
اقتصاد۲۴- همه نگاهها به جنگی است که از ۱۳ روز پیش کشورمان را درگیر کرده است، اما نباید در این میانه زاگرس و آتشسوزیهای آن یادمان برود. در همین چند روز اخیر، چندین آتشسوزی بزرگ و همزمان در زاگرس و دیگر نقاط کشور رخ داده است. آیا جنگ جلوی ویرانی جنگلها را میگیرد؟ نه. جنگ خودش میتواند عاملی برای آتشسوزیهای جنگلها باشد. انفجار موشک میتواند به حریق منطقه منجر شود و البته در سایه جنگ، ویرانی طبیعت شدت میگیرد.
هنوز در شوک جنگ هستم. با بهت و ناباوری، با بغضی مدام در گلویم، هر لحظه اخبار را چک میکنم. سخت دستم به نوشتن میرود. در همین حال و اوضاع، گوشیام زنگ خورد و کسی از تیم اطفای حریق نهضت سبز زاگرس، از آتشسوزی در بخشی از جنگلهای بلوط خبر میدهد. زمان و مکان از یادم رفته است. میگویم: «الان وسط جنگ؟» و بعد به خودم میآیم. البته، چرا الان نه؟ سالها است در زاگرس هجمهای همهجانبه علیه طبیعت شروع شده است. میپرسد: «خواب بودی؟». میگویم: «نه، حالم خوب نیست.» میگوید: «ما هم خوب نیستیم، ولی راهی نیست. آتشسوزی است، باید مهارش کنیم. جنگل هم بخشی از وطن است، باید حفظش کنیم.»
وطن، واژهای است ساده، اما سنگین. ما فعالان محیطزیست با وجود ناملایمتیها، سختیها، فرصتهای فراوان برای مهاجرت بهواسطه ادامه تحصیل و… به عشق ایران ماندهایم. ماندهایم تا برای پایداری سرزمینمان تلاش کنیم؛ نه تلاشی فردی، بلکه تلاشی جمعی و گروهی برای حفظ آنچه وطن مینامیمش. تمام این سالها برای ایران جنگیدیم، گفتوگو کردیم، با مردم نشستیم و از ارزشهای آن گفتیم، از ظرفیتها و از راهکارها حرف زدیم، از مشارکت و حفاظت مشارکتی گفتیم، از اینکه ایران تنها یک نام نیست. وطن متعلق به هیچ شخص، جریان، گروه و مدیری نیست. وطن سرزمین مادری ما است؛ جایی که در آن زاده شدهایم، کودکی کردهایم، عاشق شدهایم، نسل در نسل زیستهایم. وطن همان بوی خاک بارانخورده جنگلهای زاگرس و هیرکانی است. وطن صدای تاریخ چندهزارساله ایران است. وطن ریشه است؛ ریشهای که اگر قطع شود، دیگر تنی نمیماند.
همیشه در کنار امیدها، از دردهایش هم گفتهایم؛ از برنامههای توسعه نامتوازن، از سدسازی، از بیتوجهی، از بیبرنامگی، از نبود مشارکت و از مشارکت پوشالی، از دسترازیها، از مشکلاتی که گریبانگیر وطن شده است، از بیتوجهیها. اما هیچگاه به ترک وطن فکر نکردیم. مگر میشود ۸۵ میلیون نفر مهاجرت کنند؟
بیشتر بخوانید:زاگرس در آتش، مسئولان خاموش؛ آیا درختهای بلوط چندهزار ساله را میشود نجات داد؟ /افزایش ۱۱۰ درصدی حریق در منابع طبیعی ایران
فرض کنیم که رفتیم، با رؤیاهایمان چه میکنیم؟ با خاطرات چه؟ با تن خسته ایران، چه باید کرد؟ مگر میشود زندگی را از وطن جدا کرد؟ مگر میشود چشم بست، با رؤیاها، با درختان، با کوهها چه کنیم؟
در روزهای گذشته، درحالیکه کشور درگیر جنگی تحمیلی بود، جنگلهای زاگرس بهطور همزمان در چندین نقطه سوختند؛ مواردی از آتشسوزی در شهرستان بویراحمد و موارد دیگری در استان فارس. درحالیکه اینترنت قطع بود و اطلاعرسانی درباره این موضوع سخت ممکن بود، بار دیگر مردم به کمک نیروهای دولتی شتافتند و آتشسوزی جنگلها را مهار کردند.
