
اقتصاد۲۴- در جغرافیای پرتلاطم خاورمیانه، جایی که هر موج تنش ژئوپلیتیک میتواند به درگیری مستقیم یا نیابتی قدرتها بینجامد، نقش میانجیگران گاهی تعیینکننده میشود. عربستان سعودی، یکی از بازیگران کلیدی منطقه، در ماههای اخیر تلاش کرده نقش خود را بهمثابه کنشگری فعال در کاستن از اصطکاک میان ایران و ایالات متحده بازتعریف کند. این تلاشها، هم از ملاحظات امنیتی و اقتصادی ریاض نشئت میگیرد و هم از تغییر پارادایم سیاست خارجی آنان و این یعنی گذار از رقابت فرسایشی به دیپلماسی سازنده مابین ایران و عربستان. با لحاظ پیشینه پرفرازونشیب روابط فی مابین و با تأکید بر خط سیر زمانی تحولات و تبیین انگیزهها و چالشها و همچنین ترسیم چشماندازهای پیشرو، به واکاوی نقش ریاض در میانجیگری میان تهران و واشنگتن میپردازیم. درواقع باید گفت در جهانی گرفتار بحرانهای تودرتو، کامیابی یا شکست چنین میانجیگری میتواند الگویی برای تنظیم منازعات منطقهای فراهم آورد.
ریشههای تعامل ایران، عربستان و آمریکا به تحولات قرن بیستم خصوصا بعد از پایان جنگ جهانی دوم بازمیگردد. پیش از انقلاب اسلامی در ایران، تهران و ریاض هر دو در محور همسویی با واشنگتن و بلوک غرب، ذیل سیاست مهار شوروی قرار داشتند. انقلاب ایران، اما معادلات را برهم زد. جمهوری اسلامی با گفتمان انقلابی، طرفداری از مستضعفان و رویکردی ضدآمریکایی پدیدار شد و مناسباتش با عربستان که خود را پاسدار جهان سنیمذهب تصور میکرد، به رقابتی ایدئولوژیک بدل شد. جنگ ایران و عراق (جنگ تحمیلی هشتساله) نقطه عطفی در این تعارضات بود؛ دورهای که ریاض با حمایت مالی از صدام حسین، به زعم خود سعی در مهار گسترش نفوذ تهران داشت.
در دهه اول قرن بیستویکم، حمله آمریکا به عراق ناخواسته وزن ژئوپلیتیک ایران را افزود؛ امری که عربستان را به تحکیم پیوند با واشنگتن ترغیب میکرد و در عین حال رقابت نیابتی مابین تهران و ریاض را در سوریه، یمن و لبنان تشدید میکرد. در دهه دوم قرن بیستویکم، توافق هستهای (برجام) در دولت اوباما برای ریاض نگرانکننده بود؛ زیرا کاهش تحریمها میتوانست اقتصاد ایران را به عنوان رقیب بالقوه هژمونی عربستان تقویت کند. انتخاب ترامپ و خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و بازگشت به سیاست فشار حداکثری، موقتا عربستان را (حداقل در ظاهر) قویتر میکرد. در دهه سوم قرن بیستویکم، با انتخاب بایدن و تمرکز دولت، او بر اولویتهای داخلی آمریکا و همچنین تأکید بایدن بر مسئله حقوق بشر در جهان (ولو تأکیدی گزینشی و نمایشی)، عربستان راهبرد تنوعبخشی روابط خارجی را در دستور کار قرار داد که پیامد آن گسترش مناسبات اقتصادی و امنیتی آنها با چین بود. در ادامه، با انتخاب مجدد ترامپ در کاخ سفید، اکنون شاهد گرمشدن دوباره روابط آمریکا و عربستان هستیم.
