اقتصاد۲۴- شیوا سپهری: رکود تورمی در اقتصاد یک کشور در واقع ترکیبی از رشد آهسته و بیکاری نسبتاً بالا همراه با افزایش قیمتها یا تورم است. مقابله با رکود تورمی بسیار دشوار است و راهکارهای معمول که برای حل مشکل تورم یا رفع بیکاری وجود دارند، در شرایط رکود تورمی بیاثر هستند. مشکل اصلی درباره حل مساله رکود تورمی در یک کشور این است که پاسخهای معمول به دو مؤلفه اصلی رکود تورمی یعنی رکود و تورم، کاملاً متضاد هستند. مثلاً دولت میتواند با تزریق پول بیشتر به اقتصاد و کاهش نرخ وامها و تحریک هزینهها به کاهش رکود در اقتصاد کمک کند و در نتیجه به رکود اقتصادی پایان دهد. اما در عینحال دولت برای مقابله با تورم، باید جریان پول را کاهش میدهد و نرخ وامها را افزایش میدهد تا هزینهها را کاهش دهد. بنابراین این دو راهکار در زمان وقوع رکود تورمی در تضاد با یکدیگر قرار میگیرند. در شرایط رکود تورمی اقتصاد به هیچ یک از راهکارها پاسخ نمیدهد.
معمولاً دولتها برای رفع مشکل رکود، سیاستهای پولی و مالی انبساطی را به کار میگیرند و پول بیشتری به اقتصاد تزریق میکنند. تزریق پول بیشتر به اقتصاد نیز به معنای پول ارزانتر است. در این شرایط کسبوکارها به گرفتن وام تشویق میشوند و رشد و استخدام میکنند. در عین حال مصرفکنندگان نیز به دلیل دستمزد بالاتر، بیشتر خریدهای عمده انجام میدهند.
با این حال دولت در شرایط تورمی، عرضه پول در سیستم اقتصادی را محدود میکند تا وامگرفتن را گرانتر کند. کسبوکارها و مصرفکنندگان کمتر وام میگیرند و کمتر خرج میکنند. اقتصاد کند میشود. در نتیجه با کاهش تقاضا، افزایش قیمتها متوقف میشود. اما وقتی رکود همزمان با تورم زیاد رخ میدهد، سیاستگذاران چه باید بکنند؟
اقتصاددان نیوزیلندی، فیلیپس دادههای تورم و بیکاری در بریتانیا از ۱۸۶۱ تا ۱۹۵۷ را مطالعه کرد. او یک رابطه معکوس ثابت بین افزایش قیمتها و افزایش بیکاری پیدا کرد.
فیلیپس نتیجه گرفت که دورههایی که نرخ بیکاری کم است، افزایش قیمت نیروی کار اتفاق میافتد که به مصرفکنندگان منتقل میشود. مصرفکننده پول بیشتری برای خرج کردن دارد. با افزایش طرف تقاضا، قیمتها افزایش مییابد. بنابراین کمبود نیروی کار منجر به افزایش هزینههای زندگی و تورم میشود.
بیشتر بخوانید: ۴ مفهوم اقتصادی که مردم عادی باید بدانند
از طرفی، فیلیپس مشاهده کرد که رکودها نرخ تورم دستمزدها را کند میکند. با وجود رقابت بیشتر کارگران برای تعداد شغلهای کمتر، کارفرمایان میتوانستند دستمزدهای پایینتری پرداخت کنند. این کاهش دستمزد در قیمتهای پرداختی مصرفکنندگان نیز منعکس میشد. قیمتها کاهش مییافتند یا حداقل ثابت میماندند.
اقتصاددانان برجسته کینزی قرن بیستم مانند پل ساموئلسون و رابرت سولو معتقد بودند که میتوان از منحنی فیلیپس برای نظارت بر تعادل بین تورم و بیکاری و حفظ تعادل چرخه اقتصادی استفاده کرد.
با این حال، ایالات متحده در دهه ۱۹۷۰ وارد دوره رکود تورمی شد، زمانی که افزایش همزمان قیمتهای مصرفکننده و بیکاری را تجربه کرد. مواجه با واقعیتی که تصور میشد غیرممکن است. چنین بود که اقتصاددانان کینزی تلاش کردند تا توضیح یا راهحلی بیابند.
جستجوی راهحلی برای مقابله با رکود تورمی منجر به ظهور نظریههای اقتصادی طرف عرضه به عنوان جایگزینی برای اقتصاد کینزی شد.
میلتون فریدمن که در دهه ۱۹۶۰ پیش بینی کرده بود که منحنی فیلیپس بر اساس فرضیات اشتباه ساخته شده و رکود تورمی امکانپذیر است، بعد از اولین رکود تورمی در آمریکا بسیار به شهرت رسید.
فریدمن استدلال کرد که پس از تنظیم مردم با نرخهای بالاتر تورم، بیکاری دوباره افزایش خواهد یافت مگر اینکه علت اصلی بیکاری حل شود.
فریدمن استدلال کرد که سیاستهای انبساطی سنتی در نهایت منجر به افزایش دائمی نرخ تورم خواهد شد. او معتقد بود که بانک مرکزی در درجه اول باید برای تثبیت قیمتها تلاش کند تا تورم از کنترل خارج نشود. او پیشنهاد داد که اگر دولت اقتصاد را آزاد کند، بازار آزاد نیروی کار را به سمت استفادههای پربازدهتر تخصیص خواهد داد.
نظریات اکثر اقتصاددانان نئوکلاسیک یا مکتب اتریشی درباره رکود تورمی، مانند فردریش هایک، مشابه فریدمن است و پیشنهادات اقتصاددانان این طیف شامل پایان دادن به سیاستهای پولی انبساطی و اجازه دادن به بازار برای تنظیم قیمتها است.
اقتصاددانان کینزی مدرن مانند پل کروگمن اما معتقدند که رکود تورمی را میتوان از طریق شوکهای عرضه توضیح داد و دولتها باید اقداماتی در راستای شوک عرضه انجام دهند؛ البته بدون اینکه اجازه دهند بیکاری بیش از حد افزایش یابد.
جالب است بدانید که در صورت عدم اقدام دولت، ممکن است رکود تورمی با گذشت زمان خود به خود اصلاح شود. در دهه ۱۹۷۰، رکود تورمی تا حدی به دلیل افزایش ناگهانی قیمت جهانی نفت که توسط کشورهای تولیدکننده نفت خاورمیانه تحمیل شده بود، ایجاد شد و با گذشت زمان، هزینه نفت به سطوح عادیتر بازگشت و اقتصاد از رکود خارج شد.
در دوران رکود تورمی، شاهد رشد کند و بیکاری بالا در اقتصاد هستیم که این دو معمولاً دست در دست هم دارند. اما رکود تورمی افزایش قیمتها یا تورم را نیز اضافه میکند که مقابله با آن را دشوار میکند.
رکود تورمی معمولاً بدتر از رکود است زیرا رفع آن دشوارتر است. در شرایط رکود، بانک مرکزی میتواند با کاهش نرخ بهره رشد را تحریک کند، اما در رکود تورمی، کاهش نرخها ممکن است رشد را بهبود بخشد اما تورم موجود را بدتر میکند.