
اقتصاد۲۴- در جغرافیای ایران، جنگلها و عرصههای طبیعی به صحنه نبرد خاموشی میان حافظان طبیعت و متجاوزان مسلح مبدل شده است، بهگونهای که درگیریهای خونین بین محیطبانان و شکارچیان غیرمجاز به رویدادی هفتگی تبدیل شده است. واقعهٔ اخیر در پارک ملی گلستان نمادی از این نابرابری ساختاری است: کاظم مصدق، محیطبان ۴۵ ساله با ۱۴ سال سابقهٔ خدمت، در عصر ششم اردیبهشت ۱۴۰۴، در دام گلولههای شکارچیان غیرمجاز، جان خود را از دست داد.
احمد رادمان، مدیر این پارک، با بازگویی جزئیات حادثه تأکید میکند: «محیطبان مصدق و همکارش در حین گشتزنی به موتورسیکلتی مشکوک برخوردند. پس از کمین در تاریکی غروب، هنگام نزدیک شدن متوجه مسلح بودن شکارچیان شدند. مصدق با شلیک هشداردهنده سعی در متوقف کردن آنان داشت، اما پاسخش گلولههایی بود که مستقیم به سویش نشانه رفتند.»
دستگیری متهمان دو روز پس از این جنایت، نه تنها آرامشی برای خانوادهٔ مصدق به ارمغان نیاورد، بلکه حلقه باطل «قتل، دستگیری، تکرار» را بار دیگر عریان ساخت. پارک ملی گلستان با دارا بودن ۱۳ ایستگاه محیطبانی، تنها دو ایستگاه فعال در مناطق جنگلی دارد؛ آماری که توضیح میدهد چرا شکارچیان در صعبالعبورترین نقاط به راحتی تاختوتاز میکنند. این تراژدی، تکرار تاریخی خشونتی است که پیشتر در سال۱۳۹۷، تاجمحمد باشقره، دیگر محیطبان این پارک، را به کام مرگ فرستاد.
This is a modal window.
این بحران محدود به گلستان نیست. در پاییز ۱۴۰۱، محیطبانی در پناهگاه حیاتوحش موته اصفهان بر اثر اصابت ساچمه به چشم و دست، به شدت مجروح شد. کمتر از دو هفته پیش از آن، در هفتم مهر۱۴۰۱، اسماعیل عرب، محیطبان پارک ملی پابند مازندران، با حملهٔ شکارچیان و ضربات تبر زخمی شد. در ۲۶ شهریور۱۴۰۱، احمد سیفی، محیطبان شهرستان نور، هنگام مقابله با شکارچیان کل در منطقه طاهرکلا مجروح شد. پیشتر در ششم شهریور۱۴۰۱، محیطبان دیگری در دنا (کهگیلویه و بویراحمد) از ناحیه پا هدف گلوله قرار گرفت. در آن حادثه، شکارچیان پس از شلیک به محیطبان، اسلحهٔ او را ربوده و فرار کردند. فضلالله علیپور، محیطبان مازندرانی، نیز در خرداد۱۳۹۵ در منطقه سالده نور توسط قاچاقچیان چوب کشته شد.
این خشونتها، اما سابقهای طولانی دارد: ناصر پیروی، مدیر منابع طبیعی ماسال، در اردیبهشت۱۳۸۴ با قساوتی بیسابقه سر بریده شد. یکی از متهمان این جنایت اعتراف کرد: «او مانع دسترسی ما به جنگل بود؛ ناچار به حذفش شدیم.» اظهارات یک محیطبان دربارهٔ تهدیدات قاچاقچیان، عمق فاجعه را آشکار میکند: «در سال۱۳۸۲، دختر مسئول مبارزه با قاچاق میاندوآب را جلوی دانشگاه سر بریدند. من نیز از ترس، دخترم را از دانشگاه خارج کردم.»
بیشتر بخوانید:جزئیات جدید از شهادت یاسر مصدق محیطبان گلستانی
بر اساس آمار رسمی، ۱۵۱ محیطبان تاکنون شهید و ۲۷۳ نفر جانباز شدهاند. این ارقام در تقابلی آشکار با استانداردهای جهانی قرار دارد: محمد درویش، کارشناس محیطزیست، میگوید: «در ۹۰ سال گذشته، تنها ۲۵ محیطبان در آمریکا کشته شدهاند که ۹۵ درصد مرگها تصادفی بود.».
در سوی دیگر مساله معیشت محیطبانان مطرح است. حقوق محیطبانان (۱۰ تا ۱۸ میلیون تومان در۱۴۰۲) نه تنها زیر خط فقر، بلکه پایینتر از حداقل دستمزد قانونی است. این رقم در برابر خطر روزمرهٔ مرگ، توهینی سیستماتیک به کرامت انسانی آنان محسوب میشود. قوانین نیز به جای حمایت، دست آنان را بسته است: طبق «قانون حمایت قضایی و بیمهای» مصوب۱۳۹۹، محیطبانان تنها در موارد دفاع شخصی مجاز به استفاده از سلاح هستند، نه برای حفاظت از محیطزیست! پیشتر، بر اساس ماده ۲۷ دستورالعمل گارد و ماده ۱ قانون استفاده از سلاح (۱۳۷۳)، اختیارات گستردهتری داشتند.
در نهایت باید گفت که محیطبانان ایران در تقابلی نابرابر، همزمان با سه دشمن میجنگند: شکارچیان مسلح، قوانین ناکارآمد، و بیتوجهی سیستم. تا زمانی که این سهضلعی پابرجاست، ایران به سمتی پیش میرود که جغرافیایی بیآب، بیدرخت و بیحیات، یادگار تلخِ باقیمانده از آن خواهد بود...
منبع: امتداد