اقتصاد۲۴- وکیل دادگستری علیرضا آذربایجانی (عضو سابق هیات مدیره کانون وکلای دادگستری مرکز) در یادداشتی از تجربه توقیف اتومبیل خود به دلیل عدم رعایت حجاب، نوشت و اظهار کرد: قبل از توقیف مطلقا پیامی به عنوان تذکر دریافت نکرده بودم.
این وکیل دادگستری و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران ضمن این پرسش که این همه تلاش برای نیروی انتظامی و سختی برای مردم واقعا برای ارتکاب چه جرمی است، تاکید کرد: اگر واقعا دشمن تصمیم گرفته باشد مردم را با شیوههای مختلف ناراضی کند، اینقدر که اوامر صاحب منصبان و رفتار نیروی انتظامی در ارتباط با برخوردهای اخیر با مردم در ایجاد و تشدید نارضایتی از این دست موثر بوده است، اقدامات دشمن نمیتوانست موفق باشد.
یادداشتی که دکتر آذربایجانی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد به شرح زیر است:
اشتراک مطلبی ناگوار
اتومبیلم با عنوان عدم رعایت حجاب (نفهمیدم راننده یا سرنشین) توقیف شد.
قبل از توقیف مطلقا پیامی به عنوان تذکر دریافت نکرده بودم.
صرف نظر از انتقاد به ماهیت مسئله، صرفا از جهت شکلی، عدم رعایت پوشش مناسب در اتومبیلم را مطلقا نمیپذیرم، ولی به دلیل این که امیدی به اثر بخشی نسبت به اعتراض نداشتم، صرفا برای رفع توقیف پیگیری کردم.
ماشین با جرثقیل به پارکینگ نیایش منتقل و تقاضای من برای اینکه شخصا منتقل کنم مورد پذیرش قرار نگرفت. پارکینگ برای توقف جا نداشت و با پرداخت شیرینی و بعد از ساعتها انتظار جای یکی از ماشینهای رفع توقیف شده پارک کردم.
متقاضیان زیادی را دیدم که برای نقل و انتقال ماشین هایشان با مانع ذکر شده مواجه و راسا درخواست توقیف یک هفتهای میکردند که هیچ یک از پارکینگهای تهران جا نداشت و جالب بود که به مالک پیشنهاد پرداخت هزینه اضافه برای توقیف زودتر، برای حل مشکل نقل و انتقال میدادند.
بعد از هشت روز در دفتر پلیس+ده کارم انجام نشد و به کلانتری مربوطه در خ. زنجان شمالی هدایت شدم و با یک روند طولانی تشکیل پرونده و پرداخت جرایم… تیکحجاب حذف شد.
بابت حمل ماشین از تجریش تا پارکینگنیایش یکمیلیون و هشتصد هزار تومان به اضافه هزینه جداگانه پارکینگ پرداخت کردم.
بیشتر بخوانید:آمادگی نهاد وکالت برای همکاری با دولت در دو محور آموزشی و پژوهشی/ آماده دفاع از کشور در مجامع حقوقی بینالمللی هستیم
طنز تلخ اینکه اینقدر ماشینهای توقیفی در کنار هم پارک شده بود که امکان خروج ماشین من نبود.
ناگزیر باید دست به جیب شد و تملق کرد تا متصدی حاضر شود ماشین را از بین ماشینهای دیگر خارج کند.
انجام پذیر نبود، صبح زود رفتم و حوالی ظهر موفق شدم اتومبیلم را بگیرم و فهمیدم که چقدر خوش شانس هستم که آینه هایش شکسته نشده و وسایل داخلش سر جایش است.
کل جریمههای معوقه، هزینه بسیار نامتعارف حمل با جرثقیل، هزینه توقف شبانه روزی پرداخت شد.
نمیدانم این درآمد قابل توجه، چگونه توزیع خواهد شد؛ البته شاید هم بدانم، ولی بماند…
هزینه غیر مستقیمی هم برای جا دادن اولیه ماشین در پارکینگ و سپس خارج کردنش دادم که اشکال ندارد برایم عادی شده.
