اقتصاد ۲۴- اما در این میان یکی از مهمترین مؤلفهها «کنارهگیریها» و «انصراف» از ادامه راه انتخابات است. انصرافهایی که به منظور ایجاد یک سبد رأی واحد به نفع کاندیدایی خاص ایجاد میشود. به دلیل تعدد سبدهای رأی در این انتخابات، وزن انصرافها بیشتر از دورههای قبل خواهد بود، ازهمینرو باید به بررسی وضعیت کنارهگیریها پرداخت. با بررسی احتمال کنارهگیری کاندیداهای اصولگرا به نفع یکدیگر خواهیم دید که برای آنها بهترین مدل ماندن قالیباف و جلیلی در انتخابات است. در حالی که تیم قالیباف تلاش میکند جلیلی را وادار به انصراف کند، اما نتیجه این انصراف به نفع پزشکیان خواهد بود نه قالیباف.
از همه جناحها افراد مختلف سالها برای رسیدن به این مرحله که بتوانند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند، میکوشند. بعد از عبور از این مرحله حالا رقابت در میان کاندیداها آغاز میشود که در نهایت برخی منجر به کنارهگیری در انتخابات و در برخی افراد و مقاطع منجر به ماندن افراد مختلف در انتخابات میشود که نتیجه انتخابات را رقم میزند. این نوع از کنارهگیریها به چند دسته تقسیم میشود.
اول: کنارهگیری قبل از شروع مناظرهها. در این مدل ما با دو نمونه مشخص روبهرو هستیم که در تاریخ انتخابات ریاستجمهوری ایران سابقه دارد.
عباس شیبانی نامزد دومین دوره از رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری بود. او در حالی که قرار بود با محمدعلی رجایی رقابت کند، در صداوسیما اعلام کرد: «من خودم به آقای رجایی رأی میدهم». اما در این دوره از رقابتها اساسا به نظر نمیرسد هیچ نامزدی قصد داشته باشد قبل از شروع مناظرهها با بالابردن دست رقیب دیگر به نفع او کنار برود. علیاکبر پرورش هم در انتخابات بعد به نفع آیتالله خامنهای کنار رفت.
تمامی نامزدهای انتخاباتی تلاش میکنند شانس خودشان را در مناظرهها آزمایش کنند. از همان سال ۸۸ که مناظرهها به این شکل به قاب صداوسیما راه یافت، تمام نامزدها تلاش میکنند تا از این فرصت برای دیدهشدن بیشتر استفاده کنند، حتی اگر رأی چندانی هم به دست نیاورند. در این مرحله چند نوع کنارهگیری به لحاظ مفهومی میتواند شکل بگیرد.
اول: کنارهگیری افرادی که رأی چندانی ندارند. در این دوره از رقابتها به نظر میرسد هیچکس حاضر نباشد دست به چنین اقدامی بزند. همه افراد میمانند و احساس میکنند میتوانند سبد حداقلی رأی دو میلیونی را برای خود جلب کنند. این سبد آنها را به سمت تعامل بر سر رأی خود با کاندیدای اصلی هدایت میکند.
بیشتر بخوانید: واکاوی نگاه نامزدهای انتخابانی درباره اعتراضات شهروندان؛ اعتراض یا اغتشاش؟
دوم: کنارهگیری کاندیداهای پوششی. در این انتخابات احتمالا مانند سال ۱۴۰۰ شاهد انصراف زاکانی به عنوان کاندیدای پوششی باشیم. زاکانی همانطورکه اخیرا اعلام کرده در سال ۱۴۰۰ خودش را «سپر» ابراهیم رئیسی کرده بود. این بار هم آمده تا همان نقش پوششی را ایفا کند. از فرصت مناظرهها برای بالاکشیدن خود بیشتر استفاده کند و در نهایت رأی خود را تقدیم یک نفر خواهد کرد. به نظر میرسد آن نفر هم به احتمال بسیار زیاد قالیباف خواهد بود. مگر آنکه بهعنوان معاون اول جلیلی بخواهد قبل از انتخابات رأی خود را معامله کند.
