اقتصاد۲۴-«محمدصادق درودگر» نامی آشنا در عرصه فوتبال و فوتسال کشور است. نخستین خاطره مخاطبان ورزش از او، تلاشش برای خارج کردن مرحوم «کاظم محمدی»، بازیکن تیم ملی فوتسال ایران در مسابقه با آرژانتین، پس از حمله وی به داور از طریق روش برخورد فیزیکی بود؛ روشی که چند روز بعد در همان روزهای پرامید فوتسال در سال ۱۳۸۳ به یادها ماند و باعث شد که درودگر در مصاحبهای معروف با عادل فردوسیپور، آن را «هدایت به بیرون از زمین بازی» بخواند.
مواضع و رفتارهای بعدی درودگر البته گویای این بود که وی چهرهای جدی، بیپروا و گاه عصبی دارد و حتی در برخی مواقع بدون هیچ ملاحظهای از پشت پردهها، مفاسد و مافیای فوتبال و حواشی سیاسی و اجتماعی آن سخن میگوید؛ شاید همین نترسی و بیپروایی است که باعث شده کمتر لب به سخن بگشاید. محمدصادق دروگر، اکنون پس از سالها مدیریت باشگاههای متعدد فوتبالی، در مقام عضو هیات مدیره سازمان لیگ به فوتبال خدمت میکند. مدیر جوان ورزشی دیروز، امروز با کولهباری از تجربه و درسها از میادین تلخ و شیرین ورزش، آخرین سالهای میانسالی خود را طی میکند و در آستانه انتقال تجربیات خود به نسل جدید مدیران ورزشی است.
متنی که در ادامه درباره گذشته و امروز فعالیتهای او میخوانید، مشروح مصاحبه صادق درودگر با سایت دیدهبان ایران است:
نساجی بهترین میزبانی را در آسیا انجام داد
آقای درودگر! شما با چند تیم خصوصی در ایران همکاری کردید؟
تقریبا با همه باشگاههای خصوصی همکاری داشتم!
با تراکتور، ملوان، نساجی، استیل آذین، بهمن و بسیاری از باشگاههایی که امروز برخی از آنها را نداریم، سابقه همکاری شما را میبینیم. ابتدا بفرمایید که چه چیز باعث جدایی شما از تیم نساجی شد؟
من رابطهای خوب با آقای رضا حدادیان، مالک باشگاه نساجی داشتم و به هرحال به دعوت یکی از دوستان که در مراسم افطاری بودیم، ایشان را در آن مراسم زیارت کردم. صحبت از این شد که جلسهای برای گپوگفت برقرار شود. ایشان درباره دغدغهشان درباره قهرمانی در لیگ و آسیا صحبت کردند. ایشان همچنین از جدا شدن آقای سیفاللهپور از مجموعه سخن گفتند. بنده خودم با آقای سیفاللهپور که مدیرعامل بودند، تماس گرفتم و گفتم اگر امکان ادامه همکاری را دارید، بنده حاضرم صحبت کنم تا این همکاری ادامه یابد.
ایشان البته در پاسخ گفت که باید به سفری در کانادا برود. گویا ایشان گرفتار بوده و هتلی داشتند. ایشان گفتند که بسیار از زندگی خود عقب افتادند و استادیومی نیز در اختیار دارند که به امان خدا گذاشتند و با این شرایط نمیتوانند که بیایند. پس از این دوباره با آقای حدادیان صحبت کردیم و از این گفتیم که تیم به هرحال در شرایط حضور در مسابقات آسیایی باید چگونه بسته شود.
این میزبانی مهم که در تاریخ باشگاه نساجی بیسابقه بوده را باید مدیریت میکردیم. ما ستادی را به این منظور تشکیل دادیم. این ستاد باید مسابقات آسیایی را مدیریت میکرد. هم در مسابقات رفت و هم در مسابقات برگشت، چون رفتن ما برای اخذ ویزا و بلیط مهم بود و هم میزبانی تیمهای بزرگی که وجود داشت (مثل تیم نوبهار و تیم مومبای سیتی و الهلال) اهمیت داشت. به زعم تمام مسئولین ورزشی، سیاسی و امنیتی کشور، همچنین سفیر عربستان در تهران و خود باشگاه الهلال، بهترین میزبانی را ما بدون آن که مشکلی پیش بیاید، انجام دادیم.
استقبال از آقای نیمار هم رفتید و ویدیوی پای هواپیمای شما نیز در این مورد بسیار وایرال شده است …
بله! اتفاقا دوستانی که در برنامه صبح تلویزیون بودند، میدانند که بنده حاضرم با آنها گفتوگویی داشته باشم تا مشخص شود سطح زبان انگلیسیشان در چه حد است. بنده البته ادعایی در این حوزه ندارم، ولی مطمئن هستم انگلیسی را بیشتر از ایشان میدانم. من در آنجا گفته بودم که «I’m» و در آن برنامه تلویزیونی به اشتباه به بنده نسبت داده شد که به اشتباه گفتم «I» و این درحالی است که گویا ایشان مخفف واژه «I am» را متوجه نیستند. البته اشکال دیگری نیز وجود داشت. بنده در آن دیدار گفتم «manager of team» که باید بجای «تیم» از واژه «club» استفاده میکردم.
بیشتر بخوانید:زنان عکاس به ورزشگاهها راه یافتند
البته در شرایطی که شما با زبان مادری و «نیتیو» خود صحبت نمیکنید، پس از پنج ماه عدم مکالمه وقتی برای بار اول صحبت میکنید، دچار مشکل خواهید شد.
جدا از موضوع انگلیسی صحبت کردن، انتقاد دیگر به شما و آقای درویش این بود که چرا به استقبال بازیکنانی، چون رونالدو و نیمار رفتید ...
من به استقبال آنها نرفتم. من به استقبال کل تیم رفتم که سفیر نیز با آنها بود. این وظیفه بنده بود، زیرا سفیر کشور مربوط به باشگاه آنجا بود. این یک پروتکل است که بنده پس از سرپرستی ۳۰ تیم ورزشی ملی و غیرملی، آنها را میدانم. پروتکلهایی وجود دارد که وقتی یک مقام عالی سیاسی پای هواپیما میآید، شما نمیتوانید در پایین در یک نقطه بایستید. قطعا مقام یک سفیر بسیار بالاتر از بنده بود. او سفیر یک کشور پرنفوذ در منطقه و جهان است. در چنین شرایطی بنده باید در آنجا میایستادم و استقبال میکردم.
البته زمانی که بنده آنجا (عربستان) رفتم، سفیر آنها نیامد، اما سفیر ایران آمد و استقبال گرمی نیز از سوی باشگاه الهلال انجام گرفت. ما از لحظه ورود که آمدیم، مسئولین باشگاه با گل به استقبال ما شتافتند. بنده سه سفر به ریاض، پایتخت عربستان داشتم، ولی در این سفر گویی این ملت متحول شده بودند.
مثلا ما وقتی به حج میرفتیم، برخورد ماموران عربستانی در چارچوب شلاق تعریف شده بود. اما این بار، رفتار مردم و مسئولان و مقامات متفاوت بود. در استادیوم، خانمها و آقایان باهم نشسته بودند و محترمانه رفتار میکردند. در همان کمیته سازماندهی مسابقه باشگاه الهلال چند نفر خانم عربستانی حضور داشتند. آنها به قدری محترمانه برخورد میکردند و رفتارشان عوض شده بود که ابتدا تصور میکردم که نوعی اغراق رفتاری وجود دارد.
مدیر باشگاهی آنان با من صحبت کرد و پرسید که آیا بنده کار تجاری هم انجام میدهم؟ که پاسخم این بود که بنده خودم را از نظر تجاری و بیزینس، بازنشسته کردهام.
آن زمان، حدود پنج سال میشد که باشگاههای ایرانی به عربستان نرفته بودند. شاید پس از حمله به سفارت عربستان تیمهای ما به آنجا نرفتند …
بله! حمله مسئولانه (!) برخی به سفارت انجام شد و خسارت خیلی زیادی به عربستان وارد شد! غافل از اینکه هزینههای آن حمله را ملت ما داد!
این روند ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۴۰۲ پرسپولیس با باشگاه النصر عربستان بازی کرد. شما هم همزمان با الهلال بازی کردید. نظرتان درباره تغییر فضای عربستان چه بود؟
بنده برای بازیهای جام باشگاههای آسیا به ریاض رفته بودم و شرایط را قبل از این دیده بودم. این بار وقتی به ریاض رفتم دیدم که این ریاض دیگر آن ریاض سابق نیست. انگار مقداری مهربانتر شدند و در فرهنگشان نوعی تساهل و تسامح مشاهده میشود. این محدود به ایرانیان نبود و در مجموع شاهد این موضوع بودیم. بسیاری از مردم دیگر ملتها در هتل ما بودند که این شرایط برای آنان نیز وجود داشت. آنان کاملا آزاد و بدون مشکل به زندگی خود میپرداختند.
