اقتصاد۲۴ - حال اگر وضعیت آنها به بارداری هم کشیده شود بیش از پیش زندگی آنها با چالش همراه میشود. از سوی دیگر جنین این زنان، نه تنها به دلیل اعتیاد مادر در معرض بیماری و معلولیت و حتی اعتیاد قرار دارد که در خطر خرید و فروش نیز قرار میگیرد. در این گزارش مشکلات این گروه از زنان و سرنوشت ترسناکی که در انتظار فرزندان آنهاست را مورد بررسی قرار گرفته است.
نگاهی به پایینترین لایههای اجتماع نشان میدهد که زنان دارای اعتیاد و کارتنخواب و فرزندان آنها بیش از سایر گروههای آسیبدیده و در معرض آسیب جامعه، نیازمند حمایت و توجه هستند. این زنان شرایطی ویژهای دارند آنچنان که نه تنها خودشان بلکه فرزندان هنوز به دنیا نیامده آنها نیز طعمه گروههای بزهکار شده و جان و سلامت جسمی و روحی آنها در معرض خطر قرار میگیرد، این زنان نه خود توان حمایت از فرزندانشان را دارند و نه هیچ نهاد و مرجعی متولی حمایت از آنان حتی در زمان اعتیاد است. پدیده فروش نوزادان و کودکان برای انواع اهداف غیرانسانی نیز ناشی از همین عدم حمایت و توجه نسبت به این زنان است.
سارا هم یکی از همین زنان دارای اعتیاد و بیسرپناه و از مصرفکنندگان پروپاقرص شیشه و هروئین است. وی چندباری با مراجعه به مراکز کاهش آسیب زنان سعی کرد که اعتیاد را ترک کرده و ۲ فرزندش را که در یکی از مراکز نگهداری از کودکان بهزیستی زندگی میکنند پیدا کرده و حضانتشان را برعهده بگیرد، اما موفق نشد و هر بار بعد از مدت کوتاهی دوباره به سمت مصرف مواد کشیده میشد.
اکنون در سن ۴۰ سالگی مهمترین خاطراتی که در ذهن دارد خماریها و نشئگیهای متوالی، از دست دادن ۴ فرزند و تجاوز و تعرضهای متعددی است که به او تحمیل شده است.
بیشتر بخوانید: زنجیره مرگ کودکان کار در کوت عبدالله +عکس
به یاد میآورد زمانی را که فکر میکرد بالاخره روزگار به او روی خوش نشان داه است. با محمد سارقی سابقهدار آشنا شده بود و در کنارش در بیابانهای اطراف ورامین زندگی میکرد. دلخوشی سارا این بود که هر وقت چیزی از محمد میخواست او با دزدی سریعا برایش مهیا میکرد. مانند پالتو خزی که از محمد خواست و فردای آن روز مرد چنین پالتویی را دزدید و به او هدیه کرد.
بعد از مدتی، اما روزگار خوشحالی سارا به سر میرسد، متوجه میشود که باردار شده، آنهم در شرایطی که محمد (پدر بچهاش) به جرم سرقت دستگیر شده و به زندان افتاده است. نتایج معاینات نشان میدهد که زن اینبار صاحب دو قلوی پسر سالم خواهد شد. در نبود محمد، سارا برای تامین موادش به مشکل بر میخورد. در جایی که او روزگار میگذراند آدمهایی زیادی در کمین هستند که با خرید و فروش کودکان و نوزادان پولی به جیب بزنند و این بار چه طعمهای بهتر از زن دارای اعتیاد و بی پشت و پناهی که از یک سو دو قلو باردار است و از سوی دیگر به شدت خمار بوده و برای تامین مواد به پول نیاز دارد.
یکی از همسایهها به سراغش میآید و او را نصیحت میکند که به جای تحمل این سختی فرزندان به دنیا نیامدهاش را بفروشد، خریدار پول خوبی هم میدهد برای هر قل ۵۰ میلیون تومان! این پیشنهاد بارها و بارها تکرار میشود. شرایط روحی سارا به شدت به هم ریخته است. او را ترغیب میکنند که از مرکز کاهش اعتیاد فاصله بگیرد. با این جمله که اگر به خوابگاه بروی به محض تولد، فرزندانت را میگیرند و به دست بهزیستی میدهند.
جنینش ۶ ماه و نیمه که میشود کاملا از مرکز کاهش آسیب فاصله میگیرد. به گفته مددکاران مرکز چند ماه بعد دوباره سرو کله سارا در مرکز پیدا میشود. ابتدا میگوید فرزندانش را سقط کرده است. مدتی بعد که با مصرف به میزان معمول حال و روزش کمی بهتر میشود به مددکاران میگوید که فرزندانش را به دنیا آورده تنها چیزی که به خاطر دارد آن است که فرزندانش سیاه و کبود بوده و یکی از قلها هم انگشتان دستش به هم چسبیده بوده است. او گفته که فرزندانش را در پارکی همان نزدیکی دفن کرده است.
