اقتصاد۲۴- تغییراتی که ابتدا توسط برخی چهرههای با نفوذ در جناح راست، تئوریزه شد و سپس توسط بازوهای رادیکال این طیف سیاسی، طی سالها و دهههای مستمر اجرایی شدند تا جایی که برخی معتقدند جمهوریت نظام طی سالهای ۹۸ و ۱۴۰۰ به ضعیفترین دوران خود رسیده است.
خاتمی که در کشاکش رخدادهای اعتراضی تابستان و پاییز ۱۴۰۱ در خصوص برخی تندرویها هشدار داده بود، این روزها نسبت به برداشتن آخرین گامها برای تبدیل جمهوری اسلامی به حکومت اسلامی هشدار میدهد. علی شکوریراد، فعال سیاسی و سخنگوی جبهه اصلاحات برای تحلیل چنین استحاله و تغییری، به گذشته باز میگردد. به روزها و ایامی که پس از فوت امام (ره) برخی افراد و جریانات عینیت بخشیدن به ایده «حکومت اسلامی» را کلید زدند و طی همه سالهای گذشته برای شکلگیری آن تلاش کردند.
از منظر فعالان سیاسی، مهمترین اقدام برای شکلگیری چنین ساختاری، خالی کردن نهادهای انتخابی از محتوای اصلی خود بود. در واقع برای فربهسازی «حکومت اسلامی» لازم بود که «جمهوریت نظام» تضعیف شود. بنابراین انتخابات به عنوان مهمترین نماد جمهوریت، مورد تاخت و تاز این گروهها قرار گرفت. اما شکوریراد معتقد است، این معادله به همین سادگی حل نخواهد شد و معتقد است، تحولات تازهای در پس این تغییرات در راه خواهد بود.
تصویب قانون انتخابات در مجلس یازدهم با انتقادات دامنهداری از سوی بزرگان کشور، فعالان سیاسی و تحلیلگران مواجه شده است. سید محمد خاتمی شب چهارشنبه در جمع فعالان اصلاحطلب و مشاوران خود از واژه «خودبراندازی» برای تحلیل قانون جدید انتخابات در مجلس استفاده کرد. نظر شما درباره این نوع تصمیمسازیها چیست؟
بیشتر بخوانید: چالشهای دولت رییسی و مجلس یازدهم در سال پایانی این مجلس
«خودبراندازی» واژهای است که سید محمد خاتمی در بیانیه قبلی خود هم از آن استفاده کرده بود. حرف درستی هم هست. در واقع به نظر میرسد، مهمترین چالش و بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی در شرایط فعلی، نظام تصمیمسازیهای موجود کشور است. سیاستگذاریهای فعلی در حال محو کردن جمهوریت نظام است. در واقع براندازان اصلی کسانی هستند که به دنبال حذف جمهوریت نظام و تبدیل آن به «ناجمهوری» هستند.
اتفاقا این افراد و جریانات رادیکال از اسلام و اسلامیت هم تفسیرهایی دارند که با اسلام حضرت رسول تناقضهایی دارد. بنابراین روند تغییر هم در لفظ و محتوای جمهوریت و هم در معنای اسلامیت در حال وقوع است. تغییراتی که از بطن آن عنوان جمهوری اسلامی باشد، اما محتوای جمهوری اسلامی وجود نداشته باشد، این نوعی خود براندازی است که سید محمد خاتمی هم به آن اشاره کرده است.
این افراد و جریانات در قانون انتخابات اخیر، تمام گزارههایی که مقداری کمک میکرد تا مردم انتخاب و رایی اثرگذار داشته باشند، مسدود میکنند. در واقع شاکلهای باقی میماند که هر چند نام آن انتخابات است، اما محتوای انتخابات آزاد و رقابتی در آن وجود ندارد. انتخابات از منظر امام (ره) و ملت در راستای این هدف کلی بود که اراده ملت در اداره کشور جاری شود. اما انتخاباتی که قرار است پس از تغییر این قانون انجام شود، باعث مسدودسازی مجاری اراده ملت میشود. شاکلهای و اسمی از انتخابات باقی میماند تا مبتنی بر آن بگویند، انتخابات برگزار میشود.
اما چه شد که پس از رحلت امام (ره) و تشکیل دولتهای سازندگی و اصلاحات، کشور به سمت و سویی رفت که قانون اساسی سال ۵۸ تغییر کرد و جمهوریت نظام و نهادهای انتخاباتی تضعیف شدند؟
ماجرا از جایی شروع شد که نتیجه برخی انتخابات در کشور برخلاف میل برخی افراد و جریانات رقم خورد.
بنابراین جمعبندی شد که انتخابات را به صورت تدریجی از خاصیت اصلی خود که جاری شدن اراده ملت در تعیین سرنوشت خود و اداره کشور است، تهی کنند. روند تئوریزه کردن چنین ایدهای توسط آقای مصباحیزدی صورت گرفت. ایشان مدعی بود که اساس انتخابات و رای مردم معنایی ندارد و کسی که سکان هدایت را در حکومت اسلامی به دست دارد، وصل به خداست. فقط به خداوند (و نه مردم) پاسخگو است، نیازی به رای مردم ندارد و اراده خداوند را او روی زمین جاری میسازد. این تفکر آقای مصباح در ادامه جایگزین تفکر شهید مطهری و امام (ره) شد.
