اقتصاد۲۴ - «اول راهنماییام، راه مدرسه هنوز جدیده برام، سرویس مدرسه دنبالمون نیومده... چون فوتباله... منتظر نمیمونم و راه میافتم و خودمو بعد از یه ساعت گیج زدن تو خیابونا میرسونم خونه... تایم بازی تموم شده، به ۸ دقیقه وقت اضافه میرسم... ۸ آذر ۱۳۷۶»، «زمانی که هنوزمدرسهها تبدیل به هتل نشده بود، ناظمِ زمخت، سرسخت و بداخلاق سرصف همه رو تهدید کرد که فقط میخوام فردا کسی بدون عذر موجه یا با عذرموجه مدرسه نیاد. آنقدر ترسناک بود که فردا همه بچهها حتی با مریضی سرکلاس حاضر شن.
ما سرکلاس بودیم، اما هیچ معلمی سر کلاس نیومد.»، «ما تو نمازخونه مدرسه داشتیم فوتبال رو میدیدیم. خداداد عزیزی که گل زد دوستم بلند داد میزد خدایا شکرت، ایران هم میاد تو فوتبال سِگا (SEGA)»، «فراموش نشدنیترین بازی تیم ملی در تاریخ فوتبال ایران، ۲۳ ساله شد.»، «بهترین سه گانهای که دیدهاید؟ - پدرخوانده؟ شوالیه تاریکی؟ ماتریکس؟ ارباب حلقه ها؟ -نه به نظرم سه گانه کریم، دایی و خداداد روی گل دوم ایران به استرالیا بهترین سه گانهای بود که دیدهام»، «همچین روزی سال سوم دبیرستان بودم، فرداش امتحان فیزیک داشتم، ولی استرس بازی و تماشای اون مگه اجازه میداد درس بخونم، کتاب به دست پای تلویزیون با برادرهام نشسته بودم ناخن میجویدیم، گل اول... گل دوم... خندههای عابدزاده... فریادهای من و بردارهام.
عجب روزی بود...»، «من دیگر روزی را به یاد ندارم که به مانند آن هشتم آذر در خیابان مردم آنقدر واقعی شاد باشند. گل و شیرینی تعارف یکدیگر کنند و خیابان پُر از پیکان باشد و بوق ممتد ماشینها و برق چشمها و برق چشمها»، «۸ آذر خیلی عجیب بود! همه فوتبالی شده بودن، حتی پیرزنا تسبیح میزدن و از خدا طلب عافیت برای تیم ملی میکردن! تو زمین تقریباً تحقیر شده بودیم که اون دلقک پرید وسط زمین و برای تحقیر بیشتر، تور دروازه مونم رو پاره کرد! ورق از همونجا برگشت، برای مردمی که هرگز شادی خیابانی ندیده بودن»، «امروز تولد ۲۳ سالگی روزیست که وزن زمین سبک شد و میلیونها ایرانی به آسمان رفتند.
۸ آذر ۱۳۷۶ شاید بزرگترین شادی دسته جمعی این مردم رو شاهد بودیم، خوشحالم که اون روز رو با چشم خودم دیدم.»، «۸ آذر ۷۶ بابام که هیچوقت یک نیمه بازی فوتبال رو هم ندیده بود، بعد بازی جلوی ساختمون ریسه چراغ بست.»