اقتصاد۲۴- چرا انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی اخیر در ترکیه با وجود اوضاع نامطلوب اقتصادی و تورم پرشور و گسترده برگزار شد؟ مشارکت و حضور مردم در انتخابات چه تاثیری بر تقویت نظامهای سیاسی دارد؟ ساختار نظام انتخاباتی ایران با کشورهای منطقه چه تفاوتی دارد؟ آیا ایران نیز میتواند شاهد مشارکت بالایی برای انتخابات مجلس در اسفندماه امسال باشد؟ بررسی این پرسشها و مباحث دیگر موضوع گفتگوی خبرآنلاین با محمدعلی دستمالی کارشناس مسائل ترکیه بود که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
درباره این موضوع برایمان صحبت کنید که اساسا صحبت درباره انتخابات در ایران و ترکیه، تا چه اندازه قابل مقایسه است؟ آیا میتوانیم بگوییم که این دو کشور دو ساختار سیاسی و حقوقی متفاوت دارند و نباید با همدیگر مقایسه شوند؟
شاید خیلی وقت ها، در میانه یا در پایان یک بحث سیاسی به این نتیجه برسیم یا این نتیجه را بر ما تحمیل کنند که «ایران» یک تافته جدابافته است و نباید با هیچ کشور دیگری مقایسه شود. ممکن است از منظر فلسفی و از دید وجودی، هر پدیدهای تافته جدابافته باشد. اما در هر حال، وقتی که ما از یک کشور حرف میزنیم، وقتی که ما از نظام حکومتی، ساختار سیاسی، دموکراسی و انتخابات حرف میزنیم، نمیتوانیم قائل به این باشیم که هر کشوری میتواند نوعی از انتخابات و گونهای از دموکراسی را برای خودش انتخاب کند. با وجود همه تفاوت ها، بالاخره ما در مورد متر و معیارهایی حرف میزنیم که برای هر کشوری الزامی است. شما وقتی از انتخابات حرف میزنید، در واقع میخواهید از روابط ماهوی سه عنصر مردم، قانون و قدرت سخن به میان آورید. خوب... چنین چیزی که نمیتواند یکصد فرمول متفاوت و مستقل از هم داشته باشد! شما یا رای مردم را قبول دارید یا نه! شما یا قائل به انتخابات آزاد هستید یا بسته و مهندسی شده! شما که نمیتوانید برای تبیین مشروعیت قدرت، چندین منبع متفاوت معرفی کنید! در نتیجه مهم است که بدانیم ساختار سیاسی و انتخاباتی کشور ما در مقایسه با همسایگان، چه کاستیها و فزونیهایی دارد.
در مقایسه پارامترهای توسعه سیاسی و دموکراسی ایران و ترکیه، نمیتوانیم نقش ریشههای تاریخی را نادیده بگیریم. چند سال پس از آن که در ۱۹۲۳ میلادی، جمهوری ترکیه به دست مصطفی کمال تاسیس شد، رضاخان سردار سپه، باز هم حکومت شاهنشاهی تاسیس کرد و از این حیث، چندین دهه از ترکیه عقب افتادیم. در مورد مکانیسمهای حزبی و انتخاباتی نیز چنین است. بیش از چهل سال از عمر جمهوری اسلامی سپری شده، اما هنوز هم تکلیف نظام سیاسی ما با حزب و فعالیت حزبی روشن نیست. اما دموکراسی توسعه یافته و قدرتمند ترکیه، احزاب نیرومند، مردمی و واقعی دارد و نهادهای انتخاباتی نیز، بسیار مستقل و قدرتمند هستند. حتی رهبر زورگو و تمامیت خواهی مانند اردوغان، نهایتا تنها توانست ابطال آرای انتخابات شهرداری استانبول را بر «نهاد عالی» تحمیل کند و البته پس از انتخابات مجدد، باز هم مخالفین اردوغان پیروز شدند. در مورد برگزاری انتخابات و سرعت شمارش آراء هم وضعیت متفاوتی داریم. این همه سال چندین و چند انتخابات در این کشور برگزار شده، اما هنوز هم با چنین کلیشهای روبرو هستیم: اوج کج سلیقگی در کمپین و تبلیغ و عکس چسبانی، نشان دادن تصویر انگشتهای کبود از جوهر استامپ و نشان دادن شناسنامه و سخن گفتن از حماسه ملی و تکلیف دینی و تکلیف ملی! هنوز هم ستاد انتخابات وزارت کشور، دچار این تصور است که با تمدید چندین و چند باره ساعات رای دهی، میتواند تمام جهانیان را مات و متحیر کند. اما کمی آن سوتر و در کشور همسایه، از ساعت ۵ عصر کار رای گیری به پایان میرسد و تا آخر شب، بالای ۹۰ درصد آرا شمارش و تعیین تکلیف شده اند.
