اقتصاد۲۴- میلاد جلیل زاده-عاطفه جعفری، گروه فرهنگ: «کت چرمی» فیلمی است که جغرافیای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی شهرهای ما را در یک دور قمری کامل طی میکند و پایین و بالای آن را به هم میدوزد؛ از بیغولههای حاشیه شهر تا برجهای عجیبی که برق کفش دربانهایشان چشم را میشکافد. لولایی که این دو لنگه در را در محور خودش میچرخاند، مردی از طبقه متوسط است.
یک کارمند اداره بهزیستی. اینکه قصه کت چرمی چقدر کار میکند و این تضادها، تعارضها، چالشها، کاستیها، خباثتها، دردها و بیدادها چقدر بهاصطلاح درآمدهاند و اینکه سبک کارگردانی حسین میرزامحمدی در اولین کارش و میزان مهارت او در پیاده کردن اصول سبکیاش چقدر بوده، بحثهایی است که به نقد فنی و کیفی فیلم مربوط میشوند، اما اولین برخوردی که با کت چرمی میتوان داشت از رهگذر جایی است که این فیلم ایستاده و از آن به شهر نگاه میکند؛ یک فیلم عدالتخواهانه و قهرمانمحور.
حسین میرزامحمدی از نسل فیلمسازان نو سینمای ایران است. فیلمسازانی که با ایدههای جدید و دغدغههای اجتماعی تازه به سینمای ایران آمدند و اتفاقا جنس روایتشان از جامعه بر پرده سینمای ایران خوش نشسته است.
میرزامحمدی در فیلم «کت چرمی» با یک ایده جسورانه، تصویری از یک مساله اجتماعی را نشان میدهد، اما بیتفاوت به مولفههای سینمای قصهگو و واجد قهرمان نیست. عیسی فرهمند، قهرمان این فیلم از جنس مردم معمولی است و مقابل سیستمی میایستد که دچار فساد شده است.
بیشتر بخوانید:پشت پرده قاچاق فیلم های اکران نشده، چیست؟
البته که فیلمساز مبتنی بر همان نگاه امیدوارانهاش به دنیای پیرامونش، ایستادگی عیسی مقابل یک جریان فاسد را بهانهای برای نمایش بنبست در اصلاحگری جامعهایران قرار نمیدهد. اتفاقا بخشی از سینمای اجتماعی ایران که متهم به سیاهنمایی است هم از همین ناحیه ضربه خورده است؛ سینمایی که تصویری ناقص از جامعه ایرانی ارائه میداد و زندگی ایرانی در آن فیلمها پر از فلاکت و نکبت بود.
«کت چرمی» از این جهت فیلمی متفاوت و مهم برای این روزهای اکران سینمای ایران است که در دوقطبی سینمای کمدی و نمایش نکبت از جامعه ایران، گرفتار نمیشود. با حسین میرزامحمدی درباره فیلمش، مصائبی که هنگام ساخت آن از سر گذراند و لذتی که از این بابت برد، درباره نسلی از فیلمسازان سینمای ایران که دغدغهمند عدالت شدهاند و بسیاری از جزئیات دیگر مربوط به کت چرمی گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
*مطمئنا بزرگترین چالشی که نهتنها فیلماولیها بلکه تمام فیلمسازان با آن روبهرو هستند، این است که فیلم جدی دچار افول شده و سرمایهگذار بخش خصوصی باید کسی باشد که قید پولش را بزند. باید دید هدف چنین کسانی که این ریسک را میپذیرند، چیست؟ چون معلوم نیست سرمایهشان برگردد یا نه.
*با توجه به شرایط تولیدی الان یک فیلم باید ۳۰ میلیارد تومان بفروشد که با هزینههای فیلم سربهسر شود.
* من دوست دارم غالب کارهایی که انجام میدهم برآیند اتفاقات اجتماع با رویکردی متفاوت باشد. در جهان درام در دنیا ما پنج تم داریم. اکثر داستانها در جهان گفته شدهاند؛ از ادبیات کلاسیک دنیا در نمایشنامهنویسی و اینها تا چیزهای دیگر، تقریبا تمام داستانها بیان شدهاند. الان داستان ناگفتهای نمانده و اینکه از چه رویکرد و منظری به آنها نزدیک شوید، مهم است. به همین دلیل دغدغه من بیان قصهای از دل اجتماع است که مخاطب با آن همذات پنداری کند، اما برایم مهم است که قصه گفته شود، چون ریشه فرهنگ ما در قصهگویی است.
*قهرمان کت چرمی، یک قهرمان معمولی است. یک کارمند با یک زندگی معمولی با فراز و نشیبها و کمی و کاستیهایی که دارد. ویژگیهای خوب و تمام عواطف انسانی که برای یک آدم میتوان تعریف کرد. آدمی که غم، خوشحالی، شکست یا پیروزی دارد.
*قهرمانهایی که قدرت عجیبی دارند یا در یک سیستم نفوذ میکنند، قهرمانهایی نیستند که مخاطب با آنها سمپات داشته باشد.
*اگر شما یک جایی بیعدالتی در یک سیستم ناکارآمد ببینید، دستبهکار شوید و اقدامی کنید که بد نیست! اگر در سمتوسوی کمک و عدالتخواهی باشد، چه اشکالی دارد!
*زیست معمولی هم خوشی دارد و هم سختی. من نمیگویم چیزی را تجویز کنیم، من میگویم در هر دو سمت تاریک و روشن اغراق نکنیم. نه از این طرف بوم بیفتیم و نه از آن طرفش. مجموعهای از اینهاست که یک زیست تقریبا قابل باور را برای مخاطب میسازد.
*فرهنگ ما فرهنگی سیاستزده است.