عربها بهراحتی با همه انگلیسی صحبت میکردند، درحالی که قبلا اینطور نبود. قبلا ما این میزان تسلط به انگلیسی را فقط در پاکستان و هند میدیدیم، اما در آن روزها از عربهای عربستان نیز به خوبی سطح بالایی از رواج زبان انگلیسی را به چشم دیدیم. این برای من جالب بود که ببینم فردی (محمد بن سلمان) در یک کشور تغییرات ایجاد میکند و این تغییرات چقدر سریع در مردم اثر میگذارد. فرقی ندارد که این فرد، اینطرف باشد یا آن طرف!
شما درباره باشگاه نساجی این مطلب را میگفتید که این جزو طبیعیات حضور در فوتبال است که هر مدیری موافق و مخالفی دارد …
البته بنده به این نحو از نساجی جدا نشدم!
منظورم این است که کارنامه شما پر از پیروزی و شکست است. شما در ملوان و تراکتور و… بودید.
البته بنده در تراکتور هیچ اثری نداشتم.
در نساجی برخی منتقد شدند که چرا تیم در حد آسیا بسته نشده بود و در سطح آسیایی نتیجه نگرفت. البته برخی در مقابل میگویند که چه انتظاری از باشگاهی مثل نساجی وجود دارد که برای بار اول در سطح آسیایی حضور پیدا میکند؟ آیا این باشگاه در گروهی که تیمی مثل الهلال در آن است، باید نتیجه میگرفت؟ آوردن آقای رحمتی آیا جزو تصمیمات شما بود؟
قبل از هرچیز باید بگویم که آوردن آقای رحتمی، تصمیم هیات مدیره بود و بنده هم جزئی از هیات مدیره بودم. ایشان خط دفاع آلومینیوم را به همراه یک هافبک آورد. بنده هم موافق بودم و بازیکنان خوبی بودند. ولی همان تیم امروزه نتایج خود را نشان داده است.
اینکه آیا تیم آسیایی بسته شده بود یا خیر؟ جای توضیح دارد. ببینید! شما وقتی میخواهید درباره یک پدیده قضاوت کنید، باید اطلاعات کاملی از وضعیت آن داشته باشید. مثلا درباره مربیان میگویند که شما با تیم تمرین نکردید که تصمیمات یک مربی حین بازی درباره بیرون گذاشتن یک بازیکن یا تعویض نکردن بازیکن دیگر را بدانید.
به نظر من فردی مثل آقای حدادیان، بسیار بیش از حد عاشق است! با این پتانسیلی که آقای حدادیان دارد، درست نیست که تیمی به او داده شود که برای یک سال ۲۵۰ میلیارد تومان خرج کند! این ۲۵۰ میلیارد را اگر ایشان در هر بخشی سرمایهگذاری میکرد، در سنوات بعدی ۵۰۰ میلیارد تومان برداشت میکرد. ما در سال قبل یک هزینه ۱۸۰ میلیارد تومان برای باشگاه نساجی دادیم که با یک متمم جدید که زدیم، آقای حدادیان مجبور به اخذ بازیکنان جدید شدند و، چون تیم آسیایی بودیم، سقف مخارج تا بالای ۳۰۰ میلیارد نیز قابل ارتقا بود. اما درباره این مرد (آقای حدادیان) باید بگویم که من خود چنین دل و جراتی ندارم. ایشان حداقل یک پنجم کل داراییهای خود را هزینه یک سال تیم نساجی کرد.
این هزینه، هزینهای بود که باعث نشد در فصل بعد از مسئولان باشگاه تقدیر شود. چه مسئولان استانی و چه مسئولان کشوری، چه مسئولان دارایی، این را پیش خود میگویند که این فرد خیلی پول دارد و باید از او گرفته شود! هیچکس به کمک او نمیآید و همه سعی میکنند از او چیزی بگیرند! این یک واقعیت است…
به نظر شما چقدر از این پول برمیگردد؟
هیچ مقدار از این پول برنمیگردد! سال بعد هم باید ۳۰۰ میلیارد تومان خرج کند. وقتی شما در یک چرخه معیوب میافتید، مثلا امسال ۱۰۰ میلیارد تومان و سال بعد ۱۵۰ میلیارد و در پایان بازهم به همین نحو باید افزایش بودجه داشته باشید. آقای حدادیان در این شرایط باید با باشگاه ۲۲۰ میلیون دلاری الهلال و با تیم ۱۶ میلیون دلاری نوبهار و تیم ۴ میلیون دلاری مومبای سیتی رقابت کند!
باید این مساوی را میگرفتیم. ما مقابل الهلال خوب بازی کردیم. در بازی برگشت مقابل این تیم در زمین خودشان ۲-۱ باختیم. چند موقعیت هم از دست دادیم. ضمن این که دروازهبان اصلی ما نیز آسیب دیده بود. در این میان ما یکباره یکی از بازیکنان خود را بهدلیل اخراج از دست دادیم. آن هم بخاطر یک اشتباه بچهگانه! به نظرم آسیب اصلی را آنجا خوردیم!
تیم پس از حرکت آن بازیکن شکست. شکستهای آسیایی اعتماد بهنفس را از مربی و بازیکنان گرفت. ما طور دیگری فکر میکردیم. آقای آزادی را آقای رحمتی آوردند که سطحشان بسیار بالاست. سه دفاع از تیمی که بهترین خط دفاع لیگ بود را آورده بودند. دروازهبان ما نیز آقای رشید مظاهری بود که خیلی دروازهبان خوبی بود. همچنین آقای محمدرضا عباسی بازیکن بسیار موثری بود. با امثال اسماعیل بابایی تیم خوبی ساخته بودیم. بازیکنان قبلی تیم هم فوقالعاده بودند. کسانی مثل آقای عبدی، بیگی و هردانی و… همگی خوب بودند.
بیشتر بخوانید:تورم نجومی در فوتبال ایران
بنده تا حد زیادی بر این اعتقاد هستم و این اعتقاد را به آقای رحمتی گفتم که اگر دستیاری میآورید، باید از خودتان بزرگتر باشد. البته بنده به دستیاران تیم احترام میگذارم، اما این تیم آسیایی دستیاری بزرگتر لازم داشت. دستیار در کنار آقای رحمتی بهراحتی باید بتواند بگوید که فلان تصمیم اشتباه است و باید تصحیح شود. ما به چنین دستیاری نیاز داشتیم. مثلا باید ایستادگی کند و بگوید که فلان تعویض قطعا نباید انجام شود. به هرحال آقای رحمتی جزو مربیان خوب است که بسیار نیز خوب کار کرد. آقای ساکت الهامی نیز بسیار خوب بودند. البته آقای الهامی امسال یک نقطه ضعف داشتند و آن اینکه در مصاحبههای قبلی خود مشکل داشتند. البته این اشکال را هم برطرف کردند. خود بنده اگر نسبت به آقای ساکت الهامی تردیدی در انتخابشان داشتم، بخاطر مصاحبههایشان بود.
«ساکت الهامی» هنوز به درد نساجی میخورد
اول فصل که شما آمدید، آقای ساکت الهامی رفته بود؟
بله! آقای ساکت الهامی تشریف برده بودند.
آیا اکنون فکر نمیکنید جدایی آقای الهامی از نساجی برای باشگاه و خود ایشان همزمان بد شد؟
ببینید! وقتی من پیشنهاد مربیان خود را دادم، در اولین جلسه هیات مدیره پیشنهاد چهار مربی خارجی را دادم. در ابتدا گفتم که این مربیان مد نظر من هستند. رقم مربیان معرفیشده هم به نسبت بسیار پایین بود. رقمهایی بین ۱۷۰ تا ۲۰۰ هزار دلار قیمتی بود که با آن میتوانستیم مربی بگیریم.
بعضی از آنها تجربه قهرمانی داشتند. در آن زمان هیات مدیره اظهار کرد که مربیان خارجی و اروپایی نه فوتبال آسیا را میشناسند و نه میدان رقابت آن را و نه فوتبال ایران را میشناسند و در نتیجه آسیب میزنند. بنده آقایایان مهدی تارتار، مجتبی حسینی، سید مهدی رحمتی و ساکت الهامی را پس از آن پیشنهاد دادم. در ادامه در جلسه بحثهای مختلفی مطرح شد. تنها نقطهضعفی که در مورد آقای الهامی وجود داشت، این بود که ایشان مثلا با آقای تارتار درگیر شده بودند.
این احتمال وجود داشت که باتوجه به درگیری آقای ساکت الهامی و تارتار در مصاحبهها با یکدیگر، هواداران آقای الهامی در میان هواداران باشگاه دچار آزردگی خاطر شوند. در جلسه بحثهای مختلفی برای گزینههای جایگزین مطرح شد. برخی میگفتند اگر آقای تارتار بیاید، بخاطر درگیری در مصاحبه آقای الهامی، هواداران مشکل دارند و این انتخاب از ابتدا با حاشیه همراه خواهد بود.
آقای الهامی نیز مساله داشتند و بنده پیش خودم میگفتم این تیم خود به خود پرهیاهو هست. با وجود ایشان این شرایط بغرنجتر خواهد شد. اما بعد به این فکر کردم که آقای الهامی از جنس خود بچههای باشگاه نساجی است. این دو واقعا به هم میخورند. به نظرم اگر آقای حدادیان در فصل بعد نساجی را باز نگهدارد و هزینه کند، ایشان همچنان گزینه خوبی برای نساجی به نظر میرسد.
