تاریخ انتشار: ۱۰:۰۵ - ۲۸ شهريور ۱۴۰۴

از تحصیل‌کرده‌های بیکار تا کارگران روزمزد؛ مهاجرت ایرانیان نتیجه فروپاشی امید، بی‌ثباتی اقتصادی و ناکارآمدی ساختاری

نسل تازه فارغ‌التحصیلان و کارگران ایرانی، با مدارک معتبر و مهارت‌های واقعی، در بازار کار کشور گم شده‌اند و به سوی مهاجرت روی آورده‌اند. پرویز اجلالی، جامعه‌شناس، می‌گوید رکود اقتصادی، مدیران ناکارآمد و بیکاری، حتی مقاومت فرهنگی و وطن‌دوستی را هم بی‌اثر کرده است.

مهاجرت نیروی کار ایرانی

اقتصاد۲۴- رکود مزمن، بیکاری پنهان و تورمی که سال‌هاست جان اقتصاد ایران را گرفته، نه‌فقط نخبگان که کارگران ساده و نیروی کار ایرانی را هم به جست‌وجوی زندگی در دیگر کشور‌ها واداشته است.

پرویز اجلالی، جامعه‌شناس، در گفت‌و‌گو با اقتصادنیوز می‌گوید مهاجرت امروز داستان رؤیای اروپا یا جذابیت هنر رنسانس نیست؛ داستان فشار اقتصادی است که از تحصیل‌کرده‌های بیکار تا کارگران روزمزد را وادار به کوچ می‌کند؛ از خروج نخبگان تا حاشیه‌نشینی اطراف کلانشهرها.

او با نگاهی انتقادی، از سیاست‌های ناکارآمد، سقوط کیفیت آموزش عالی و بی‌تفاوتی ساختار قدرت می‌گوید؛ واقعیتی که حتی «فرهنگ و وطن‌دوستی» هم توان مهار آن را ندارد.

مشروح گفتگوی اقتصادنیوز با پرویز اجلالی، جامعه‌شناس را بخوانید

****

*آقای اجلالی! روند بیکاری و مهاجرت نه‌تنها در میان تحصیل‌کرده‌ها، بلکه در میان گروه‌های خدماتی و کارگران ایرانی هم این روز‌ها رو به افزایش است، از نگاه شما این کوچ چه پیامد‌های بلندمدتی بر ساختار اجتماعی و حتی هویت طبقاتی ایران خواهد داشت؟

ماجرا ساده است؛ مثل فشار اُسمزی (گذر زندگی) است. هرجا کار و فعالیت و پول باشد، آدم‌ها به آن‌سو حرکت می‌کنند. اقتصاد ایران عملاً در وضعیت رکود و متوقف مانده؛ تورم بالا و رکود تورمی شدید و بیکاری به شکل گسترده، به‌ویژه در میان تحصیل‌کرده‌ها، بیداد می‌کند.


بیشتر بخوانید: فیلم/ آماری عجیب از میزان مهاجرت پرستاران از کشور


ما امروز نسلی از فارغ‌التحصیلان با سطح علمی خوب داریم که تا مرز ۴۰ سالگی رسیده‌اند، اما هرگز شغل مناسبی پیدا نکرده‌اند، به‌خصوص همان‌هایی که جدی‌تر درس خوانده بودند. این گروه بخش مهمی از مهاجران فعلی را تشکیل می‌دهد و تجربه نشان داده هر جا بروند، موقعیت‌های شغلی مطلوبی به دست می‌آورند.

ایران مخزن نیروی تحصیل کرده بیکار شده است

از سوی دیگر، کیفیت دانشگاه‌ها در دو دهه اخیر افت محسوسی داشته است. مؤسسات آموزش عالی، برای بقا ناچارند هر سال با هر معدل و سطحی دانشجو بپذیرند؛ حتی در مقطع دکتری که اغلب اعتبار علمی آن زیر استاندارد است. نتیجه این چرخه، انبوهی از فارغ‌التحصیلان است، چه آنهایی که تحصیلات باکیفیت داشته‌اند و چه کسانی که آموزش ضعیف دیده‌اندکه در نهایت گروه زیادی از آنها در ایران بیکار می‌مانند.

با این حال، وقتی به خارج می‌روند، حتی آنهایی که پایه علمی ضعیف‌تری دارند، به سرعت مهارت‌های لازم را یاد می‌گیرند و خود را تطبیق می‌دهند و عمدتا موفق می‌شوند. آمار بیکاری در میان تحصیل‌کرده‌ها به‌مراتب بالاتر از میانگین جامعه است؛ این آمار چیزی در حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد برآورد می‌شود. در عوض، افرادی با مهارت‌های فنی، مثل مکانیک، نجار یا کشاورزو ... در خارج به‌راحتی کار پیدا می‌کنند. این نشان می‌دهد ایران به‌واسطه تعداد زیاد دانشگاه و فارغ‌التحصیل، به نوعی «مخزن نیروی تحصیل‌کرده بیکار» تبدیل شده است، در حالی که اقتصاد داخلی توان جذب آنها را ندارد.»

