اقتصاد۲۴- پیش از فیلم طلاخون هم مستندی به نام مهین به کارگردانی محمدحسین حیدری دربارهی مهین قدیری و قتل هایش ساخته شده بود. اما مهین قدیری که بود؟
مهین قدیری متولد سال ۱۳۵۶ و ساکن قزوین بود. او در ۱۴ سالگی ازدواج کرد. مهین با همسر معتاد و دو دختر کوچکش که یکی از آنها معلول بود، زندگی میکرد.
بعد از تصادف و مشکلات مالی زیادی که برایش پیش آمد به فکر قتل زنهای مسن افتاد. او ۵ زن را با آبمیوه، مسموم و سپس با روسری خفه کرد و بعد از سرقت طلا و زیورآلات شان، جسد آنها را در حاشیه قزوین انداخت. مهین قدیری سرانجام در سال ۱۳۸۸ دستگیر و به جرم قتل، به قصاص محکوم گردید.
اگرچه مهین قدیری زنی نسبتا سنتی بود و سواد چندانی هم نداشت، اما به اعتراف بازپرسان و مسئولین پرونده اش بسیار بسیار باهوش بود. قتلهای او بسیار حساب شده بودند. او هیچ اثری از خود به جای نمیگذاشت. اگرچه در ابتدا قربانیان خود را با روسری خفه میکرد، اما بعد از چند مورد، ترجیح داد از کیسه پلاستیکی استفاده کند تا به او مشکوک نشوند و پلیس گمان کند که قتلها به هم ارتباطی ندارند. محل رها کردن جنازهها از هم فاصله داشت و او میدانست چگونه جنازهها را رها کند که کسی محدوده قتلها را تشخیص ندهد.
بیشتر بخوانید: حکم عجیب برای قاتل دختر ۱۵ ساله!
مهین بریدههای روزنامههایی که به قتلهای او میپرداختند جدا کرده و کنار هم میگذاشت تا بتواند اطلاعات به دست آمده از او را حلاجی کرده و قتلهای بعد خود را حساب شدهتر طراحی کند.
اولین قتل مهین مربوط به پیرمرد صاحب خانه اش بود را که گویا به او پیشنهاد ازدواج داده بود. او با چند ضربه پیرمرد را به زمین انداخت و سپس با طناب خفه اش کرد. سپس به تنهایی جسد پیرمرد را درون یک گونی قرار داد و او را در خودرو خود گذاشت و در یکی از جویهای اطراف قزوین رها کرد. قدرت جسمانی او به حدی بود که بسیاری از بازپرسان در ابتدا گمان داشتند او قتلها را با کمک همدستانش مرتکب شده است.
این ظن هنوز هم وجود دارد که همسرش در برخی قتلها به او کمک کرده است. با این حال، آنچه مشخص است این است که مهین قدرت جسمانی زیادی داشته و حمل جنازهها را به تنهایی انجام میداده است.
اگرچه مهین قدیری از ضریب هوشی فراوانی برخوردار بود، اما یک گنگستر نبود و در برخی زمینهها سادگی فراوانی از خود بروز میداد. او برای تهیه داروی خواب آور به خیابان ناصرخسرو تهران میرفت.
داروفروشان ناصرخسرو داروی خواب آور ساختگی خود را که ترکیبی ناشیانه از چند قرص خواب آور مانند دیازپام و لورازپام بودند، به اسم قرص خواب آور خارجی به او میفروختند.
همچنین، مهین بعد از قتل پنجم خود به ناصرخسرو رفت تا اسلحه بخرد، اما یک سلاح تقلبی به او فروختند و پولش را بالا کشیدند. به جز این، طبق اعتراف خود مهین، نقشه قتل زنان مسن زمانی به ذهنش خطور کرد که فردی با وعده وام کلان از او چند فقره چک گرفت و بدون دادن وام، چک هایش را فروخت. اینها همه نشان میدهند که مهین قدیری در برخی زمینهها بسیار ساده لوح بود و نمیتوانست نقشه هایش را به خوبی عملی کند.
تماشای فیلم اعترافات مهین قدیری شوکه کننده است. او در مورد قتل پیرمرد صاحب خانه میگوید؛ در ابتدا قدرت بلند کردن او را نداشتم، اما از خدا و ائمه کمک خواستم و آنها را صدا زدم و ناگهان در دستان خود نیروی فراوانی احساس کردم. او همچنین، چند بار بعد از قتل، از خدا خواست که کمکش کند تا نقشه اش لو نرود و کسی جنازهها را پیدا نکند.
مهین اختلافات شدید و زیادی با خانواده به خصوص مادر خود داشت. او در اعترافاتش از این گله کرد که اگر خانواده و به خصوص مادرش به او کمک کرده و قرضهای او را میدادند مرتکب قتل نمیشد.