بیشتر بخوانید:تصمیم تازه آمریکا علیه ایرانیها
هرچند ریاض در تعارض با منافع تهران، بهطور غیرمستقیم از توافقات ابراهیم (مابین کشورهای عربی و رژیم اسرائیل) استقبال کرد و موجبات نارضایتی ایران را فراهم آورد، اما شکست گفتوگوهای هستهای میان ایران و آمریکا در وین (۲۰۲۲) نمایانگر این واقعیت بود که دیپلماسی مستقیم بین تهران و واشنگتن، بدون میانجیهای منطقهای دشوار و کم اثر است. از برآیند این زمینه تاریخی اینگونه برداشت میشود که ریاض با توجه به پیوندهای دیرینه با آمریکا و همچنین سیاست اصولی ترمیم مناسبات با تهران، امروز در جایگاهی ممتاز برای میانجیگری قرار گرفته است.
مارس ۲۰۲۳، نقطه عطف احیای روابط ایران و عربستان با میانجیگری چین در پکن است که شامل بازگشایی سفارتخانهها و تبادلات رسمی میشود. این گام، آغازگر روند جدید تنشزدایی منطقهای بود و موقعیت ریاض را از منظر تهران، از رقیب صرف به شریک بالقوه تغییر داد. اکتبر ۲۰۲۳، حملات حماس به رژیم اسرائیل و جنگ غزه، دامنه تنشهای منطقهای را گسترش داد. عربستان، نگران سرریز درگیری به یمن و خلیج فارس بوده و از مسیر گفتوگو با ایران تلاش کرده مانع از تشدید حمایت تهران از محور مقاومت شود. این مقطع نشانهای از همکاری ضمنی دو طرف بوده است.
۲۰۲۴؛ مسیر تنشزدایی ادامه یافته و رفتوآمدهای رسمی فزونی گرفت؛ ازجمله میتوان به بازدید مقام دفاعی سعودی از تهران اشاره کرد که در اوایل ۲۰۲۵ محقق شد. محور گفتوگوها بنا بر اطلاعات رسانهای موجود، عمدتا امنیت کشتیرانی در خلیج فارس بود. ریاض از احیای توافقات هستهای ایران با غرب حمایت لفظی کرده و با حملات احتمالی آمریکا به تأسیسات هستهای ایران مخالفت نشان داد.
دور تازه گفتوگوهای غیرمستقیم ایران و آمریکا در مسقط آغاز شد. عربستان از این روند استقبال کرده و وزیر خارجه ایشان، بر فرصتهای سرمایهگذاری ناشی از توافق مقتضی تأکید داشت. در روند مذاکرات ایران و آمریکا، تهران پیشنهاد تشکیل کنسرسیوم غنیسازی با مشارکت عربستان، امارات و آمریکا را روی میز گذاشت؛ نشانهای از تمایل ایران به مشارکت سازنده ریاض در پرونده هستهای ایران.
ژوئن تا اکتبر ۲۰۲۵: مسیر گفتوگوهای هستهای با شعلهورشدن جنگ ایران و رژیم اسرائیل گسسته شد. عربستان مخالفت خود را با حملات آمریکا به زیرساختهای هستهای ایران علنی کرد و از طریق تماس با تهران برای نقشآفرینی برای کاهش تنشها اعلام آمادگی کرد. در جولای، مجددا ریاض بر ضرورت تنشزدایی در پرونده هستهای ایران تأکید کرد.
نوامبر ۲۰۲۵؛ نقطه اوج کنش میانجیگرانه محسوب میشود. بنسلمان در آمریکا تصریح کرد تمام تلاش خود را برای کمک به توافق میان ایالات متحده و ایران انجام خواهیم داد. همزمانی این موضعگیری با حضور بن سلمان در کاخ سفید، پذیرش نقش عربستان به عنوان میانجی میان ایران و آمریکا را محتملتر نشان میدهد.
برآیند تحولات در سیر زمانی مذکور، از تبدیل رویکرد منفعلانه ریاض (در مناقشه قدیمی ایران و ایالات متحده) به راهبردی فعال و هدفمند حکایت میکند. انگیزههای ریاض را در چند لایه میتوان تحلیل کرد:
اولا، ایجاد امنیت اقتصادی برای دورنمای ۲۰۳۰ در برنامههای ریاض؛ چون طبعا اجرای برنامه تحول اقتصادی عربستان نیازمند منطقهای نسبتا باثبات خواهد بود.
