اقتصاد۲۴- تراکم واحدهای طرح نهضت ملی مسکن در حومه تهران ۳.۵ برابر خانههای پایتخت است. این الگوی نادرست توسعه شهری در دیگر کلانشهرهای ایران هم تکرار میشود و تراکم واحدهای طرح نهضت ملی مسکن در تبریز تقریبا پنج برابر الگوی استاندارد است. این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که شهریار شقاقی، کارشناس مسکن، میگوید کلانشهرهای ایران تنها با هدف افزایش درآمدهای شهرداری پیشروی کردهاند و هیچگونه مطالعهای برای تطابق زیرساختهای مهم مانند منابع کافی آب، قرارنگرفتن روی گسلهای زلزله، راه مناسب، شبکه برق و گازرسانی، دسترسی به امکانات رفاهی مانند پارکینگ و... با نیاز جمعیت شهرنشین انجام نشده و این شیوه نادرست همچنان متوقف نشده است.
تراکم واحدهای طرح نهضت ملی مسکن در حومه تهران ۳.۵ برابر خانههای پایتخت است. این تیتر حاصل ضرب و تقسیم آمار و ارقامی است که مدیرکل راه و شهرسازی استان تهران در نودونهمین جلسه شورای مسکن تهران مطرح کرده است. این خبر برای شهری که همین حالا دستبهگریبان پیامدهای تراکم ۱۸۰ نفر بر هکتار است، نگرانیهای زیادی در بر دارد؛ اما نکته عجیبتر اینجاست که بررسی آمار پروژههای نهضت ملی مسکن در دیگر کلانشهرهای کشور هم نشان میدهد که این قاعده ناکوک تنها مختص تهران نیست و سیاست مسری متراکمسازی به صورت گستردهای در حال اجراست.
سرپرست سازمان ملی زمین و مسکن بهتازگی در جریان سفر به استان آذربایجان شرقی برای افتتاح برخی پروژههای نهضت ملی مسکن این استان، از آمادهسازی اراضی ۳۹هکتاری با ظرفیت سههزارو ۵۵۵ واحد مسکونی خبر داده بود. کلیت ماجرا در مواجهه اول تفاوتی با دهها خبری که روزانه از روند پیشرفت پروژههای نهضت ملی مسکن در شهرهای مختلف کشور منتشر میشود، ندارد؛ اما با اعمال یکی، دو عمل ساده ریاضی بر آمار دادهشده، اطلاعات جالبی از تراکم جمعیتی این پروژه به دست میآید. با فرض در نظر گرفتن بعد خانوار ۳.۳ نفری (میانگین افراد خانواده ایرانی)، تراکم جمعیت این پروژه عددی برابر با ۳۰۰ نفر بر هکتار خواهد بود؛ یعنی تراکمی پنج برابر حد مطلوب!
بیشتر بخوانید:قاتل اهلی؛ مسکن مهر چگونه اقتصاد ایران را گروگان گرفت؟
تراکم مطلوب در طرح نهضت ملی مسکن مطابق ابلاغ رئیسجمهوری، عددی برابر با ۶۰ نفر بر هکتار است.
تفاوت الگوهای توسعه شهری تنها در کمکردن و زیادکردن تعداد آجرها در عرض و ارتفاع نیست؛ آنچه رویکردهای مختلف توسعه در عرصه برنامهریزی شهری را شکل میدهد، مفهوم «کیفیت زندگی» است؛ مفهومی که میگوید علاوه بر توجه به اهداف کارکردی، نیازهای کیفی مردم در محیط شهری مثل شاخصهای هویت اجتماعی، همبستگی، تعلق اجتماعی و میزان بهرهمندی از سرانههای شهری نیز باید مورد توجه سیاستگذاران و برنامهریزان شهری قرار گیرد.
بااینحال، نکته مهمتر رابطه معکوسی است که بین کیفیت زندگی و تراکم بالای شهرها برقرار است. به عبارتی، هرچه تراکم جمعیت یک شهر بالاتر باشد، میزان کیفیت زندگی و بالطبع رضایت مردم از محیط زندگی پایینتر خواهد بود.
طبق آمار اعلامشده از سوی دبیر مرکز مطالعات جمعیت، بیش از ۷۰ درصد جمعیت ایران در کمتر از ۴۰ درصد مساحت قابل سکونت ایران ساکن هستند که این آمار به معنای ایجاد قطبها و کلونیهای جمعیتی در کلانشهرهاست.
