تاریخ انتشار: ۱۲:۵۲ - ۰۵ آذر ۱۴۰۴
اقتصاد۲۴ گزارش می‌دهد؛

قدیمی‌ترین جنبش اسلام سیاسی/ داستان پرتنش اخوان‌المسلمین از بنیان تا فروپاشی

اخوان‌المسلمین، قدیمی‌ترین جنبش اسلام‌گرای سیاسی جهان، از دهه ۱۹۲۰ تاکنون مسیر پرتنشی را پشت سر گذاشته است. از تأسیس به دست حسن البنا در مصر و فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی گسترده، تا تجربه انقلاب ۲۰۱۱ و سرکوب پس از کودتای ۲۰۱۳، این جنبش همواره میان قدرت، مشروعیت و بحران هویت دست و پنجه نرم کرده است. امروز، پس از سقوط‌های پی‌درپی، اخوان‌المسلمین در وضعیتی متلاشی و تبعیدی قرار دارد، اما میراث فکری آن هنوز خاورمیانه را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

داستان پرتنش اخوان‌المسلمین

اقتصاد۲۴- اخوان‌المسلمین، جنبشی که بیش از نود سال از تأسیس آن می‌گذرد، یکی از پیچیده‌ترین و تأثیرگذارترین جریان‌های سیاسی و مذهبی خاورمیانه محسوب می‌شود. این سازمان نه تنها توانسته هویت اسلامی را در عرصه سیاسی و اجتماعی مصر و جهان عرب تثبیت کند، بل‌که همواره محور بحث و مناقشه درباره مشروعیت، قدرت و ایدئولوژی اسلام سیاسی بوده است. از تأسیس توسط حسن البنا در دوران بحرانی مصر مدرن گرفته تا ورود به میدان انقلاب ۲۰۱۱ و تجربه تلخ سرکوب پس از کودتای ۲۰۱۳، مسیر اخوان با صعود‌ها و سقوط‌های چشمگیر و بحران‌های درونی و خارجی همراه بوده است.

درک دقیق این جنبش، بدون شناخت ریشه‌های تاریخی، ایدئولوژیک و ساختاری آن ممکن نیست. بررسی تاریخ، رهبران، شاخه‌ها و چالش‌های سیاسی اخوان، تصویر روشنی از پیچیدگی‌های اسلام سیاسی در جهان امروز ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد چرا ایده‌ها و آموزه‌های این جنبش حتا در دوره‌های بحران، هم‌چنان در منطقه تأثیرگذار باقی مانده‌اند.

تولد  اخوان‌المسلمین در مصر

اخوان‌المسلمین در سال ۱۹۲۸ در شهر اسماعیلیه مصر شکل گرفت، هنگامی که منطقه از تحولات عمیق تاریخی و اجتماعی عبور می‌کرد و فضای مناسبی برای ظهور جنبش‌های نوین فراهم شده بود. فروپاشی خلافت عثمانی در سال ۱۹۲۴ یک خلأ ایدئولوژیک و سیاسی در جهان اسلام ایجاد کرد، حضور بریتانیا در مصر محدودیت‌ها و فشارهای تازه‌ای بر جامعه تحمیل کرد و همزمان رشد احساسات ملی‌گرایانه در میان مردم، یک موقعیت حساس و پیچیده فراهم ساخت. در چنین بستری، اخوان‌المسلمین نه صرفا به عنوان یک گروه مذهبی، بلکه به عنوان پروژه‌ای گسترده ظهور کرد که هدفش ارائه جایگزینی اسلامی برای مدرنیته غربی بود و می‌خواست نقش‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را همزمان بازی کند.

حسن البنا، معلم جوان و پرانرژی، جنبش را پایه‌گذاری کرد و آن را از همان آغاز چندوجهی تعریف کرد. او مجموعه‌ای از فعالیت‌ها را بخشی از هویت جنبش دانست: دعوت مذهبی، جریان فرهنگی و آموزشی، سازمان اجتماعی، خدمات خیریه، فعالیت‌های اقتصادی و حتی ورزش و تربیت بدنی. این تعریف چندلایه باعث شد که گروه بتواند طیف گسترده‌ای از حامیان را جذب کند؛ از روستاییان محافظه‌کار گرفته تا نخبگان شهری تحصیل‌کرده، هرکس بخشی از هویت این جنبش را در خود می‌یافت و امکان مشارکت در آن را می‌دید.

