
اقتصاد۲۴- مد بخش بزرگی از اقتصاد جهانی مدرن است. این صنعت تقریباً به تمام گوشه و کنار جامعه دسترسی دارد و سودهای کلانی را به همراه دارد. اما تکامل آن با مراحل متضادی مشخص شده است. امروزه، مد به شدت دموکراتیزه شده و همچنین عمیقاً ناپایدار است. همیشه اینگونه نبوده است.
مد پیوند نزدیکی با تاریخ دارد و ویژگیهای این صنعت به تدریج در طول زمان تغییر کرده است. میزان تأثیر آن بر جامعه با توسعه اقتصادی و افزایش ظرفیت مصرف جمعیت جهان افزایش یافته است.
ایده «مد» در اواخر قرون وسطی در اروپا متولد شده است. از آن زمان به بعد، توسعه آن با رشد شهرها همراه بود. در ابتدا، این پدیده محدود به طبقات اجتماعی ممتاز بود، اما از قرن هجدهم (با آنچه «انقلاب مصرفکننده» نامیده میشود)، طیف اجتماعی افرادی که با مد سروکار دارند به طور قابل توجهی گسترش یافت.
با ظهور انقلاب صنعتی، مد به خودی خود به یک «صنعت» تبدیل شد. اما مد مدرن، آنطور که ما اکنون آن را درک میکنیم -با توالی ریتمیک اشکال جدید و اهمیت زیباییشناختی و اقتصادی فراوانش- تا نیمه دوم قرن نوزدهم شکل نگرفت. آنچه امروز میبینیم، حیات خود را به عنوان اوت کوتور فرانسوی یا «دوخت لباسهای سطح بالا» -عمل ساخت اقلام منحصربهفرد و لوکس- آغاز کرد.
از اوت کوتور تا لباسهای آماده
ایده اوت کوتور در اواسط دهه ۱۸۰۰ در پاریس متولد شد. در آن زمان بود که چهره کوتور ظهور کرد: طراح مدی که به طور مستقل لباس میساخت، دائماً ایدههای جدید خلق میکرد و آثار خود را امضا میکرد.
مجموعههای لباس، منحصراً برای زنان، به صورت دورهای تجدید و در نمایشهای مد به عموم ارائه میشدند. مشتریان مدل لباس طراحی شده را انتخاب میکردند و لباس با استفاده از مواد باکیفیت، بر اساس آن اندازه گیری میشد.
همه اینها به این معنی بود که لباسها بسیار گران بودند و فقط برای بخش کوچکی از جامعه مقرون به صرفه بودند. اما برخی از طرحها نیز برای تولید مجدد با مواد ارزانتر و قیمتهای مقرون به صرفهتر فروخته میشدند و به این محصولات اجازه میدادند تا به طیف وسیعتری از مردم برسند. دیر یا زود، روندهای آغاز شده توسط اوت کوتور توسط لباسهای صنعتی نیز تقلید میشد و دوباره محبوبیت طرحها را گسترش میداد.
اوت کوتور به سرعت رشد کرد و در دوره بین دو جنگ جهانی اهمیت زیادی در اقتصاد فرانسه پیدا کرد. طرحهای خلق شده در پاریس به محبوبیت بینالمللی رسیدند و در سراسر جهان گسترش یافتند.
این بخش توسط تعداد کمی از طراحان رهبری میشد که روندهای اصلی را تعیین میکردند. در دهههای اول قرن بیستم، نامهایی مانند کوکو شانل، ژان لانوین، پل پوآره و السا شیاپارلی برجسته بودند. پس از جنگ جهانی دوم، کریستوبال بالنسیاگا و کریستین دیور به ویژه برجسته شدند.
پوشاک آماده، ایدههای مد و تولید صنعتی را با هم ترکیب کرد. این شامل تولید انبوه لباسهایی با اندازههای استاندارد، اما با سطح بالایی از کیفیت و طراحی دقیق و مدگرا بود. این پدیده (باز هم) در فرانسه توسط طراحان مستقل از سیستم مد سطح بالا متولد شد، اما خیلی زود برخی از طراحان بزرگ مانند ایو سن لوران به آن پیوستند.
این شرکتهای مد سریع، انگیزه جدیدی به دموکراتیزه کردن مد دادهاند. در آن زمان، مد سریع، مصرف و تولید را چند برابر کرده و تأثیر منفی زیستمحیطی صنعت نساجی و پوشاک را افزایش داده است.
نگرانیهای فزاینده در مورد این مشکل (و همچنین استثمار کارگران) بسیاری از این شرکتها را بر آن داشته است تا استراتژیهایی را برای کاهش تأثیر زیستمحیطی خود و بهبود شرایط کارکنان در زنجیره تأمین خود اجرا کنند. اما این اقدامات، که میتوان آنها را بخشی از استراتژیهای بازاریابی شرکتها نیز دانست، اغلب بیاثر هستند.
این امر به ویژه از نظر آسیبهای زیستمحیطی آشکار است، زیرا ماهیت فست فشن به معنای مصرف فوقالعاده بالای محصولاتی است که به سرعت دور ریخته میشوند. نتیجه، کاهش منابع طبیعی و افزایش شدید آلودگی و انباشت زباله است.
در نهایت میتوان گفت شاید مدنیزه کردن لباس به ضرر طراحی لباس به عنوان که اثر خاص و یونیک باشد، که، چون هنر طراحی باید تک و منحصربهفرد باشد.
ترجمه و گردآوری: مانا یزدانیامیری