حال سؤال مهم اینجاست که قربانیکردن سرانههای خدماتی به نفع بارگذاریهای انبوه و متراکم چرا و چگونه همچنان بیمحابا از کلانشهری به کلانشهر دیگر گسترش پیدا میکند؟ نادیده گرفتهشدن سندهای بالادستی موجود اعم از سیاستهای کلی آمایش سرزمین، قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت و حتی حق مردم از فضاهای عمومی شهری، فضای سبز، حق بر شکلدهی به فضای زیست که به طور کلی ذیل حق بر شهر تعریف میشود، اساسا ریشه در ضعف نظام مدیریت در زمینه توزیع جغرافیایی متناسب جمعیت در پهنه کشور و حرکت در جهت خلاف آمایش سرزمینی دارد.
فرشید ایلاتی، کارشناس مسکن، در این زمینه میگوید: «با وجود ادعاها و ارجاعات موجود، مسئولان با الحاقنکردن زمین به محدودهها و در نتیجه افزایش تراکم جمعیت کلانشهرها، نهتنها در جهت آمایش سرزمینی عمل نکردهاند، بلکه با افزایش ارزش سوداگرانه زمینها در جهت مخالف سیاستهای بازار مسکن حرکت میکنند و لازم است که متولیان امر، در مقدار زمین تخصیص دادهشده به این پروژهها تجدیدنظر کنند و زمینهای بیشتری را به این پروژهها اختصاص دهند و از تعداد طبقات کمتری برای ساخت این پروژهها استفاده کنند.
شهریار شقاقی، کارشناس مسکن، در این زمینه میگوید: «اولین مشکلی که افزایش تراکم برای کلانشهرها ایجاد میکند، این است که افزایش تراکمها بدون توجه به زیرساختهای شهری و تأسیسات ایجاد میشود و بحران خلق میکند. برای افزایش تراکم در هر منطقهای لازم است منابع کافی آب، شبکه آب، برق، تلفن، راه و... موجود باشد؛ اما افزایش تراکم در ایران معمولا بدون توجه به این زیرساختها رخ میدهد و پروژهها بدون درنظرگرفتن هیچ محدودیتی پیش میرود».
به گفته او «معیار افزایش تراکم ساختوساز معمولا افزایش درآمد شهرداریها بوده است، نه مطالعات شهرسازی و توجه به رفاه و حتی امنیت شهرها و نتیجه این بوده که تمام ساکنان شهرها به دردسر میافتند؛ چون زیرساختها پاسخگوی نیاز شهرنشینان نیست».
این کارشناس تأکید میکند: «در کشورهای توسعهیافته نظیر آمریکا، آلمان و انگلستان بافت شهری را به دو بخش بافت دانهدرشت و بافت دانهریز تقسیم کردهاند. بافت دانهریز مناطقی هستند که خردهفروشیها و مدارس در آن قرار دارند و مابقی تراکم را به جایی منتقل کردهاند که ظرفیت و زیرساخت افزایش تراکم را برای آن تدارک دیدهاند. این یعنی شما اجازه ندارید در بخش کمتراکم، متراکمسازی کنید و در بخش پرتراکم هم نمیتوانید کمتراکم بسازید. اما در ایران بافت ریز و درشت به حدی با هم ترکیب شدهاند که اصلا تمییز دادن آنها ممکن نیست؛ چون بدون هیچ برنامه، ضوابط و قوانینی ایجاد شدهاند».
شقاقی علت چنین آشفتگی را قوانین غلط و تعارض منافع معرفی میکند و میگوید: «در قوانین ایران مهمترین نهاد متولی شهرسازی، شورای عالی معماری و شهرسازی ایران است که برخی مصوبات آن اساسا غلط است یا اصلا اجرا نمیشود. بعد از آن هم کمیسیونهای ماده پنج شهرها تصمیم میگیرند که در رأس آن شهرداری است و شهرداری برای کسب درآمد هر چیزی را تأیید میکند، بدون آنکه بررسی کند منطقه اصلا قابلیت تراکم بالا را دارد یا نه؟».
با تمام این اوصاف، سیاستهای نادرست شهرسازی در ایران به صورت مسری و گستردهای در حال اجراست و متراکمسازی بیقاعده ادامه دارد. سؤال مهم اینجاست که قربانیکردن سرانههای شهری به نفع بارگذاریهای انبوه و متراکم چرا و چگونه بیمحابا از کلانشهری به کلانشهر دیگر گسترش پیدا میکند؟