جنگها تأثیرات مخرب و گستردهای بر محیطزیست دارند. این تأثیرات شامل آلودگی خاک و آب، جنگلزدایی و تخریب زیستگاهها، اختلال در اکوسیستمها، آسیب به منابع آب و ایجاد حریقهای گسترده در مناطق جنگلی و مرتعی است. همچنین، جنگها میتوانند منجر به انتشار مواد شیمیایی سمی، فلزات سنگین و آلایندههای نفتی شوند که عواقب بلندمدتی برای محیطزیست و سلامت انسان دارند. این تأثیرات هم از جنبه مستقیم و ویرانگر بمبها و آلودگیها است و هم از رهگذر غفلت سازمانها و مردم.
از اثرات مخرب جنگ میتوان فهرست بلندبالایی ارائه داد که شامل بخشهای نظامی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، زیرساختها، نیروی انسانی، اکوسیستم و… میشود. جبران بخشی از این تخریبها طاقتفرسا است و غیرممکن؛ نمونه آن جان انسانهاست و دیگری اکوسیستم! هر دو جزء داراییهای مهم هر کشوری محسوب میشوند و اگر نباشند، سرزمین میماند، اما بیجان و بیرمق!
بیشتر بخوانید:فیلم/فاجعه در جنگلهای زاگرس کرمانشاه
زاگرس و البرز، قلب تپنده ایران هستند؛ رشتهکوههایی که حیات را در این اقلیم ممکن کردهاند. سالهاست که در زاگرس اعلام جنگ علیه طبیعت شده؛ از زمینخواری و پروژههای نابخردانه تا آتشسوزی و تخریب و بهرهبرداریهای نامتوازن. در جنگ، همه بر ویرانی فیزیکی تمرکز میکنند، اما زخم بر تن طبیعت دیده نمیشود. در این روزها سربازان وطن در میدان مقاومت کردند، ما نیز نباید زاگرس و ایران را تنها بگذاریم. همانطورکه دشمن خارجی به خاکمان تعرض کرد، سودجویان هم در پشت غبار جنگ، فرصت تخریب منابع ملی را پیدا میکنند؛ از زمینخواری تا سدسازی و آتشسوزیهای عمدی. در کنار جنگ، باید مراقب تن بیدفاع طبیعت هم باشیم. طبیعتی که اگر از دست برود، حتی در صلح هم دیگر قابلاحیا نیست. فراموش نکنیم حفظ جنگلها و زیستبومهای طبیعی، فراتر از حفاظت از درخت و خاک است. این یعنی پاسداری از تمامیت ارضی کشور، از امنیت سرزمینی، از آب، از خاک و اکوسیستمهایی که به این سرزمین هویت و توان زیستن میبخشند. اگر زاگرس بسوزد، اگر البرز زخمی شود، اگر دشتها و تالابها خشک شوند، این وطن، حتی در دل پیروزی، زخمی بزرگ و ماندگار خواهد داشت. جنگ یک روز به پایان میرسد، اما زخم نابودی طبیعت، سالها و شاید دههها بهبود نمییابد.