این همه تلاش برای نیروی انتظامی و سختی برای مردم واقعا برای ارتکاب چه جرمی؟
ساعتهایی که در انتظار نشسته بودم فکر کردم اگر واقعا دشمن تصمیم گرفته باشد مردم را با شیوههای مختلف ناراضی کند، اینقدر که اوامر صاحب منصبان و رفتار نیروی انتظامی در ارتباط با برخوردهای اخیر با مردم در ایجاد و تشدید نارضایتی از این دست موثر بوده است، اقدامات دشمن نمیتوانست موفق باشد؛ و توجه به این بیت:
پرسید یکی که عاشقی چیست؟ گفتم که چو ما شوی بدانی
چند روز پیش هم این وکیل دادگستری در رابطه با توقیف اتومبیلش در صفحه اینستاگرام خود توضیحاتی ارائه کرده بود:
تاثیر شگرف یک جمله یا رفتار در زندگی
قبل از اخذ پروانه وکالت، سنواتی، اشتغال قضایی داشتم و در آن ایام با تمام وجود سعی کردم با ادب و احترام با مراجعین برخورد نمایم.
تلقی ذهنی من این بود که اگر وکیل شدم حداقل رفتار محترمانه را از قضات در مراجعاتم ببینم.
اولین سال وکالتم در سال هفتاد و سه، مقارن با شروع اجرای قانون دادگاههای عام بود که به عنوان وکیل و طرح شکایتی با عنوان رفع تصرف عدوانی، پروندهای در یکی از شعب مستقر در مجتمع شهید بهشتی داشتم.
آقای (محمد خردمند)، که نامش همیشه برایم تداعی کننده کوهی از انرژی منفی است، قاضی شعبهای بود که همان سال از یکی از شهرستان ها، شاید همدان به تهران آمده بودند. با وجود گذشت زمان و تکمیل تحقیقات و آمادگی اتخاذ تصمیم هر بار برای درخواست صدور رای به ایشان مراجعه کردم، میگفتند پرونده را برای مطالعه به منزل برده و هنوز فرصت نکرده ببیند.
موکل به دلیل تصرف عدوانی ملکش به شدت تحت فشاری در حد جنون بود و ناراحتی خود را به من منتقل و احساس ضعف در وظایف وکالتی از طرف من داشت.
بیشتر بخوانید:امضای تفاهم همکاری میان اسکودا و کانون وکلای فدرال روسیه
تصمیم گرفتم برای درک شرایط، با موکل مراجعه و از قاضی یاد شده درخواست دستور کنم.
متعاقب تقاضای خروج از بلاتکلیفی و متاسفانه تکرار جواب قبلی قاضی، گفتم: احساس میکنم نمیتوانم با این روند، حقوق موکلم را استیفا کنم و بهتر است استعفا بدهم؟
آن قاضی در جواب درخواست قانونی و در حالی که موکل حضور داشت گفت: (((من وکیلی که زیاد حرف بزند را با تیپا از شعبه میاندازم بیرون))).
در یک لحظه تصمیم گرفتم که…. ولی به لحاظ حفظ شان وکالت و نگرانی از حقوق موکل، تصمیم دیگری گرفتم. از آن پرونده استعفا دادم و تصمیم گرفتم وکالت نکنم.
الان سی سال گذشته و به خاطر این جمله، به جز موارد بسیار نادر و استثنایی وکالت نکردم.
اینک نیز تکرار تلخی دیگر.
ده روز گذشته و در شرایط خاص، اتومبیلم بدون دریافت پیام قبلی به عنوان مناسب نبودن حجاب راننده و با اشتباه فاحش توقیف شد.
مراجعات مکرر این مدت به کلانتری مربوطه، پارکینگ همکار نیروی انتظامی و سایر ضابطین و گرفتاری ناشی از برداشت این گونه از حجاب و رها کردن چالشهای واقعی و ... در حالی که هنوز موفق به ترخیص اتومبیلم نشده ام، انزجاری برایم ایجاد کرد که کیفیت و کمیت آن قابل توصیف نیست.
این حد از انزجار را قبلا تجربه نکرده بودم، حس عجیبی است.
متاسفانه آثار این نفرت پراکنیهایی که بر سر توقیف اتومبیلها صورت میگیرد، بر اساس قاعده حرمت تنفیر، کل جامعه را نیز در بر خواهد گرفت.
افسوس از عدم تدبیر در اداره کشور.
منبع: وکلاپرس