بیشتر بخوانید: ایران و ترکیه، همسایگانی در یک جغرافیا با دو سرنوشت اقتصادی متفاوت/ صادرات غیرنفتی ترکیه بیش از ۶ برابر ایران
نکته مهم مثبت دیگری که در مورد انتخابات ترکیه شایان توجه است، تقسیم بندی مناطق انتخاباتی بر اساس اطلاعات اقامت و شهروندی است. یک شبکه ثبت اطلاعات گسترده متعلق به وزارت کشور، دیتاهای مرتبط با آدرس محل اقامت افراد را از مدتها قبل ثبت میکند و شهروند، فقط در یک صندوق یا حوزه رای گیری از پیش تعیین شده میتواند رای خود را به صندوق بیاندازد. اگر بخواهیم مقایسه کنیم، در جمهوری اسلامی ایران، اگر یک شهروند اهل بیرجند در مریوان کردستان مهمان من باشد و بخواهیم با هم برویم رای دهیم، من و او میتوانیم در یک روستای مرزی اورامان تخت برای انتخاب نماینده مجلس یا حتی نماینده شورای شهر و روستا رای دهیم! یعنی آن بیرجندی، قانونا حق دارد بر رقابت اعضای شورای روستای در منطقه اورامان کردستان، تاثیر بگذارد! اما در ترکیه، اگر من ساکن دیاربکر باشم و دوستی از آنتالیا در روز انتخابات مهمان من باشد، رفیق آنتالیایی من، یا حق رای دادن ندارد یا باید سریع با یک هواپیمای جت به شهر خودش بازگردد و در شعبه رای گیری از پیش تعیین شده نزدیک خانه اش، رای دهد. چنین مکانیسمی، فواید بسیاری دارد. از جمله این که مثلا مشخص است که در صندوق رای گیری شماره ۱۱۵ محله بوزارسلان در شهر آنکارا، فقط ۱۳۵۵ شهروند حق رای دادن دارند و نه تنها کسی نمیتواند ۱۰ رای اضافی به صندوق بیاندازد، بلکه خبری از تمدید چندباره ساعت رای دادن نیست! چرا این بحث را با ذکر نمونه و جزئیات مطرح کردم؟ چون که در بسیاری از شهرهای ایران، یک خانم یا آقای نماینده میتواند مثلا با ۲۰ هزار رای به مجلس برود. خوب... با احتساب هزینههای بسیار ناچیز گازوئیل و حمل و نقل در ایران، خیلی راحت میتوان بیست اتوبوس قدیمی اجاره کرد و مثلا هفتصد هشتصد نفر از آشنایان و قوم و فامیل را از سلماس به ارومیه برد تا به نفع فلان نماینده رای بدهند و موازنه آراء جا به جا شود. اینها تنها بخشهای مشهود و بدیهی نواقص و آسیبهای نظام انتخاباتی ماست. شما تصور کنید پرسنل حاضر در محل رای گیری، از ساعت ۷ صبح در محل مستقر میشوند و غالبا تا ۱۰ شب در یک مکان بسته و محدود محبوس هستند و دچار خستگی و فرسودگی میشوند. اما در ترکیه، ساعت چهار یا پتج بعدازظهر، کار رای گیری تمام شده است.
آیا موضوع نظارت استصوابی، بین انتخابات ایران و ترکیه یا ایران و دیگر کشورها، یک تفاوت بنیادین به وجود میآورد؟
بله. بدون شک موضوع نظارت و نقش عجیب شورای نگهبان در تحدید رویکردهای سیاسی فردی و اجتماعی، قابل انکار نیست. اما در حالت ایده آل، میشد با همین روند هم، انتخاباتهای نسبتا بهتر و مطلوب تری برگزار کرد. کافی ست شورای نگهبان، طرفیت، سوگیری و ذائقه خاص نداشته باشد و فقط و فقط، جانب قانون را بگیرد. پس چیزی که انتخابات ما را از ترکیه جدا میکند، صرفا بحث نظارت نیست.
