اقتصاد۲۴- «در اینجا همه نمیتوانند کارت سبز قبولی بگیرند، البته نادر کسانی هستند، اما آنها هم همیشه باید مواظب باشند، چراکه ممکن است کارتشان باطل شود؛ کسانی هم هستند که برای همیشه کارت قرمز و مردودی دارند، هیچ شانسی هم برای گرفتن کارت سبز ندارند، حتی بهطور موقت؛ اما کسانی هستند که کارتشان معلوم نیست چه رنگی دارد؟ خود دارندگانش سر در نمیآورند، گاهی نزد متولیانِ امر کارت آنها نزدیک به قرمز دیده میشود و گاهی سبز کمرنگ، اسمش را بگذاریم کارت زرد؛ من، دکتر دلاوری (ابوالفضل دلاوری-استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی) و دکتر گلمحمدی (احمد گلمحمدی، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی) وجه مشترکمان داشتن کارت زرد بود... و کارت زردیها حاشیه نشین شدند.»
اینها بخشی از جملاتِ جواد غلامرضاکاشی، استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی بود، او این جملات را در مراسم یادبود احمد گلمحمدی که ابتلا به کووید۱۹ جان را از این معلم علوم سیاسی گرفت به زبان آورد، ماجرای تعلیق از تدریس در دانشکدهها برای کسانیکه اصطلاحاً کارت زردی بودند، وقتی محمود احمدینژاد رئیس جمهور شد در سالهای بعد از ۱۳۸۴روند خروج اساتید کارت زردی از دانشگاهها کلید خورد، حسین بشیریه استاد جامعهشناسی سیاسی دانشگاه تهران به همراه برخی دیگر از اساتید سرشناس، چون سید جواد طباطبایی همان موقع از دانشگاه کنار گذاشته شدند، روندی که تا همین امروز کند یا سریع ادامه دارد و به تعبیر محمد فاضلی، جامعهشناس، استادی که خودش از تدریس در دانشگاه شهید بهشتس تهران کنار گذاشته شد: «جامعه ایرانِ آینده، صدای این دهل نوازی را خیلی دردناک خواهد شنید.»
شاید وجه مشترک اساتیدی که رنگ کارتشان زرد بود، انتقاد و همسو نبودن آنها با برخی از قرائتهای رسمی در همه حوزهها بود، از اقتصاد گرفته تا سیاست، درهمینباره مصطفی آبروشن، جامعهشناس به خبرآنلاین میگوید: «در ساختار آموزشی کشورِ ما اساتیدی که دارای عقاید سیاسی متفاوت هستند و بهقدرت و سیاستهای حاکم اعتراض میکنند، عموما هدف اخراج قرار میگیرند. زیرا این اراده بهشکل پنهان در نظام آموزشی حاکم است که دانشگاهها بایستی اساتیدی با عقاید مشابه خود را جذب و دیدگاههای متفاوت را کنار بگذارند.»
این متنِ پیامِ اخیرِ یک جامعهشناس بعد از قطع همکاری دانشگاه با او است: «من مهدی خویی، معلم جامعهشناسی در دانشگاه علامه که به کسی باجی نداد و خدایش میداند که خود را تنها و فقط به مردم و دانشجو متعهد میدید، بعد از ۷ سال تدریس نامه قطع همکاری (اخراج) گرفتهام و از خانهام یعنی دانشگاه در حال رانده شدن هستم و مستاصلم از این ظلم شکایت بهکجا برم.»
محمد فاضلی دیگر جامعهشناس کنار گذاشته شده از دانشگاه در مواجه با این پیام اینطور واکنش نشان داد، او در توئیتر نوشت: «روندهای متعددی بهسوی زوال دانشگاه بالاخص علوم انسانی و اجتماعی همگرا شدهاند، از اخراج اساتید حتی اندکی منتقد و نا همسو، تا مهاجرت استعدادها و بحران جایگزینی استاد خوب، ...، همانگونه که بعد از چند دهه تلاش برای گزینش معلمان همسو و سختگیرانه برگزیدن معلمان، خروجی آموزش و پرورش (و ورودی دانشگاه) را مطلوب نمیدانید، گزینش استاد همسو، ساکت و محافظهکار هم انبوه دانشجوی مطلوب شما را تربیت نمیکند، ضرورت تغییر را درک کنید و منطق نهادها را دریابید.»
بیشتر بخوانید: علی ربیعی: لایحه حجاب نزاع و ستیز را به مدارس میکشاند
مصطفی آبروشن درهمینباره به خبرآنلاین میگوید: «اخراج اساتیدی همچون دکتر خویی استاد دانشگاه علامه طباطبایی و انتشار گسترده تظلم خواهی او در شبکههای اجتماعی میتواند احساسات عمومی را تحریک کرده و بطور بالقوه پیامدهای گسترده اجتماعی را در جامعه متبلور کند. آنهم در شرایط حساسی که جامعه آبستن هرگونه حوادثی است.»
او ادامه میدهد: «شروع سونامی اخراج اساتید دگر اندیش پیامدهای جبران ناپذیری به کیفیت نظام آموزشی وارد میکند، یک استاد دانشگاه ابزاری جز سخن و تفکر ندارد و اخراج آنان به جرم اعتراض و انتقاد، نقض آشکار حقوق شهروندی و آزادیهای فردی است.»
این جامعهشناس بیان میکند: «آزادی بیان اساسیترین اصل دانشگاهها است. اگر اساتید نتوانند بدون ترس از اخراج، نظرات و دیدگاههای خود را ابراز کنند، تحقیقات کیفیت خود را از دست میدهند و آموزشها در سطح دستور تقلیل پیدا کرده و ارزش علمی شان خودش را از دست میدهد.»
برخی معتقدند روند قطع همکاری با استادان دانشگاه بیشتر مربوط به اساتید علوم انسانی است، درهمینباره آبروشن میگوید: «وقتی آزادی بیان و دیدگاههای متفاوت و حتی مخالف در محیط دانشگاهی ابراز نشود، تنوع اندیشهها کاهش مییابد. این تمامیت خواهی موجب فقدان چشماندازهای مختلف در حل مسائل و تعاملات جامعه میشود در واقع واکنشهای هیجانی و خارج از مدار عقلانیت مسئولین دانشگاه، بهکاهش تنوع دیدگاهها و محدود شدن آزادی علمی در دانشگاه منجر میشود، اخراجهای سیاسی و غیرعلمی نهتنها منجر به بیثباتی در برنامههای آموزشی و تحقیقاتی دانشگاهی میشود، بلکه این ظلم آشکار باعث کاهش جذابیت دانشگاه برای پژوهشگران بخصوص در حوزه علوم انسانی خواهد شد.»
او در پایان بیان میکند: «ادامه این وضعیت نه تنها باعث خواهد شد که اساتید با تجربه و منتقد که به عنوان سرمایه دانشگاهی شناخته میشوند، از سیستم آموزشی حذف شوند، بلکه تک صدایی در حوزههای علمی ارمغانی جز نارضایتیهای عمومی، تحقیقات نامطلوب و کاهش کیفیت آموزشی در دانشگاهها نخواهد داشت.»