش رو در سال ۱۴۰۲ همراه با کاهش بیشتر مشارکتها خواهد بود. معلولی که امروز با عنوان مجالس و دولتهای ضعیف است، برآمده از علتی است که میتوان آن را ذیل عنوان کاهش مشارکت مردم در امر انتخابات دستهبندی کرد.
از سوی دیگر کاهش مشارکت هم معلول علت دیگری است که لوث شدن و از بین رفتن مفهوم انتخابات است. موضوعی که یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی سال ۵۷ است. مهمترین دستاورد انقلاب سال ۵۷، جمهوریت و توجه به امر انتخابات است؛ لذا وقتی به این دو انتخابات اخیر نگاه میشود که براساس خوانش خاص نظارت استصوابی شکل گرفته و مبتنی بر این خوانش رایدهندگان از انتخاب گزینه موردنظرشان بهرهمند نیستند، مردم انتخابات را پرحرف و حدیث دانسته و رای خود را بیثمر ارزیابی میکنند، پس دلیلی هم برای مشارکت در انتخابات احساس نمیکنند. اگر قرار باشد انتخابات پیش رو هم ادامه روندهای اخیر حاکمیت باشد، بدون تردید در سال ۱۴۰۲ هم با کاهش مشارکت جدی مردم در امر انتخابات روبهرو خواهیم بود.
ماندگارترین صحنه گزینشهای انتخاباتی دو دوره اخیر (۱۳۹۸ و ۱۴۰۰) از نظر شما چیست؟ وقتی به این آوردگاههای انتخاباتی فکر میکنید کدام رخداد بیشتر در ذهن شما طنینانداز میشود؟
یکی از تصاویری که در تاریخ انتخابات کشورمان ماندگار است، رایهای باطله است که توانست در میان نامزدهای انتخاباتی، مقام دوم را پس از فردی که امروز کلیددار پاستور است به دست بیاورد. جالب اینجاست این آرای باطله جدا از ۶۰ درصد شهروندانی بود که اساسا در انتخابات شرکت نکردند. بنابراین اگر تحول شگرفی در انتخابات اسفند امسال رخ ندهد، یک زمستان سرد انتخاباتی در انتظار کشورمان خواهد بود.
وزیر کشور اخیرا اعلام کرده که انتخابات ۱۴۰۲ با مشارکت ۶۰ درصدی مردم برنامهریزی میشود. آیا از طریق بخشنامه و دستور و آییننامه میتوان مشارکت در انتخابات را بالا برد یا تضامین دیگری هم نیاز است؟
این نوع اظهارات مانند این است که فردی یک خودروی آخرین سیستم را وارد منطقه سنگلاخ و باتلاقی کند، بعد به راننده فرمان دهد که باید با سرعت بالای ۲۰۰ کیلومتر در باتلاق حرکت کنی! عقل سلیم در برابر یک چنین اظهاراتی، پاسخهای متفاوتی میدهد. بالا رفتن مشارکت در انتخابات مستلزم شرایط جدید، نگاه تازه و الگوهای نوین است. بدون این ملزومات، این اظهارات به جز رویایی در دوردست مفهومی ندارند.
در انتخابات ترکیه کشور همسایه ایران، شاهدیم یکی از فعالان سیاسی این کشور که حکم یک سال زندان را داشت در انتخابات شرکت کرده، رای میآورد و مستقیما از زندان راهی پارلمان این کشور میشود. در یک چنین شرایطی آیا مشارکت بالای ۹۰ درصدی مردم در انتخابات این کشور تعجب دارد؟
واقع آن است که محتوای قانون اساسی ایران، مطلوب است. در واقع روی کاغذ کمتر از وضعیت ترکیه نیستیم، اما متاسفانه در خلال سالهای اخیر عملا هسته سخت قدرت به سمتی حرکت کرده که روح قانون اساسی از پیکره آن جدا شده است. از قانون اساسی ایران جز پوستهای باقی نمانده است. اگر مجلس اول شورای اسلامی را نگاه کنید، متوجه میشوید که گروههای مختلف هر کدام به اندازه جایگاه خود سهمی در مجلس دارند. اگر به روند مجلس اول بازگردیم، دیگر مردم ما در آرزوی انتخابات ترکیه نخواهند بود و نشاط سیاسی مطلوبی بر کشور حاکم میشود.