خیلی وقت ها، شیوه نظارت استصوابی و قرار دادن چندین و چند فیلتر برای احراز صلاحیت یک نامزد برای ورود به مجلس شورای اسلامی، حالتی شبیه همان تخت اساطیری پروکروستس دارد! اگر قد مهمان از تخت درازتر بود، پاهایش را میبرید تا کوتاه شود، اگر از تخت کوتاهتر بود، آن قدر او را میکشید تا هم قد تخت شود! بارها در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری، دیده ایم که نتایج احراز صلاحیت ها، چقدر عجیب بوده است. تازه این اول عشق است! ما در بحث شهرداریها و شورای شهرها نیز در مقایسه با ترکیه، مشکلات بزرگی داریم. اولا که ساز و کار انتخاباتی ما برای معرفی شهردار، یک مکانیسم غلام پرورانه است. یعنی مردم، شورای شهر را با رای خود تعیین میکنند، شورا نیز در نشست خود، شهردار انتخاب میکند و از آنجایی که خود شهردار، خارج از رای اعضای شورای شهر، مقبولیت و مشروعیت خاصی ندارد، مجبور است به همه خواستههای شورا تن در دهد و این بدون شک یکی از گلوگاههای رانت، فساد و ناکارآمدی در اغلب شوراهای ماست. اما در ترکیه چنین نیست. شهردار و اعضای مجلس شهر و استان، با رای مستقیم مردم انتخاب میشوند و اتفاقا شهردار، اختیارات و قدرت فراوانی دارد.
چرا مشارکت سیاسی در انتخابات ترکیه اینقدر بالاست؟
برای بررسی دلایل مشارکت یا عدم مشارکت مردم در انتخابات، باید عوامل و دلایل فراوانی را بررسی کنیم. اما فرض و سوءتفاهم اولیه، این است که مشارکت در انتخابات، ارتباط مستقیمی با مفهوم «رضایت شهروندان» دارد. رضایت از چه چیزی؟ از اوضاع و احوال اقتصادی و معیشتی. اما دست کم در انتخابات اخیر کشور همسایه ایران یعنی در ترکیه، دیدیم که چنین نیست. مردم ترکیه، وضعیت معیشتی بسیار بدی دارند. با این حال مشارکت آنها در انتخابات چیزی حدود ۸۶ درصد بود. یعنی ۸۶ درصد از واجدین شرایط رای دادن در یک جمعیت ۸۵ میلیون نفری که اتفاقا درست به اندازه جمعیت ایران است، با وجود آن که زیر سایه تورم و فقر و بیکاری هستند، پای صندوق رای رفتند. پس در همین گام اول، باید این واقعیت را بپذیریم که برای کالبدشکافی دلایل مشارکت بالا، صرفا نمیتوانیم روی موضوع رضایت معیشتی انگشت بگذاریم. ما در تبیین دلایل مشارکت گسترده مردم ترکیه در انتخابات و مشارکت بسیار پایین مردم ایران و عراق در انتخابات، پیش و بیش از هر چیزی، با دو موضوع کلان و حیاتی روبرو هستیم که هر دو آنها، با هم روابط جوهری ویژهای دارند. اولی؛ اهمیت جامعه شناسی سیاسی مشارکت انتخاباتی و دومی نیز، ساخت دموکراسی است. دقت بفرمایید نمیگویم ساخت سیاسی، میگویم ساخت دموکراسی. به این دلیل که اساسا ساخت دموکراسی، چنان شمولیت گستردهای دارد که کل دم و دستگاه سیاسی و چندین موضوع اقماری اقتصادی، اجتماعی و تاریخی را هم در بر میگیرد. پس باید قبول کنیم که مساله رای دادن یا رای ندادن، چیزی فراتر از مقایسه روند لاغر شدن ریال ایران، دینار عراق و لیره ترکیه در برابر دلار آمریکا است.