برخی روانشناسان میگویند علت انتخاب زنهای مسن توسط مهین این بود که آنها به نوعی او را به یاد مادرش میانداختند و او با قتل زنهای مسن سعی داشت از مادرش انتقام بگیرد. البته خود او این حرف را رد کرده و گفته بود زنان مسن را به قتل میرساند، چون آنها عمر خود را کرده و دنیا را دیده بودند و به همین دلیل، دلش برای آنها نمیسوخت. با این حال، شاید در ضمیر ناخودآگاه او حس انتقام از مادر هم وجود داشت.
رابطه مهین با همسر معتادش هم زیاد خوب نبود. همسر او بی قید بود و هیچ کمکی به مهین نمیکرد. دیگر اعضاء خانواده او هم توجهی به او نداشتند و همین امور او را به نفرت از خانواده واداشت. باید توجه داشت که یکی از قربانیان مهین خاله همسرش بود.
مهین در برخی بازسازیهای قتلها شروع به گریه میکند، اما در برخی توضیحاتش نشانهای از پشیمانی وجود ندارد. او در ابتدا به سه فقره قتل اعتراف کرد و سپس یک فقره قتل دیگر را هم قبول کرد، اما از پذیرش دو فقره قتل امتناع کرد.
یکی از این قتلها مربوط به خاله شوهرش میشد و دیگری مربوط به پرزنی بود که داروی خواب آور رویش جواب نداد و مهین بعد از کشیدن کیسه روی سرش، با ضربات سنگ او را کشته بود. برخی معتقدند احساس عذاب وجدان از این دو قتل باعث شد مهین اعتراف نکند؛ حس خیانت به خانواده همسر و سنگدلی در قتل، احساساتی بودند که مهین دوست نداشت آنها را بپذیرد. با این حال، برخی اعترافات او نشان میدهد که او در برخی موارد احساس عذاب وجدان نداشت.
به طور مثال، او در جلسه بازپرسی و حین صحبت با یکی از مسئولین قضایی به او میگوید: دیدی چگونه جنازهها را وکیوم میکردم؟
همچنین، بعد از اینکه به مهین گفته میشود یکی از گردنبندهایی که برنداشته طلای سفید بوده است، مهین با احساسی پشیمانی میگوید؛ای وای … من فکر میکردم بدل است.
این جملات نشان از این دارد که او در برخی موارد به قتل هایش به چشم یک کار یا حرفه نگاه میکرده و هر چه تعداد قتل هایش بیشتر میشده این نگاه هم تقویت میشده است.
در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۸ زنی ۶۰ساله که موفق به فرار از دست مهین شده بود، شناسایی شد. او گفته بود که در مقبره چهار انبیا یک زن جوان پیش او آمده و گفته که او شبیه مادرش است و میخواهد کمکش کند و او را سوار خودروی رنو کرده است.
مهین قدیری برای انجام نقشه اش از سوار شدن این زن در صندلی جلو جلوگیری میکند و در ادامه مسیر یک پاکت آبمیوه ساندیس را با ادعای اینکه نذری است پس از قرار دادن نی به او تعارف میکند، اما زن با توجه به هشدارهایی که داده شده بود آبمیوه را نمیخورد و از آنجا که راننده تغییر مسیر داده بود به زور از خودرو پیاده میشود.
مدتی بعد یکی از مسئولین ارشد پلیس به مقبرۀ چهار انبیا رفته و خودرو خود را بیرون محوطه این زیارتگاه پارک میکند. خودرو این مسئول جریمه میشود و او بعد از رویت برگه جریمه به یک ایده بکر میرسد. او حدس میزند که شاید خودرو قاتل هم که به گفته زن فراری رنو زرد بود و چند شاهد دیگر هم از قبل این را تایید کرده بودند، جریمه شده باشد. این مساله با استعلام از نیروی انتظامی تایید میشود.
با بررسی پلیس مشخص میشود صاحب خودرو یک بار دیگر در سال ۱۳۸۵ هم به عنوان مظنون به قتل دستگیر شده، اما محکوم نشده بود. عکس این فرد به زن فراری نشان داده میشود و او تایید میکند که صاحب عکس همان قاتل است. پس از انجام تحقیقات ساعت ۱۵ روز پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸ و در حدود ساعت ۳۰دقیقه بامداد پلیس وارد خانهٔ قدیری در منطقه مینودر شده و او را دستگیر میکند.
به گفته تمام مسئولین پرونده مهین قدیری مهمترین عامل در موفقیت او قدرت به شدت بالایش در برقراری ارتباط با زنان و مردان بوده است. مهین به راحتی میتوانست با زنان گرم بگیرد و آنها را مجاب کند که سوار خودرو او شده و آبمیوه مسموم را بخورند. این عامل در پیشبرد قتلهای او بسیار مهم و تاثیرگذار بود.
آنطور که مستند مهین ادعا کرده در تابستان ۱۳۸۸ و در زمانی که خیال مسئولین شهر قزوین بابت دستگیری مهین آسوده شد، قتل دیگری در این شهر اتفاق افتاد و این بار هم مقتول یک زن مسن بود.