*اما غیر تحصیل کرده‌ها هم مهاجرت می‌کنند و...

گروه دیگری از مهاجران کسانی هستند که به واسطه رفت‌وآمد گسترده ایرانیان به خارج، یاد گرفته‌اند که درجستجوی کار می‌توان به خارج از ایران هم نگاه کرد. سفارتخانه ها‌ی کشور‌های مهاجر پذیر هم دنبال نیرو‌هایی هستند که نیاز دارند. این نیرو‌ها الزاما نیرو‌های تخصیلکرده نیستند به مشاغل معمولی هم نیاز دارند کارگران ایرانی و سایر ایرانی‌ها فعال در دیگر مشاغل هم مهارت و هوش خود را نشان داده‌اند پس جلب می‌شوند.

تحریم‌ها به‌طور مستقیم عامل مهاجرت نیست اما...

در حال حاضر اوضاع در طبقه کارگر از بسیاری از قشر‌ها دشوارتر شده است. مدتهاست صنایع به کارگران منظم حقوق نمی‌دهند یا به تعدیل نیرو پرداخته‌اند. اخیرا هم بعد از جنگ ۱۲ روزه، خیلی از کارخانه‌ها تمام‌وقت کار نمی‌کنند، نیرو کم کرده‌اند، حقوق درست نمی‌دهند و کار را به پیمانکار می‌سپارند تا با قرارداد‌های موقت و حقوق پایین کارگر بگیرند. کارگران بیکار می‌شوند و برای گذران زندگی دستفروشی می‌کنند. خیابان‌های شهر‌ها پر از دستفروش شده است. بسیاری از دستفروشان کارگرانی هستند که از کارخانه‌ها بیرون مانده‌اند. فارغ‌التحصیلان دانشگاهی هم بیکارند. اینها همه ریشه در مشکلات اقتصادی دارد؛ مهاجرت این گروه‌ها دلیل اقتصادی ندارد. هیچ‌کس از ایران نمی‌رود که صرفاً در اروپا قدم بزند یا هنر رنسانس ببیند؛ همه به‌دنبال معیشت بهترند.

*به نظر شما دراین میان تحریم‌ها چه نقشی دارند؟

تحریم‌ها به‌طور مستقیم عامل مهاجرت نیست، اما اقتصاد را دچار رکود کرده‌اند و رکود یعنی بیکاری، و بیکاری مهاجرت می‌آورد. سیاست خارجی ما به تحریم منجر شده، تحریم‌ها اقتصاد را ضعیف کرده و حالا با رکود و بیکاری روبه‌رو هستیم. این چرخه طبیعی است: وقتی اقتصاد رونق بگیرد، مردم برمی‌گردند؛ همان‌طور که زمانی افغان‌ها از ناچاری به ایران آمدند و امروز ایرانیان از ناچاری به اروپا می‌روند.

مسئله اصلی اقتصادی است، در معنای وسیع کلمه؛ جست‌وجوی زندگی بهتر، اطمینان از آینده و استفاده از دانش و مهارت دلایل عمده این مهاجرت‌ها هستند. تا وقتی این امید در داخل نباشد، موج مهاجرت ادامه خواهد داشت.

بازار کار ایران توان جذب این حجم از تحصیل‌کرده را ندارد

*از نگاه شما چگونه می‌توان این چرخه معیوب؛ از سیاست خارجی تا تحریم، رکود اقتصادی و در نهایت موج مهاجرت را تغییرداد و چه تغییری در سیاست‌گذاری لازم است تا دوباره «امید به آینده» در داخل شکل بگیرد؟

اقتصاد ایران سالهاست تکان نخورده، حتی عقب هم رفته است. تعداد فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بالا رفته، اما هیچ برنامه‌ای برای انطباق آموزش عالی با نیاز‌های واقعی اقتصاد وجود نداشته است. دانشگاه‌ها صرفاً به حیات خود به‌عنوان بنگاه تجاری ادامه می‌دهند؛ دانشجو می‌پذیرند تا چرخه مالی‌شان بچرخد، در حالی که بازار کاری سالهاست توان جذب این حجم از تحصیل‌کرده ندارد.

خانواده‌های ایرانی هم به سنت همیشگی، هنوز هم تحصیل را ارزش می‌دانند و حاضرند هزینه‌اش را بدهند، اما نتیجه کوششان بیکاری فرزندانشان است، مگر آن که پارتی داشته باشند وجزو خودی‌ها باشند.