دقت بفرمایید چیزی که بنده در پاسخ به سوال شما مطرح میکنم، صرفا برای بررسی مقایسهای دلایل مشارکت مردم ترکیه در انتخابات و عدم مشارکت مردم ایران در انتخابات است. بنابراین، با چنین نگاهی، نمیتوان مثلا هلند و دانمارک را با هم مقایسه کرد. اساسا موضوع مشارکت و ارتباط ماهوی آن با مفاهیمی همچون «مشروعیت سیاسی نظام» و «نشاط اجتماعی»، یک الگوی واحد جهانی ندارد و در دموکراسیهای پیشرفته، اساسا دستگاه حاکمه، در صورت مشارکت ۴۰ درصدی مردم در انتخابات، ککش هم نمیگزد و کار خودش را میکند. اما در یک کشور خاورمیانه ای، هم حاکمیت و هم منتقدین و مخالفین آن، درک خاصی در مورد مشارکت دارند و غالبا مشارکت بالا را همچون یک عروسی باشکوه و پرهیاهو مینگرند که گویی همه در آن، هم شاد هستند، هم راضی!
با وجود وخیم بودن شرایط اقتصادی هم در ایران و هم در ترکیه، اما اختلاف مشارکت بین این دو کشور بسیار فاحش است؟ آیا دلایل دیگری غیر از اوضاع اقتصادی در مشارکت مردم تاثیرگذارند؟
بسیار سوال مهمی است. مردم ترکیه در دو سال گذشته، تورمی را تجربه کرده اند که در تاریخ معاصر این کشور سابقه نداشته است. حقیقتا هزینههای روزمره زندگی در ترکیه سر به فلک زده و سال به سال به شمار خانوادههای فقیر تحت پوشش نهادهای حمایتی دولتی افزوده میشود. اما همچنان که گفتید، مشارکت در انتخابات ترکیه، باز هم بالای ۸۵ درصد بود! باید بپرسیم: اولا چرا با وجود تورم افسارگریخته باز هم به میدان آمدند؟ دوم این که سوال کنیم: آیا مشارکت گسترده مردم در انتخابات، الزاما دستاورد خوب و ارزشمندی است؟ ما در چنین موضوعاتی، علاوه بر مباحث رایج مطالعات سیاسی – امنیتی مربوط به انتخابات، با ویژگیهای غریب «جامعه شناسی سیاسی» مردم ترکیه نیز روبرو هستیم. چرا که پیشفرض اولیه ما بر این است که مشارکت گسترده، به معنی امید به تغییر و تلاش دسته جمعی برای تغییر است. اما منطقی نیست که این امید همواره و همیشگی باشد! شاید تعجب کنید، ولی بررسی تاریخچه انتخاباتهای ترکیه نشان میدهد که میزان مشارکت مردم این کشور در اکثریت قریب به اتفاق انتخابات ها، بالای ۷۰ درصد و ۸۰ درصد بوده است! این دقیقا یعنی چه؟ دولت؛ خادم باشد مردم ترکیه رای میدهند، دولت ناتوان و ناکارآمد و فاسد باشد، باز هم رای میدهند. فراوانی و رزق در میان باشد، رای میدهند، تورم و قحطی بیاید باز هم رای میدهند! این دقیقا یعنی چه؟ من فکر میکنم این موضوع، ارتباط مستقیمی به نگرش مردم ترکیه به حزب و جهان بینی آنها به مسائل کلانی همچون زندگی و قدرت دارد. ما در ترکیه، رای دهندگان وفادار و فاناتیکی داریم که غالبا به صورت فردی، خانوادگی و گروهی، با حزب سیاسی خود «بیعت» میکنند! آیا این پدیده مبارکی است؟ مسلما خیر.