اخیرا شنیدهام که ایشان (حدادیان) تفکراتی درباره واگذاری تیم دارند. شما این موضوع را تایید یا تکذیب میکنید؟ بنده این را از دو منبع موثق شنیدهام …
ایشان از اول برای واگذاری باشگاه جدی بودند، اما کسانی که آمدند تا برای دریافت باشگاه مذاکره کنند، اصلا هیچ تضمینی برای سرمایهگذاری نداشتند. ایشان نمیخواستند که تیم را نابود کنند. میخواستند فردی را بیاورند که باشگاه را واقعا اداره کند و دنبال این نبودند که مسئولیتی را از سر خود باز کنند.
در یک مقطعی وقتی تیم را در نیمفصل بستند و بازیکنان جدید جذب شدند، با وجود اینکه بنده نبودم، ارتباطم با آقای حدادیان و باشگاه برقرار بود. تا امروز نیز این ارتباط وجود دارد. حتی در این روزها که دروازهبان تیم از برزیل درحال بازگشت بود، دچار مشکل بودند که بنده کارهای ورود ایشان را انجام دادم و از وزارت ورزش با توجه به عدم فعالیت شورای برونمرزی پیگیری کردیم. این بازیکن نمیتوانست ویزا بگیرد و باید کاملا به شکل فوری و اورژانسی میآمد. خوشبختانه دستور دادند که این دروازهبان با تمهیدات لازم به ایران بیاید و بنده این کار را باوجود آن که در نساجی نبودم، برای باشگاه و آقای حدادیان انجام دادم. البته در این مورد نه بنده صحبتی کردم و نه آنها سروصدایی داشتند.
رابطه ما هنوز دوستانه است و با وجود این که در باشگاه نیستم، دوستی ما پابرجاست. در آن شرایط آقایی آمد و خریدار باشگاه شد. آن فرد مبلغ خوبی را هم برای باشگاه میداد. این مبلغ چیزی در حدود ۳۰۰ میلیارد تومان بود که مبلغ قابل توجهی به نظر میرسید. بنده گفتم که اکنون میتوانید باشگاه را بدهید و راحت شوید! سایر دوستان هم موافق بودند، اما آقای حدادیان موافقت نکرد. ایشان گفتند من میخواهم این تیم را نگه دارم. ایشان فردی آرمانگراست. ایشان دوست ندارد در کاری دوم باشد و همیشه میخواهد اول باشد. در هواپیمایی وارش هم اگر دقت کنید، ایشان رشد قابل ملاحظهای داشتند.
فقط یک بار در سال ۷۸ توانستیم حق پخش تلویزیونی را بگیریم
شما در تیمهای خصوصی فعالیت داشتید و معتقدید همه مخارج آن در شرایط حاضر ضرر و هزینه است. بازگشت درآمدی در فوتبال برای بخش خصوصی وجود ندارد و امسال هم شنیدهایم که باشگاه تراکتور هم اعلام کرد که میخواهد باشگاه را بفروشد و رقمی نیز در این مورد پیشنهاد داد که غیرمنطقی بهنظر نمیرسید. باشگاه پرسپولیس نیز به اصطلاح به بخش خصولتی واگذار شده است. بحث درآمدزایی این باشگاهها اکنون مطرح است. این سوال وجود دارد که ما چطور میتوانیم به جایی برسیم که باشگاهها خود به درآمد برسند؟ تا کی میتوانیم به جایی برسیم که فرد نه صرفا از روی هزینه برای علاقهاش، بلکه به قصد سرمایهگذاری وارد فرآیند خرید و فروش باشگاه و گرفتن سهم با یک پلن اقتصادی، شود؟ مشکل کجاست؟
مشکل اساسی این است که فوتبال ما مستقل نیست! فوتبال ما نمیتواند مستقل باشد. شرایط کشور ما بهگونهای است که این اتفاق نمیتواند رخ دهد. یکی از درآمدهای عمده باشگاهها همان TV-RIGHT یا حق پخش زنده تلویزیونی بازیها است. ما هرگز این مبلغ و مسیر درآمدی را نداریم.
برای مثال مجلس باید مصوب کند که یک بودجه به صدا و سیما داده شود تا پولی برای حق پخش بازیها داده شود. در موارد دیگر هم همینطور است. این ساز و کار چه ربطی به فوتبال دارد؟ ما معتقدیم که لیس للانسان الی ما سعی! هر کسی مالک آن چیزی باید باشد که تولید میکند. فوتبال هم تولید خلاقیت میکند. فوتبال درحال ایجاد فضاست. ده برنامه تلویزیونی برای فوتبال ساخته میشود، اما خود فوتبال از آن بیبهره است.
ما معتقدیم که باید همان حق پخش را ابتدا به باشگاهها بدهند. حقوق کپی-رایت یا مالکیت معنوی را بدهند. اگر همین موارد را بدهند، کفایت میکند. ما در سال ۱۳۷۸ برای حق پخش زنده وارد مذاکره با صدا و سیما شدیم. آن زمان اتحادیهی فوتبال وجود داشت. ما در آخرین روزهای مدیریت آقای محمد هاشمی ۱۸۰ میلیون تومان به ارزش پول آن زمان حق پخش تلویزیونی گرفتیم. اتحادیه در آن زمان قوی بود و همه مدیران فوتبالی در آن جمع بودند. این اتفاق افتاد!
اما ۱۸۰ میلیون تومان را به سازمان تربیت بدنی دادند و سازمان هم آن پول را به خرید توپ فوتبال اختصاص داد و توپها را به همه کشور داد. درحالی که درحالت عادی پول باید وارد جیب باشگاهها میشد. در آن زمان به هر نحوی بود، مبلغی اخذ شد. پس از آن دیگر هرگز حق پخش تلویزیونی داده نشد.
پس از آن آقای احمدی نژاد یک مبلغ ۴ میلیارد تومان به ارزش آن زمان دادند. یک قرارداد ۲۳ میلیارد تومانی نیز بستند که در نهایت آقای سرفراز گفتند که این مبلغ را نمیدهند! این درحالی بود که قرارداد مربوطه، منعقد شده بود! ارزش آن پول چیزی حدود ۲۳ میلیون دلار (زمانی که دلار ۱۰۰۰ تومان بود) تخمین زده میشود. اما به هرحال جواب منفی داده شد و با اختصاص مبلغ حق پخش مخالفت شد؛ یعنی طرف مقابل به قرارداد خود هم پایبند نبود.
قدرت طرف مقابل ما نیز یک قدرت عادی نبود که بتوانیم برویم از آن به دادگاه شکایت کنیم! اتفاقا شکایت کردیم و برای پخش مجازی فوتبال شکایت را ترتیب اثر دادیم. قاضی دانشور در جلسه حضور داشت و بنده آنجا از حق پخش گفتم و تاکید کردم که این حق فوتبال است. قاضی دانشور سخن بنده را تایید کرد و گفت: میدانم که حق فوتبال است، ولی بنده این را نمیتوانم بنویسم. این درحالی است که کارشناسان رسمی دادگستری نیز تایید کردند که این مبلغ حق بخش فوتبال است.
قاضی، اما نمیتوانست رأی را انشاء کند. ایشان گفتند که به سراغ آقای سجادی وزیر وقت برویم تا ایشان خودشان با رئیس وقت سازمان صداوسیما (آقای علی عسگری) هماهنگ کند تا این موضوع حل شود!
ما جلسه دیگری نیز گذاشتیم که با شخص آقای علی عسگری برگزار شد و همه معاونین ایشان نیز حضور داشتند. جالب است بدانید که به تلویبیون که متعلق به یکی از اشخاص خود صداوسیما بود حق پخش دادند، اما به شرکتی که ما معرفی کردیم تا پخش آنلاین انجام دهد، این حق پخش را ندادند. ما میگفتیم حق پخش را به شرکت دیگری فروختیم تا درآمدزایی کنیم، اما آقای علی عسگری و معاونین ایشان بر انحصار تلویبیون تاکید داشتند.
در جلسه رفتار طرف صداوسیما تند شد و آقای شهریاری و دیگر معاونین ایشان نشسته بودند. تصمیم نهایی این شد که از درآمدها هفتاد درصد به فوتبال بدهند و سی درصد به صداوسیما داده شود. حق پخش هم با هم فروخته شود. بعد از آن ما پیگیری کردیم و متوجه شدیم همان دوستانی که آنجا حضور داشتند و حالا قرار نیست اسم ایشان را بگویم، نظر و رای آقای علی عسگری رئیس وقت سازمان صداوسیما را برگرداندند. اتفاقا در میان این معاونین که نظر رئیس سازمان را برگرداند، آقای شهریاری حضور نداشت. ایشان، چون خودشان فوتبالی بودند، موافق بیشتر مواضع ما بودند و کمک هم میکردند. آنهایی که خود در حوزه مجازی رانت داشتند، اجازه پخش را نمیدادند. مسئول تبلیغات صداوسیما نیز که دوست ما بودند و ایشان هم با آقای علی عسگری در هولدینگ خلیج فارس تشریف دارند، با این امر مخالفت کردند.