*از نگاه شما چه ویژگی خاصی گروه تحصیل کرده را هم در معرض مهاجرت قرار می‌دهد؟

دانشگاه‌ها بی‌رویه دانشجو می‌گیرند؛ کیفیت افت کرده؛ اما خانواده‌های ایرانی هنوز به تحصیل اهمیت می‌دهند. نتیجه این است که انبوهی فارغ‌التحصیل بیکار داریم—چه آنها که آموزش عالی جدی دیده‌اند و چه آنها که مدارک بی‌کیفیت دارند. گروه اول خارج از کشور به‌سرعت موفق می‌شوند، گروه دوم هم یاد می‌گیرند و جا می‌افتند.


بیشتر بخوانید: خسارت مهاجرت ایرانیان برای کشور ۵۰ میلیارد دلار؛ عددی بزرگ‌تر از صادرات نفتی/ چمدان‌های بسته ایرانیان و انکار تندرو‌ها


برای خیلی از جوان‌های تحصیل‌کرده، مشکل فقط کمبود شغل نیست، بلکه کیفیت کار هم آزاردهنده است. آنها سال‌ها در دانشگاه رشته‌های پیچیده و تخصصی می‌خوانند، اما وقتی وارد محیط کار می‌شوند، می‌بینند از آن دانش استفاده نمی‌شود. کار‌های ابتدایی بهشان می‌سپارند یا از آنها می‌خواهند کار‌هایی انجام دهند که هیچ تناسبی با تخصص‌شان ندارد. گاهی حتی رئیس‌شان کمترین آشنایی با کار حرفه‌ای ندارد و این تحصیل‌کرده باید برای مدیری کار کند که شایستگی لازم را ندارد.

سیستم مراتب شغلی به هم خورده است. بسیاری از مدیران بر اساس شایستگی انتخاب نمی‌شوند؛ نخبه‌ترین کارمندان به مدیریت نمی‌رسند و جای آنها را کسانی می‌گیرند که صرفاً رابطه دارند.

کشور‌های توسعه یافته می‌دانند مهاجر ایرانی، نیروی کار ارزشمندی است

*نیرو‌های غیر تحصیلکرده که این مشکل را ندارند آنها چرا مهاجرت می‌کنند؟

این وضعیت برای نیرو‌های کار ساده هم وجود دارد: کارگرانی که چهار ماه، چهار ماه قرارداد می‌بندند، گاه چندین ماه حقوق نمی‌گیرند، و اگر اعتراضی کنند، به‌راحتی اخراج می‌شوند. کارفرما‌ها هم با استناد به وضعیت بد اقتصادی، دستمزد را پایین نگه می‌دارند. حتی اگر دولت میانجی شود و دستمزد‌ها بالا برود، تورم شدید ظرف دو سه ماه ارزش آن افزایش را از بین می‌برد. در چنین شرایطی، مقاومت فرهنگی و عاطفی افراد در برابر ترک وطن تا یک جایی دوام می‌آورد، اما وقتی مسئله بیکاری و بی‌ثباتی درآمد باشد و به نقطه بحران برسد، این مقاومت رنگ می‌بازد.

همان‌طور که جناب سعدی فرموده: «نتوان مرد به سختی که من این جا زادم»؛ انسان نمی‌خواهد در خواری بماند. فرد با خودش می‌گوید بمانم و گرسنگی بکشم یا بروم و شاید راهی باز شود. به همین دلیل است که ایرانیان، که مهاجران توانمند و باسواد و باهوشی هستند، گزینه‌ای عالی برای کشور‌های توسعه‌یافته محسوب می‌شوند. این کشور‌ها ظاهراً سخت‌گیری می‌کنند، گزینش و مصاحبه می‌گذارند، اما در عمل می‌دانند که مهاجر ایرانی نیروی کاری ارزشمند است و درهایشان را برای او باز نگه می‌دارند.

توان ایجاد مناطق سکونتی تازه نداریم، چون توانایی تامین آب و برق نداریم

*با توجه به اینکه هم موج مهاجرت تحصیل‌کرده‌ها و هم کوچ داخلی از کلان‌شهر‌ها به شهرک‌های حاشیه‌ای مطرح شده، چه سیاست‌های اقتصادی و شهری می‌تواند هم مهاجرت داخلی را مدیریت کند، هم فرصت‌های شغلی و کیفیت زندگی در این مناطق را افزایش دهد، و هم از شکل‌گیری حاشیه‌نشینی و مشکلات زیرساختی جلوگیری کند؟

این موضوع دو وجه دارد؛ اگر مردم به شهرک‌های طراحی‌شده با زیرساخت مثل اندیشه یا هشتگرد بروند، به رشد آن مناطق کمک می‌کنند. ولی اگر به نقاط فاقد آب، برق و خدمات رانده شوند، همان حاشیه‌نشینی قدیمی تکرار می‌شود. البته هزینه حمل‌ونقل و قیمت بنزین هم در اینحا بسیار تعیین کننده است. فعلاً بنزین ارزان است و رفت‌وآمد ممکن.