بیشتر بخوانید: ترکیه اردوغان و آستانه اروپا؛ الگوی ناموفق آنکارا
این یک نقص جدی است. شما میبینید در یک خانواده، پشت اندر پشت، همه عاشق تیم فوتبال گالاتاسارای یا فنرباغچه هستند و حاضر نیستند «تغییر باشگاه» دهند! این یک رویکرد غالب است که قطعا با دوقطبیهای ریشه دار اجتماعی در ترکیه، ارتباط ماهوی دارد. ما به طور سنتی در ترکیه، در آرایش جبهههای اجتماعی انتخابات، چنین تصویری داریم: هفتاد درصد محافظه کار و ملی گرا + سی درصد سکولار و دموکرات! ممکن است گاهی، بخشی از شهروندان به خاطر مسائل معیشتی یا گل کردن یک سیاستمدار یا شکل گیری یک ائتلاف، سیالیت نگرش سیاسی داشته باشند. اما در مقیاس کلان، جابه جایی سخت است و در انتخابات اخیر هم، دیدیم که ملی گرایان و محافظه کاران در کنار هم ایستادند و با وجود ائتلاف بی سابقه مخالفین، باز هم اردوغان بازی را برد. البته من شخصا معتقدم که بازی نابرابر بود و اردوغان و حزب حاکم، به تمامی از امکانات دولت مستقر استفاده کردند. اما در هر حال، نمیتوانیم از کنار این واقعیت بگذریم که با وجود آن که ترکیه صاحب یک نظام انتخاباتی آزاد و شفاف است، بنا به دلایل پیچیده، خیلی وقتها مشارکت بالا، عملا منجر به توسعه سیاسی و دموکراسی نمیشود. بگذارید این را هم اضافه کنم که ساختار و مکانیسم سیاست و انتخابات در ترکیه، در مقایسه با ایران، امتیازات قابل توجه و شایان تحسینی دارد. اما چنین چیزی به این معنی نیست که ترکیه صاحب یک دموکراسی کامل و بی نقص شده است. خیر. متاسفانه در چند سال گذشته، عملا در ترکیه هم چیزی به نام تفکیک قوا نداریم و سیستم، تمامیت خواه شده است و در هر حال، رنگ و بویی از یک دموکراسی خاورمیانهای و معیوب دارد. اما دست کم از این امتیاز برخوردارند که نمایندگان پارلمان در ترکیه، واقعا آزاد هستند و مصونیت قضائی دارند. اما در ایران، نمایندگان، حتی در طول دوران نمایندگی خود، از ترس نظارت مبصروار شورای نگهبان، در بیان دیدگاههای خود آزاد نیستند.
آیا مردم ما نسبت به فضای سیاسی دچار نا امیدی و یاس شدند؟ چرا این اتفاق برای مردم ترکیه نیافتاد؟
من همچنان فکر میکنم مشارکت گسترده مردم ترکیه با وجود تورم و نارضایتی، نمیتواند الزاما یک فضیلت شهروندی باشد و اتفاقا چنین موضوع مهمی شایان آن است که به عنوان یک کیس بسیار جدی در حوزه مطالعات جامعه شناسی سیاسی و روانشناسی سیاسی مورد مطالعه قرار بگیرد. اگر رفتار ما با پدیدههایی همچون حزب و انتخابات، بر اساس الگوهای قدیمی و قبیلهای باشد و سوگند یاد کنیم که تحت هر شرایطی به فلان حزب و فلان سیاستمدار رای میدهیم، این عملا نقض غرض و ضدیت با دموکراسی است. اما در هر حال، بد یا خوب، مردم ترکیه مجوز آن را دارند که صحنه انتخابات را به تجلی گاه اراده واقعی و عینی خودشان تبدیل کنند. اردوغان با آن همه کبر و اعتماد به نفس، واقعا دچار هراس و اضطراب شده بود و تا ساعات آخر هم نمیدانست که یار، که را پسندیده است. بنابراین، من فکر میکنم این مساله، پیش از آن که با مفاهیم مبهمی همچون امیدواری و نومیدی وصف شود، باید با پارامتر «اراده مردم»، مورد ارزیابی قرار بگیرد. فارغ از این که مشارکت گسترده مردم ترکیه منجر به توسعه سیاسی و دموکراسی و رفاه اقتصادی شده یا خیر، در یک انتخابات آزاد و شفاف، بدون آن که کسی برایشان تعیین تکلیف کند، بدون آن که کسی بگوید که از بین ۱۵ نوع میوه تنها حق دارید بین پرتقال و نارنگی یکی را انتخاب کنید، حرف خودشان را زدند. پس سادهترین و در عین حال مهمترین کلیدواژه بحث ما در مقایسه دموکراسی ایران و ترکیه و انتخابات ایران و ترکیه «مردم» و خواستِ مردم است.
