اقتصاد۲۴- توپ برای هر گونه تعامل با ایران در زمین غرب و به ویژه ایالات متحده است. در تصمیم گیری در مورد چگونگی ضربه زدن به این توپ، سیاست گذاران در واشنگتن به سوابق گذشته موفقیت و شکست سیاست خارجی خود در برابر ایران نگاه میکنند. در سه سال (۲۰۱۵-۲۰۱۸) که برجام در حال اجرا بود، غرب با هدف منع گسترش سلاحهای هسته ای، برای بستن تمام مسیرهای ممکن دستیابی به سلاح هستهای احتمالی ایران رسید و ایران محدودیتهای شدید برنامه هستهای خود را که در توافق تعیین شده بود، رعایت کرد.
در مقابل، از زمانی که دونالد ترامپ، در ماه مه ۲۰۱۸ از برجام خارج شد، سیاست جایگزین امریکا در مورد "فشار حداکثری" علیه ایران از همه لحاظ شکست خورد. تهران که از محدودیتهای برجام آزاد شده بود، برنامه هستهای خود را تا حدی تسریع کرده که در صورت اراده مقامات عالی در داخل، میتواند تنها چند روز یا چند هفته با تولید مواد شکافت پذیر کافی برای سلاح هستهای فاصله داشته باشد.
چه آنکه افزایش تحریمها و اعلام جنگ اقتصادی علیه ایران، سیاستهای منطقهای ایران را صلح آمیزتر نکرد و اثر معکوس داشت. ایران به این نتیجه رسید که نمیتوان به غرب اعتماد کرد و تجربه ناموفق تعامل با امریکا به خروج ترامپ از توافق طرفین منجر شد. خروج ترامپ نه تنها امریکا را به نتیجه سیاست خود که انزوا و تضعیف ایران بود نرساند بلکه ایران را به شرق نزدیک کرد و توان بازدارندگی ایران را با افزایش کارتهای بازی در خاورمیانه به رخ غرب کشید.
این در حالی است که بی اعتبار کردن تلاشهای دیپلماتیک اصلاح طلبان و میانه روها در ایران توسط ایالات متحده، قدرت تندروها را در داخل ایران افزایش داد، تا آنجا که انزوا و تحریم به اصلی بدیهی از سوی یک جریان تندرو داخلی تبدیل شد که تلاش میکرد بعد از سقوط بالگرد رئیس دولت سیزدهم نیز قدرت را در اختیار گیرد. جریان غرب ستیزی که بیش از هر دورهای از سیاست خارجی ایران در مقایسه با دولتهای قبل، توانسته بود منافع چین و روسیه را همزمان با تحریمهای امریکا حفظ کند.
از این رو در آستانه انتخابات امریکا و رقابت بایدن و ترامپ، برای هر فردی که در واشنگتن بر سر کار خواهد آمد، مانع اصلی سیاسی که باید برای هرگونه تعامل جدی جدید با ایران بر آن غلبه کرد، نگاه سنتی و متاسفانه مرسومی است که ریشه در تاریخ چهار دههای امریکا در خاورمیانه دارد و آن بازنمایی ایران به مثابه محرک اصلی بی ثباتی در خاورمیانه است که تنها سزاوار انزوا و تحریم است. در چنین چارچوبی دفاع تندروها در ایران تحت عناوینی همچون دورزدن تحریم هم زمان با بقای تحریم، صرفا به تقویت تصویر راهبرد اسرائیل در برابر ایران که همان انزوا است منجر میشود.
از این رو چرخش در سیاست خارجی ایران که اکثریت مردم ایران در انتخابات ریاست جمهوری و با انتخاب دکتر پزشکیان خواهان آن شدند، بهبود اقتصاد ایران را بیش از هر زمانی به رفع تحریمها گره زده است. تجربه شکست خورده تکیه بر توان داخلی که در دوره ابراهیم رئیسی، مولفههای اقتصاد کلان ایران را وخیمتر کرد به سیاستگذاران کلان آموخت که نمیتوان بدون رفع تحریمها به توان داخلی تکیه کرد، زیرا ظرفیت داخل کشور بیش از آنکه به مردم منفعت برساند در اختیار مکانیزم سودآور تحریم قرار خواهد گرفت.
