
اقتصاد۲۴- جبهه پایداری که مانند اختاپوس در تار و پود ساختارهای تصمیم گیری نظام نفوذ کرده و مدعی مدیریت کشور است، چه دغدغههایی دارد؟ توسعه اقتصادی ایران؟ نجات محیط زیست؟ حل بحران کشنده آلودگی هوا؟ تنش زدایی از روابط بین المللی ایران؟ کاهش آمار طلاق؟ افزایش نشاط اجتماعی؟ ارتقاء سطح آموزش در مدارس و دانشگاه ها؟ حل مشکل ناترازی انرژی؟ توسعه صادرات غیر نفتی؟ رونق گردشگری؟ چاره اندیشی برای فرونشستهای وحشتناک زمین؟
یک بررسی اجمالی در ادبیات اعضای این جریان نشان میدهد که هیچ کدام از نگرانیها و مطالبات واقعی مردم ایران در فهرست دغدغههای آنها وجود ندارد. اما به جای آن، به ویژه از وقتی که دولت مسعود پزشکیان با غلبه وی بر سعید جلیلی پایداری چی روی کار آمده، ۵ دغدغه دائمی، اصلی، بنیادین تمام فکر و ذهن و شعار و عمل این جریان متحجر را پر کرده است:
۱ - با آمریکا مذاکره نکنیم
۲ - FATF را نپذیریم
۳ - قانون موسوم به عفاف و ححاب فوراً اجرا و جرائم نقدی آن دریافت و مجازاتهای دیگرش اجرا شود
۴ - فضای مجازی را محدود کنیم
۵ - ظریف باید برکنار شود.
پایداری چیها که در مجلس حضور دارند، در شوراها و مجمعهای تصمیم ساز حضور یا نفوذ دارند، در بنیادها و سازمانهای حکومتی ثروتمند حاضرند، صدا و سیما را در اختیار دارند، اختیاردار برخی رسانههای عمومی که بودجه عمومی میگیرند هستند و نیز همواره گروهی «خیابان رو» و «داد بزن» دارند و حتی از محازات خیابانی مخالفان نیز سخن میگویند، واقعاً به جز این ۵ مورد، چیزی برای عرضه ندارند. (البته که واقفیم پشت این ۵ شعار، آنها طرحهای بلندپروزانهای برای در اختیار گرفتن اداره کل کشور دارند که وارد این مقوله نمیشویم.)
بیشتر بخوانید:ديپلماسي راه ناگزير تهران و واشنگتن
همین چند روز پیش بود که مرتضی آقاتهرانی، از سران فرقه پایداری در جمع قلیلی از همان خیابان روهای خود با آب و تاب توضیح میداد که چقدر برای اجرای قانون عفاف و حجاب پیگیری کرده و با رئیس مجلس و دبیر شورای عالی امنیت ملی و اعضای این شورا، دیدار و گفتوگو کردهاند!
و هر انسان عاقلی با خود میگویدای کاش اینان که کرسی نشین مجلس هم هستند، به همین اندازه قوانین زمین مانده برای تامین معیشت مردم را پیگیری میکردند یا مثلاً برای امنیت خودروهای داخلی، کاری میکردند که سالانه ۲۴ هزار نفر کشته نشوند یا دهها قانون درباره آلودگی هوا را که خاک میخورد، احیا میکردند تا سالانه ۵۰ هزار ایرانی قربانی آلودگی هوا نشوند.
واقعاً شگفت انگیز است که در سپهر تمدنی ایران و در میان ملتی با اکثریت تحصیل کرده، وطن دوست، دنیا آگاه، دارای قدرت تحلیل و هوشمند، جریانی توانسته است برخلاف خواست اکثریت و صرفاً با شعارهای تند و تکفیر این و آن، جایی برای خودش در منظومه حکومت باز کند و دیدگاههای تنگ نظرانه اش را بر اکثریت مطلق تحمیل کند.