در مورد ثبت نام نامزدهای انتخابات پارلمانی در ترکیه چه رویهای وجود دارد؟ آیا علاوه بر احزاب، مستقلین هم شانسی برای ورود به پارلمان دارند؟
تعداد مستقلین معمولا از کل ششصد کرسی پارلمان ترکیه، زیر ده پانزده نفر است و احزاب، حرف اول و آخر را میزنند. اگر بخواهم این وضعیت را با انتخابات ایران مقایسه کنم، تفاوتهایی میبینم که حقیقتا شایان تاسف است. همین امروز در خبرها خواندم که ۷ هزار و ۷۰۰ نفر، برای انتخابات مجلس شورای اسلامی، پیش ثبت نام کرده اند! به خاطر بیاوریم برای انتخابات یازدهمین دوره مجلس ۲۸۴۰ نفر در حوزه انتخابیه تهران و در کل کشور ۱۳۸۹۶ نفر ثبت نام کردند! یعنی چیزی حدود ۱۴ هزار نفر برای رقابت سیاسی به میدان آمدند! مجلس ۲۹۰ کرسی دارد و تقریبا هر کرسی ۵۰ مشتری داشت. اما در ترکیه چنین نیست. ترکیه ۸۱ استان دارد و تعداد کرسیهای پارلمان این کشور، چند سال پیش از ۵۵۰ به ششصد کرسی رسید. اما با احتساب جمیع لیستهای حزبی و نامزدهای مستقل، هیچگاه تعداد نامزدها از ۵ هزار نفر هم بالاتر نمیرود و به طور میانگین برای تصاحب هر یک کرسی پارلمان، نهایتا ۵ نفر با هم رقابت میکنند!
تصور بفرمایید در استانبول که ۸۰ کرسی دارد، نهایتا ۵۰۰ نفر با هم رقابت میکنند، اما در تهران که ۳۰ کرسی دارد، تعداد نامزدهای تایید صلاحیت شده به ۱۲۵۹ نفر رسید! یعنی هر یک کرسی تهران، بیش از چهل مشتری داشت! رای نفر اول که دکتر خلبان قالیباف باشد ۱ میلیون و ۲۶۵ هزار بود، علی جعفری در رده ۳۳ جدول تهران ۱۵۰ هزار رای گرفت، از نفر ۴۹ جدول تعداد آرا به زیر ۴۰ هزار سقوط کرد، نفر ایستاده در رده ۱۰۰ جدول تهران کمتر از ۸ هزار رای گرفت، از نفر ۱۳۰ لیست تعداد آرا به زیر ۵ هزار رای سقوط کرد. از نفر ۶۳۲ تعداد آرا به زیر ۱ هزار رای رفت! از نفر ۱۰۰۹ تعداد آرا کمتر از ۵۰۰ نفر شد و در انتهای لیست هم نامزدهایی داشتیم که زیر یکصد رای گرفتند! در انتخابات شورای شهر تهران، وضع از این هم بدتر بود و نامزدهایی داشتیم که زیر ۱۰ رای گرفتند! اینجاست که حکومت باید از خودش سوال کند: این چه کاری است؟ این همه هزینه و فیلتر و نظارت و بیا و برو و تحقیق و تفحص و تبلیغ و مصرف کاغذ و رنگ، برای چه تعداد رای؟ اگر ۱۱۷۴ نفر از نامزدها در تهران، زیر ۱۰ هزار رای گرفته اند، آیا میتوانیم مطمئن باشیم که ساختار انتخاباتی درست و درمانی داریم؟ آیا این افراد درک روشنی از وظایف نمایندگی دارند یا از بد حادثه بدینجا آمده اند؟ یا شاید بخش زیادی از آنها، سودای رانت یابی و ثروت اندوزی دارند. اگر ساختار سیاسی و دموکراسی ما دارای یک بدنه حزبی قوی باشد، مگر ممکن است چهل نفر برای تصاحب یک کرسی در صف بایستند؟
البته در مورد ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری هم بعضا مشکلاتی داریم. آیا در ترکیه هر فردی میتواند به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کند؟
در انتخابات ریاست جمهوری ترکیه نیز، باز هم شاهد قدرت نمایی نظام حزبی هستیم و این نظام منسجم و قدرتمند، طوری عمل میکند که نهایتا بیش از چهار پنج نفر، نامزد نشوند. افرادی که رهبر حزب هستند و در پارلمان کرسی دارند، مستقیما ثبت نام میکنند، اما کسانی که در پارلمان، جایگاه حزبی و فردی ندارند، باید امضای حمایت یکصد هزار نفر از شهروندان را جمع کنند تا بتوانند صلاحیت خود را به نهاد عالی انتخابات بقبولانند. کما این که در این دوره، دیدیم که فاتح اربکان فرزند مرحوم نجم الدین اربکان نخست وزیر اسبق، احمد اوزال فرزند مرحوم تورگوت اوزال رئیس جمهور