اقتصاد۲۴- شیوا سپهری: یکی از معجزههای رشد اقتصادی در جهان در کشور آلمان اتفاق افتاد، کشوری جنگزده که طی جنگ جهانی دوم بسیاری از زیرساختهایش نابود شده بود و امروزه به یکی از اقتصادهای برتر جهان تبدیل شده است.
به گزارش اقتصاد۲۴ به نقل از اینوستوپدیا، این کشور در طول جنگ، با وضع جیرهبندی غذایی، مصرف روزانه جمعیت غیرنظامی را به حداکثر ۲۰۰۰ کالری در روز کاهش داد و پس از جنگ، متفقین این سیاست جیرهبندی غذا را ادامه دادند و مصرف روزانه جمعیت را به ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ کالری در روز کاهش دادند. در طول جنگ کنترل قیمتها بر کالاها و خدمات دیگر منجر به کمبودها و ایجاد بازار سیاه گسترده شد. ارز آلمان، رایشمارک، عملاً بیارزش شده بود و مردم برای تأمین کالاها و خدمات به مبادله کالا به کالا روی آورده بودند! اما چگونه آلمان پس از جنگ جهانی دوم موفق شد به یک ابرقدرت اقتصادی تبدیل شود؟
مهمترین فرد در بازسازی معجزهآسای اقتصاد آلمان را باید والتر اویکن دانست. او فرزند برنده جایزه نوبل در ادبیات بود و در دانشگاههای بن، کیل و ینا اقتصاد خوانده بود. اویکن پس از مدتی حضور در جنگ جهانی اول، در دانشگاه محل تحصیلش شروع به تدریس کرد و در نهایت به دانشگاه فرایبورگ منتقل شد و آنجا را به شهرت جهانی رساند.
اویکن مبدع نظریههای اقتصادی بود که به مکتب فرایبورگ مشهور شدند، نظریهای بر نوعی تلاش سیاسی هماهنگ برای بازیابی عقلانیت اقتصاد آزاد در رفتار دولت و نیز رفتار شرکتکنندگان در بازار تاکید داشت.
اویکن در یک آکادمی که یکی از معدود مکانهای آلمان بود که مخالفان هیتلر میتوانستند نظرات خود را بیان کنند، طرفداران زیادی پیدا کرد، اما مهمتر از آن، در همانجا شروع به توسعه نظریههای اقتصادی خود کرد که به مکتب فرایبورگ، اردولیبرالیسم یا «بازار آزاد اجتماعی» معروف شد. نوعی تلاش سیاسی و مدنی برای ساخت پایههای اقتصاد آزاد که توانست در رشد اقتصادی آلمان تاثیر شگرفی بگذارد و به عنوان نوعی نئولیبرالیسم آلمانی نیز شناخته میشود.
ایدههای اویکن بر اساس سرمایهداری بازار آزاد بود، اما در عین حال نقش دولت را در تضمین اینکه این سیستم برای تعداد بیشتری از مردم مفید باشد، نیز به رسمیت میشناخت. برای مثال، مقررات قوی برای جلوگیری از تشکیل کارتلها یا انحصارها وضع میشد. علاوه بر این، یک سیستم بزرگ رفاه اجتماعی به عنوان یک شبکه ایمنی برای افرادی که در شرایط سخت قرار میگرفتند، اعمال میشد.
اویکن همچنین از وجود یک بانک مرکزی قدرتمند و مستقل از دولت در آلمان حمایت میکرد که بر استفاده از سیاستهای پولی برای حفظ ثبات قیمتها تمرکز داشت و از این نظر بسیار مشابه با ایدههای معروف میلتون فریدمن بود.
