اقتصاد۲۴- تحولات منطقه خاورمیانه از دوشنبه هفته گذشته با حمله گسترده اسرائیل به جنوب لبنان سرعت بیشتری به خود گرفتهاست. در شرایطی که تحلیلگران در حال گمانهزنی در خصوص احتمال واکنش گسترده حزبالله به عملیات اسرائیل یا احتمال حمله زمینی گسترده اسرائیل به لبنان یا حتی حمله احتمالی اسرائیل به ایران بودند، اعلام خبر شهادت سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان در حمله روز جمعه اسرائیل به ضاحیه جنوبی بیروت باعث بهت و حیرت ناظران شد. این واقعه دورنمای خاورمیانه را نزدیک به یک سال پس از آغاز جنگ اسرائیل در غزه نسبت به گذشته هم مبهمتر کرد.
هنوز کسی دقیقاً نمیداند برنامه اسرائیل چیست و عملیات اسرائیل در جنوب لبنان تا چه زمانی ادامه پیدا میکند. در برابر کسی هم دقیقاً نمیتواند ارزیابی کند که حزبالله لبنان بعد از شهادت تعداد زیادی از فرماندهان بلندپایه آیا توانایی واکنش گسترده به عملیات اخیر اسرائیل را دارد یا نه. طومار حساب و کتابهای عقبافتاده طرفهای درگیر در بحران منطقه روزبهروز بلندتر میشود.
ایران همچنان وعده میدهد که در زمان و مکانی که خودش انتخاب میکند واکنش به ترور اسماعیل هنیه، رهبر حماس را عملی خواهد کرد. اسرائیل به عملیات روز جمعه که باعث شهادت سیدحسن نصرالله شد، عنوان «نظم جدید» دادهاست. اما مسیر زیادی تا رسیدن به یک نظم جدید در منطقه باقی ماندهاست.
در حالی که در یازده ماه گذشته اسرائیل با استفاده از تمام تواناییهای اطلاعاتی، سیاسی، دیپلماتیک و نظامی خود وارد نبرد با گروههای مسلح در غزه و لبنان شدهاست، هنوز طرفهای دیگر منطقهای از جمله ایران و حزبالله از ورود تمامعیار به جنگ خودداری میکنند. آنچه امروز در منطقه رخ میدهد چیزی جز وسیعتر شدن و گستردهتر شدن هرج و مرج جاری نیست.
سکوت ادامهدار ایران و حزبالله لبنان باعث شدهاست که همچنان ارزیابی دقیقی از شکل موازنه قدرت نظامی در منطقه وجود نداشتهباشد، اما با ترور سیدحسن نصرالله، امروز حزبالله لبنان در مقابل یک انتخاب تازه قرار گرفتهاست، آیا حزبالله تصمیم میگیرد که با تمام توان به این ترور پاسخ دهد یا همچنان با عملیات ایذایی مقطعی در حمایت از رزمندگان غزه به اسرائیل اجازه میدهد تا منابع بیشتری را در جنگ هزینه کند.
محمدصالح صدقیان از جمله تحلیلگرانی است که سالیان دراز در دوران جنگ داخلی و اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل بهعنوان خبرنگار در لبنان حضور داشت.
او معتقد است که به دلیل ساختار تشکیلاتی حزبالله لبنان و فرماندهی غیرمتمرکز و غیرمنظم حزبالله، شهادت فرماندهان ارشد این گروه، از جمله سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، هرچند آسیب شدیدی به این گروه وارد کردهاست، اما باعث از بین رفتن توانمندیهای میدانی حزبالله و توانایی مقاومت این گروه در مقابل تهاجم اسرائیل نمیشود. در ادامه متن کامل گفتوگوی «هممیهن» را با محمدصالح صدقیان، رئیس مرکز عربی مطالعات ایران، میخوانید.