اما مدتی بعد سارا به مرکز مراجعه کرده و با گریه و شیون برای مددکاران تعریف میکند که یکی از همسایهها سراغش آمده و تعریف کرده که تنها یکی از قلهایش مرده بوده است و قل دیگر را یکی از افراد آشنا برداشته و فروخته است. کار سارا شیون و گریه هرروزه است برای از دست دادن فرزندی که انقدر در عالم خماری و نشئگی غرق بوده است که نمیداند بالاخره چه بر سر او آمده است. هیچ فریادرسی هم برای او نیست.
سپیده علیزاده مدیرعامل موسسه کاهش آسیب نور سپید هدایت در اینباره به رویداد ۲۴ میگوید: در حوزه حمایت از زنان آسیبدیده اجتماعی خلاهای قانونی و اجتماعی زیادی وجود دارد، زیرا وقتی موضوعاتی مانند فروش بچه، سوءاستفاده جنسی و تیمهای تنفروشی و... مطرح میشود زنان دارای اعتیاد و آسیب دیده اجتماعی اولین گروهی هستند که در برابر این مسائل آسیبپذیرند.
وی ادامه میدهد: زنان دارای اعتیاد و آسیبدیده اجتماعی فریادرسی ندارند. این زنان اگر در معرض تهدید قرار گرفته یا مشکلی برایشان ایجاد شود به ۲ دلیل جرات مراجعه به محاکم را ندارند. نخست آنکه غالبا مدارک هویتی خود را از دست داده و فاقد مدرک شناساییاند. اعتیاد نیز عامل دیگری است که باعث میشود آنها به دادگاه مراجعه نکنند. نکته دیگر آن است که اگر این افراد به دادگاه هم مراجعه کنند احتمال اینکه به راحتی دست به سر شده و در مسیر بروکراسی اداری از پیگیری پرونده خود دست بردارند بسیار زیاد است همه این موارد باعث میشود که این گروه از زنان به شدت در معرض آسیب و خطر باشند.
مدیرعامل موسسه نورسپید هدایت عنوان میکند: زنان در هر جایگاهی که باشند قدرت باروری و فرزندآوری دارند و میتوانند مادر شوند. زنان دارای اعتیاد به لحاظ احساسات مادرانه در مواردی شبیه سایر زنان و در مواردی متفاوت هستند. به این معنا که به دلیل درگیریها و عمق مشکلاتی که این زنان به دلیل شرایط خاص زندگی خود دارند احساسات مادرانهشان از حالت طبیعی فاصله گرفته و برای حل مشکلات خود و از روی ناچاری تصمیم میگیرند که فرزند خود را بفروشند یا برای انجام سایر اعمال خلاف از کودک خود سوءاستفاده کنند.
وی تصریح میکند: وقتی ما تاکید میکنیم که باید در حوزه زنان آسیبدیده و کاهش آسیب زنان مصرف کننده مواد اقداماتی صورت گیرد هیچکس صدای ما را نمیشنود و به جای آن، هر روز تهدید میشوثم که درب مرکزتان را میبندیم. این تهدید از سوی شورایاری محلات و سایر ارگانهایی که در محلات فعال هستند صورت میگیرد. حتی به شدت مورد تهدید و تهمت قرار میگیریم که خانه فساد در سطح محله راهاندازی کردهایم و این زنان را حمایت میکنیم.
این فعال حوزه زنان اظهار میکند: واکنشها نسبت به راهاندازی مراکز کاهش آسیب زنان به قدری منفی است که در یکی از محلات تهران شورایاری، بستن مرکز کاهش آسیب زنان را یکی از اقدامات موثر خود عنوان میکرد. مردم محله هم قانع میشوند که کمتر شاهد تردد افراد معتاد در محل هستند و گمان میکنند که مشکل حل شده است در حالیکه این افراد از محله مهاجرت نمیکنند بلکه از نگاهها پنهان میشوند و بیشتر زیر پوست شهر میروند.
وی با بیان اینکه وقتی مادر معتاد باردار است گروههایی که سعی در خرید و فروش نوزاد وی دارند او را احاطه کرده و سعی میکنند نسبت به مددکاران و مراکز کاهش آسیب اعتیاد بدبین کنند، عنوان میکند: در نهایت شرایطی ایجاد میکنند که زن دارای اعتیاد و باردار تا زمان زایمان در محل مورد نظر این افراد زندگی کند تا وقتی فرزند متولد شد نوزاد او را گرفته و بفروشند معمولا در این شرایط تمام قول و وعده پول فراموش میشود نه تنها به زن پولی تعلق نمیگیرد که با او بدرفتاری هم میشود. در واقع وعده پرداخت پولهای هنگفت در ازای فروش نوزاد تنها برای ترغیب مادر و خارج کردن او از چرخه درمان است.