نوع سیستم اقتصادی که اویکن پیشنهاد میکرد، امروز شاید کاملاً عادی به نظر برسد، اما در آن زمان دیدگاهی بسیار رادیکال تلقی میشد؛ از این نظر باید فلسفه اویکن را در دوران خود بررسی کرد. زمانی که رکود بزرگ سراسر جهان را فراگرفت، آلمان به شدت تحت تأثیر قرار گرفت. تورم شدید اقتصاد آلمان را عملاً نابود کرد و به ظهور هیتلر منجر شد. بسیاری از مردم احساس میکردند که سوسیالیسم نظریه اقتصادی برتری است که جهان را تسخیر خواهد کرد، اما پس از جنگ، نیمه غربی آلمان که اکنون تحت کنترل نیروهای آمریکایی و متفقین بود، باید تصمیم میگرفت که کدام مسیر را برای رسیدن به رفاه اقتصادی انتخاب کند، انتخابی مهم که سرنوشت یک ملت را مشخص میکرد.
در کنار نام اویکن، نام یکی از شاگردان وی به نام لودویگ ارهارد نیز میدرخشد، کسی که سهم مهمی در معجزه اقتصادی آلمان ایفا کرد. هنگامی که آلمان غربی در مراحل ابتدایی رشد خود بود، بحثهای سنگینی در مورد جهتگیری سیاست مالی دولت جدید شکل گرفت. بسیاری از جمله رهبران کارگری و اعضای حزب سوسیال دموکرات، خواستار سیستمی بودند که همچنان کنترل دولتی را حفظ کند، اما شاگرد اویکن، مردی به نام لودویگ ارهارد که به عنوان "پدر معجزه اقتصادی آلمان" شناخته میشود، مسیر دیگری را ترجیح داد.
بیشتر بخوانید: همه چیز درباره اقتصاد کره شمالی / کشوری منزوی با ۱۰۴ درصد افزایش صادرات!
ارهارد که یک کهنهسرباز جنگ جهانی اول بود و در آکادمی تجارت تحصیل کرده بود، تا حد زیادی چهرهای کمتر شناختهشده بود، اما در سال ۱۹۴۴، در حالی که حزب نازی هنوز به شدت آلمان را کنترل میکرد، ارهارد جسورانه مقالهای نوشت که وضعیت اقتصادی آلمان را تحلیل میکرد و در آن فرض کرده بود که نازیها جنگ را باختهاند.
ارهارد پس از جنگ به سمت وزیر دارایی باواریا منصوب شد و سپس به سمت مدیر شورای اقتصادی نیمه غربی آلمان که همچنان تحت اشغال بود، ارتقاء یافت.
زمانی که ارهارد نفوذ سیاسی پیدا کرد، شروع به تدوین یک طرح چندجانبه برای احیای اقتصاد آلمان غربی کرد. او نقش بزرگی در تدوین یک ارز جدید ایفا کرد. این طرح مقدار ارز موجود در جامعه را به طور چشمگیری، حدود ۹۳ درصد، کاهش میداد؛ تصمیمی که ثروت ناچیز افراد و شرکتهای آلمانی را حتی کمتر کرد اما در بلند مدت اثر مثبتی بر اقتصاد آلمان نهاد. علاوه بر این، کاهشهای گسترده مالیاتی نیز به منظور تحریک هزینهها و سرمایهگذاری اعمال شد.
ارز جدید قرار بود در ۲۱ ژوئن ۱۹۴۸ معرفی شود. در اقدامی بسیار جنجالی، ارهارد تصمیم گرفت در همان روز کنترل قیمتها را نیز بردارد و به خاطر این اقدامش به شملی گسترده مورد انتقاد قرار گرفت، اما به طرز شگفتآوری، ارهارد ثابت کرد که همه اشتباه میکردند و سیاست درستی را به کار گرفته است. همین سیاست، آلمان غربی را زنده کرد. مغازهها بلافاصله با کالاها پر شدند، چراکه مردم متوجه شدند که ارز جدید ارزش دارد. مبادله کالا به کالا به سرعت متوقف شد و بازار سیاه که در اقتصاد آلمان پا گرفته بود، پایان یافت. رشد آلمان غربی در سالهای بعد ادامه یافت و تا سال ۱۹۵۸، تولید صنعتی آن چهار برابر بیشتر از یک دهه قبل بود.