ما معتقدیم اگر همین حق پخش را به باشگاهها بدهند، همه تیمها خودبهخود خصوصی میشوند و دخل و خرجشان هم درست در میآید. حرف ما این است که دولت دستش را بردارد و فوتبال را رها کند تا چرخه فوتبال کشور بچرخد.
در سال ۱۳۷۸ آقای جمالی نماینده مجلس از کاشان که عضو هیات مدیره پرسپولیس بود، با شرکت ZDF آلمان مذاکره کرد. در آن زمان، این شرکت ۴۷۸ میلیون دلار حق پخش زنده فوتبال ایران را میخرید. تمام تبلیغات دور زمین را نیز البته میگرفت. در آن زمان، فضای نرمش سیاسی و گفتوگوی تمدنها بود و امکان کار وجود داشت. تقریبا شرکتهای دنیا میخواستند وارد بازار بکر و پرسود ایران شوند.
-، اما همین الان حق پخش تلویزیونی لیگ یک فرانسه به ۱ میلیارد دلار نمیرسد …
علت این مبلغ این بود که بازار حق پخش تلویزیونی فوتبال در ایران، بازاری بسیار بزرگ بود. ایران دستش را برای صلح و دوستی با همه کشورهای دنیا باز کرده بود. کارشناسان AFC نیز در همین دوره اخیر حق پخش اکنون فوتبال ایران با وضعیت فعلی ما را ۱۵۰ میلیون دلار قیمتگذاری کردهاند. البته این مبلغ بدون حق امتیاز تبلیغات محیطی است. در آن زمان شرکت زد. دی. اف آلمان میخواست تبلیغات بسیاری از شرکتهای بزرگ دنیا مثل کوکاکولا و… را قرار دهد. البته تبلیغات کوکاکولا قدغن است، اما تولید آن در کشور با همین نام انجام میشود!
بین-اسپورت نیز بهعنوان شرکت دیگری پیشنهاد ۱۶۰ میلیون دلار در سالهای اخیر داده بود. اگر به بنده این اختیار کامل را بدهند که خودم بازاریاب فروش باشم، همین الان ۲۰۰ میلیون دلار حق پخش را خواهم فروخت و باشگاهها و تیم ملی را تامین خواهم کرد. این شامل حق پخش زنده و حق تبلیغات محیطی بهطور همزمان است. یعنی حتی برنامه شبکه تلویزیونی بخواهد از فوتبال تولید محتوا کند، باید به ما پول بدهد. این اتفاق، اما در ایران نمیافتد.
چه کسی نمیخواهد شما بیش از ۲۰۰ میلیون دلار ارز وارد کشور کنید؟
خب این ۲۰۰ میلیون دلار را باید در جای دیگری درآمد داشته باشند و نه فوتبال! من از شما میپرسم امروزه حق پخش زنده دست کیست؟
صدا و سیما …
خب! به این ترتیب از بودجه آنها کسر خواهد شد. آنها این حق را برای خودشان فرض کردهاند. آنها میگویند ما داریم شما را نشان میدهیم. پس لازم نیست به شما پول بدهیم! ما برعکس این را میگوییم! این ماجرا مثل معمای مرغ و تخم مرغ شده است.
بیشتر بخو انید:افشای کامل اسامی متهمان اصلی فساد در فوتبال
این چه استدلالی است که میگویند ما داریم پیراهن و بازی شما را نشان میدهیم، پس شما یک چیزی نیز به ما بهعنوان رسانه بدهکارید؟
ببینید! وقتی بازی آسیایی برگزار میشود، من خودم از صدا و سیما ۵۱ هزار دلار به عنوان فردی که در نساجی مسئولیت داشتم، گرفتم تا حق پخش داشته باشیم. سایر باشگاههای مطرح ما مثل استقلال، پرسپولیس، سپاهان، تراکتور، ملوان و… نیز هرکدام ارزشمند هستند که بازی هرکدام باید قیمتگذاری شود. وقتی شما حق پخش تلویزیونی را میگیرید، باید زیرساختهای خود را نیز استاندارد کنید. یعنی دیگر نمیتوان در استادیومی بازی برگزار کنید که LED بسیار بد دارد. در حال حاضر LED در بسیاری از ورزشگاههای ما دچار مشکل است و هر روز با تعمیرات روشن میشود.
ما بسیاری از تجهیزات استادیومی خود را عوض کنیم. فوتبال ما باید دوباره زنده شود. ما نیازمند یک دگردیسی اساسی در فوتبال ایران هستیم. خود مسئولان فعلی فدراسیون البته دنبال چنین چیزی هستند. هم باید تمامی تجهیزات V. A. R تکمیل شود و هم باید LED تمامی استادیومهای بزرگ را عوض کنیم. ما با LED سالم به یکسری تیمها یکسری تبلیغ میدهیم و به تیمهای دیگر تبلیغات دیگری میدهیم و این یعنی درآمد بیشتر! همه این موارد باید انجام شود و قانون هم باید به کمک ما در فوتبال بشتابد. قانون موضوع بسیار مهمی است!
در کارآفرینی (با توجه به اینکه بنده خودم مدرس کارآفرینی دانشگاه نیز هستم)، از همه چیز مهمتر این است که حاکمیت، قوانین حمایتی برای دفاع از حقوق کارآفرینان بگذارد. الان چرا بسیاری از کارخانهها تعطیل است؟ چون قوانین حمایتی برای کارآفرینی کافی نیست. مشکل این است که فقط وام میدهند تا صاحب کارخانه تجهیزات را عوض کند و تولید را بهینه انجام دهد، اما کارخانهدار با همان پول زمین میخرد و میفروشد یا دلار خرید و فروش میکند و یا سرمایه را از کشور خارج میکند. این دیگر فرهنگ کارآفرینی نیست.
در ماههای اخیر، پروندهای تحت عنوان فساد در فوتبال ایران مطرح شده که گفته میشود بخش عمدهای از آن به خاطر دولتی بودن یا خصولتی بودن فوتبال در کشورمان بوده است، چون معمولا باشگاههای خصوصی از این پولها ندارند که بتوانند با آن اختلاس خاصی هم انجام دهند؛ این که مثلا هزار عدد سکه بخریم و یا فلان چیز را پخش کنیم، در برخی باشگاهها اموری رایج شده است. شما به عنوان فردی که سالها در فوتبال ایران بوده و بسیاری از مسائل را مشاهده کردهاید، آیا میتوانید با صراحت بگویید که هماکنون فساد سیستماتیک در فوتبال ایران وجود دارد؟
فساد سیستماتیک خیر! اما فساد وجود دارد. فساد در جایی وجود دارد که خود را نشان میدهد، ولی اراده قدرتمندی برای مبارزه با فساد وجود ندارد. مثلا در سالهای گذشته (حدود ۱۲ سال پیش) موضوع تیم شهرداری تبریز بررسی شد و این تیم پس از بررسی دقیق محروم شد. از بازیکن و مربی تا مدیرعامل و سایر نفرات همگی محروم شدند. اما پس از آن چه شد؟ یک تیم دیگر بندرعباسی نیز مورد مشابه برایش رخ داد و همه در آن باشگاه محروم شدند و برخورد قضایی صورت گرفت، اما این برخوردها تداوم نداشت.
البته این عدم تداوم به این دلیل نیست که مسئولان رسیدگیکننده فاسد هستند؛ برای مثال فردی میگفت که فلان فرد انسان خوبی بوده و اشتباه کرده است و وساطت میکرد تا سطح برخورد بالا نرود. اما صحبت ما این بود که نباید گذشت کرد. ما گفتیم که «ترحم بر پلنگ تیزدندان، ستم کاری بُوَد بر گوسفندان!»
شما وقتی یک تصمیم را در جایی میگیرید، اما آن را در نهایت تا پایان اجرا نمیکنید، باقی به این نتیجه میرسد که میشود دیگر تصمیمات انضباطی را دور زد و با صحبت کاری کرد که بخشیده شده و اجرا نشود. بنده وقتی در سال ۹۳-۹۴ در باشگاه نساجی بودم، یک پرونده فساد از تیمی گرفتم که رقیب ما بود. حتی من گردش مالی آن تیم را مشاهده کردم و پولهایی که از حساب درآمده بود را مشخص کردم و پرونده به کمیته اخلاق فوتبال رفت. در کمیته اخلاق یک رای سه به صفر داده شد و طبق آن رای قطعی، مدیرعامل آن باشگاه محروم شد و مقدمات دیگر برخوردها آماده شد.
ناگهان، اما دیدم که رئیس فوتبال استان به همراه سایر مسئولان قوی استان در آن زمان به فدراسیون فوتبال آمدند و گفتند که این فرد محروم شده دارای وجهه بالایی در استان است و اگر برخورد با وی صورت گیرد، تبعاتی دارد. در نهایت به ما ابلاغ شد که رای باید عوض شود. آقای محمدزاده در آن زمان رئیس کمیته اخلاق فدراسیون فوتبال بودند که درجا کیف خود را برداشت و رفت. نفرات دیگری هم پس از عدم اجرای رای کمیته اخلاق، از این کمیته رفتند.
وقتی پولهای مردم، بدون حساب و کتاب دست یک عده خاص است، قطعا این منافع نیز ایجاد میشود، زیرا آنان درحال خرج کردن پول مردم هستند.