این در حالی است که امام (ره) معتقد بودند، میزان رای ملت است. در قانون اساسی هم آمده که اداره کشور باید بر اساس خواست و اراده مردم انجام شود، ولی این گزارههای کلیدی کنار گذاشته شدند. تندروها در نخستین گام تلاش کردند، قانون اساسی را از خاصیت بیندازند. روز و روزگاری در این کشور اگر کسی به قانون اساسی انتقاد میکرد، ضد ولایت فقیه و رهبری تلقی میشد. اما در ادامه برخی جریانات قانونگرایی را به محاق بردند و وقتی قانون به محاق برود همه تبعات و گزارههای آن هم به محاق فراموشی میرود.
*همزمان با افزایش تحرکات گروههای رادیکال در جناح راست برای تضعیف جمهوریت نظام، نزاعی هم میان جریانات میانهرو و اصلاحطلب شکل گرفت که از دل آن برخی اصلاحطلبان خواستار تحریم و برخی دیگر خواستار مشارکت بیشتر در انتخابات بودند. امروز که به این مسیر طی شده نگاه میکنید، فکر نمیکنید، تحریم انتخابات توسط اصلاحطلبان به نفع رادیکالهای راست تمام شده است؟
اگر انتخابات معنادار باشد و حداقلها در آن رعایت شود، مردم و جریانات سیاسی، حتما از آن استقبال میکنند. اما طی دورههای اخیر، انتخابات در کشور بدون معنا شده. اسمش انتخابات است، ولی انتخابات نیست. هم از نظر لوازم و هم از نظر اثربخشی نسبتی با انتخابات ندارد. یعنی رقابت و آزادی و بیطرفی در آن رعایت نشده است. دومین موضوع هم آن است اگر در همین چارچوب فعالیت انتخاباتی انجام شود و بهترین سرمایههای فکری و عملی به مجلس فرستاده شوند، اساسا مجلس فاقد اثربخشی لازم است و تصمیمات در نهادهای موازی گرفته میشود.
شما میبینید که انحصار قانونگذاری از مجلس گرفته شده و نهادهای موازی مانند مجمع تشخیص و شوراهای فراقانونی بالادستی اقدام به تصویب قانون میکنند. ظاهری از مجلس وجود دارد، اما در راس امور نیست. اگر قرار باشد انتخاباتی نمایشی برگزار شود، چه دلیلی وجود دارد که جریانات سیاسی اعتبار خود را خرج چنین انتخاباتی کنند.
حتی اگر در گذشته منافذی برای اثرگذاری وجود داشت و گروهها میتوانستند، حضوری اندک و حداقلی در انتخابات داشته باشند، با قانون جدید انتخابات، این منافذ در حال مسدودسازی است تا اثربخشی انتخابات به صفر برسد. طبیعی است جریانات سیاسی مختلف از جمله اصلاحطلبان مایل به حضور در انتخابات هستند. اما این انتخابات باید واقعی، مشارکتی و شفاف باشد.
فکر میکنید این انسداد اگر تداوم داشته باشد در دورنمای پیشرو چه تحولاتی در جامعه شکل میگیرد؟
پشت هر شیوه حکمرانی، ارادهای نهفته است. این اراده در حال پیشبرد کار خود است. قبلا سیستم در خصوص تعارضاتی که ایجاد میشد، برخوردهای تندی ارایه میکرد، اما امروز سیستم تغییر کرده و واکنشهای تند از خود نشان نمیدهد، چراکه معتقد است اساسا نیازی به این واکنشهای تند نیست. این جریانات امروز نیازی به پاسخگویی و برخورد احساس نمیکنند، کار خود را میکنند و راه خود را میروند.
اما رهبری از ابتدای سال تا به امروز ۳ بار اعلام کردهاند، انتخابات پیشرو باید مشارکتی، آزاد و رقابتی باشد. تحقق این اهداف به چه زمینههایی نیاز دارد؟
به نظر میرسد، این روزها شاهد اجرای شیوههای جدیدی هستیم. شیوههایی که همین جریانات رادیکال آن را برنامهریزی و اجرا میکنند. از جمله اینکه تلاش میشود، برنامههای شاد را افزایش دهند. ظاهر کمپینهای انتخاباتی را پرشورتر راهاندازی کنند و... همه تلاشها برای آن است که قشر خاکستری غیرسیاسی کشور را به کمپینهای انتخاباتی و صندوقهای رای بکشانند. هر چند ممکن است چنین شیوههایی باعث حضور جزیی برخی اقشار شود، اما برآورد ما از جامعه این است که جامعه بهطور کلی از موضوع انتخابات عبور کرده و کشاندن این اقشار برای حضور در انتخابات به اصلاحات واقعی و عمیقی نیاز دارد.
ایران ۲ دوره انتخاباتی با مشارکت پایین را پشت سر گذاشته است. انتخابات مجلس و خبرگان ۹۸ و انتخابات ریاستجمهوری و شورای شهر ۱۴۰۰. در این دو دوره مشارکتهایی زیر ۵۰ درصد برای کل کشور و زیر ۳۰ درصد برای شهرهای بزرگ و کلانشهرها ثبت شده است. تداوم این وضعیت و برگزاری آوردگاههای انتخاباتی با مشارکت پایین چه تبعاتی برای کشور خواهد داشت؟
به نظرم حاکمیت پوستاندازی کرده و ممکن است موضوع انتخابات کنار گذاشته شود. این روند، حکومت اسلامی خالص را جایگزین جمهوری اسلامی میکند. به عبارت روشنتر در صورتی که فضا برای تحرک گروههای رادیکال باز شود، همان «ناجمهوری» که رهبر اصلاحات از آن سخن گفتند، شکل میگیرد.