فکر میکنید شهادت سیدحسن نصرالله چه تاثیری بر روحیه و عملکرد حزبالله لبنان باقی میگذارد؟
بخشی از اهداف این کارزار ترورهای هدفمند که توسط اسرائیل علیه رهبران حزبالله آغاز شد، عملیاتی روانی برای تخریب روحیه و شکستن توان مقاومت مردم لبنان و بهویژه شیعیان است. اسرائیل علاوه بر میدان نظامی، جنگ تمامعیار روانی را نیز علیه مردم لبنان آغاز کردهاست. اما واقعیت این است که این نخستین بار نیست که چنین رویدادی برای حزبالله رخ میدهد. نخستین دبیرکل حزبالله، یعنی سیدعباس موسوی هم توسط اسرائیل ترور شد. انتخاب سیدحسن نصرالله بهعنوان دبیرکل حزبالله، نتیجه ترور سیدعباس موسوی بود. در دوران دبیرکلی سیدعباس موسوی، اساساً کسی چندان شناختی نسبت به سیدحسن نصرالله نداشت و کسی نمیدانست که او میتواند یک رهبر مقتدر و مدبر برای حزبالله لبنان باشد. قطعاً شهادت سیدحسن نصرالله هم تاثیر راهبردی و قوی بر حزبالله و نقش حزبالله در جنگ بر جا نمیگذارد.
بیشتر بخوانید:پیام سیدحسن خمینی بعد از شهادت نصرالله
اسرائیل در روزهای اخیر به صورت پیوسته در حال هدف قراردادن ارکان فرماندهی حزبالله لبنان است. فکر میکنید با این رویدادها و شهادت تعداد زیادی از فرماندهان ارشد این گروه، وضعیت حزبالله در ادامه نبرد جاری با اسرائیل چگونه خواهد بود؟
تشکیلات حزبالله تشکیلاتی غیرمتمرکز و غیرمنظم است. حزبالله مانند یک ارتش منظم رفتار نمیکند و برای عملیات غیرمتقارن تربیت و تشکیل شدهاست. تشکیلات حزبالله هم دقیقاً با ساختار عملیات غیرمنظم و غیرمتقارن ایجاد شدهاست. فرماندهان نظامی و ستادی حزبالله تا حدی از استقلال عمل و تصمیمگیری در میدان برخوردار هستند. من بعید میدانم عملیات ترور هدفمند اسرائیل تاثیر چشمگیری بر عملکرد حزبالله داشتهباشد. البته من نمیگویم که این عملیات هیچ اخلالی در عملکرد حزبالله ایجاد نمیکند، قطعاً این ترورها اثرگذار هستند، اما بعید میدانم که تحول راهبردی در عملکرد حزبالله رخ دهد. من در دوران جنگ داخلی در لبنان زندگی میکردم و با بسیاری از همنسلان خودم در میان کادرهای حزبالله آشنایی دارم.
باید توجه کنیم که تشکیلات مقاومت در لبنان، یک مفهوم جدید و خلقالساعه نیست، بلکه سابقهای طولانی دارد. مقاومت در لبنان از زمان جنگ داخلی در این کشور، یعنی حدود سال ۱۹۷۵ میلادی شکل گرفت. یعنی سابقه مقاومت لبنان نزدیک به نیم قرن است. این نیرو در جنگ داخلی، در جنگ اول اسرائیل و جنگ دوم اسرائیل آبدیده شدهاست. در طول سالهای اخیر قدرت نظامی حزبالله لبنان هم به شکل چشمگیری افزایش پیدا کردهاست و به لحاظ نظامی اقتدار زیادی کسب کردهاست.
اما در چهار روز اخیر اسرائیل به شکل گستردهای رهبران حزبالله را هدف قرار داده و حملات گستردهای را علیه شهرهای لبنان انجام دادهاست. این اقدامها وضعیت را در جنوب لبنان بحرانی کردهاست. شاید حزبالله لبنان چند روز فرصت نیاز داشتهباشد تا دوباره خود را پیدا کند و وضعیت را مجدداً مورد ارزیابی قرار دهد و بفهمد که از لحاظ راهبردی و ژئواستراتژیک چه واکنشی باید به موج جدید حملات نشان دهد.
حزبالله از لحاظ تسلیحاتی، موشکی و بدنه نیروهای اصلی تاکنون با مشکل چشمگیری مواجه نشدهاست. اگر مشکلی ایجاد شدهباشد در فرماندهان سطح یک است که بخش بزرگی از آنها در عملیاتهای اخیر اسرائیل شهید شدهاند. حالا حزبالله به فرصتی نیاز دارد که فرماندهان شهیدش را با فرماندهان سطح دوم جایگزین کند و شرایط را مجدداً ارزیابی کند تا کنترل کافی بر روند شرایط در لبنان و میدان نبرد با اسرائیل پیدا کند.
