اقتصاد۲۴ - به خاطر دارم در زمان سریال شب های برره و ترافیک آنتن برای پخش آگهی تیتراژ اول و آخر سریال برای جبران تاخیرهای مکرر پخش نمی شد. اما این که چرا در حال حاضر این اتفاق نمی افتد دلایل متعددی دارد.بله تکنولوژی پیشرفت کرده و اینترنت و بسترهای نمایشی متصل به آن در اولویت انتخاب مخاطب قرار گرفته است اما این اتفاق در سراسر جهان رخ داده چرا مخاطبان صدا و سیمای ما با آن احساس غریبگی می کنند؟نکته اصلی توجه به بطن جامعه و بازتاب آن است وقتی فرهنگ سازی صورت نمی گیرد و مصرف گرایی در دل جامعه رواج پیدا می کند.صدا و سیما به جای پرداخت آسیب شناسانه و روانشناسانه به مفاهیم روز جامعه آن ها را بایکوت می کند.
بیشتر بخوانید:مهران غفوریان برای شبکه نمایش خانگی سریال میسازد
شاید نسل جدید با برخی از سریال های ساخته شده تلویزیون در دهه ۶۰ و ۷۰ و حتی ۸۰ ارتباطی نگیرند اما این آثار در زمان خود با تمام ممیزی هم در تلاش برای تصویرگری جامعه بودند اتفاقی که در ده سال گذشته کم رنگ و گم رنگ تر شد و به یک پوچی مطلق رسید.وقتی جامعه در یک برزخ بین زندگی سنتی و مدرنیته قرار گرفته دیگر نمی شود با یک ذهن بسته و تک بعدی به سیاق دهه ۶۰ داستان گفت.چه بسیار سریال هایی در سال های اخیر ساخته شده اند که حالا ما بگوییم مفاهیم والا هم داشته اند وقتی مخاطب در اینترنت با تصویر دیگری از کاراکتر آن سریال مواجه می شود چه انتظار برای فرهنگ سازی است.
این که بگوییم نقش است و ربطی به بازیگرش ندارد تنها صورت مسئله را پاک می کنیم.این چه نقشی است که ما به ازای عینی در جامعه کنونی ندارد.تا کی نویسنده ای قرار است با یک خط داستانی نخ نما شده و تصنعی از ارزش حرف بزند.کدام ارزش؟وقتی رسانه ای که باید صدای جامعه اش باشد و در جهت تعالی آن گام بردارد؛ چشمان بیننده را می بندد و از روشنگری گریز می کند.
در دهه هشتاد سلسله طنزهای شبانه ای از تلویزیون پخش می شد که مفاهیم گزنده و ساختارمندی را بیان می کرد. سازندگان این آثار در حال حاضر چه جایگاهی دارند؟یا ممنوع الکارند یا دلزده شده اند و یا ترجیح می دهند کار نکند. همین است که سریال متهم گریخت رضا عطاران بعد از ۱۵ بیننده خود را دارد اما سریال مانند ۰۲۱ حتی در خلق لحظه دراماتیک هم درمانده است. نه ریتم می داند نه کمدی اسلپ استیک است، نه کمدی موقعیت و نه طنز تلخ.وقتی هم که می خواد مثلا نقد اجتماعی کند به سوژه نخ نما شده دلار می پردازد و یا به ناچار بخش خبری یکی از شبکه های خود تلویزیون را به سخره می گیرد. سریالی که در وضعیت بحرانی امروز می توانست کمک شایانی به آشتی مخاطب با تلویزیون باشد.چه فرقی بین سوژه و داستان بچه مهندس و از سرنوشت است که به صورت همزمان در چند فصل در تلویزیون پخش می شود.
سریال نجلا از اصول ساده فیلمنامه نویسی پیروی نمی کند و بدون درک کنش؛مخاطب را با واکنش هایی از سر هیجان نویسنده برا غافل گیری مخاطب مواجه می کند البته این سریال در برهه کنونی تلویزیون موهبتی محسوب می شود و با استقبال نسبی مخاطب مواجه شد؛ بارها سریال شهرزاد درگزارش های صدا و سیما در بین سریال های هنجار شکن قرارگرفته و با سوز و گداز آن را اشاعه فرهنگی نامیده اند؛غیر از این است که صدا و سیما پس ازسریال شهرزاد چندین سریال را با حال و هوای شهرزاد تولید کرد که به موفقیت آن دست پیدا کند از بانوی عمارت و از یادها رفته گرفته تا نمونه اخیر آن سریال بوم و بانو. جالب این که هیچ کدام نتوانسته اند موفقیت چشمگیری را برای تلویزیون رقم بزنند.
صدا و سیما نه تنها نتوانسته نوآوری کند بلکه فرزندانش را هم از خود رانده است.براداران قاسمخانی و مهران مدیری تا پای ساخت یک سریال طنز جاندار جلو رفتند و حتی دکورهم زدند اما دست آخر اجازه ساخت آن داده نشد.دوستان به جای ایده پردازی و جذب نیروهای تازه نفس در زمینه نگارش،طراحی و کارگردانی ترجیح می دهند به حاشیه بپردازند،مدیران شبکه ها با یک دیگر دشمنی کنند یا جلوی راه نمایش خانگی سنگ بیندازند.
مخاطب نشان داده که اگر صداقت و انصاف ببیند همواره همراهی می کند این را می توان از آمار مخاطبان و نوع محتوای معدود برنامه های موفق چند سال اخیر تلویزیون پی برد.به جای ساخت چند سریال همزمان توسط یک تهیه کننده و یک طرز فکر از فکر های نو،نگاه های ساختارگرا و با اصالت و دیدگاه ها و سلایق متفاوت بهره گرفت.
نکته اصلی و مهم اینه که اصولا صدا و سیما نگران هیچ چیز نیست!
وقتی صدا و سیما بخاطر یه ابراز علاقه ساده و صادقانه اخبار گوی قدیمی خود نسبت به خواننده خارج نشین، اونو برکنار میکنه، وقتی که مجری مطرح و محبوبی مثل فردوسی پور رو از کار برکنار میکنه و صدها نمونه دیگه،
اینها نشان میده که مدیران صدا و سیما اصولا نگران هیچ چیزی نیستند
این مواردی که شما مطرح کردید در واقع نگرانی های مردمی است که آرزوی داشتن یک صدا و سیمای واقعا ملی را دارند