در همهٔ شهر‌های بزرگ دنیا چنین جابه‌جایی‌هایی طبیعی است. اگر مشکل حمل‌ونقل نباشد، مثلاً مترو و اتوبوس‌کافی باشد، ساکنان می‌توانند در شهرک‌های اقماری خانه بگیرند و برای کار روزانه به مرکز شهر بیایند. در تهران هم خیلی‌ها از اسلام‌شهر یا نقاط دورتر صبح زود می‌آیند و شب برمی‌گردند. الان، چون بنزین نسبتاً ارزان است، این رفت‌وآمد هنوز ممکن است؛ حتی مترو در برخی مسیر‌ها کمک می‌کند.

این جابه‌جایی دو اثر دارد: از یک طرف به کاهش تراکم تهران کمک می‌کند و از سوی دیگر باعث رشد و رونق شهرک‌های برنامه‌ریزی‌شده مثل هشتگرد، اندیشه یا صفاشهر می‌شود. کسانی که به این مناطق می‌روند، پولشان را آنجا خرج می‌کنند و به اقتصاد محلی جان می‌دهند. اما اگر مهاجرت به نقاطی باشد که هیچ زیرساختی ندارند—بدون آب، برق یا طرح شهری، نتیجه‌اش فقط حاشیه‌نشینی و افت کیفیت زندگی است. تجربه دهه‌های گذشته نشان داده که این نوع حاشیه‌نشینی هم به خود ساکنان آسیب می‌زند و هم برای مدیریت شهری دردسرساز است.

*چگونه می‌توان کیفیت زندگی را دراین مناطق حفظ کرد؟

مردم برای کیفیت فرهنگی یا امکانات تفریحی به این شهرک‌ها نمی‌روند؛ دلیل اصلی توان مالی است. اجاره و خرید خانه در تهران سرسام‌آور شده است. خانواده‌ها جایی را انتخاب می‌کنند که بتوانند اجاره بپردازند یا خانه‌ای تهیه کنند. اگر بتوانند مغازه یا کسب‌وکاری کوچک راه بیندازند، مثل یک سوپرمارکت در شهری کوچک، همان‌جا می‌مانند.


بیشتر بخوانید: کاهش رتبه دانشگاه‌های ایران در پی مهاجرت اساتید


 اما همانطور که گفتم این روند وابسته به هزینه حمل‌ونقل است. اگر قیمت بنزین یا کرایه‌های اتوبوس و تاکسی بالا برود، امکان این رفت‌وآمد روزانه کمتر می‌شود؛ بنابراین گسترش شهرک‌های طراحی‌شده با زیرساخت حمل‌ونقل پایدار می‌تواند مفید باشد، اما ساخت‌وساز بی‌برنامه در مناطق فاقد آب و برق، مثل تجربه‌های قدیمی حاشیه‌نشینی در تهران و مشهد، دیگر نه شدنی است و نه قابل دوام. امروز حتی شهر‌های موجود هم در تأمین آب و برق مشکل دارند، چه برسد به ایجاد مناطق سکونتی تازه. وقتی اقتصاد فرو می‌پاشد، شعار وطن‌دوستی و فرهنگ‌سازی فقط مقاومت موقت ایجاد می‌کند. مردم برای بقا حرکت می‌کنند. اگر شغلی نباشد، اگر مدیران شایسته نباشند و نابرابری فزاینده شود، هیچ سیاست فرهنگی پایداری ایجاد نمی‌کند.

درشهرک‌ها تا حدودی شهرداری‌ها می‌توانند یه بالا رفتن کیفیت زندگی کمک کنند، به شرط آن که مردم بتوانند عوارض بپردازند و فضا برای کار فرهنگی باز باشد.

*در واقع شما راه‌حل اساسی را در احیای اقتصاد می‌بینید؟

بله. اگر اقتصاد رونق بگیرد، مردم یا می‌مانند یا اگر رفته باشند برمی‌گردند، مشکل ما سیاست‌های خارجی و داخلی است که مانع این رونق شده. تا اقتصاد تکان نخورد، موج مهاجرت ادامه دارد. رابطه مستقیمی میان سیاست‌های اقتصادی وسیاسی و مهاجرت وجود دارد.

منبع: اقتصاد نیوز
ارسال نظر
قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «اقتصاد24» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.
خواندنی‌ها
خودرو
فناوری
آخرین اخبار