فکر میکنید مردم عادی لبنان، از طوایف و مذاهب مختلف چه واکنشی به تحولات جاری نشان بدهند؟ شما فرمودید که در دوران جنگ داخلی و جنگ اول لبنان در این کشور حضور داشتید، فکر میکنید که وضعیت جاری با آن زمان تا چه اندازه قابل قیاس است؟
وضعیت جنگ نخست لبنان در سال ۱۹۸۲ بسیار مثال مهمی است. سال ۱۹۸۲ هنوز تشکیلات حزبالله لبنان شکل نگرفتهبود. بعد از حمله اسرائیل به لبنان، آریل شارون، وزیر جنگ وقت اسرائیل شخصاً به بیروت رفت و با بشیر جمیل، رئیسجمهور وقت لبنان دیدار کرد. همان زمان کشتار صبرا و شتیلا هم رخ داد. وضعیت آن زمان این بود، اسرائیل تا این حد بر جبهه نبرد مسلط بود که هر کاری میخواست در لبنان انجام میداد، بخش وسیعی از جنوب لبنان را اشغال کردهبود و وزیر جنگ بدون مزاحمتی به پایتخت لبنان وارد میشد و با رئیسجمهور لبنان دیدار میکرد.
در همین دیدار آریل شارون به امین جمیل، برادر رئیسجمهور وقت یک اسلحه کلت هدیه داد و بعدها هم همین امینجمیل به ریاستجمهوری لبنان رسید. نزدیک به دو دهه بعد از این وقایع بود که مقاومت لبنان توانست اسرائیل را از لبنان بیرون کند. تجربه بعدی تجاوز اسرائیل سال ۲۰۰۶ بود. تجربه جنگ ۱۹۸۲ باعث شد تا همین بچههای حزبالله اجازه ندهند اسرائیل به هیچ یک از اهداف خود در جنگ برسد.
امروز هم من تصور میکنم نیروهای شیعه حزبالله در لبنان هستند که میتوانند قوای خود را جمع کنند و با بسیج کردن نیروها، اسرائیل را بار دیگر شکست دهند. تردیدی وجود ندارد که انفجار پیجرها و بیسیمها، هدف قرار دادن فرماندهان و شهادت سیدحسن نصرالله، هزینه بسیار زیادی برای حزبالله برجای گذاشت، اما من معتقدم نیرویی که حزبالله در اختیار دارد، میتواند از این جنگ سربلند بیرون بیاید. فراموش نکنیم که حمله جمعه به بیروت همزمان با سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل متحد انجام شد. وی در این سخنرانی تاکید کرد که به دنبال جنگ گسترده و باز با حزبالله است که هدف آن نابودی حزبالله لبنان است.
بیشتر بخوانید:جزئیات بیانیه صهیونیستها با ادعای ترور سید حسن نصرالله
فکر میکنید مردم لبنان از حزبالله در این جنگ حمایت میکنند؟
من دیشب با دوستانی که در بیروت دارم صحبت میکردم و از آنها شنیدم که مطالبات گستردهای بهویژه از سوی شیعیان لبنان چه در بیروت و چه در جنوب لبنان وجود دارد. فشار افکار عمومی زیاد است که از حزبالله میخواهند که تا چه زمانی قرار است موشکهای حزبالله در انبار باقی بماند؟ چه زمانی قرار است از آنها استفاده شود؟ دیگر چه اتفاقی باید بیفتد که حزبالله به استفاده از موشکهایش قانع شود؟ صدها هزار نفر از شهروندان جنوب لبنان آواره شدهاند.
این آدمها هستند که از حزبالله میخواهند که اسرائیل را بزند و میگویند که ما مشکلی نداریم و پشت مقاومت خواهیم بود. مطالبه مردم لبنان و بهخصوص شیعیان از حزبالله این است. من بعید میدانم که بودن یا نبودن فرماندهان درجه یک حزبالله تاثیری در اراده مقاومت داشتهباشد و تصور میکنم که دیر یا زود، مقاومت لبنان به اسرائیل پاسخ خواهد داد. شکی نیست که درگیری گسترده با اسرائیل باعث میشود حزبالله خسارتهای زیادی ببیند و شهدای زیادی بدهد، اما بعید میدانم که این جنگ باعث شکست حزبالله شود؛ نتانیاهو به آن نتیجهای که میخواهد نمیرسد.