شما میفرمایید در بحث فساد در فوتبال، اراده لازم برای برخورد وجود ندارد. آیا امروزه شرایط فرق کرده است؟
الان اتفاقا وضعیت بهتر است. عدهای ورود کردند و برخورد میکنند. امیدوارم نتیجه آن هم خوب باشد. همه با این محیط حساس که مدام همه بگوییم «آی دزد» چیزی را بهتر نمیکنیم.
ما سالهای سال در همه بخشهای فوتبال این بحثها را داشتیم. نهادهای مختلف آمدند و گفتند که باید به فلان مورد فوتبالی ورود کنیم. البته این خود نکته دارد. بههرحال فساد در هر نقطهای باید مورد حمله قرار گرفته و با آن مبارزه شود. اما حجم فسادی که در فوتبال رخ میدهد، نسبت به فسادی که در دیگر حوزهها رخ میدهد، ناچیز است و قابل مقایسه نیست. اما باز هم برخی ورودها به این حوزه خوب است. در دهه گذشته مجلس میخواست به پرونده فساد برخی باشگاهها ورود کند. آقای رسایی پرونده فساد در فوتبال را پیگیری میکرد. مناظرهای نیز ایشان با آقای دادکان داشت که در تلویزیون معروف شد …
آقای رسایی را من در همین جا دعوت به مناظره میکنم!
چرا؟
چون میخواهم مانند آقای مجدزاده (احمد خطر) اتفاق خوبی را برایشان رقم بزنم! البته از ایشان یک گله دارم. البته از آقای مجدزاده (احمد خطر) سلیبریتی ساخته شد و اصلا چهرهشان تغییر کرد!
آقای رسایی در جایی درباره آقای علی دایی صحبت کرد. بنده به ایشان پیشنهاد میکنم که با وجود عدم ادعا درباره تشرع و مصلح اجتماعی بودن، به عنوان فردی که دلآزرده شده است، در برخورد خود تجدیدنظر کند. دایی کسی است که با دنده شکسته و سر شکسته برای ما بازی کرده و افتخار آفریده است. وقتی اسم ایشان را هم میبریم، باید مراقب باشیم! آن وقت ایشان درباره خانواده آقای دایی صحبت میکنند.
آقای رسایی به آقای دایی انتقاد دارد، پس میتواند اولا تلفن را بردارد و بگوید که به نظر من شما باید فلان کار را انجام دهید! در وهله دوم ایشان میخواهد بحث اجتماعی کند، بسیار خب! ایشان را دعوت کنید و با آقای دایی روبهروی وی بنشانید. مردم هم خواهند دید و قضاوت خواهند کرد. حرف ما این بود که در این صحبتها یکطرفه به قاضی نرویم.
صحبت ما به امثال آقای رسایی و آقای حسن عباسی که پشت اتاقهای بسته فریاد میزنند این است که چرا تنها فریاد میزنید؟ خب بهتر نیست که با منطق بنشینید و با کسانی که فکرشان فرق دارد، مناظره کنید؟ این کار را بکنید تا مردم خروجی آن را ببینند. شما اجازه دهید فردی مثل علی دایی از خودش دفاع کند. شاید حرف مهمی داشته باشد.
اصل، مردم هستند. گروهی در ایران هستند که مردم را به هیچ میانگارند. آنها میگویند که ما میگوییم همه چه کنند. در صورتی که شما هیچچیز نیستید و این مردم همهچیز و همهکاره هستند. در تمام دنیا و در تمام تاریخ، مردم تصمیمگیر هستند. صلاحیت مردم در همهجای دنیا اثبات شده است. مردم، اصل هستند. بسیاری پشت دوربین میگویند که ما نوکر و خادم مردم هستیم، اما در زمان تصمیمگیری مردم را اصلا حساب نمیکنند.
مردم هم فقط کسانی نیستند که شما را دوست دارند. مردم شامل همه کسانی هستند که با شما خوب نیستند یا موضعی نسبت به شما ندارند و یا با شما موافق هستند. ما یک تغییر گسترده لازم داریم. بازگشت به «اخلاق» بسیار مهم است.
در فوتبال نیز همین ماجرا برقرار است. ما باید اخلاق خود را تغییر دهیم. اصلا فرض کنیم یک کشور جنایتکار است. این ما هستیم که ادبیات خود را در خطاب دادن همان کشور (ولو جنایتکار) اصلاح کنیم. بد دفاع کردن از یک امر، از آسیب زدن عامدانه به آن مخربتر است. بنده میگویم باید روشهای خود را اصلاح کنیم. ادبیات خود را عوض کنیم.
پس ما اینجا از آقای رسایی هم میخواهیم که اگر خواستند از خودشان دفاع کنند، در همین برنامه با آقای درودگر گفتگو کنند …
بنده آمادگی کامل دارم. از ایشان هم با احترام یاد میکنم و به دنبال تقابل نیستم. وقتی آقای رسایی به خودش اجازه میدهد که درباره فوتبال صحبت کند، بنده نیز بهعنوان یکی از اعضای خانواده فوتبال میتوانم در برابر ایشان حاضر شوم و از موضع خود و خانواده ورزش دفاع کنم.
در بحث پرونده فسادی که مجلس هم به آن ورود کرد، چه نظری دارید؟ ما گاه و بیگاه میبینیم که مجلس ناگهان به موضوعی ورود میکند. گاهی این اقدامات البته برای دیده شدن است. فوتبال محل خوبی برای دیده شدن و مرکز توجه قرار گرفتن است. یکی از موارد پرونده آقای ویلموتس بود. رئیس فعلی فدراسیون آقای تاج هم درگیر پرونده بودند. نظر شما درباره این پرونده چیست؟ در شبکههای اجتماعی هر وقت بحث فساد در فوتبال مطرح میشود، هواداران میگویند که ما هرگز نمیتوانیم با فساد در فوتبال مبارزه کنیم، زیرا رئیس فدراسیونی داریم که یک پرونده ۳۰۰ میلیارد تومانی روی دست فوتبال ایران گذاشته و کماکان رئیس فدراسیون فوتبال است. این حرف را بنده از جانب خودم نمیزنم، بلکه نظر افکار عمومی را منتقل میکنم. هرچند پروندهای در سازمان بازرسی کل کشور درباره این موضوع تشکیل شده و بررسی آن تمام نشده است. این وضعیت را چطور ارزیابی میکنید؟
میگویند که تب تند زود به عرق کردن میانجامد و خوب میشود! اگر به مجلس هم توجه کنید، اواخر دوره مجلس که به انتخابات نزدیک میشویم، خیلی بیشتر صحبت فوتبال میشود. سه دوره مختلف مجلس، بنده را دعوت کردند تا درباره نظام باشگاهداری در کشور صحبت کنم. بنده در آن زمان جوانتر بودم و متوجه عمق مساله نبودم. در آن زمان وقت میگذاشتم و با اتحادیه فوتبال جلسه میگذاشتم و اعضای مختلف را میدیدم تا با بحثهای آماده و قوی در مجلس و کمیسیونها درباره نظام باشگاهداری کشور ارائه کنم.
نمایندگان مجلس هم چندین مصاحبه میکردند و بعد با ما نیز عکس میانداختند. وقتی به انتخابات میرسیدند و به مدد همین تبلیغات، دوباره انتخاب میشدند، در ابتدای دوره بعد، حین مراجعه به آنان و پیگیری دوباره، میگفتند که فوتبال، اولویت کشور نیست و فعلا اولویت کشور مسائل دیگری است.
بار اول وقتی این برخورد را دیدیم، گفتیم شاید به خاطر شرایط خاصی است و تحمل کردیم. اما وقتی بار دوم نیز همین موضوع تکرار شد، در مرتبه سوم گفتم که خودتان بهتر است درباره فوتبال مصاحبه کنید و از دیگران استفاده نکنید! موضع مجلس چندان مسئولانه نیست، زیرا اگر مسئولانه بود باید یک خروجی در سالهای اخیر میداد. این همه گفته میشود که قرار است با فساد مبارزه کنیم. خب خروجی آن چیست؟
هر کاری که بنده میکنم، برای این است که در انتها ببینم که آیا خانواده من رفاه دارد و فرزندان تحصیل کردند یا در مشقتی به سر میبرند یا خیر! اما وقتی بگویم که من خیلی کار میکنم و به چیزی اهمیت ندهم و فرزندانم در خیابان بخوابند، دیگر نمیتوانم ادعای چیزی را بکنم. خروجی من در این شرایط خروجی موفقی نخواهد بود. ادعای بنده در چنین شرایطی، ادعای باطلی است.
درباره پرونده ویلموتس هم این که قرارداد مذکور قراردادی قوی نبوده است، برکسی پوشیده نیست و بنده نیز به آن اذعان دارم. قرارداد ویلموتس باید محکمتر بسته میشد. خود فدراسیون فوتبال هم بعدا اعلام که قرارداد دست فدراسیون نبوده و در جایی دیگر صحبت شده است و در بخش فرهنگی ارگان دیگری مذاکرات انجام و قرارداد نوشته شده است. فشارها و دخالتهای سیاسی و دخالتهای بیمورد نیز رخ داده است.