با این حال، همین گستردگی هویتی بذر بحران‌های طولانی‌مدت را در داخل جنبش کاشت. در دهه‌های بعد، اخوان در مواجهه با تصمیم‌گیری‌های سیاسی و استراتژیک، همواره بین اهداف اجتماعی و مذهبی، هنجارهای فرهنگی و فشارهای سیاسی، دچار تعارض و چالش شد. این بحران هویت، نه تنها مسیر سیاستگذاری آن‌ها را پیچیده کرد، بلکه نحوه تعاملشان با دولت‌ها و گروه‌های دیگر منطقه را نیز تحت تاثیر قرار داد و موجب شد که اخوان‌المسلمین همواره بین حرکت به سمت قدرت و حفظ انسجام داخلی در نوسان باقی بماند.

اخوان‌المسلمین قدیمی‌ترین جنبش اسلام

بنیان‌های ایدئولوژیک اخوان‌المسلمین

جوهر ایدئولوژی اخوان‌المسلمین بر دو محور اساسی استوار است که هویت این جنبش را از همان ابتدا شکل داد. نخست شعار مشهور «الاسلام هو الحل» به معنای «اسلام راه حل است» که باور بر این داشت جامعه اسلامی تنها از طریق بازگشت به اصول دینی می‌تواند مشکلات خود را حل کند. دوم مفهوم «الحاکمیه» یا «حاکمیت از آن خداست» که بر نفی هرگونه قانون انسانی خلاف شریعت تاکید داشت. این دو اصل، هر قانونی که با آموزه‌های اسلامی مطابقت نداشته باشد را نامشروع می‌دانست و زمینه‌ای فراهم کرد تا اخوان‌المسلمین با دولت‌های سکولار و جریان‌های مدرن سیاسی به تقابل بپردازد.

رهبران اولیه جنبش، به ویژه حسن البنا، کوشش کردند میان دعوت دینی و فعالیت‌های سیاسی تعادلی برقرار کنند. او باور داشت که صرف فعالیت مذهبی بدون حضور در عرصه سیاسی نمی‌تواند اهداف جنبش را محقق کند و بالعکس، فعالیت سیاسی بدون پشتوانه دینی، جنبش را از هویت خود تهی می‌سازد. همین دوگانگی، در دهه‌های نخست، نیروی محرکه‌ای برای رشد و جذب هواداران به حساب می‌آمد، اما همزمان بذر بحران‌های طولانی‌مدت و تضادهای هویتی را در درون جنبش کاشت که در سال‌های بعد آشکار شد.

شاخه نظامی مخفی جنبش با نام «الجهاز الخاص» در دهه ۱۹۴۰ شکل گرفت. این شاخه در ابتدا علیه اشغالگران بریتانیایی و رقبای داخلی فعالیت می‌کرد، اما به تدریج به ابزاری برای اعمال خشونت سیاسی تبدیل شد. فعالیت‌های این گروه باعث شد که جنبش همزمان با محبوبیت در میان مردم، با مخالفت شدید دولت‌ها روبه‌رو شود و مسیر پیچیده‌ای از همزیستی، تقابل و گاهی خشونت را تجربه کند.

تحولات نخستین در اخوان‌المسلمین: از آتش‌سوزی قاهره تا کودتای ناصر

در دهه ۱۹۵۰، اخوان‌المسلمین با کودتای افسران آزاد به رهبری جمال عبدالناصر روبه‌رو شد. در آغاز، جنبش از کودتا استقبال کرد و به نظر می‌رسید هم‌سو با تغییرات سیاسی باشد، اما حمایت اولیه به سرعت جای خود را به دشمنی داد. تلاش نافرجام برای ترور ناصر، بهانه‌ای شد تا دولت او سرکوب گسترده‌ای علیه اعضای جنبش آغاز کند. ده‌ها هزار نفر از اعضا دستگیر شدند، شکنجه شدند و تعدادی نیز اعدام شدند. رهبران برجسته، از جمله چهار فرمانده سازمان ویژه، به اعدام محکوم شدند و این ضربه تاریخی، اخوان را برای همیشه با هزینه سنگین مواجه ساخت.

این دوره، حافظه جمعی جنبش را با مفاهیم شهادت و مظلومیت پیوند زد و احساسی از مأموریت الهی در برابر سرکوب ایجاد کرد. در چنین فضایی، افکار رادیکال‌تر به تدریج ظهور کردند و سید قطب، روشنفکر و نظریه‌پرداز برجسته، نقش مهمی در این تحولات داشت. او جوامع مدرن و حاکمان آن‌ها را در قالب مفاهیم «جاهلیت» و «تکفیر» فاقد مشروعیت دینی می‌دانست و جهاد علیه آن‌ها را نه تنها حق، بل‌که واجب دینی تلقی می‌کرد. آموزه‌های قطب، جنبش را به سوی جریان‌هایی سوق داد که استفاده از خشونت و مخالفت آشکار با دولت‌های سکولار را توجیه می‌کردند و تأثیری عمیق بر شاخه‌های مختلف اخوان و گروه‌های الهام‌گرفته از آن باقی گذاشتند.