اما برای دستیابی به یک چنین شرایطی چه باید کرد؟ راهحل افزایش مشارکت چیست؟
در گام نخست باید از جناب آقای رییسی و دولت سیزدهم بخواهیم به خاطر ناکارآمدی، ناتوانی و پیروزی در انتخاباتی حداقلی استعفا دهند تا کشور در اسفند ماه سال جاری به سمت یک انتخابات سهگانه مجلس، ریاستجمهوری و خبرگان برود. پیشنهاد دوم من این است که مجلس برای اینکه نام نیکی از خود به یادگار بگذارد به سمت حذف استصواب برود تا روندی که در مجلس پنجم شکل گرفته بود از میان برود. کشور به تصویب قانونی تمامعیار برای نظام انتخابات کشور نیاز دارد.
قانونی که هم انتخابات مجلس و شورا و هم ریاستجمهوری و خبرگان و هم رفراندوم را پوشش دهد. این نظام انتخاباتی، شورای نگهبان را در جایگاه نظارت خود قرار میدهد. تصمیمی که عملا گامی جدی برای برقراری انتخابات آزاد و بازگشت امید مردم به صندوقهای رای را فراهم میکند. گام سوم اصلاحات ضروری هم به نظرم درخصوص مجلس خبرگان است. مجلسی که به خاطر یک قرائن نادرست در انحصار روحانیت قرار گرفته باید از این انحصار خارج شود. همه افراد واجد، نخبه و خبره شرایط در حوزههای مختلف باید شانس حضور در مجلس خبرگان را داشته باشند.
در مجلس موسسان و خبرگان اول هم یک چنین شرایطی را شاهد بودیم. حتی چهرههایی، چون مهدی بازرگان و سایر افراد مکلا هم در این مجلس حضور داشتند؟
در قانون اساسی هم زمانی که درباره خبرگان بحث میشود، منظور فقط خبره فقهی نیست؛ چراکه شأن رهبری فقط شأن فقاهت نیست. در قانون اساسی آمده که رهبری باید مدبر باشد، مدیر باشد، آشنا به حوزه سیاسی داخلی و خارجی، نظامی، اقتصاد و... باشد.
اگر رهبری یک چنین شرایطی را نیاز دارد، مجلس خبرگان هم باید مجلسی متشکل از این وجوه باشد. بنابراین باید نخبگانی از عرصههای سیاسی، حقوق، اقتصاد، جامعه و... در مجلس خبرگان حضور داشته باشند. البته یکی از شؤون مهم مجلس خبرگان، حضور فقها است. معتقدم اگر مجلس خبرگان از یک چنین انحصار غیرکارکردی خارج شود، عملا میتوان در اسفند ماه امسال انتخابات سهگانهای را با حضور قابل توجه مردم برگزار کنیم. در این صورت مردم ایران هرگز غبطه مشارکت ۹۳ درصدی مردم ترکیه در انتخابات را نخواهند خورد.
همانطور که در انتخابات دوم خرداد ۷۶ هم بسیاری از کشورهای منطقهای و بینالمللی ازجمله ترکیه، تحت تاثیر انتخابات ریاستجمهوری ایران و پیروزی سیدمحمد خاتمی قرار داشتند.
در سال ۷۶ تمام جهان به انتخابات ایران چشم دوخت. در سال ۹۲ هم اِشل کوچکتری از مشارکت بالا شکل گرفت؛ لذا فکر میکنم این امکان وجود دارد، تنها راه ایجاد وفاق میان مردم و هسته سخت قدرت هم رسیدن به یک چنین جایگاهی است. البته اینکه آیا هسته سخت قدرت، تن به یک چنین اصلاحاتی میدهد یا نه؟ بحث دیگری است. تجربهها حاکی از مقاومت در برابر هر نوع اصلاحی است.