در نهایت آوار همه مشکلات روی سر آقای مهدی تاج خراب شد، در صورتی که ماجرا این نبوده است که خود شخص آقای تاج خودبهخود تصمیم بگیرد و به تنهایی قرارداد بسته باشد. البته مسئولیت فدراسیون با ایشان بود و ایشان باید مشاوران بهتری در تصمیمگیری استفاده میکردند.
ما در قرارداد با آقای اسکوچیچ از آقای محمدجعفر جهرمی که در سرپرستی نهاد حقوق بینالملل ریاست جمهوری بودند، استفاده کردیم که موفق هم بود. ایشان وکیل تنها پرونده ایران در دادگاه لاهه بوده و برنده هم شده است. از آقای نورشرق، خودم و خانم دکتر اسدی و براتی و فغانپور در جلسات تنظیم قرارداد استفاده کردیم و قراردادی نوشتیم که وقتی ایشان از ایران رفت، نتوانست هیچ شکایتی انجام دهد.
ما حتی ایشان را قبل از جام جهانی اخراج کردیم. البته بنده کاملا با اخراج ایشان مخالف بودم. تیم ما فقط اگر یک مساوی میگرفت، از جام جهانی اوت میشد، اما ایشان تیم را با همه مشکلات تا جام جهانی آورد. او حقش این بود که روی نیمکت ایران در جام جهانی بنشیند.
شما مدافع آقای تاج هم هستید؟
نه! بنده فقط مدافع واقعیت هستم. من انتقاداتم نسبت به آقای تاج را مطرح کردهام. من حتی در انتخابات بهعنوان فردی که حق رای داشتم، به آقای ماجدی رای دادم. البته در شب انتخابات، آقای ماجدی در مصاحبهای از انتخابات منصرف شدند.
آن شب چه اتفاقی افتاد که آقای ماجدی ناگهان منصرف شدند؟
آقای ماجدی با من تماس گرفتند و گفتند که میخواهند از من بهعنوان نایبرئیس دوم فدراسیون استفاده کنند. ما نشستیم و باهم صحبت کردیم. تاکید کردم که در سازمان لیگ باید تغییراتی اعمال شود. ایشان هم قبول کرد. آقای صوفی نیز حضور داشتند. بنده گفتم اگر شما میآیید و از من استفاده میکنید، این تحولات باید در حوزه کاری ما انجام شود.
بعد از آن، بنده قبول کردم و ثبتنام هم کردم و کار سه تا چهار ساعت طول کشید. آقای ماجدی هم ثبتنام کردند و رفتند. پس از آن که ایشان ثبتنام کرد، فقط چند ساعت بعد اعلام شد که آقای ماجدی انصراف داده است. این را حتی به روابطعمومیها نیز اعلام کرده بودند.
بنده تا خبر را شنیدم، دنبال آقای ماجدی گشتم و فهمیدم موبایل ایشان خاموش است. از گوشه و کنار شنیدم که از نهادهای خاصی به ایشان ابلاغ شده استکه باید کنار بکشند! با دوست صمیمی ایشان که همراهش بود تماس گرفتم و از او پرسیدم شما و آقای ماجدی کجا هستید؟ ایشان محل حضور خود را به ما اعلام کرد و من حضورا پیش ایشان رفتم. ایشان من را دید و تعجب کرد. گفتم صبر کن تا باهم صحبت کنیم.
به او گفتم که اگر من در انتخابات فدراسیون بهعنوان نایبرئیس ثبت نام نمیکردم، دیگر اینجا نبودم. انسان وقتی انتخابی میکند باید تا آخر بایستد و یا این که اصلا حرکت نکند.
آقای ماجدی در پاسخ گفت که من میخواهم صلاح فوتبال را درنظر بگیرم و نمیخواهم درگیری ایجاد شود. گفتم شما ثبتنام کردید و کار بد یا غیرشرعی و غیرقانونی انجام ندادید. به او گفتم که ایستادگی کن و حالا خواه برنده و خواه بازنده، در نهایت هرچه صلاح هست، پیش میآید.
آقای ماجدی گفت که من به روابطعمومی اطلاع دادم. اما بنده متنی در همان دیدار به صورت فوری تهیه کردم و آقای ماجدی آن را دید و به روابطعمومیها فرستادیم. در آن متن تاکید کردیم که ما انصراف نمیدهیم و هستیم!
ما تا آخر در انتخابات ماندیم. حتی اتفاقاتی که در آن شب رخ داد و ابتدا گفتند که انتخابات برگزار نمیشود و سایر حواشی دیگر، همه در جهت این بود که آرای آقای ماجدی بریزد. در ادامه آرای ایشان کاملا ریخت.
بنده موافق آقای تاج نبودم و این یک مورد از تلاش بنده است که مشاهده میفرمایید برای یک گزینه دیگر انجام دادم، اما در پرونده آقای تاج بنده دوست دارم که بیجهت به کسی حمله نکنم. دنبال حمایت بیجهت از کسی نیز نیستم.
پس در انتخاباتی که شهریورماه ۱۴۰۱ برگزار شد، گروههایی از بیرون علاقه داشتند که آقای تاج به فدراسیون فوتبال برگردد؟
گروههایی نبودند! صرفا شخصی از بیرون تمایل داشت که آقای تاج به ریاست فدراسیون فوتبال برگردد. آقای تاج هم با تیم خود برگشت. تیم آقای تاج خیلی قوی بود. خود آقای تاج فردی قوی با ارتباطات گسترده لسا. آقای اسلامی هم فردی بسیار موثر است. آقای نبی نیز فردی بسیار مهم است و آقای بهاروند هم از افراد بسیار موثر فوتبال ماست. آقای ممبینی و علوی هم افرادی قوی هستند. در مجموع تیم مدیریتی آقای تاج تیم قدری است. الان هم به هرحال فدراسیون را اداره میکنند. تلاش ایشان نیز تلاش خوبی است. ما در برابر یک چنین تیمی بودیم.
همین که آقای ماجدی در مقابل این تیم قوی و باوجود آن مشکلات، این تعداد رای آورد، اتفاق مهمی است. البته بنده وقتی آقای تاج رئیس فدراسیون شد، اصلا ناراحت نشدم. البته شاید در روزهای اول و دوم با آمدن ایشان، مرا ناراحت کردند و آمدن ایشان باعث شد برنامههایی که برای اصلاح نظام باشگاهی و ملی در نظر داشتیم، بههم بخورد، ولی در ادامه، بسیاری از تصمیماتشان نشان داد که اوضاع در حال اصلاح است. البته به جز مورد انتخاب آقای کیروش که اصلا به آن اعتقاد نداشتم، تصمیمات دیگر در مجموع بسیار خوب بود.
بیشتر بخوانید:هشتمین متهم به پرونده فساد در فوتبال مشخص شد
در بحث صداوسیما و حق پخش نیز اعتقاد دارم که اگر فردی جز آقای تاج بود، نمیتوانست این کار را با صدا و سیما وارد جمعبندی کند. ارتباطات ایشان بسیار قوی است؛ مثلا الان شما بگویید که یک مساله در نیروی انتظامی کشور داریم؛ ایشان زنگ میزند و با رئیس فراجا مستقیم گفتگو میکند و تا حل مساله، کار را به نفع فوتبال پیش میبرد. حتی در حوزه قضایی ایشان هم اگر مورد خاصی باشد، مستقیم به رئیس قوه تماس میگیرد. این ارتباطات ارزشمند و قوی است. آقای تاج تا حد قابل توجهی به فوتبال کمک کرده است. باید این واقعیت را بپذیریم.
شاید این ادعا و گزاره پایانی سخن شما مخالفان جدی داشته باشد …
هیچ اشکالی ندارد!
علت این است که حداقل طی دو سال گذشته، از نظر نتایج تیمهای ملی، موفقیت قابل ذکری نداشتهایم…
تصمیماتی البته درباره بعضی مربیان گرفته شده است. ولی تیم ملی ما که نسبتا نتایج خوبی داشته است.
چطور به نظرتان نتایج تیم ملی خوب بوده است؟ ما در جام جهانی بدترین نتایج را گرفتیم!
البته من زمان کیروش را تایید نمیکنم، بلکه درباره پس از آن صحبت میکنم.
درباره زمان آقای قلعهنویی هم مردم خیلی موافق با مثبت عمل کردن تیم ملی نیستند …
وقتی در جام ملتها تیمهایی مثل ژاپن، عربستان و… اوت میشوند، تا همین جا که تیم ملی ما آمده بود، یعنی به جای خوبی رسیدیم و نتیجه خوب بوده است.
بنده که در موقعیت مخالفت نیستم، اما این بخش از سخنان شما حتما مخالفان و موافقانی خواهد داشت …
بله قطعا خواهد داشت. ما به همه نظرات احترام میگذاریم!
«جان توشاک» دائما در بار مینشست و نوشابه میخورد!
اشکان دژاگه و مسعود شجاعی را شما به تراکتور آوردید؟
خیر! اتفاقا وقتی آقای زنوزی گفتند که این دو بازیکن آمدند، بسیار خوشحال شدم. گفتم این دو بازیکن عالی هستند. ولی گفتم که قرارداد سهساله با بازیکن مسن نباید بست. اما دیگر آنها قرارداد را بسته بودند.