بازسازی اخوان‌المسلمین در دوران سادات

بازسازی اخوان‌المسلمین در دوران سادات

با مرگ جمال عبدالناصر و روی کار آمدن انور سادات، رهبران اخوان‌المسلمین از زندان آزاد شدند و توانستند فعالیت‌های اجتماعی و صنفی خود را گسترش دهند. آن‌ها تمرکز خود را بر سندیکا‌ها، اتحادیه‌ها و ارائه خدمات اجتماعی قرار دادند تا حضور خود را در جامعه تقویت کنند. این سیاست، موجب شد جنبش نفوذ خود را در میان طبقات مختلف مردم افزایش دهد و در مدت کوتاهی به قدرتمندترین نیروی اپوزیسیون در مصر تبدیل شود.

در این دوره، اخوان رویکرد جدیدی اتخاذ کرد که بر مشارکت غیرسیاسی و سازماندهی اجتماعی متمرکز بود. آن‌ها با ارائه خدمات خیریه و آموزشی، توجه و اعتماد بخش‌های مختلف جامعه را جلب کردند و پایه‌ای مستحکم برای نفوذ سیاسی بعدی خود فراهم آوردند. این استراتژی باعث شد جنبش بتواند در شرایطی که فعالیت مستقیم سیاسی محدود بود، حضور خود را حفظ کند و شبکه‌ای گسترده از طرفداران و حامیان وفادار ایجاد کند. افزون‌بر این، تمرکز بر فعالیت‌های اجتماعی و صنفی، چهره‌ای انسانی و کمک‌رسان از جنبش به نمایش گذاشت که در نهایت زمینه را برای حضور جدی‌تر آن‌ها در عرصه سیاسی فراهم کرد.

دوران مبارک و استراتژی بقای  اخوان‌المسلمین

در دوران حکومت حسنی مبارک، اخوان‌المسلمین رویکردی محتاطانه در سیاست پیش گرفت و تنها در انتخابات پارلمانی مشارکت محدود داشت. این تصمیم باعث شد جنبش بتواند دستاوردهای مقطعی به دست آورد؛ از جمله کسب ۸۸ کرسی در انتخابات سال ۲۰۰۵ که نشان از توانایی آن‌ها در جذب حمایت عمومی داشت. با این حال، این موفقیت‌ها با سرکوب‌های مکرر دولت روبه‌رو شد و جنبش بار دیگر وارد بحران هویتی شد.


بیشتر بخوانید: حماس چیست؟ / نگاهی به تاریخچه، اهداف و نقش این جنبش در فلسطین


رهبری جنبش به جای تمرکز بر جلب حمایت طبقه متوسط حرفه‌ای و تقویت جایگاه خود در سیاست رسمی، بیش‌تر تلاش خود را صرف بقای سازمانی در حاشیه جامعه کرد. این رویکرد باعث شد شکاف میان نسل پیشین رهبران و اعضای جوان گسترش یابد و اختلاف دیدگاه‌ها در مورد مسیر آینده جنبش عمیق‌تر شود. این دوره نشان داد که تلاش برای حفظ ساختار سازمانی بدون ایجاد توازن میان فعالیت‌های اجتماعی و حضور سیاسی، می‌تواند جنبش‌های اجتماعی و سیاسی را به چالش‌های طولانی‌مدت هویتی روبه‌رو کند.

انقلاب ۲۰۱۱ و ورود به قدرت اخوان‌المسلمین

انقلاب ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ فرصتی ناگهانی و کم‌سابقه برای اخوان‌المسلمین ایجاد کرد. اعضای جنبش در روزهای نخست با تردید وارد میدان شدند و نسبت به مشارکت مستقیم محتاط بودند، اما با گسترش تظاهرات و حضور میلیونی مردم در میدان تحریر، به تدریج نقش مرکزی در سازماندهی اعتراض‌ها پیدا کردند. پس از سقوط حسنی مبارک، محمد مرسی، یکی از اعضای برجسته جنبش، توانست به ریاست جمهوری مصر برسد و افق تازه‌ای برای سیاست کشور رقم بزند.

با این حال، تمرکز شدید رهبران اخوان بر کنترل سازمانی و اتخاذ اقدامات انحصارطلبانه، از جمله صدور اعلامیه قانون اساسی در نوامبر ۲۰۱۲ و انتصاب اعضای جنبش در پست‌های کلیدی دولت، اعتماد عمومی را به شدت کاهش داد و جامعه را به دو قطب متخاصم تقسیم کرد. تغییر ناگهانی سیاست خارجی، به‌ویژه در پرونده سوریه، نگرانی ارتش و بخش‌هایی از جامعه را افزایش داد و شکاف‌ها را عمیق‌تر کرد. این تنش‌ها و اختلاف دیدگاه‌ها در نهایت زمینه را برای کودتای ۲۰۱۳ فراهم ساخت و مسیر تازه‌ای را پیش روی جنبش قرار داد، مسیری که بار دیگر آن‌ها را با بحران‌های سیاسی و هویتی روبه‌رو کرد.