پایداری هر سرزمینی وابسته به دو چیز است: مردم و زیستبوم. آنچه این وطن را در سختترین روزهای تاریخ زنده نگه داشته، همین مردم و همین زیستبومهای بیجانشین بوده است. این روزها که وطن درگیر آتش جنگ بود، بیش از همیشه باید از جنگلها، کوهها، رودخانهها و زیستگاههای ایران حراست کرد. پایداری این سرزمین، در زاگرس، البرز، ارسباران، هورالعظیم، میانکاله و انزلی رقم میخورد. اگر قرار است این خاک، فردایی آرام و امن ببیند، باید همین امروز، در میانه جنگ، صدای طبیعت را شنید و از آن محافظت کرد. سازمان منابعطبیعی، مراتع و آبخیزداری و سازمان حفاظت محیطزیست بهعنوان دو نهاد قانونی و متولی، نباید در این روزهای درگیری و بحران، از وظایف و مسئولیتهای حیاتی خود غافل بمانند، بلکه در چنین شرایطی باید با تمرکز بیشتر و با حساسیت دوچندان در بخشهایی که متولی آن هستند، فعال باشند؛ چون جنگ و بحران، همواره بستر مناسبی برای دستاندازی، تخریب و سوءاستفاده سودجویان و مافیاهای زمین و منابعطبیعی بوده است. یکی از راهکارهای مؤثر در این شرایط، مشارکت مردمی و حفاظت مشارکتی با تکیه بر توان و انگیزه جوامع محلی است. ما سالها از «حضور آگاهانه» و «مشارکت با برنامه» در حفاظت از جنگلها و منابعطبیعی گفتهایم. در روزهایی که مردم با وجود مشکلات و مطالبات برزمینمانده، پای وطن ماندهاند، باید تا دیر نشده است، آنها را در تصمیمگیریها دخیل کرد. اگر این مشارکت واقعی نباشد، اگر مردم فقط بهعنوان نیروی فصلی و موقتی فراخوانده شوند و در تصمیمگیری و برنامهریزی جایی نداشته باشند، در بزنگاهها به ضعف و آسیب جدی منجر میشود و در غیاب آن، هر خلأ و بیتوجهی، مخصوصاً در زمان جنگ میتواند به زخم تازهای بر تن این سرزمین منتهی شود.
یکی از مهمترین موضوعات محیطزیستی ایران، جنگلهای زاگرس است که در آتشهای عمدی و غیرعمدی میسوزد. قبل از جنگ خبرهای خوبی از سازمان برنامهوبودجه در توجه به آن به گوش میرسید؛ اخبار خوبی که همراه با نگرانی ما بود. هر تزریق اعتبار مالی باید با برنامهریزی همراه باشد. سازمانها برنامه مشخصی برای مدیریت حریق و معضلات مناطق ندارند. اگر برنامه و شیوه مناسبی برای آن در نظر گرفته نشود، به پاشنهآشیل جنگلها تبدیل میشود و بار دیگر تعارضات و ذینفعانی پیدا میکند و آتش نهتنها مهار و کم نمیشود، بلکه پای ثابت مناطق میشود. با توجه به شرایط اقتصادی جامعه که شامل همه ذینفعان میشود، امیدوارم در این وضعیت این اعتبار به بهترین شکل با استفاده از تجارب موفق مشارکتی تشکلها در حوزههای اطفای حریق و مشارکت، در زمانی که بیشتر از همیشه نیاز به همدلی تمام مردم ایران است، هزینه شود. پیشبینی روزهای پیش رو امکانپذیر نیست، اما ما به امید زندهایم، امیدی که باید به جامعه منتقل شود، باید در این روزهای سخت وطن هر کسی بههر شکلی که میتواند به پایداری سرزمین کمک کند.
برخی نهادها و مجموعههای مردمی و خصوصی مثل دیوار، دیجیکالا، اسنپ، تپسی، لاماری و دیگر شرکتهای بزرگ گامهایی برای کمک به محیطزیست و حفاظت از منابعطبیعی برداشته بودند. امیدوارم در این روزهای سخت هم بر آن عهد بمانند. امیدوارم ایران، وطن، سرزمین، از شر هر آن کس که آبادی آن را نمیخواهد، به دور باشد.