بیشتر بخوانید:تفاوتهای انتخابات ریاستجمهوری در ایران و آمریکا
از سوی دیگر مسئله هسته ای، به ویژه با توجه به وضعیتی که برنامه هستهای ایران از زمان اشتباه ترامپ در نقض برجام به آن رسیده است، اولویت اول ایران برای تعامل مجدد با غرب را در دستور کار قرار داده است. به عبارت دیگر رفع ابهامات آژانس بین المللی انرژی اتمی که اروپاییها را بیش از هر زمانی متمایل به ارسال پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نموده، پیش نیاز هرگونه تعامل با غرب برای رفع تحریمها خواهد بود.
این در حالی است که مسائل دیگر مربوط به درگیریهای منطقهای نیز از سوی ائتلاف غرب مستقر در خاورمیانه مورد توجه است. این امر تا زمانی که اسرائیل به حمله خود به نوار غزه ادامه دهد، با توجه به تنشهایی که از آن وضعیت بیرون آمده و پیامدهای آن برای موضوعاتی مانند روابط ایران با حزب الله و حماس، چالش برانگیز خواهد بود.
با این حال، مذاکرات بین ایالات متحده و ایران با تلاشهای اخیر کشورهای خلیج فارس برای کاهش تنشها در حال انجام است. علی باقری مذاکره کننده ارشد ایران در دولت سیزدهم در حال حاضر در عمان در حال مذاکره حول موضوعات مورد مناقشه است. این شامل احیای روابط دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران و حرکت اخیر بحرین و ایران برای بهبود روابط است. خراب نکردن این جو مطلوب منطقهای انگیزه بیشتری برای ایالات متحده خواهد داد تا با انگیزه حفظ توافق امنیتی با عربستان سعودی، از مذاکرات مشترک اعراب و ایران حمایت کند یا دست کم مانعی برای آن نباشد.
در همین راستا جو بایدن که پیش از این قصد خود را برای بازگشت به برجام اعلام کرده بود، اما فرصتها را برای احیای برجام از دست داد. چه آنکه پس از روی کار آمدن بایدن، او اگرچه در مورد مذاکره برای یک توافق جدید صحبت کرد، اما دولت ابراهیم رئیسی در ایران با طرح خواستههای جدید در برابر امریکا نتوانست به توافقی در مذاکرات نائل آید.
از این رو حتی با روی کارآمدن پزشکیان در ایران و دیگر چالشهای بایدن که در شش ماه پایانی دوره ریاست جمهوری، غیرواقع بینانه است که انتظار داشته باشیم تغییرات قابل توجهی در روابط ایران و امریکا رخ دهد.
تجربه سالهای اخیر نشان میدهد که احتمال تعامل سازنده امریکا با ایران با یک دموکرات بیشتر از ترامپ در کاخ سفید خواهد بود. اما نمیتوان این احتمال را رد کرد که ترامپ به عنوان رئیس جمهور آینده امریکا ممکن است فرصتی برای کسب امتیازات سیاسی از طریق مذاکره محیا کند. کاری که او در توافقنامه تجارت آزاد امریکای شمالی در دوره اول خود انجام داد؛ بنابراین ممکن است او با این ادعا که "معاملهای بهتر" با ایران را نسبت به اوباما سامان دهد، تنش زدایی با ایران را دنبال کند. اما آنچه اکنون توپ را در زمین امریکا قرار داده، موفقیت اصلاح طلبان در ایران است فرصت استثنایی را برای واکنش سازنده و ثبات بیشتر در خاورمیانه پیش روی ائتلاف غرب قرار داده است.