دوم: کنارهگیری کسانی که رأی حداقلی دارند و ماندنشان در انتخابات به ضرر یک کاندیدا ارزیابی میشود. این افراد با تعامل رأی خود را تقدیم یک فرد میکنند و از او امتیاز میگیرند.
در انتخابات سال ۹۲ شاهد دو کنارهگیری و دو ایستادگی در انتخابات بودیم که در نهایت نتیجه انتخابات را رقم زد. در پایان مناظرهها و در هفته آخر عارف (هرچند با دلخوری هم باشد) به نفع حسن روحانی کنار رفت و موج اصلی پیروزی روحانی ساخته شد. در طرف مقابل حدادعادل قرار داشت که پیش از انتخابات با قالیباف و محسن رضایی ائتلاف کرده بود. اما در نهایت طوری کنار رفت که نامی از آن دو نفر به میان نیاورد. در متن کنارهگیری هم طوری حرف زد که بوی رأیدادن به جلیلی از آن بیشتر استشمام میشد. (جالب اینکه امروز حدادعادل در شورای ائتلاف از حامیان قالیباف است و در مقابل سعید جلیلی قرار دارد).
در آن انتخابات دو نفر هم ایستادگی کردند. اول سعید جلیلی بود که حاضر به کنارهگیری به نفع قالیباف نشد و در نهایت چهار میلیون رأی کسب کرد و نفر دوم علیاکبر ولایتی بود که ماندنش در انتخابات و جذب دو میلیون رأی، به نفع حسن روحانی شد. چون رأیش را از سبد اصولگرایان برداشته بود.
در انتخابات سال ۹۶ با انتخابات سهقطبی روبهرو بودیم. از مدتها قبل جریان اصلی اصولگرایان با راهاندازی «جمنا» (جمعیت مردمی نیروهای انقلاب) به دنبال این بود که همه کاندیداهای بالقوه را مدیریت کند و ذیل نام یک نفر وارد انتخابات شود. آنها موفق به این کار شدند و با کنارگذاشتن همه نامها ذیل نام قالیباف وارد انتخابات شدند. اما غافل از اینکه بخش دیگری از جریان اصولگرایی که تندروتر بود، از مدتها قبل چشم به ابراهیم رئیسی دوخته بود و او را وارد انتخابات کرد. در آن سال فشارها آنقدر زیاد شد که قالیباف ناگزیر شد به نفع رئیسی کنار برود. رئیسی از او در همایش مصلی تهران تقدیر کرد، اما حاضر نشد از او با عنوان معاون اول یاد کند. انصراف قالیباف در آن سال، انتخابات را از حالت سهقطبی (روحانی، رئیسی و قالیباف) به دوقطبی روحانی - رئیسی تغییر داد. در این انتخابات نیز تلاش اصولگرایان بازتولید همین وضعیت است که به تشریح آن میپردازیم.
وجه مشخصه جریان انتخابات سال ۸۴ این بود که نامزدها حاضر نشدند به نفع یکدیگر در قبل از رأیگیری کنارهگیری کنند. هنوز هم بسیاری معتقدند اشتباه اصلی از همان زمان آغاز شد. در حالی که جریان اصلاحطلب در آن انتخابات مجموعا ۱۶ میلیون رأی در دور اول جمع کرده بود، انتخابات را به اصولگرایانی باخت که در همان دور اول، تنها ۱۱ میلیون رأی داشتند.
ائتلاف کروبی و معین میتوانست انتخاباتی رقم بزند که در آن دور دوم انتخابات با ترکیبی از «هاشمی - معین» یا «هاشمی - کروبی» شکل بگیرد. در حالی که انتخابات دور دوم آن سال با ترکیب «هاشمی - احمدینژاد» شکل گرفت.