فروپاشی اخوان‌المسلمین پس از کودتای ۲۰۱۳

کودتای ۳ ژوئیه ۲۰۱۳ و سرکوب میدان رابعه، جنبش را به عمیق‌ترین بحران خود کشاند. سازمان با شکاف‌های داخلی، ریزش اعضا و ضعف مدیریت منابع مواجه شد.

دو جناح اصلی شکل گرفت:

جناح «قدیم» با رهبران مسن و محتاط، مشروعیت خود را از تجربه زندان‌های ناصر و ارشدیت دریافت می‌کرد.

جناح «جدید» یا «انقلابی»، تجربه مستقیم سرکوب‌های رابعه را داشت و خواستار اقدامات تهاجمی‌تر بود.

این درگیری‌ها، همراه با فشار دولت مصر و از بین رفتن اعتماد اعضا، جنبش را به ضعیف‌ترین وضعیت تاریخی خود رساند.

روابط بین‌المللی و نقش ژئوپلیتیک اخوان‌المسلمین

روابط بین‌المللی و نقش ژئوپلیتیک اخوان‌المسلمین

پس از کودتای ۲۰۱۳، اخوان‌المسلمین به محور رقابت‌های منطقه‌ای تبدیل شد و حضور آن بیش از پیش رنگ سیاسی و بین‌المللی گرفت. ترکیه و قطر از اصلی‌ترین حامیان جنبش بودند و در پشت صحنه تلاش می‌کردند نفوذ آن را حفظ و توسعه دهند، هرچند این حمایت با محدودیت‌ها و ملاحظات سیاسی همراه بود. در مقابل، محور عربستان، امارات و دولت عبدالفتاح السیسی در مصر، جنبش را تهدیدی جدی برای امنیت ملی خود می‌دانستند و اقدامات متعددی برای مهار آن انجام دادند.

در این میان، کشورهای غربی نیز در برخورد با اخوان در شرایطی پیچیده و دوگانه قرار گرفتند. بخشی از دولت‌ها تمایل داشتند با این جنبش وارد تعامل سیاسی شوند، اما نگرانی از ایدئولوژی و اهداف بلندمدت آن باعث شد در تصمیم‌گیری‌ها دچار تردید و سردرگمی شوند. این وضعیت، اخوان را در موقعیتی دشوار قرار داد؛ هم باید روابط خود با متحدان منطقه‌ای را مدیریت می‌کرد و هم با فشارهای داخلی و خارجی مقابله می‌نمود، چالشی که سرنوشت جنبش را در دهه‌های اخیر شکل داده است.

میراث و چشم‌انداز اخوان‌المسلمین

امروز اخوان‌المسلمین قدرت سیاسی مستقیم خود را از دست داده و فعالیت‌هایش پراکنده و محدود شده است، اما میراث فکری و آموزه‌های بنیادگرایانه اسلام سیاسی که پایه‌های آن به دست حسن البنا شکل گرفت، هنوز نفوذ و تاثیرگذاری خود را حفظ کرده است. تمایل به «راه‌حل اسلامی» در مناطقی که حکومت‌های سکولار نتوانسته‌اند نیازهای مردم را برآورده کنند، انگیزه‌ای برای بازتولید ایدئولوژی جنبش فراهم می‌کند و نشان می‌دهد که آموزه‌های اخوان همچنان در ذهن و رفتار برخی جوامع حضور دارند.

در واقع، تا هنگامی‌که دولت‌ها قادر به تامین عدالت اجتماعی، رفاه اقتصادی و پاسخگویی به مطالبات شهروندان نباشند، ایده‌هایی مانند آنچه اخوان مطرح کرده، امکان باززایی و جذب مخاطب را خواهند داشت. هرچند سازمان خود در اغما به سر می‌برد و از صحنه رسمی سیاست دور شده است، آموزه‌ها و میراث اسلام سیاسی، هم‌چنان در خاورمیانه ریشه دارد و می‌تواند در قالب‌های نو و متفاوتی ظاهر شود، شکل‌هایی که ممکن است با شرایط سیاسی و اجتماعی روز هماهنگ شود و مسیر تأثیرگذاری بر نسل‌های آینده را ادامه دهد.

ارسال نظر
قوانین ارسال نظر
لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.
از ارسال دیدگاه های نا مرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.
لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.
در غیر این صورت، «اقتصاد24» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.
خواندنی‌ها
خودرو
فناوری
آخرین اخبار