اسبق و دوغو پرینچک رهبر حزب کمونیستی وطن پارتیسی، هیچکدام نتوانستند یکصد هزار امضا جمع کنند و از ثبت نام در انتخابات بازماندند. اما متاسفانه در ساختار سیاسی ایران و در ثبت نام نامزدهای ریاست جمهوری، شاهد یک نمایش روتختی عجیب هستیم که حقیقتا هر بینندهای را متعجب میکند. تصور کنید در انتخاباتی که نظارت و فیلتر آن، چنان سختگیرانه است که حتی یک آدم کاملا خودی و حکومتی مانند علی لاریجانی را رد میکند، در سال ۱۴۰۰ تنها ظرف ۵ روز ۵۹۲ نفر به عنوان نامزد ثبت نام کردند! در انتخابات سال ۹۶ هم ۱۶۳۶ نفر به عنوان نامزد ثبت نام کردند! این یعنی چه؟ این چه طنز شگرفی است؟! چرا قانونگذار برای تغییر این رویه هیچ کار خاصی نمیکند؟ احیانا تصور کرده اند که با انتشار اخبار حاشیه نگارانه ثبت نام این همه آدم که برخی از آنها برای ثبت نام، با دمپایی و دستمال یزدی به وزارت کشور رفتند، مردم را به سوی صندوقها میکشانند؟ این یک دهن کجی جدی به دنیای دموکراسی و انتخابات است و جالب است که هیچ کدام از روسای قوای مجریه و مقننه، تاکنون پیشنهاد و عزمی برای اصلاح این وضعیت نشان نداده اند و شورای نگهبان هم کاری به آن ندارد.
چه درسهایی میتوان از نحوهی برگزاری انتخابات در ترکیه گرفت؟
درس فراوان است! ولی شواهد نشان میدهد که شاکله حکومتی ما، بیشتر تمایل به تدریس دارد و خود را به درس دیگران بی نیاز میداند! من فکر میکنم نه تنها از انتخابات ترکیه، بلکه از انتخابات عراق نیز، میتوان درس و الگو گرفت.
من امیدوار نیستم که شورای نگهبان و اتاق فکر انتخابات در جمهوری اسلامی، در مورد موضوعاتی همچون نظارت استصوابی و مباحث کلان نظری مرتبط با انتخابات، تجدیدنظر کند. اما دست کم میتوان در برخی امور اجرایی؛ اصلاحاتی انجام داد. به عنوان مثال، ترس از هک شدن سیستمهای اینترنتی رای گیری، یک فوبیای بی معنی است. این که حضرات تصور کنند تمام بشریت کار و بار خود را رها کرده و با خرید صدها میلیون دلار تجهیزات شبکهای و نرم افزاری به دنبال هک سیستم رای گیری ایران هستند تا آبروی حکومت را ببرند، بیش از آن که یک نگرش امنیتی باشد، حاکی از نوعی خود کم بینی و بی باوری به متخصصین سایبری کشور است. باید به طور جدی از زیرساخت اینترنتی و ماهوارهای استفاده کرد.
بیشتر بخوانید: ایران در تله تحریم؛ همسایگان منطقهای در حال ایجاد زیرساختهای گردشگری
نکته دیگر، چند و، چون طراحی برگه رای یا تعرفه رای است. این تعرفه ها، بسیار ابتدایی و فاقد طراحی گویا و تدبیر امنیتی هستند. علاوه بر این، متاسفانه هنوز هم شمارش دستی رای در کشور ما، ابزاری است که میتواند شبهه و شائبه دستکاری را به وجود آورد. نکته مهم دیگر، تجدیدنظر درباره چند و، چون اداره احزاب است. حقیقتا کار و بار حزب داری و حزبی گری در ایران، نه تنها با کشور نسبتا پیشرفتهای همچون ترکیه، بلکه با عراق نیز فاصله جدی دارد. باید الزامات آزادی احزاب ایجاد شود. اگر نه شترسواری به شیوه دولا دولا، گردن و ستون فقرات و همه جا را به درد میآورد! نظام سیاسی ما باید تکلیف خود را با موضوع «حزب سیاسی» روشن کند. اگر حزب به خودی خود یک تهدید سیاسی و امنیتی است، بساط احزاب برچیده شود و از خلق احزاب کارتونی و موقتی پرهیز کنیم. اگر نه، حزب را یکی از ستونها مهم و حیاتی دموکراسی و توسعه میدانیم، در این صورت باید قوانین مربوط به احزاب به روز شود. در مورد انتخابات شوراها و شهرداریها نیز باید فکر اساسی شود. اگر نه تداوم وضعیت فعلی، کشور را بیشتر و بیشتر در فساد و ناکارآمدی غرق میکند.