دولت لبنان تاکنون از مقاومت حمایت کردهاست، فکر میکنید از این به بعد هم از مقاومت حمایت خواهد کرد و برای جلب حمایت بینالمللی با هدف متوقف کردن ماشین جنگی اسرائیل تلاش میکند؟
دولت لبنان شنبه یک جلسه اضطراری برگزار کرد. دولت لبنان راهی جز حمایت از مردم لبنان ندارد. رئیس مجلس لبنان، نبیه بری هم فردی مردمی است، شیعهمذهب است و از مقاومت دفاع میکند. نبیه بری روز جمعه خیلی واضح بیان کرد که آتشبس به شمول پایان جنگ علیه لبنان و پایان جنگ علیه غزه خواهد بود و بدون آتشبس در هر دو جبهه جنگ پایان نمیگیرد. من فکر نمیکنم که دولت لبنان راه دیگری جز حمایت از مقاومت داشتهباشد.
حملات اسرائیل علیه مردم عادی و شهروندان غیرنظامی لبنان انجام میشود و خیلی از ساختمانهایی که هدف حملات هوایی قرار میگیرد، پایگاههای نظامی نیستند، بلکه ساختمانهای مسکونی هستند و تعداد زیادی از شهروندان جنوب لبنان آواره شدهاند. دولت لبنان غیر از دفاع از مردم و مقاومت، راه دیگری ندارد.
رحمن قهرمانپور، تحلیلگر مسائل خاورمیانه معتقد است که تحولات اخیر در لبنان در امتداد جنگ ۱۱ ماهه در غزه، بر محاسبات ایران در خصوص تحولات منطقه اثر جدی بر جای خواهد گذاشت.
این تحلیلگر مسائل منطقه میگوید که تجربه جنگ ۲۰۰۶ لبنان نشان دادهاست که ایران مدتی صبر میکند و بعد از آن به تدریج تلاش میکند تا قدرت منطقهای خود را بازسازی کند. در ادامه متن کامل گفتوگوی «هممیهن» را با رحمن قهرمانپور، تحلیلگر مسائل خاورمیانه مطالعه میکنید.
آیا حمله گسترده اسرائیل به جنوب لبنان و آسیب دیدن ارکان حزبالله، تاثیری بر محاسبات ایران در خصوص بحران جاری در خاورمیانه بر جای خواهد گذاشت؟
تردیدی وجود ندارد که این رویدادها تاثیرگذار است. اساساً سیاست خارجی بر مبنای چنین محاسباتی تعیین میشود. هر اتفاقی که رخ میدهد و واکنشهایی که بازیگران نشان میدهند در لایههای مختلف از لحاظ نظامی، اطلاعاتی، فناوری و سیاسی ارزیابی میشود و طبیعتاً سیاستگذاران در محاسبات خودشان این متغیرها را در نظر میگیرند. اگر به جنگ ۳۳ روزه لبنان در سال ۲۰۰۶ بازگردیم، آن جنگ هم تاثیر خود را بر رویکرد حزبالله و رویکرد اسرائیل بر جای گذاشت. رویداد ۷ اکتبر هم تاثیر خود را گذاشت و قطعاً تحولات اخیر لبنان هم تاثیرات خود را خواهد داشت.
جنگ ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تا به امروز استمرار پیدا کردهاست و تقریباً طولانیترین جنگ پس از جنگ ایران و عراق در منطقه است که در دوران معاصر رخ دادهاست. استراتژی نظامی اسرائیل از ۱۹۶۷ تا جنگ یوم کیپور تا درگیریها لبنان، همواره مبتنی بر جنگهای کوتاهمدت و رعدآسا (Blitzkrieg) بود، اما این نخستین بار است که اسرائیل چنین جنگ مستمر و طولانیمدتی را تجربه میکند. این موضوع برای استراتژیستهای نظامی یک متغیر بسیار مهم است. تا به امروز فرض بر این بود که ارتش و جامعه اسرائیل توانایی یک جنگ طولانیمدت را ندارد و این مسئله بر محاسبات بازیگران منطقه تاثیرگذار خواهد بود.
فکر میکنید این اثر به طور خاص در مورد ایران چه باشد؟ فکر میکنید چه گزینههایی در ادامه برای ایران محتمل است؟
هر گزینه و توصیه و تجویزی مبتنی بر توصیف و سپس تحلیل است. گزینهها جدای از امکانات، اختیارات، تواناییها و محدودیتهای یک بازیگر نیست. ممکن است در حالت آرمانی بازیگران بخواهند کارهایی را انجام دهند، ولی در میدان واقعیت، این امکانات، تواناییها و مقدورات است که تعیینکننده گزینههای عملی هستند. اینکه این تحولات چه تاثیری بر ایران باقی میگذارد، باید این اثرات را بر اثرات کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تقسیم کنیم. تجربه رفتار ایران در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ نشان میدهد که ایران معمولاً در چنین مواقعی خویشتنداری میکند و بعد شروع به بازسازی یا احیای گروههای نیابتی خودش و بهبود قدرت منطقهای خودش میکند.