آقای «جان توشاک» چطور؟
اولین مخالف ایشان بنده بودم. من بارها دیدم که ایشان در بار نشسته و دائم درحال مصرف نوشابه است! نه کار میکرد و نه مطالعه خاصی در وقت فراغت خود داشت. ایشان صرفا سر تمرین میرفت و در لابی هتل غذا و نوشیدنی میخورد. فرد خردسالی هم با وی بود که میگفت فرزندم است، اما بعدا فهمیدیم فرزندخوانده او است.
مسائل زیادی داشت. ایشان تحرک خاصی هم نداشت. بنده هم در همان هتلی میماندم که ایشان بود. بقیه با من مخالفت میکردند و میگفتند او خوب است. بعدا در جلسهای که آقای مهاجری گذاشت، از آقای توشاک خواستیم که حضور یابد. ما گفتیم ایشان اگر میخواهد از تیم هم جدا شود، باید محترمانه جدا شود. ما گفتیم دلایل تمایل جدایی خود را به آقای مهاجری بگویید. آقای توشاک گفتند که به هیچ عنوان با مهاجری صحبت نمیکنم. ما گفتیم آقای مهاجری مربی ایرانی است و در اینجا کار میکند و باید شما به ایشان احترام بگذارید. ایشان بازهم بر عدم گفتگو پافشاری کرد. آقای مهاجری نیز خود را رعایت و کنترل کرد.
بنده از ایشان پرسیدم ماجرا چیست؟ مهاجری گفت که یکی از افراد مترجم حرفهایی را برده و آورده که تیم را به هم زده است. ما عذر مترجم که سرباز وظیفه بود را خواستیم. آقای توشاک با عصبانیت گفت که مترجم جایی نمیرود و اگر برود، من از اینجا میروم. بنده گفتم من میگویم که برود!
توشاک گفت از جان من چه میخواهید؟ گفتم «قهرمانی!» گفت میدانید نتایج تراکتور قبل از من برای قهرمانی نزدیک به صفر بوده است؟ گفتم اگر قرار باشد همانطور بماند که شما را نمیآوردیم. گفت اگر همین مترجم نماند، با تیم تمرین نمیکنم. من فورا مترجم را بیرون کردم. توشاک هم در رختکن ماند.
من هم از رختکن بیرون آمدم و به آقای پیروانی گفتم که تیم را تمرین دهد. آقای پیروانی گفت که این اتفاق ممکن است باعث بروز مشکل برای باشگاه شود. از من خواست در تصمیمم تجدیدنظر کنم که نپذیرفتم و بازهم از او خواستم به کارش برسد و تیم را تمرین دهد. به پیروانی گفتم مسئولیت هرچه اتفاق افتاد برعهده من است.
آمدم دم رختکن تراکتور و دم ورودی رختکن صندلی گذاشتم و نشستم. در حال دیدن تمرین تیم بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. متوجه شدم تماس از خارج کشور است. فردی که نمیشناختم شروع به تعریف کردن از من کرد و گفت: اندکی با توشاک مدارا کن.
از او خواستم خود را معرفی کند. وی گفت که من کار جور کردن همه بازیکنان خارجی و مربیان را در ترکیه انجام میدهد. گفت که خودش با توشاک صحبت میکند که سر تمرین بیاید. گفتم اشکالی ندارد. بیاید به تمرین و به تیم برسد، اما این که بخواهد مترجم را خودش بگذارد، در تیم ما جایگاهی ندارد. مترجم باید برود.
من مترجم را فورا عوض کردم. آقای توشاک از من عذرخواهی کرد. او به سر تمرین رفت و کار را ادامه داد. در آن زمان، من گزارش کار خود را دادم. گفتم که تعداد مهاجمان و هافبکها زیاد است و باید حداقل یک دفاع اضافه کنیم. آقای زنوزی هم محبت کردند و گفتند که انجام میشود.
آقای ناظمی یک مدافع به ما معرفی کرد که ۱۹۵ سانتیمتر قد داشت. او در ضربات ایستگاهی ۹ گل زده بود. تیم خودش هم فقط سه ضربه ایستگاهی گل خورده بود. او دو سال قبل در بوندسلیگا بازی کرده بود و در آن زمان در بلژیک بازی میکرد. قیمت او ۲۵۰ هزار دلار بود. بنده گفتم اگر این مدافع را بیاوریم، برای تیم رویایی عمل میکند.
عصر همان روز شنیدم که قرارداد همان بازیکن بسته شده است. این درحالی است که او ۱۸ ماه بود که بازی نداشت. او را با یک رقم بسیار بالا خریده بودند. در آنجا بود که خودم فهمیدم که باید بروم و موفقیت تیم را آرزو کنم!
حمایت «علیآبادی» از «کفاشیان»، کاملا غیرقانونی بود
شما با بیشتر رؤسای فدراسیونها مثل آقایان دادکان، تاج و کفاشیان کار کردهاید. البته به نظر میرسد رابطه خوبی با آقای کفاشیان ندارید؟
الان البته رابطه خیلی خوبی داریم. البته هنوز هم انتخاباتی که آقای علیآبادی در سازمان تربیت بدنی برگزار کرد و کفاشیان را بهعنوان تککاندیدا آورد، قبول ندارم. کاملا رفتار غیرحرفهای، غیرقانونی و مخالف منافع فوتبال کشور بود. آقای علیآبادی در فوتبال دخالت کردند و در همان زمان، بنده به خاطر اعتراض به این موضوع دادگاه رفتم. در مصاحبهای گفتم که ایشان آسفالتکار است و ایشان از من شکایت کردند.
مرحوم نهاوندیان در همان زمان من را در تلویزیون روی خط آورد. آقای علیآبادی هم پشت خط بودند. ایشان گفتند که در جام حذفی، من حق پرسپولیس را از فدراسیون فوتبال میگیرم. باید بازی رفت و برگشت باشد. ما هم اول آییننامه داده بودیم که فینال جام حذفی باید تکبازی باشد و در مشهد برگزار شود.
ایشان گفتند که من در فیروزکوه چای میخوردم که صاحب قهوهخانه به من گفت که حق ما را بگیر و من هم حق آنها را میگیرم! بنده هم گفتم که برای معاون رئیسجمهور متاسفم که گروه کارشناسیاش در قهوهخانه تشکیل میشود! قهوهچیها افراد محترمی هستند، اما در حوزه کار خودشان تخصص دارند و نه فوتبال! به خاطر همین حرف بنده به دادگاه رفتم. قاضی پرونده هم قاضی منصوری بود. به من گفتند که حداقل سه سال زندانم میکنند.
در آن زمان بنده ۴۷ساله بودم. گفتم که مرا سه سال زندان میکنید، اشکالی ندارد. من ۴۷ سال دویدهام و در این سه سال حداقل استراحت میکنم. از من خواستند برای آزادی سند بیاورم که گفتم سند ندارم. گفتند کفیل بیاور که گفتم کفیل هم ندارم. در آن زمان آقای ابراهیمی ربطی در قوه قضاییه بود و در دفتر آقای رحیمی رئیس دادگستری تهران کار میکرد. او مرا دید و گفت چهکار کردی؟ گفتم که ماجرا چنین است.
او هم کارت قضایی خود را گذاشت و گفت فعلا برو! ابراهیمی گفت که اگر ثابت نکنی علیآبادی آسفالتکار است، به زندان میروی! بنده به خانه رفتم و در اینترنت گشتم. دیدم که ایشان در سال ۱۳۸۱ در انجمن قیر و آسفالت ایران سخنرانی کرده است. او ۱۳ ایراد از کار انجمن و آسفالتکاری گرفته است. این مطلب در روزنامه همشهری بهصورت بزرگ هم چاپ شده بود.
از آرشیو آن شماره روزنامه، ۱۰ عدد خریدم. به آقای براتی گفتم که من لایحه نوشتم و بلد نیستم که با تنظیم آن دفاع کنم. آیا میتوانید در دفاع بنده حضور پیدا کرده و شما قبول زحمت کنید؟ آقای براتی در آن جلسه گفت که اگر فردی در جلسه صنف جگرکیهای تهران حضور یافته و از عملکرد صنف انتقاد کند و همه آن صنف وی را تایید کنند، مگر خود نباید یک جگرکی و فعال آن صنف باشد؟ قاضی منصوری تایید کرد. آقای براتی هم مقابل قاضی سند صحبت ایشان را که من به وی داده بودم، گذاشت و قاضی هم پذیرفت و من را تبرئه کرد. همه روزنامهها و پایگاههای خبری، خبر تبرئه بنده را نیز منتشر کردند.
بنده بعدها وقتی در پی شکایت از یک فرد که حرف زشتی در خارج کشور درباره من زده بود، به اینترپل شکایت کرده و حکم جلب طرف را گرفتم، پس از محکومیت وی در دادگاه عکسی اتفاقی در اینترپل از آقای قاضی منصوری دیدم که در حال بررسی پرونده ایشان بودند. آنجا بود که به فکر فرو رفتم و گفتم دنیا چه دنیای عجیبی است!