خیلی صریح و بی تعارف و رک میگوییم: ایران برای رهایی از وضعیت نابسامان کنونی، چارهای جز عبور از هوچی گران پایداری چی و گروههای نزدیک به آن ندارد. تا این قبیله تنگ نظر و متحجر و ضد توسعه، حتی به اندازه سر سوزنی در نظام تصمیم سازی و اجرایی کشور موثرند، چرخهای توسعه این کشور نخواهد چرخید. این، مبالغه نیست، عین واقعیت است. به این چند نمونه واقعی دقت کنید:
چند سال پیش که یکی از همین تنگ نظران وزیر ارتباطات بود، طرح اصلی اش برای اینترنت کشور این بود که سرعت آن را در حد ۱۲۸ کیلوبیت بر ثانیه، محدود کنند و اجازه ندهند که مردم به سرعتی بالاتر از این دسترسی داشته باشند؛ در عمل هم این ایده واپسگرایانه اجرا شد.
این طائفه سالها هم به دنبال این بودند که اینترنت داخلی را از اینترنت جهانی جدا کنند تا مردم فقط به سایتهای داخل دسترسی داشته باشند!
یا در عرصه اقتصادی با این ایده حتی وزیر کار شدند که میتوان با یک میلیون تومان، اشتغالزایی کرد و کسانی بر مسند وزارت اقتصاد نشستند که فکر میکردند با یک تصمیم و بخشنامه، ظرف در یک روز، قیمت دلار با به یک چهارم میرسد!
حتی زمانی تعدادی از اینها نزد یکی از دبیران کل کمیته ملی المپیک رفته و به او گفته بودند که ایران دیگر در المپیک شرکت کند و به جای آن، المپیک کشورهای اسلامی راه بیندازیم و المپیک اصلی را از رونق بیندازیم!
بیشتر بخوانید:واکنش روزنامه اصولگرا به مذاکرات ایران و آمریکا
یکی هم که اتفاقاً عضو پایداری نبود ولی افکاری شبیه آنان داشت طرح داده بود که فلان تعداد سرباز آمریکایی را بگیریم و برای آزادی شان فلان مقدار دلار بگیریم و بدین ترتیب، درآمد ارزی داشته باشیم. دیگر هم که نزدیک به این طائفه است، مدام میگوید بیایید تنگه هرمز را ببندیم تا دیگری کسی نتواند از آن عبور کند و ...!
به راستی با این طرز فکرها میتوان به توسعه رسید و عقب ماندگیهای روز افزون کشور را حبران کرد؟ پس وقتی میگوییم یکی از شرطهای لازم - و نه کافی - برای توسعه کشور، عبور از تحجرگرایی و واپسگرایان است، مستند به واقعیتها میگوییم. حاکمیت پایداری و همفکرانش، در بهترین و ایده آلترین حالت، میتواند به شکل گیری قُل دوم طالبان در تهران بینجامد و ایران را به افغانستانی دیگر تبدیل کند.
حاکمیت نیز باید تکلیف خود را با این جریان مشخص کند. آیا میخواهد ایران به افغانستان دوم تبدیل شود یا همان طور که روزگاری غلامعلی حداد عادل میگفت، قرار است "ژاپن اسلامی" شویم؟ اگر اولی هدف است، نیازی به انتخابات و رای و نظر مردم نیست. حتی نیازی لازم نیست پزشکیان نیز به ریاست جمهوری خود ادامه دهد؛ پایداری چیها به اندازه کافی برای نابودی ایران نیرو دارند!
ولی اگر هنوز قرار است ژاپن اسلامی شویم و در علم و تکنولوژی و توسعه و ارتباطات جهانی، رشد اقتصادی و سیاست داخلی و ... نظیر ژاپن شویم ولی با فرهنگ خودمان، سنگ بزرگی در مسیر قرار دارد که نامش "جبهه پایداری و متحدان" است؛ تا این سنگ بر راه برداشته نشود، چرخهای توسعه به سمت رونق، نخواهد چرخید.
راستی؟ جایی را در کره زمین سراغ دارید که با افکار آدمهایی مانند پایداری چیها به رشد و پیشرفت و توسعه رسیده باشند؟
خَلَّص و تَمَّت!