در جنگ ۲۰۰۶ هم مشاهده کردیم که به رغم ضرباتی که حزبالله به اسرائیل وارد کرد و ضرباتی که خورد، ایران صبر کرد که اوضاع عادی شود و پس از آن بازسازی خودش را شروع کرد. تردیدی وجود ندارد که هیچ وقت دو موقعیت کاملاً مشابه یکدیگر نیست و وضعیت کنونی با وضعیت سال ۲۰۰۶ متفاوت است.
به نظر من نخستین اثر این تحولات این است که ایران در نگاه خودش به مسائل منطقهای تجدیدنظر خواهد کرد. اما اینکه دامنه و عمق این تجدیدنظر تا چه حدی خواهد بود، یک مسئله بسیار مهم و تعیینکننده است. از این واقعیت که ایران تجدیدنظری در راهبردها و دیدگاه خود داشته باشد، مهمتر این است که واقعیتهای میدانی موجود چه امکاناتی را در اختیار ایران قرار میدهد. یک سیاستگذار و یک تصمیمگیر برای اینکه مسیر سیاست خارجی و تصمیمها را تغییر دهد، راه سادهای در پیش رو ندارد. فشار داخلی و تحولات بینالمللی مسائل تاثیرگذاری هستند و اینکه اگر ایران سیاست خود را تغییر دهد، نتیجه آن و تبعات آن بر رفتار غرب با اسرائیل چگونه خواهد بود.
ایران در رویکرد خودش به مقاومت از تجربه یک سال گذشته استفاده خواهد کرد، اما اینکه شکل این بازنگری و تجدیدنظر یا احیای قدرتهای نیابتی چگونه باشد، هنوز مشخص نیست و نمیتوان پیشبینی کرد. در شرایطی که امروز بحران به صورت مستمر رخ میدهد، ارزیابی قطعی از آینده بسیار مشکل است، چراکه افراد درگیر احساسات هستند و نمیتوان فارغ از احساساتی اعم از نگرانی، خشم، ترس و اضطراب فضا را تحلیل کرد. برای اینکه بدانیم تحولات کنونی چه تاثیر بلندمدت و میانمدتی بر رفتار و رویکرد ایران بر جای میگذارد باید ببینیم ارزیابی مقامهای سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و امنیتی چیست و چه تصمیمی در مورد آینده گرفتهخواهد شد.
شما در جوابها به دو سوال قبلی، دو نکته را اشاره کردید. اول اینکه اسرائیل برای نخستین بار است که یک جنگ بلندمدت را پشت سر میگذارد و در جواب سوال دوم هم گفتید که ایران ممکن است صبر کند و بعداً دوباره واکنش خود را به تدریج انجام دهد. این موضوع یک عدم تقارن ایجاد میکند. در حالی که یک طرف به شدت نیروهای تهاجمی خود را به کار میگیرد و طرف مقابل وارد عمل نمیشود. فکر میکنید این عدم تقارن در استفاده از نیروهای تهاجمی چه تاثیری بر موازنه قوا در منطقه بر جای بگذارد؟
بحث موازنه قوا یک مبحث مفصلی است. برخی از دوستان خیلی سادهانگارانه و تقلیلگرایانه به این موضوع نگاه میکنند. موازنه قوا محدود به حوزه نظامی نیست. زمانی که از موازنه قدرت حرف میزنیم، نخست باید قدرت را تعریف کنیم. قدرت که یک بُعد ندارد، طبیعتاً هر طرفی قصد ایجاد موازنه داشتهباشد در کنار قدرت نظامی به قدرت اقتصادی، قدرت سیاسی، قدرت اطلاعاتی، فناوری و ابعاد مختلف قدرت نیاز دارد.
