اقتصاد۲۴- چندی قبل مرد سالخورده با پلیس تماس گرفت و از دستبرد سارقان به خانه اش خبر داد. وی توضیح داد که دزدان وسایل با ارزش خانه اش که شامل لوازم عتیقه، طلا و دلار بوده را به سرقت برده اند.
وقتی ماموران قدم در خانه مرد سالخورده گذاشتند متوجه شدند که در ورودی سالم است. این نشان میداد سرقت از سوی آشنا صورت گرفته است.
در این شرایط تحقیقات به شکل ویژه از سوی کارآگاهان پلیس آگاهی تهران برای شناسایی دزدان آشنا شروع شد، اما دزدان خیلی حرفهای عمل کرده بودند تا ردی از خودشان به جا نگذارند.
همچنان که تحقیقات در این پرونده ادامه داشت، سارقان آشنا بار دیگر به خانه مرد سالخورده دستبرد زده و اموال قیمتی دیگر را به سرقت بردند.
سرقتهای سریالی از خانه مرد سالخورده تمامی نداشت و هربار که وی به خانه بستگانش یا ویلای شخصی خود در شمال کشور میرفت، دزدان آشنا وارد خانه او شده و نقشه سرقت را اجرا میکردند.
بیشتر بخوانید: رقابت سخت مهین و کلثوم در آدم کشی!
مرد سالخورده به کسی از بستگانش مشکوک نبود، او وقتی ماجرای سرقت سریالی را در جمع فامیل تعریف کرد یکی از آنها گفت که سارقان به صورت سریالی به خانه او هم دستبرد زده اند و آنطور که پلیس عنوان کرده سارقان آشنا هستند.
این موضوع نشان میداد که سارقان آشنا به صورت سریالی به خانههای بستگان خود دستبرد میزدند.
در این شرایط فامیل مرد سالخورده در خانه خود دوربین مداربسته نصب کرد تا اینکه توانست مچ سارقان آشنا را بگیرد؛ آنها دایی و خواهرزاده بودند که به خانه بستگان خود دستبرد میزدند. هرچند که چهره خود را گریم کرده بودند، اما طرح خالکوبی که روی گردن دایی بود، دست او را رو کرد و هردو در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شدند.
در مخفیگاه آنها، بخشی از اموال مسروقه کشف شد و آنها با مدارک و شواهدی که علیه شان بود، ناچار شدند به سرقتهای سریالی اعتراف کنند.
این دو متهم به دستور بازپرس ویژه سرقت، در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی تهران قرار گرفته اند و تحقیقات تکمیلی از آنها ادامه دارد.
دایی و خواهرزاده که پیش از این هردو بازیگر تاتر بودند میگویند به سبک سریال آکتور دست به سرقتهای سریالی میزدند. گفتگو با دایی را میخوانید.
هردو در صحنه تاتر بازی میکردید، چه شد که بازیگران تاتر تبدیل به سارقان سریالی شدند؟
کار ما عشق میخواهد. البته از نظر من پارتی هم میخواهد. این اواخر دیگر پیشنهاد کاری نداشتیم و به شدت افسرده شده بودیم. از همه بدتر اینکه در یکی از دور همیها شیشه کشیدیم و معتاد شدیم. از آن پس زندگیمان تباه شد و ما دیگر آن آدمهای سابق که شور و اشتیاق داشتیم نبودیم. برای به دست آوردن پول بود که نقشه سرقت کشیدیم.
فقط از خانه فامیل و بستگانت سرقت میکردید؟
راستش من اصلا نمیدانستم تبهکاری را چطور مینویسند چه برسد به اینکه خودم تبدیل به یک تبهکار شوم. ایده سرقت را مهدی خواهرزده ام داد. او گفت که سرقت را از خانه پدرم شروع کنیم. چون میدانستیم او وسایل عتیقه و ارزشمندش را کجا مخفی میکند. بعد از آن به خانه آشنایان دیگر رفتیم و هربار وسیله با ارزشی را به سرقت بردیم. البته صورت هایمان را گریم میکردیم و خود را شبیه به بازیگران سرشناس یا کمدینها معروف میکردیم تا لو نرویم.
ایده این سرقت چطور به ذهنتان رسید؟
من و مهدی خواهرزاده ام علاقه زیادی به دیدن فیلم و سریال داریم. یک شب که مشغول تماشای سریال آکتور بودیم مهدی پیشنهاد داد تا صورتمان را گریم کنیم و به سبک سریال آکتور از خانه پدرم سرقت کنیم. درواقع پیشنهاد از سوی او بود و خودش هم کار گریم را انجام میداد. اگر معتاد نمیشد شاید یک گریمور حرفهای میشد، چون استعداد خاصی در این زمینه دارد. البته خب این گریم کردن هم یکبار برایمان دردسر آفرید و باعث شد ۶ ماه بیگناه در زندان بمانیم.
چه اتفاقی افتاد؟
خودمان را گریم کرده و به یکی از شهرهای غربی کشور رفته بودیم. در آنجا به خانه یکی از فامیل هایمان دستبرد زده و در زمان برگشت متوجه یک درگیری شدیم؛ درگیری منجر به قتل. از بخت بدمان شبیه به همان عاملان قتل شده بودیم و دستگیرمان کردند. آنها فکر میکردند عمدا چهره مان را گریم کردیم تا دست به جنایت بزنیم. هرچه میگفتیم بیگناهیم باورشان نمیشد تا اینکه بعد از ۶ ماه قاتل اصلی و همدستش شناسایی و دستگیر شدند. ما هم که ۶ ماه بیگناه در زندان بودیم آزاد شدیم.