بیشتر بخوانید: نقش زنان در باور نامزدهای انتخاباتی/ نسبت گفتمان اصلاحات و مسعود پزشکیان با بحث زنان چیست؟
این انتخابات تا همینجا نشان داده که با سه قطب پزشکیان، قالیباف و جلیلی شکل گرفته است. حالا تلاش اصولگرایان این است که به مدل دوقطبی سال ۹۶ برسند. در این انتخابات زاکانی محلی از اعراب ندارد. او از همین حالا هم میداند که باید نقش پوششی (یا به تعبیر کارمندان ستادش سپر) را ایفا کند. قاضیزادههاشمی هم در نهایت میتواند به نفع جلیلی کنار برود. هر دو این افراد تنها در یک صورت در انتخابات باقی میمانند؛ در صورتی که اصولگرایان تلاش داشته باشند انتخابات را هر طور هست به مرحله دوم بکشند تا در آنجا پیروز شوند. اما این برای آنها در حکم «پلن B» خواهد بود. اولین هدف کنارگذاشتن یک نفر از میان جلیلی و قالیباف است که هیچکدام حاضر نیست به نفع دیگری کنار برود.
در این شرایط اگر قالیباف به نفع جلیلی کنار برود، بخشی از آرای قالیباف که در میانه و از مردمی است که رأی تشکیلاتی نمیدهند، به سبد پزشکیان ریخته میشود. همچنان که خروج قالیباف در سال ۹۶ به نفع حسن روحانی بود نه به ضرر او. قالیباف در سال ۹۶ و در نظرسنجیها جلوتر از ابراهیم رئیسی بود، اما وادار به کنارهگیری به نفع رئیسی شد. روزی که او کنار رفت، در واقع روزی بود که پیروزی حسن روحانی با رأی بالای ۲۰ میلیون قطعی شد. احتمالا اگر قالیباف در آن انتخابات کنار نمیرفت، باز هم حسن روحانی پیروز بود، اما با سبد رأیی کمتر از ۲۰ میلیون.
راهحل دوم کنارهگیری سعید جلیلی به نفع قالیباف است. تلاش تیم قالیباف نیز همین است که سعید جلیلی را راضی به این کار کند. اما جلیلی که تجربه کناررفتن سال ۱۴۰۰ و عدم شرکت در سال ۹۶ را در کارنامه خود دارد، دست به این کار نخواهد زد. با این حال هیچچیز در سیاست قطعی نیست؛ بنابراین اگر فرض کنیم سعید جلیلی از انتخابات کنارهگیری کند، باید دید سبد رأی او به سمت قالیباف سوق پیدا میکند یا نه؟
واقعیت این است که سبد رأی جلیلی متصلب است. هواداران جلیلی کسانی هستند که اگر جلیلی در انتخابات نباشد، احتمالا یا رأی نمیدهند یا رأی باطله خواهند داد یا حتی در مرحله آخر به پزشکیان رأی میدهند. به این دلیل که به لحاظ گفتمانی جلیلی و پزشکیان هر دو از گفتمان «پاکدستی» و «سادهزیستی» و «تولید داخل» حمایت میکنند. اما در مقابل قالیباف در دو گفتمان «پاکدستی» و «سادهزیستی» در نقطهای دیگر قرار دارد. هواداران جلیلی ذیل لیست «پاجوشها» قالیباف را نابود کردند و از رتبه اول تهران به مرتبه چهارم تنزلش دادند. هنوز فراموش نکردهایم چه کسانی بودند که ماجرای «سیسمونیگیت» و «تلاش برای اقامت اسحاق قالیباف در کانادا» را برملا کردند. در حوزه حمایت از تولید داخل هم قالیباف با سیگنالهایی که به واردکنندگان و سوداگران بازار ارسال میکند، درست در نقطه مقابل جلیلی ایستاده است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت: قالیباف نمیتواند چشم به سبد رأی جلیلی بدوزد. انصراف جلیلی در انتخابات به نفع پزشکیان تمام خواهد شد. این انصراف با سبد رأی پزشکیان همان کاری را خواهد کرد که انصراف قالیباف در سال ۹۶ با سبد رأی حسن روحانی کرد