ثانیا، ارتقای جایگاه منطقهای عربستان با توجه به تغییر توازن نیروهای منطقهای بعد از حوادث هفتم اکتبر، میتواند فرصتی برای ایشان برای بازیابی و تثبیت رهبری دیپلماتیک در منطقه و فراتر از آن باشد. واضح است میانجیگری موفق عربستان بین تهران و واشنگتن، پرستیژ منطقهای ریاض را بهطور پایدار تقویت خواهد کرد.
ثالثا، اهرمسازی در مناسبات و معادلات عربستان با ایالات متحده در نزدیکی شخصی بنسلمان و ترامپ در راستای چنین میانجیگری محقق خواهد شد که به ریاض امکان میدهد بر برخی تصمیمات واشنگتن، ازجمله در حوزه هستهای و فروش تسلیحات، اثرگذاری بیشتری داشته باشد. در سوی مقابل، ایران این میانجیگری را مجالی برای کاهش فشارهای تحریمی و ترمیم اقتصادی خود میبیند. تهران با دغدغه تکرار ضربات رژیم اسرائیل و تداوم فشار اقتصادی، ریاض را واسطهای دارای دسترسی مستقیم به واشنگتن تلقی میکند؛ مزیتی که میانجیهای قبلی مانند عمان یا قطر به این سطح و کیفیت در اختیار نداشتند. ایالات متحده نیز البته میتواند از این رویکرد عربستان منتفع شود؛ چراکه بدون مواجهه پرهزینه مستقیم با ایران، به ثباتی حداقلی در خاورمیانه دست یافته و تمرکز راهبردی خود را متوجه چین خواهد کرد.
در عین حال، این مسیر بدون چالش نخواهد بود. بیاعتمادی تاریخی میان تهران و ریاض، پارامتری به نام رژیم اسرائیل که مخالف هرگونه توافق آسانگیرانه با ایران است و نهایتا کشور چین، میانجی توافق ۲۰۲۳ (بین ایران و عربستان) در تقابل جهانی با آمریکا، همه این پارامترها چنین فرایند میانجیگری را پیچیده و غیرقابل پیشبینی میکنند. از سوی دیگر، ناپایداری در سیاستهای ترامپ، از تهدید به حمله تا بازگشت به فشار حداکثری یا اظهار علاقه به ایرانیان (!) آشکار است. چنین ناپایداری در سیاستهای آمریکای ترامپ، کل معادله فوق را بیش از پیش پیچیده و مبهم نشان میدهد.
اگر میانجیگری عربستان میان ایران و آمریکا مؤثر بیفتد، میتوان به کاهش شیب تنشهای هستهای امیدوار بود و ثبات نسبی در منطقه خاورمیانه متصور است. اما تحقق این سناریو به چند عامل کلیدی بستگی دارد؛ جهتگیری سیاستهای ترامپ (از احیای فشار حداکثری تا امکان آزمودن مسیر توافق و یا حتی جنگ) و البته میزان واقعبینی او در مواجهه با قدرت منطقهای ایران و حذف پیششرطهای غیرکاربردی، میزان انعطاف ایران در قبال نگرانیهای منطقهای و جهانی بهویژه در موضوع هستهای و نهایتا نقشآفرینی رژیم اسرائیل در معادلات بازدارندگی و بازنمایی تهدید. خلاصه، چشمانداز مثبت در صورتی متصور است که ریاض بتواند میان منافع طرفها، توازن کاربردی برقرار کرده و بهطور موازی، سازوکارهای اقتصادی مشترک را برای ایجاد زمینه توافقات برد-برد فراهم آورد. در غیر این صورت، شکست چنین تلاشهایی میتواند به بازگشت چرخه قهقرایی تشدید و افزایش تنشها در خلیج فارس منجر شود.