علیزاده خاطرنشان میکند: از آنجاییکه مادر مصرف کننده است و تیم مددکاری هم پشتوانه قانونی برای حمایت از مادر و فرزند ندارد نوزاد بعد از تولد به این شیوه از دست میرود. این زنان معمولا در ابتدای بارداری مداوما با مراکز کاهش آسیب در ارتباط بوده و خدمات دریافت میکنند، اما در اواخر بارداری با وعدههای وسوسهانگیز از مرکز میروند.
وی درباره زنانی مانند سارا میگوید: با توجه به شرایط روحی و اعتیاد این گروه از مادران ما به عنوان روانشناس و مددکار مرکز نمیدانیم که باید حرفهای آنها را باور کنیم یا نه؟ مادر گریه میکند و مشکل خود را میگوید، اما ما حتی نمیدانیم برای حل مشکل او باید به کجا مراجعه کنیم و چه نهادی متولی چنین مواردی است. کدام نهاد مادری را که شناسنامه و صیغهنامه ندارد و پدر فرزندش هم بنا برادعای خودش در زندان است را باور میکند.
این فعال حوزه زنان آسیبدیده اجتماعی عنوان میکند: مشکلات زنان کارتنخواب و دارای اعتیاد چند وجهی است و ما هم در چنین مواردی نمیدانیم چگونه این زنان را حمایت کنیم و به کجا باید آنها را ارجاع دهیم.
او درباره سرنوشت نوزادان فروخته شده میگوید: تجارب من نشان میدهد که معمولا از این کودکان و نوزادان برای تکدیگری و تجارت جنسی استفاده میشود. البته در خرید و فروش مواد هم از این کودکان استفاده میشود. من با چشم خودم مشاهده کردم که در مقعد نوزاد بستههای مواد را جاسازی و جا به جا میکردند.
مدیرعامل موسسه کاهش آسیب نورسپید هدایت میافزاید: حتی مواردی بوده که کودک مراجعه کرده و از مادری که تنفروش و دارای اعتیاد است به دلیل آزار و اذیتهایی که نسبت به او مرتکب میشود شکایت کرده است، اما اثبات این موارد بسیار سخت و حاشیه ساز است.
وی خاطرنشان میکند: زنان آسیبدیده بیخانمان نیاز به کمک فوری دارند اگر به این زنان اطلاعات و آموزش داده و دسترسی آسان برای جلوگیری از بارداری داده شود در بسیاری موارد آنها ناخواسته باردار نشده و با وسوسه ایجاد درآمد با فروش نوزاد مواجه نمیشوند. علت وسوسه شدن این زنان نیز مضیقه مالی زیادی است که دارند آنها به این امید دل به فروش نوزاد خود میبندند که شاید بتوانند برای خودشان خانهای گرفته و صاحب زندگی شوند.
علیزاده با اشاره به حساسیتبرانگیز شدن موضوع جلوگیری از بارداری طی سالهای اخیر اظهار میکند: این موضوع باعث شده که فعالان اجتماعی استقبال چندانی از این موضوع نکنند. در این سالها اغلب تشویق میشوند که جلوگیری از بارداری نکنند. در مواردی این زنان را ارجاع دادهایم که به مرکز بهداشت مراجعه و تحقیق کند که چگونه میتواند از روشهای جلوگیری از بارداری استفاده کند. جالب آنکه در این مراکز این زنان را از موضوع منصرف میکنند، زیرا مثلا نمیدانند که زن تن فروش است یا اینکه گرفتار اعتیاد و بیخانمان است.
او اضافه میکند: ما در مرکز کاهش آسیب خود لوازم پیشگیری از بارداری مردانه در اختیار زنان میگذاریم و آنها ناچارند شریک جنسی خود را تشویق کنند که از این لوازم استفاده کنند. اما در عمل زنی که دارای اعتیاد بوده و مهارت نه گفتن و زندگی را ندارند در عمل نمیتواند شریک جنسی خود را به استفاده از این لوازم متقاعد کند. زنی که نیاز مالی دارد نمیتواند چنین رضایتی را در شریک جنسی خود ایجاد کند.
وی خاطرنشان میکند: البته مواردی را دیدهام که مادر با انگیزه دسترسی به فرزندش اقدام به ترک اعتیاد کرده و پاک شده است. به نظر من تنها نیاز این زنان آن نیست که بچه را در بیمارستان به دنیا بیاورند و مددکاری بیمارستان بچه را از آنها بگیرد و تحویل شیرخوارگاه بدهد بلکه این زنان در حین بارداری نیز نیاز به حمایت دارند. متاسفانه مسئولان تعداد مادران مصرف کننده مواد را کم میدانند. در حالیکه ما سالانه ۴ تا ۵ مورد از زنان دارای اعتیاد را در چنین شرایطی تنها در این مرکز میبینیم که به ما مراجعه میکنند.