خاطره شخصی از برخورد با فساد در فوتبال ایران دارید؟ در همه این سالهایی که در فوتبال بودهاید، مواردی دیدهاید که به نظرتان دلالی آمده باشد و یا داوری خریده شده یا رشوهای به عوامل یا بازیکنانی داده شده باشد؟
بنده زمانی که در باشگاه استیلآذین بودم، یک بار کسی گفت که شخصی داور بازی شماست و در شهری قرار است برای شما سوت بزند. شما باید این مبلغ را بدهید تا این بازی برای شما «دربیاید»! بنده در همان زمان به آقای شریفی (رئیس کمیته انضباطی) تماس گرفتم و موضوع را اطلاع دادم. بنده تاکید کردم که بگویید این داور عوض شود. پیشنهاد هم ابتدا از سوی داور و سپس فرد میانجی داده شده است.
داور مزبور عوض نشد! آقای شریفی گفتند که با ایشان صحبت کردم و خیالت راحت باشد که دیگر تخلفی نمیکند. داور یادشده در هتل ما آمد و گله کرد و گفت چرا چنین حرفی را زدید. گفت که از من انتظار نداشته باشید و بسیار هم از من طلبکار شد. به او گفتم یک فرد (میانجی) به ما از طرف شما پیشنهاد داده و شما باید از آن فرد میانجی شکایت کنید.
من کل گزارش را به کمیته انضباطی دادم. در آن زمان کمیته اخلاق نداشتیم. در نهایت اتفاق خاصی هم نیفتاد. البته پس از آن اتفاقاتی افتاد. آن داور بعدها از داوری محروم شد.
مورد دیگر این بود که یکی از روسای هیاتها که بعدا جای رئیس هیات مدیره نشست، یک روز چهار پنج سال پیش به من زنگ زد. گفت آقای درودگر چه شده که یکسری از مدیران فوتبالی سکه دادند و شائبه رشوه بهوجود آمده است؟ به او پیشنهاد دادم که گزارش کند. این سکهها از درون هیات فوتبال به افرادی داده شده بود. باشگاه به هیات فوتبال میداده و هیات هم به افراد دیگر و به همین نحو ارتباطی وجود داشته است.
یعنی افراد، فاسد هیات فوتبال را هم درگیر مفاسد خود کرده بودند …
بله! رئیس هیات هم بخاطر این موضوع برکنار شد، یعنی در موضوع سر سکه دادن، کار به جایی رسید که رئیس عوض شد.
داستان مسابقهای که ۲۱ صفر علیه تیم نفت تهران شد!
شما در همان زمان موضوع را گزارش کردید؟
بله! یکی دیگر از داوران با یکی دیگر از ناظران در همان شهر هم با تحویل سکه به ما گفتند که نفراتی برای گرفتن نتیجه بازی این سکهها را به ما دادهاند. سکهها صورتجلسه شد و گزارش و صورتجلسه به رئیس فدراسیون ارجاع شد که از برخورد با آن مورد و نتایج برخورد خبری ندارم.
بازی دیگری در تهران بود که تیمی باید به تیم نفت تهران حدود ۲۱ گل میزد تا در لیگ دسته یک بماند. تیمی که با آنها بازی داشت، یک تیم نظامی بود. بنده سر زمین آمدم و در زمان آقای مهدی اربابی که رئیس هیات فوتبال بودند، با حضور آقای شهبازی (ناظر بازی) دیدیم که بهصورت تبانی و پاسکاری مدام توپ داده میشود و یک تیم گل میزند.
گل آخر توسط خود دروازهبان وقتی دید نمیتوانند در زمان محدود گل بزنند، به دروازه خودش زده شد! بعد از نتیجه ۲۱- صفر این بازی، مرحوم بهرام میرشیبانی به عنوان مربی نفت تهران، وارد هیات فوتبال شد و داد و بیداد کرد و از وضعیت فساد در فوتبال انتقاد کرد. آقای شهبازی ناظر بازی گزارش نوشت که این بازی مشکوک است. در نتیجه گزارش، اتفاق عجیبی که افتاد، این بود که آن تیم از لیگ یک نیفتاد، اما تیم نفت نیز نیفتاد!
به سلامت فوتبال ایران از یک تا صد چه نمرهای میدهید؟
من معتقدم مثل همه جهان است! حس میکنم پولهایی درون آن برای «match fixing» یا درآوردن بازیها خرج میشود. این ممکن است برای ردههای پایینتر یا حتی بانوان هم وجود داشته باشد.
ما قبلا با شرکتی قرارداد بستیم که پخش اطلاعات فوتبال و پخش زنده فوتبال را بهصورت مجازی به یک کشور خاص بفروشیم. علاوهبر اینکه در ایران فروختیم، برای آنان نیز بفرستیم. ۴۵۰ هزار دلار قیمت قرارداد ما بود. قرار بود که برای سالهای بعد هم افزایش یابد. فقط سه هفته از پخش بازی طول کشید که آن شرکت نامه زد که ما دیگر این قرارداد را اجرا نمیکنیم. ما علت را از شرکت پرسیدیم. شرکت پاسخ داد که تمام اطلاعات فوتبال شما به ثانیه با ذکر دقیقه در همه لیگهای یک و دو و سه درحال بارگزاری روی یک پایگاه ورزشی است! آن پایگاهها درحال فروش اطلاعات و دیتاها هستند؛ لذا قرارداد ما بیفایده است. ما به نمایندگی از آن شرکت در ایران گفتیم که نماینده هم فرد قوی بود و راهنماییهایی کرد.
بنده به آن پایگاه ورزشی نامه زدم که شما به صورت غیرقانونی از اطلاعات فوتبال ما استفاده میکنید! بخش بینالملل فوتبال ما نیز چنین نامهای به آنجا داد. این نامه را به رئیس فدراسیون و حراست هم دادم. شرکت مزبور پاسخ داد که این موضوع قابل مذاکره است و عذرخواهی میکنیم.
آنها گفتند که با مراجعی در داخل ایران صحبت کردند که این اتفاق هماهنگ شود. آنها در همه استادیومهای ایران آدم استخدام کرده بودند که زمان گل، زننده گل، نتیجه بازی، حواشی، کرنر و کارتها را به ثانیه ثبت و ارسال کنند. این مجموعه اطلاعات را به سایتهای پیشبینی فوتبال و «بت» میدادند. آنها همه موارد از تعداد کارت، کورنر و… هم در بازی فیکس میکردند که در پیشبینیها درست در بیاید.
برای مواجهه با این وضعیت ما یک عزم ملی لازم داریم. باید یک کارگروه قوی متشکل از نیروهای پلیس فتا و قوه قضاییه و اطلاعات و فدراسیون فوتبال، به صورت دائمی تشکیل شود که یک ماموریت بیش از یکساله برایشان در این زمینه تعریف شود. آنها باید کلیه اطلاعات داخلی و خارجی را رصد کنند تا درباره مسائل مربوط به شرطبندی به نتایج قابل قبولی برسند.
بنده شنیدهام که یکسری مقامات نگران این هستند که ابعاد فساد در فوتبال خیلی بزرگتر از آن باشد که جامعه فوتبالی تصور میکند و این امر التهاباتی را ایجاد کند. پای خیلیها در آن شرایط ممکن است وسط بیاید. در آن شرایط مجبور میشوند تصمیمات بزرگ با هزینه بالا گرفته شود. برخی در شرایط اجتماعی حال حاضر نگران آن هستند که بازخورد منفی چنین تصمیماتی، آسیبزا باشد …
همین مسئله به اراده برمیگردد. باید اراده برخورد وجود داشته باشد. مشکل اصلی ما همین نکتهای است که شما به آن اشاره کردید. یعنی «مصلحت»! بدبختی ما همین «مصلحت» است. کشور و فوتبال ما آفتی به نام مصلحت دارد. مثلا میگوییم در جایی اشتباه و تخلف شده و یا فسادی رخ داده است یا فردی در جایگاه لازم خود نیست. در پاسخ میگویند که اقدام در این حوزه به «مصلحت» نیست. سوال من این است که این «مصلحت» چیست؟
اصل باید «قانون» و هرچه قانون میگوید، باشد. هر آنچه قانون میگوید، باید اجرا شود. در مورد هر شخصی باید قانون اجرا شود. نه این که هر فردی کار خطایی کرد، یا در جایگاهی که باید نبود، ابتدا برخورد نمایشی کنیم و سپس به او بگوییم دوباره برو بالا و به او عزت و احترام بگذاریم!
با هر شخصی در هر مقامی باید در صورت خطا، به میزان خطا برخورد شود. کشور ما اسلامی است. امام علی (ع) زمانی که حاکم جامعه اسلامی بود، خود بهعنوان یک فرد معمولی در جایگاه متهم مینشست و دادگاه باید عادلانه حکم میکرد. کسی نمیتوانست بگوید که چرا امیرالمومنین (ع) را به دادگاه فراخواندید. او امیرمومنان بود و به دادگاه میآمد! شما که هستید که خود را در جایگاه پرسششونده و پاسخگو قرار نمیدهید؟
در مقایسه با این موضوع، ما هیچ نیستیم! هرکس در حوزه نفت، پتروشیمی، فولاد، مس، سکه، زمین و و.. پولی جابهجا کرده که به ناحق بوده است، باید مورد برخورد قرار گیرد. هر کس هم سکوت کرده و کاری نمیکند، خائن است!