همه اینها در کنار یکدیگر موازنه ایجاد میکند. اینگونه نیست که اگر طرفی بخواهد موازنه ایجاد کند، فقط در یک بُعد از توانایی خودش که مزیت نسبی است، تمرکز کند و انتظار داشتهباشد که طرف مقابل تهدیدش را معتبر بداند. این مسئله مهمی است. رکن اصلی بازدارندگی، وجود یک تهدید معتبر است. اعتبار این تهدید از کجا میآید؟ این اعتبار فقط ناشی از اظهارات علنی و رسانهای نیست، طرف مقابل ابزارهای مختلف، نهادهای متنوع امنیتی، اطلاعاتی، جاسوسی و نظامی دارد. این نهادها هستند که تشخیص میدهند تهدید دشمن معتبر است یا نه. ممکن است که شما احساس کنید تهدیدی که کردهاید معتبر است، اما مهم ارزیابی طرف مقابل است.
بیشتر بخوانید:فیلم/ بمب سنگرشکن اسرائیل چطور عمل میکند؟
به همین دلیل در بازدارندگی همواره بحث اطلاعات غیرمعتبر (Misinformation) مطرح است. مثلاً طرف مقابل اطلاعات غلط بدهد، تله اطلاعاتی بگذارد و خود را ضعیفتر نشان بدهد، یعنی به غلط خود را ضعیفتر از آنچه هست نشان بدهد و یک طرف در دام شناختی گرفتار شود و ارزیابیاش از توانایی دشمن، کمتر یا بیشتر از واقعیت باشد. بازدارندگی فقط اینگونه نیست که وقتی دشمن ۱۰ نفر را کشت ما ۱۱ نفر را بکشیم که بازدارندگی ایجاد شود.
هر طرف به صحنه نگاه میکند، تواناییهای خود را ارزیابی میکند؛ اقتصاد، جامعه، توانمندیهای نهادهای امنیتی و عرصه بینالمللی هستند که در مجموع قدرت یک کشور را میسازند. اینگونه نیست که بتوانیم بگوییم قدرت یک کشور انحصاراً در یک حوزه مانند حوزه اطلاعات و امنیت است و دیگر حوزهها تاثیرگذار نیست. هیچ طرفی نمیتواند ضعفهای اطلاعاتی و اقتصادی را صرفاً با توانمندی نظامی جبران کند.
وقتی در توصیف جنگ سرد از توازن قوا بین آمریکا و شوروی صحبت میشود، فرض بر این است که در این دوران هیچ یک از دو طرف مشکل عمده اقتصادی یا اجتماعی ندارند و با طیب خاطر روی قدرت نظامی کار میکنند.
من نمیگویم تساوی و برابری در قوای طرفها در منطقه وجود دارد، سوال من مشخصاً این بود که اسرائیل در حال حاضر از تمامی منابع قدرت خودش، از جمله اقتصادی، نظامی، امنیتی، اطلاعاتی، دیپلماتیک و حتی حیثیت بینالمللی مایه میگذارد و صرف این جنگ میکند. این مصرف کردن مداوم منابع قدرت چه تاثیر بلندمدتی بر منطقه بر جای میگذارد؟
تردیدی وجود ندارد که تبعات عمیقی خواهد داشت. اما اینکه این تاثیرات دقیقاً چه چیز است، الان نمیشود به صورت دقیق تمییز داد، چراکه ممکن است در همین روزها شاهد تحولات جدیدی باشیم. متاسفانه نظام بینالملل هم واکنشی نشان نمیدهد. اسرائیل در طول نزدیک به یک سال گذشته افزون بر ۴۱ هزار نفر از شهروندان غزه را به طور وحشیانه کشتهاست و در سراسر جهان جوامع به این اقدامات اعتراض کردهاند. اما جامعه جهانی و بلوک قدرت نظامهای لیبرال دموکراسی در نظام بینالملل هم جز برخی اعتراضهای منفرد، واکنش چندانی نشان ندادهاست.
وقتی توان دو طرف را ارزیابی میکنیم، باید در نظر بگیریم که اسرائیل یکی از محدودیتهایی را که دیگر کشورها با آن مواجه هستند، یعنی واکنش جامعه بینالمللی، در مقابل خود نمیبیند. در عملیات وعده صادق هم مشاهده کردیم که حتی برخی کشورهای منطقه، از جمله اردن و حتی گفته میشود عربستان سعودی هم به آمریکا و به تبع آن اسرائیل در رهگیری و انهدام موشکها و پهپادهای ایرانی کمک کردند. نهایتاً اینکه هرچند اسرائیل از منابع خود استفاده میکند، اما در عین حال گویی محدودیتی هم از نظر جامعه جهانی در مقابلش ایجاد نمیشود و در عین حال هر چه از منابع خود استفاده میکند، منابع جدیدی برای او تامین میشود.